شجریان صدای هنرمندانه و مؤثر دردها و رنجها و خواستههای تاریخی مردم نیز بود و هرگز داغها و دردهای آنان را برای نیل به آزادی و عدالت و پیشرفت نادیده و ناگفته نگذاشت. شجریان مدام بر دامنهها و ابعاد هنر افزود و آن را در خدمت سربلندی ایران و مردمان صبورش قرار داد.
به گزارش جماران؛ هادی خانیکی، استاد ارتباطات، در یادداشتی اینستاگرامی نوشت: «آن لحظهی تلخی که من هم مثل انبوه بیشماری از مردم نگران رسیدنش بودم، فرا رسید و هنرمند بیبدیل ایران، محمدرضا شجریان، در غروبی دلگیر سر بر آستان جانان نهاد.
لحظههای فراموشنشدنی عمر من و امثال من و حساسترین مقاطع حیات این مردم با گلبانگهای سربلندانهی او خاطرهانگیزتر و خواندنیتر است.
در این سالهای اخیر که شجریان در بستر بیماری غایبِ همیشه حاضر عرصهی هنر شده بود، دیدهها و دلها و ذهنهای مردمی که همیشه دوستشان داشت و دوستش داشتند، بیشتر در پی او دوید و در حسرت آواز کیمیاگرانهاش ماند.
آوازی که اگرچه ریشه در زیبایی موسیقی ایرانی داشت، اما زبان فارسی را زنده میکرد و قلههای ادب این سرزمین را برای مردم دیدنیتر و شنیدنیتر میکرد.
با همه اینها شجریان صدای هنرمندانه و مؤثر دردها و رنجها و خواستههای تاریخی مردم نیز بود و هرگز داغها و دردهای آنان را برای نیل به آزادی و عدالت و پیشرفت نادیده و ناگفته نگذاشت. شجریان مدام بر دامنهها و ابعاد هنر افزود و آن را در خدمت سربلندی ایران و مردمان صبورش قرار داد.
او زبان معیار هنر در زمانه ما و سرمایه نمادین این سرزمین شد. تأمل در داوریهای بزرگان ایران امروز درباره شجریان مؤید منزلت و جایگاه آینده او در منظومه فرهنگ ایرانی و اسلامی است.
آنجا که شفیعی کدکنی در آستانه ۷۰سالگیاش سروده بود:
بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد
وطن، ز نو، جوان شود، دمی دگر برآورد
به روی نقشه وطن، صدات چون کند سفر
کویر سبز گردد و سر از خزر برآورد
برون ز ترس و لرزها، گذر کند ز مرزها،
بهارِ بیکرانهای به زیب و فر برآورد
چو موجِ آن ترانهها برآید از کرانهها
جوانههای ارغوان ز بیشه سر برآورد
بهار جاودانهای که شیوه و شمیم آن
ز صبرِ سبزِ باغ ما گل ظفر برآورد
سیاهی از وطن رمد، سپیدهای جوان دمد
چو آذرخشِ نغمهات ز شب شرر برآورد
شب ارچه های و هو کند، ز خویش شستشو کند
در آن زلال بیکران دمی اگر برآورد
صدای توست جادهای که میرود که میرود
به باغ اشتیاق ما وزان سحر برآورد
بخوان که از صدای تو، در آسمان باغ ما
هزار قمریِ جوان دوباره پر برآورد
سفیرِ شادی وطن، صفیر نغمههای توست
بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد
پس همراه سایه در سوگش امروز بخوانیم که:
قدسیان میدمند نای تو را
تا خدا بشنود نوای تو را
آسمان پهن کرده گوش که باز
بشنود بانگ ربنای تو را
هادی خانیکی ۱۳۹۹/۷/۱۷