غم انگیز است وقتی بعد مرگ یک دوست میفهمی چقدر دوستش داشتهای. این پیامد پنجره زیستن است. پنجره هنگامی که چشماندازی پیش رویت میگشایدِ، خود پنهان میشود. تنها وقتی پنجره بسته میشود و جای خود را به دیوار میدهد، دیدن پنجره ممکن میشود.
به گزارش جماران؛ دکتر محمدجواد کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در یادداشتی اینستاگرامی نوشت: در این عالم فیک و خالیبند، به سختی میتوان راهی به اصالت جست. اما گل محمدی راهش را پیدا کرده بود. انتخاب کرده بود فقط پنجره باشد نه دیوار. میتوان با عناوینی نظیر دانشمند و استاد فرزانه و مترجم بزرگ از او یاد کرد.
او این همه بود، اما این همه او نبود. چنان سبک مینشست، سبک بر میخاست، سبک نگاه میکرد تا به جای خودش خاک باران خورده یک دشت مشامت را پرکند. باد بوزد، پرندهای بخواند. نهالی در دلت ریشه کند.
دیری است دنیای ما از پنجره تهی شده است. همه دیوارند. مدعیان تهی مغز، تهی روح، تهی دل، تهی جان اما پر سر و صدا و مدعی. دیوارهای سخت و سردی که گاه رویاروی هم، گاه در کنار هم جهانمان را پرکردهاند. پر است عالم ما از هیکلهای بدقواره سیاه با صداهای نخراشیده با هزاران بار پژواک بی پایان. آنچه نیست پنجره است.
غم انگیز است وقتی بعد مرگ یک دوست میفهمی چقدر دوستش داشتهای. این پیامد پنجره زیستن است. پنجره هنگامی که چشماندازی پیش رویت میگشایدِ، خود پنهان میشود. تنها وقتی پنجره بسته میشود و جای خود را به دیوار میدهد، دیدن پنجره ممکن میشود.
وقتی او را میبینی که دیگر دیدنش ممکن نیست. پنجرهها از حضور مادی خود در این عالم گذر میکنند تا به رویا تبدیل شوند. به یک آرزو که شاید دوباره پنجرهای گشوده شود. به خلاف دیوارها که هستی شان را وامدار ویران کردن رویاهای مردماند. به بهای ویران سازی رویاها حضور مادی سنگین خود را بر جان و مال آدمیان تحمیل میکنند.
او دریافته بود با عقب نشستن از خود اصالت را به چنگ میآورد. نه مدعای عرفان داشت نه تقوی. ادای هیچ موقعیت و جایگاهی را در نمیآورد. در نبود خودش حضور داشت.
من دلم برای او تنگ نمیشود، دلم بی حضور او تنگ میماند حتی اگر به کلی فراموشش کرده باشم.