به گزارش جماران؛ محسن عربی در کانال تلگرامی خود نوشت:
«راهبردهای جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با ارتش عراق تا زمان ورود نیروهای مردمی در جنگ و استفاده از ظرفیتهای آنان دچار بنبست شده بود. در این شرایط باید الگو و شیوه جنگیدن تحول مییافت تا راهحلی برای رهایی از این بحران به دست بیاید.
گرچه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از اسفند ماه 1359 با شروع سلسله عملیاتهای محدود و نیمهمحدود، توانسته بود حرکت مناسبی را برای تغییر مسیر جنگ آغاز کند، اما تا طراحی و اجرای عملیاتهای بزرگ فاصله زیادی داشت. حضور محسن رضایی در صدر نیروهای نظامی سپاه و مهارت بالای او در مدیریت و گزینش افراد سبب شد سیر تغییر فضای جنگ سرعت بالاتری به خود بگیرد و افرادی که تا آن روز کمتر دیده میشدند، ظرفیتهای خود را به منصه ظهور برسانند. البته نباید از این نکته غافل شد که انعطافپذیری در رأس و بدنه سپاه بهعنوان یک نیروی نظامی حاضر در صحنه جنگ، فضا را برای بروز چنین استعدادهایی بهمراتب بازتر کرد.
یکی از جوانانی که تا آن روز نادیده گرفته میشد حسن باقری بود؛ فرمانده جوانی که در جلسهای که با حضور فرماندهان عالیرتبه نظامی کشور برگزار شد درکنار شهید حاج داوود کریمی، توانست نگاهها را بهسوی ظرفیتهای انقلابی در صحنه نبرد متوجه کند. حسن باقری ترکیبی از استعداد فکری و ذهنی همراه با یک تلاش بیحصر عملیاتی و اطلاعاتی بود و همین مؤلفهها او را از دیگران متمایز میکرد. درحقیقت حسن باقری یک استراتژیست با تفکر راهبردی بود که توانست مسیر جنگ را تغییر دهد و معادلات صدام حسین و مشاورانش را بر هم زند.
استراتژیستها سه وظیفه اصلی و محوری برای تغییر شرایط به نفع نیروهای خودی بر عهده دارند، و این درواقع مسیری است که برای انجام طرح تحول در صحنه نبرد باید پیموده میشد.
گام اول و بنیادین، ایجاد بستر برای تغییر است. حسن باقری که به ناکارآمدی شیوههای تکراری جنگ، استراتژی زمین سوخته و زمینگیرشدن نیروهای نظامی پی برده بود، ضرورت تغییر استراتژی جنگ را مطرح کرد. او عقیده داشت: «باید به خود جرأت داد. این نوع جنگیدن به درد نمیخورد و لازم است که استراتژی در این جنگ عوض شود.» درواقع او با ایمان به آنکه باید از قالبهای کهنه درآمد و طرحی نو در انداخت، سنگ بنای تغییر را بنا نهاد.
در جریان حمله عراق، شهر آبادان به محاصره نیروهای ارتش بعث درآمد. اواسط آبانماه سال 1359 بود که امام خمینی در پیامی فرمان شکستهشدن حصر آبادان را صادر کردند. پس از فرمان امام خمینی طراحیکردن عملیاتی برای شکستن حصر آبادان بهطور جدیتر مبنای طرحهای سپاه پاسداران در منطقه خوزستان قرار گرفت. حتی در بهمنماه طرحی در دزفول به تصویب رسید، اما در زمان بنی صدر مورد توجه قرار نگرفت و پس از عزل وی از ریاست جمهوری این طرح توسط سید رحیم صفوی فرمانده ستاد عملیات جنوب سپاه در شورای عالی دفاع به تصویب رسید. شرط شورا آن بود که لشکر 77 ارتش هم در این عملیات مشارکت داشته باشد لذا طرح به تصویب آنها هم برسد که در ادامه لشکر 77 نیز به سازمان عملیات اضافه شد.
عملیات شکست حصر آبادان موسوم به ثامنالائمه با وسعت منطقه عملیاتی 130 کیلومترمربع در چهار محور عمده عملیاتی دارخوین، فیاضیه، ایستگاه هفت و جادۀ ماهشهر در مهرماه سال 60 آغاز شد. این عملیات بزرگ که تا آن روز بزرگترین عملیات زمینی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در طول جنگ با عراق محسوب میشد، نقطه عطفی در تاریخ جنگ است؛ زیرا آغاز دوران فتوحات جمهوری اسلامی ایران بود. در این عملیات شهید حسن باقری فرماندهی نیروهای تکور از محور شمالی یعنی منطقه دارخوین را بر عهده داشت. او در جلسه هفتم مهرماه که دستور جلسه آن گزارش طرح عملیاتی آبادان- دارخوین- ماهشهر بود گفت: «اهمیت محور دارخوین به این دلیل بود که جناحین عراق در این منطقه باز بود و به نیروهای ما عقبه میداد.»
فرمانده استراتژیست محور دارخوین، حسن باقری، قبل از شروع عملیات برای همه فرمانده گردانها و گروهانها کالک عملیاتی تهیه و با حوصله مثالزدنی، تکتک آنان را توجیه کرده بود.
گامهای بعدی شامل ایجاد تعهّد و همچنین ایجاد توازن بین ثبات و نوآوری است. تلاش خستگیناپذیر حسن باقری در شناساییهای قبل از عملیات که تا چند قدمی محورهای دشمن نیز پیش میرفت و همچنین ارائه نحوه اجرای عملیات به تکتک فرماندهان میدانی حاضر را میتوان ناشی از مسئولیت دوم یعنی ایجاد تعهد دانست.
در جریان عملیات ثامنالائمه، برای تسریع حرکت نیروهای پیاده برای رسیدن به محور موردنظر و غافلگیری دشمن که یکی از اساسیترین راهکارهای سپاه در سال دوم جنگ محسوب میشد، طرحی برای آتشزدن رودخانه کارون بهوسیله نفت سیاه بهمنظور قطعکردن ارتباط شرق و غرب نیروهای عراقی ریخته شد. برای این کار مقدار زیادی نفت ازطریق لوله به حاشیه شرقی کارون به عمق 1 الی 2 سانتیمتر هدایت شد که هرچه پائینتر میرفت بیشتر پخش میشد. کانالی نیز به طول 200 تا 300 متر تا ساحل رودخانه احداث شده بود تا نفت به داخل آن هدایت شود و در موقع نیاز مشتعل گردد تا بشود شرق و غرب نیروهای عراقی را قطع کرد و آنها نتوانند نیروهای ایرانی را زیر آتش خود بگیرند. اما حادثهای در جریان اجراییکردن طرح اتفاق میافتد؛ بهطوریکه یکی از توپهای دشمن در حین روانشدن نفت به داخل کانال اصابت و پیش از موعد مشتعل و دود بسیار زیادی منطقه را فرا میگیرد و سبب میشود دود حاصله از آتش، اطراف قرارگاه فرماندهی تیپ3 لشکر77 را فرابگیرد و نقل و انتقالات پشت جبهه را دچار رکود کند.
شدت دود بهقدری بود که پاسگاه فرماندهی تیپ3 تعطیل شد و فرماندهان آنجا بهاجبار به مقر فرماندهی سپاه که در نزدیکی همان پاسگاه بود، نقل مکان کردند و بهوسیله بیسیمهایی که فرماندهان سپاه در اختیار آنان قرار دادند نیروهای خود را هدایت کردند. بهدلیل توجیهبودن فرماندهان میدانی سپاه قبل از عملیات و همچنین بیسیمهای جز به جز، انتقال مهمات که توسط سپاه اداره میشد، اخلال در پاسگاه فرماندهی تیپ3 باعث اخلال در عملیات نمیشد، اما اگر این دود به مقر فرماندهی سپاه میرسید قطعاً در کنترل عملیات مؤثر بود. ناگهان در صدمتری مقر فرماندهی سپاه باد شدیدی به وزیدن گرفت که به گفته شاهدان عینی تا آن روز چنین بادی در منطقه نوزیده بود. دودی که تا چند متری سنگرها پیش آمده بود بالا میرود و فضا کاملاً پاک میشود. حسن باقری پس از وزیدن باد میگوید: «به سرهنگ پرورش فرمانده تیپ3 گفتم بیا ببین که بعداً نگویید خرافهبافیم. پاسگاه تو را دود گرفت و به اینجا که رسید بلند شد و رفت.» براثر اصابت مجدد توپهای عراقیها دوباره نفتها مشتعل شد؛ بهصورتیکه تا خاکریز دوم را دود فرا گرفته بود و از خاکریز دوم به بعد بود که نیروهای ایرانی به کنار رودخانه رسیده بودند و دیگر خطری آنان را تهدید نمیکرد. این دود در جریان عملیات ثامنالائمه بسیار مؤثر بود؛ بهصورتیکه عراقیها در پشت بیسیمهای خود میگفتند ظلمات است و نمیدانیم چکار کنیم.»