پایگاه خبری جماران: تجربه‌های جوامع کنونی به‌طور عام و جامعه ایرانی به‌طور خاص، آموخته است که باید با زیستن در «جامعه خطر» - به تعبیر اولریش بک، جامعه‌شناس آلمانی-  آشنا بود، در آن توانا شد و از «طبیعت بحرانی» و «جامعه در معرض تهدید» سبک‌های جدید به زیستن را در همه وجوه انسانی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی آموخت. ضرورت‌های «حکمرانی خوب»، «توانمندی جامعه مدنی» و «مسئولیت اجتماعی شهروندان» برآمده از همین واقعیت گریزناپذیر است. افق‌های ناشناخته و ناگشوده مدام در حال پیدایش و گسترش است.

بحران‌های جدید زیستی و اقلیمی و اجتماعی در دور و نزدیک جهان اکنون مشهود و مشهورند؛ پیدایش و گسترش «ویروس کرونا» که در کمتر از چند ماه در عالم از مرحله اپیدمی (همه‌گیری) به پاندمی (عالم‌گیری) رسید و ذهن و روان و زندگی جامعه ایرانی را از روال متعارف به وضعی متفاوت کشاند، از این شمار است. کرونا تنها بر سطوح سخت و فیزیکی ننشسته و فقط مجاری تنفسی شهروندان ما را در معرض تهدید قرار نداده است؛ کرونا به همه لایه‌های معرفت، دانش، نگرش، سنت، آیین و مناسبات فردی و اجتماعی و حاکمیتی وارد شده و پرسش‌ها و روش‌های جدیدی در برابر همه نهاده است.

ویروس کرونا ما را مجبور کرده است که چیزهای نو بیاموزیم و به شیوه‌های نو زندگی کنیم. مسئولیت بزرگ ما در خانه، در اجتماع، در آموزش، در کسب‌وکار و در مدیریت و حکم‌راندن این است که چگونه از «مرزهای زندگی برای همه» حفاظت کنیم.

پرسش‌ها و مسئولیت‌ها در همه‌جا و از سوی همه یکسان فهمیده نمی‌شود و نتیجه آن‌که، به‌سادگی سر از اقدام مشترکی درنمی‌آورد. مسئله کرونا اگرچه ابتدا در حوزه سلامت به‌چشم آمد، اما با شتاب به میدان‌های سیاست، مدیریت، ‌اقتصاد و اجتماع وارد شد. اکنون اپیدمی و پاندمی دیگر رویدادهای اقلیمی و سرزمینی برای کرونا نیستند؛ مرزهای معرفت دینی، آرامش ذهنی و روانی، همبستگی اجتماعی، معیشت و کسب‌وکار، امنیت ملی و مدیریت سیاسی هم به‌صورت همه‌گیر و عالم‌گیری درگیر کرونا شده‌اند. کرونا چه زود برود و چه دیر بماند، «جهان زیستی» دیگر خلق کرده است؛ جهان زیستی که در آن خطراتی دیگر، بایدها و نبایدهایی دیگر و به‌طور خلاصه «ادراکی دیگر» ایجاد شده است. ولی پرسش این است که آیا ادراک مشترکی از «آینده کرونا» در جامعه ما شکل گرفته است؟

حاکمیت، نهادهای مدنی و حتی غالب شهروندان در این روزها به‌درستی از «خطر شیوع کرونا» سخن می‌گویند، اما به‌نظر نمی‌رسد که در عمل، یک مسئله و یک راه‌حل را در آن زمینه دنبال کنند. به زبان دیگر، گویی یک احساس، یک ادراک از کرونا و یک اقدام برای مهار بحران کرونا و وضعیت آینده آن در همه‌جا میدان‌دار نشده است. مشخص نیست که در این میان از چه، باید در کجا و تا چه حد ترسید و از چه چیز نباید ترسید. زمان ارتباطات بحران، شیوه آگاهی‌دادن و سازوکارهای آموزش همگانی و جلب مشارکت شهروندان کجاست؟

ابعاد ناشناخته اما گسترده و درهم‌تنیده بحران کرونا ایجاب می‌کند که اشتراک نظر و همکاری در سه‌ سوی نهادهای مدنی، شهروندان و نهادهای حاکمیتی پیرامون «میزان جدی‌بودن بحران» و در عین حال «توانایی عبور از آن» به‌وجود آید. باید این فهم از مسئله کرونا را به اشتراک گذاشت که کرونا خطر جدید جامعه و جهان ماست اما می‌توان با رویارویی سنجیده و فعالانه و به‌هنگام با آن، افق‌هایی تازه به‌ روی زندگی گشود. به‌گفته نیچه «آنچه تو را نکشد تنها قوی‌ترت می‌کند».

از زاویه ارتباطات، اکنون دو پرسش در این مواجهه پیش ‌روی ماست: نخست اینکه در سه حوزه نهادهای حاکمیتی، جامعه مدنی و عموم شهروندان، در شرایطی که جامعه گرفتار «ضعف سرمایه اجتماعی» از جمله اعتماد، همبستگی اجتماعی و امید به آینده و «ناکارآمدی مرجعیت‌های سیاسی و ارتباطی» است، چگونه می‌توان ادراک از بحران کرونا و شیوه‌های مهار آن را در دو سوی نهادهای رسمی و مردم، به هم نزدیک کرد؟ دوم اینکه در میانه دو راهبرد رایج کنونی یعنی «مدیریت ترس» یا «عادی‌سازی»، چطور می‌توان راهی ترکیبی و معطوف به حساس‌شدن جامعه و مشارکت فعال شهروندان در عبور از بحران برگزید؟ واقعیت آن است که جامعه برای این کار هم نیازمند «امید به آینده» و هم تشنه «صداقت در فهم وضع خویش» است؛ پس برای آنکه بتواند خطر پیش‌ رو را به‌خوبی حس کند و در دفع آن به‌درستی بکوشد، باید نوع امیدوارانه‌ای از کنش عملی مبتنی بر صداقت در سه سطح حاکمیت، جامعه مدنی و شهروندان، سامان بگیرد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
4 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.