پایگاه خبری جماران: حسن طاهری، شاعر، هشت سال پیش شعری برای تمجید از شهید والا مقام حاج قاسم سلیمانی سرود که در ادامه می آید:
از تبار رجال صدقوا
تو راستگوترینی
از تبار صدّیقین
یادگار شهیدان
مردتر از یک لشکر اشباحالرجال
ایستادهای یک تنه و تنومند
در هجوم ملخهای رنگی
با چشمانی خیره در افق طلاییه
ذخیره خداییِ زمانه صلح
رجز خوش ترنّم غیرت
در قحط سالی قیام و حرکت
باقی مانده قبیله شور و شراره
بقیه الشهاده
خاکریزت کجاست کنون؟
کشمیر یاهرات یا طرابلس؟
ضاحیه یا کوزوو یا غزه؟
جهان زیر پای توست
در سپاهی مقدستر از قدس
و تو همانی که بودی و هستی
همانی که در رابُرد شکفت
روستازادهای که امیر شد
امیر بی ستاره
خاکی و بی نشان و ساده
و همین نشان آدمیت توست
که عصر اسارتها را میبینی
و رها در خودت میخوانی
بند بند خاطرههای با خدا بودن را
و در زمانه خود بنیادی خود خواهان
خودت را بی خیال دانستههای دنیایی؟
به ندیدن داشتههای پوچ، عادت دادهای
و تو چه میدانی اصلاً یوگا چه آشغالیاست
وقتی با عاشورا و کمیل پرواز میکنی
و همه قدرت ناشناختهات را
در فرازهای سلام و ارادت
روانه ضریح شش گوشه میکنی
و در پاسخ دوباره آن
دو چندان باز مییابی
قدرت بی انتهای کربلایی شدن را
و تو چه میدانی فرکانس سمّی دیش چیست
که نگاهت و گوشت و چشمت
خیره بر عوالم دیگر است
رو به تابلوی پیشینه تشیع
تصویری از رقص خنجر و نای و نی
و تو چه میدانی جماعت سبیل نیچهایها کیستند
و ایسمهای گوریده و در همشان چه جنسیاند
و اصلاً شاخ دارند یا دُم
وقتی آیه آیه صحیفه را
در هر شهید به تفسیر نشستی
و تبسّمهای آخرین شان را
در گل لبخندهایت نقش بستی
و پابرهنگان مغضوب شیطان را
در خیامی عظیم به پهنای خاور و باختر
گردآوردی از سیاه و سفید و عرب و عجم
نگندیدن در مرداب روزمرگی
نیالودن به خزههای رشوه و تبانی
برای ما سخت است، نا شدنی
و برای تو سادهتر از هر چیز
ایستادن و نترسیدن از مرگ
و نوشیدن جام شیدایی
و خون دل خوردن و داغ دیدن
و تو خوب میدانی الفبای حرکت را
و توفندگی و خروشیدن را
در زمانه سلطنت دالایی لاما و سایبابا
و یک گلّه ایکی یوسانهایِ کوکیِ لبو فروش
که با دیدنشان به سیب زمینی بگویی
صد رحمت به غیرت!
و تو خوب میدانی شیارهای شریعه شریعت را
در این سیاهه راه فنس کشی شده از فست فوتهای فکری
و میدان مینی از آی سی و ترانزیستور
هزار پاها و کژدمهای سایبری
و تو خوب میشناسی
رهایی از سیم خاردار صفر و یکی را
و ابلیسهای قابل لمس را در لباس زهد
و تو خوب ساختهای
خاکریزهای مقاومت و نستوه ماندن را
از نیل تا سند
از راین تا کرخه
و تو سربلند و سرفراز
در ارسال بستهای پر رمز و راز
برای قبیلهها و عشیرههای در بند
تا بازیابند از بچههای فکه و هویزه
نخوابیدن را
نهراسیدن را
و شکستن شاخ عمو سام را
و اصلاً تو چه میدانی استراحت و عیش را
و نقرس و فربگی
و چه خوب میدانی حریّت چیست
و میدانی چگونه نباید با نقطههای اضافی خرابش کنی
افسار شهرت و درجه را
با اسفار اربعه آسمانیات مهار کردی
و در اوج زنجموره و ناله شیطان
و عربدههایش خندیدی
چشم بیدار و صاعقهوار
نشستهای و منتظر
راستگوترین
از تبار ماعاهدوالله
نشانه زنده قیام و نهضت
عطر مالک قبیله نخعی برخاست
وقتی که در قلزم پای گذاردی
و ساکنان کرار غیر فرار
دسته دسته لبیک گوی تو شدند
بمان مرد عرصات سخت
که نصر الهی در کنار توست
وان دانش آموز نسل تو
کوه سر به فلک کشیده پر گدازه
جادوزدگان جهود در رعشهاند
وقتی رعد صدایت را میشنوند
بگذار استاد
قلب گالوانیزهاش
در چهارگاه رجالههای لاس و گاس
و در جفتکهای لیدی گاگا
صیقل بخورد
و مدال شوالیهها را بخرد
«گلادیاتور آوازه خوان»
چطور است؟
و حتی لیاقت یک مصرع غریبانه را
برای فرزندان آتش و خون
در هیچ آوازی نداشته باشد
و تو چه خوب میخوانی
در دستگاه شور عاشورا
همه رجزهای سرخ و آتشین غیرت را
نگاه کن به صخرههای تودرتوی آلپ
و آن سوتر از آمازون
بزمچههای عمه بی بیسی
و نوچههای خان باجی سی ان ان
با فیس و افادههای فیس بوکی
نشستهاند
با دلی پر از ترس
با گوش و دم هایی تیز شده و در فراز
بگذار با ترس به تو بنگرند
و بگویند: «تروریست»
این نام توست؟ باشد!
خارجی هم نیش و طعنه کوفی و شامی بود
بر زیباترین سالار شهادت
چه باک از نیش و زهر طعن و دروغ
وقتی تو راستگوترینی در هنگام آشوب
بنیقرده و احفاد الخنازیر
و فرزندان چلپاسه
از خلیج تا ینگه دنیا
با شنیدن نام تو میلرزند
چه باک از تمسخرهای آل دشداشه
کوتولههای شکم گنده خواب آلود
گوشتهای نفت پرورده متنعّم
بگذار شیخ دمبک ریش مروانی
هیکل صد و پنجاه کیلوییاش را
به رخ مانکنها بکشد
و به آنجلینا بگوید«حبیبتی»
بگذار تمبان شیخ پشمک
ده تا ده تا زیاد شود
بگذار آل خمود پشندی
تمبک زن دراز گوش دجال یک چشم
با حاجی اوبامای دلقک دایره زن
رقص باله و شمشیر و آتش برپا کنند
بگذار مستر مشنگهای داخلی خودمان
تا صبح علیالطلوع
بافور و عرق و خماریشان به راه باشد
و ظهر، نماز مدیتیشنشان برپا
تروریست اسم زشتی است؟
آن هم از سوی این رمه بینسب!
تو از سبط پیامبر کمتری؟
بگذار برادرانت نیز به طعنه سرزنشت کند
راه یمن یا عدن و شمال و جنگل
یا خاکریز و کربلا را میروی؟
نگاه کن به حضیره القدس
در طواف حریم حرم
احرام بسته و در حرکت
شهیدانند که دعاگوی تواند
میخوانندت
و رجزت را هجی میکنند
برای همه نسلهایی که میآیند
و شق القمر روحالله(ع)
در دستان مسیحایی اش
به اعجاز انفاس مصطفوی
در بسیج ظهور یافت
و تو از جنس اعجاز اویی
از جنس بسیج
از تبار رجال صدقوا
از نسل شهید