به گزارش جماران؛ محمدرضا اسلامى در کانال خبرها و نظرها نوشت:
ساعاتی قبل از اینکه ایرانیان با شنیدن خبر مرتبط به دکتر نجفى شوکه شوند، مردم ژاپن هم در شوک رویداد تلخ دیگرى فرو رفتند.
صبح سهشنبه ۷ خردادماه، در شهر کاواساکی (در نزدیکی توکیو)، فرد مهاجمی (در یک رفتار جنون آمیز) با چاقو به تعدادی از بچههای مدرسه و مردم عادی حمله کرد. ساعاتی پس از این حمله، یک دختر بچه دبستانی و یک مرد ۳۹ ساله فوت کردند. در این حادثه شانزده شهروند از جمله چندین کودک نیز مجروح شدند. مرد مهاجم که با «دو چاقو» به سمت مردم حملهور شده بود نزدیک پنجاه سال سن داشت. وی سپس اقدام به خودکشی کرد.
ژاپن که کشوری در نهایت استانداردهای امنیت تلقی مى شود، از این اتفاق به شوک فرو رفت؛ خصوصا اینکه از میان کشته شدگان و زخمی ها، تعدادی هم دانش آموز دبستانی بودند و این باعث اندوه مضاعف مردم از این رویداد شگفت و تلخ بود.
اما وجه تشابه و تفاوت این رویداد با ماجرای دکتر نجفی (و مقتول میترا استاد) چیست؟
(به غیر از بروز یک جنون رفتاری/ناگهانی) در ظاهر شاید تناظری بین ماجرای ژاپن و ماجرای ایران نیست؛ اما یک وجه تفاوت جدی میان این دو ماجرا هست و آن «نحوه پوشش رسانه ای یک رویداد تلخ» است.
پوشش رسانه ای بحران در ژاپن با نهایت وسواس و دقت صورت می گیرد چنانچه اگر الان همین ماجرا را گوگل کنیم در تمام تصاویری که از ماجرا منعکس شده مشاهده می شود که صحنه قتل، زخمی ها، روند کار پلیس و نیروهای امداد، با پرده و پارچه آبی رنگ «پوشانده» شده است. و به هیچ عکاس و خبرنگاری اجازه حضور در صحنه جنایت و «روند کار پلیس»، داده نشد.
حوادث تلخ، باعث آسیب به ذهن و روحیه جامعه می شود و نحوه خبررسانی نباید باعث جراحت روحی بیشتر در بدنه جامعه شود. نحوه عملکرد صداوسیما از ماجرای آقای نجفی نه باعث تعجب، که باعث حیرت است. اینکه ورود متهم به اتاق پلیس، و گفتگوی متهم با بازجو، به طور هیجانی پخش شود و آلت قتل، تنها «دقایقی» بعد از اعتراف متهم «فشنگ شماری» شود و ... اینها نشان از وجود یک مدیریت شلخته و ناآشنا به موضوع پوشش رسانه ای اخبار بحران است.
-چه دلیلی دارد که رویدادی که تا این میزان به روح و عواطف ملی مرتبط است به این شکل بی مبالات، اطلاع رسانی شود؟
- چرا نباید حداقل به مقدار «چند دقیقه» در اتخاذ استراتژی پوشش بحران «فکر» شود؟
- چرا نحوۀ رفتار رسانه در چنین ماجرایی باید بدون توجه به ملاحظات مربوط به «عادی سازی» یک «رویداد نابهنجار اخلاقی» باشد؟
پخش زنده خبر، با پخش زنده بحران تفاوت دارد.
پوشش رویدادی که مرتبط با گوشه تاریک از احوال زندگی یک شخص است، نباید هیجان زده و بدون توجه به عرف وهنجار اجتماع باشد. خبرنگاری که این ماجرا را پوشش داد و مدیر پخش سیما در آن ساعات، چه فکر کردند؟ لقمه درشت خبری گیر آمده و باید از فرصت استفاده کرد؟
پیشتر یک نوبت ذکر شد که در جریان سونامی توهوکو نزدیک به بیست هزار جسد روی دست کشور ژاپن ماند اما اگر کسی امروز «تمام گوگل» را زیر و رو کند حتی یک عکس از یک جسد ژاپنی در آن بحران عظیم پیدا نمی کند از بس که روی این مباحث و روحیه ملی ، وسواس و توجه هست (البته وبلاگ های شخصی "خبرنگاران خارجی" با وب سایت های خبری متفاوت است).
این جنس وسواس، در رفتار رسانه ای ما کجاست؟
پنج گلوله آقای نجفی شلیک کرد (در یک حال روحی ناپایدار و نامتعادل) و صدها کلمه و تصویرِ بی ملاحظه را، مدیر پخش و خبرنگار هیجانی، به درون خانه های مردم "روانه" کردند، در دقایقی که باید بجای «پخش»، قدری «فکر» می کردند.
بدیهی است منظور از این نوشتار، سانسور نیست بلکه، توجه و وسواس به نحوه پوشش خبری بحران و انعکاس حوادث تیره و تلخ اجتماعی/اخلاقی مد نظر است.
تقلیل شئونات یک قتل خانوادگی به «خبر داغ/زنده» اوج کار نابلدیِ افرادی بود که با این ماجرا دست به گریبان شدند.
امید که عبرتی برای آینده شود.
▪️▪️▪️
پی نوشت:
*تصویر: پرده و پوشش «محل کار پلیس و نیروهای امداد ژاپن» از مقابل چشم خبرنگاران در دقایق پس از سانحه 7 خرداد در کاواساکی.
حتی در تصاویری که هلی کوپتر شبکه آساهی مخابره کرد مشاهده می شود که «بالای سر» محل کار پلیس هم با پارچه پوشانده شده است. به نحوی که حتی فیلمبرداری از بالا هم نمی تواند جزئیات آن ساعات را به تصویر بکشد (نمونه تصویر هوایی در اینجا +). چه دلیلی دارد که لحظه ورود یک متهم به قتل به اداره پلیس، یا لحظات گفتگویش با بازجو را بی پرده به میان خانه های مردم بکشانیم؟