آیت الله امجد اظهار داشت: هزار سال هم آدم در حوزه و دانشگاه کتاب بخواند به جایی نمی‌رسد. باید آدم در نفی خودش بکوشد. هر چه در اثبات خودش بکوشد عقب است و از خدا دور است. هر چه در نفی خودش بکوشد به خدا نزدیک است. بزرگان نکردند در خود نگاه/ خدابینی از خویشتن‌بین مخواه. "ظهر نورالله" می‌شود نور خدا.

آیت الله محمود امجد در مراسم بزرگداشت علامه طباطبایی به سخنرانی پرداخت.

به گزارش جماران به نقل از کانال استاد امجد ، این مدرس حوزه گفت:

"بسم‌الله الرحمن الرحیم والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر"

تمام مطالب و معارف دین در این سوره گنجانده شده‌است. خلاصه ترجمه و شرح این سوره این است که غیر از کامل مکمّل همه در خسران هستند.

تعریف علامه طباطبایی یعنی فقیر. علامه طباطبایی که اگر بگردید در تمام کره یک نفر مانند او پیدا نمی‌کنید. 

یک دهان خواهم به پهنای فلک//تا بگویم شرح آن رشک ملک

یکی از آثار علامه طباطبایی المیزان است. به گستردگی تاریخ. المیزان رشحات قلم ایشان است. اگر کسی بخواهد علامه طباطبایی را بشناسد از رساله‌ی ولایت بشناسد. این رساله سفرنامه‌ی الهی علامه طباطبایی است. یعنی انسان کامل. غیر از انسان کامل مکمّل همه خاسراند. نه زیان‌کار. بدبختی جامعه چیست؟ یا باید انسان چون ابراهیم، خلیل‌آسا در ملک یقین زن/نوای لا احب الآفلین زن. و یا این‌که مانند یونس در قعر دریا، در شکم ماهی لااله‌الاانت سبحانک انی کنت من‌الظالمین. "ان کان کالخلیل فکالخلیل و الا فکیونس و الا بدبخت روزگار است. وعده‌ی خدا قانون خداست. وعید تخلف دارد ولی به وعده باید عمل کرد . خدای تعالی وعده کرده و وعده‌ی خدای متعال هم تخلف‌ناپذیر است. "کذلک ننجی المؤمنین". این قانون است. قانون غیر از اصل است. اصل قابل تغییر است ولی قانون قابل تغییر نیست. کسی که با اعتقاد این ذکر را بگوید "لااله‌الاانت سبحانک انی کنت من الظالمین" قطعاً نجات پیدا می‌کند. خدا وعده داده که نجاتش می‌دهد. ما در قعر طبیعت گیر کرده‌ایم و چاره‌ای جز این نیست که بگوییم "لااله‌الاانت سبحانک انی کنت من الظالمین". ابراهیم خلیل که نیستیم که به جبرئیل گفت به شما حاجتی ندارم، گفت به خدا چطور؟ حضرت ابراهیم فرمود:"علمه بحالی حسبی عن مقالی". این شیعه‌ی علی است. "إن من شیعته لابراهیم" این (هُ) از نظر تفسیر به نوح(ع) برمی‌گردد ولی تأویل‌اش به دلیل آیه‌ی بعد (إذ جاء ربه بقلب سلیم) به علی علیه‌السلام برمی‌گردد. علامت شیعه این است که انسان غیر از خدا هیچ نخواهد. الله اکبر و لااله‌الاالله یعنی همین . الله اکبر و لااله‌الاالله یعنی جز خدا کسی در کار نیست. بهشت مقصد است و نباید انسان خدا را به ثمن قلیل بفروشد. بهشت را برای انسان ساخته‌اند. بهشت جایگاه است. مقصود خداست. 

غیر از انسان کامل مکمّل همه نه زیان‌کارند بلکه خاسرند.(فخر رازی می‌گوید من خسران را از یک یخ‌فروش یاد گرفتم. یخ‌فروش می‌گفت: "ارحموا من یذوب رأس ماله" رحم کنید به کسی که رأس‌المال‌اش از بین می‌رود) یخ آب می‌شود. سرمایه از دست رفته. یک لحظه‌ی ما سرمایه‌ی ماست که از دست می‌رود. زیان نیست از بین رفتن سرمایه است. زیان یعنی چه؟ در این ظرف باید انسان باشیم یعنی آدم باشیم. تا علم و فضل بینی/بی‌معرفت نشینی یک نکته‌ات بگویم/خود را مبین که رستی. 

علامه طباطبایی له شده‌بود. علامه طباطبایی فقیر بود. و "اذا تم الفقر فهو الله" . ملاصدرا که مایه‌ی افتخار بشر است( و مورد تمسخر بعضی طلبه‌های بی‌سواد است) آقای قاضی وقتی یک نفر نویسنده بدون سابقه‌ی قبلی آمده‌بود خدمتش . تا وارد شده آقای قاضی فرموده قلم را نباید زود دست گرفت. باید قلم به دست بیاید. وقتی قلم دست بگیرد به بزرگان، به فخر شیعه توهین می‌کند. ملاصدرا می‌فرماید "أذا تمّ الفقر ظهر نورالله" (الله نورالسموات و الارض...) انسان کامل یعنی فقیر. 

آمده‌اند علیه مثنوی حرف می‌زنند. این مثنوی یک کلمه بیشتر نیست. نیست هست نما، هست نیست نما. اوّل تا آخر قرآن هم همین است. مثنوی هم تفسیر قرآن است. یعنی چه در رسانه‌ها و تلویزیون و.... آدم به بزرگان بشریت توهین کند؟! به چه ملاکی؟! به چه وجهی؟! بسیار بسیار مبانی عرفانی و فلسفی لازم است تا آیا مثنوی را بفهمد یا نفهمد؟ چندین قرن از حافظ گذشته و هنوز کسی او را نشناخته. که خود معمایی است.  متأسفانه یا خوشبختانه علامه طباطبایی دیوان اشعارش را اعدام کرد.

عشق خوبان دل و دین از همه بی‌پروا برد / رخ شطرنج نبرد آن‌چه رخ زیبا برد 

تو مپندار که مجنون سر خود مجنون شد / ز سمک تا به سُهایش(سماکش) کشش لیلا برد

من به سرچشمه‌ی خورشید نه خود بردم راه / ذره‌ای بودم و مهر تو مرا بالا برد

"هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمة ...."من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم/ او که می‌رفت مرا هم به دل دریا برد. امتیاز پیامبر(ص) این است که عبد است. عبد یعنی فقیر. پیامبر فقیر بوده. یک غنی فقط داریم، خداست. یک وجود مستقل داریم، خداست.

اگر کسی می‌خواهد علامه طباطبایی را بشناسد، نمی‌خواهد المیزان را بخواند آخرین صفحه‌ی کتاب شیعه در اسلام را دقیق مطالعه کند. هر کلمه‌اش یک کتاب است.

من به سرچشمه‌ی خورشید نه خود بردم راه / ذره‌ای بودم و مهر تو مرا بالا برد . معدن العظمة یعنی این . ما ز بالاییم و با "لا" می‌رویم. انسانی که در مقام اثبات خودش است، یک آدمی است که "دسیها". خودش را پنهان کرده‌است. یعنی چه؟ به مردمک چشم می‌گویند سواد. چشم دل را می‌گویند سویداء. مصغّر سواد است. کوچک‌تر. اگر یک مو جلوی مردمک چشم قرار بگیرد نمی‌تواند ببیند. حالا اگر کوچک‌تر باشد چه؟ زیر خروارها پندارها خود را پنهان کردن و اسیر القاب شدن جلوی چشم دل را نمی‌گیرد؟ 

آقای عصار از علمای درجه یک زمان خودش بود. از فقها و فلاسفه. مرحوم فروزانفر برایش می‌نویسد من این شعر مثنوی را نفهمیدم. مرحوم عصار در جواب می‌نویسد من بی‌بضاعت از علم، من بی‌بهره از دانش و .. بعد یک بیاناتی می‌کند که مدتی تأمل و تعمق لازم است که بفهمند چه می‌گوید. ما ز بالاییم و با "لا" می‌رویم. ما اهل لااله‌الاالله هستیم. ما خدا نیستیم. نیست خدایی جز الله لااله‌الاالله .

بزرگ‌ترها و بزرگ‌تر از بزرگ‌ترها اگر بخواهند از علامه طباطبایی دم بزنند دهان‌شان می‌چاد.

هزار سال هم آدم در حوزه و دانشگاه کتاب بخواند به جایی نمی‌رسد. باید آدم در نفی خودش بکوشد. هر چه در اثبات خودش بکوشد عقب است و از خدا دور است. هر چه در نفی خودش بکوشد به خدا نزدیک است. بزرگان نکردند در خود نگاه/ خدابینی از خویشتن‌بین مخواه. "ظهر نورالله" می‌شود نور خدا.

آیه‌ای که قرائت شد (لوانزلنا هذا القران علی جبل لرأیته خاشعا متصدعا...) اگر کسی ادعا کند یک حرف از قرآن را می‌فهمد من قبول نمی‌کنم. چرا؟ برای این‌که عاصف‌بن‌برخیا یک حرف از کتاب خودش را می‌دانسته که آن کتاب یک حرف از کتاب شما(قرآن) است. یک حرف از آن علم را داشته تخت بلقیس را فرسنگ‌ها مافوق سرعت نور آورده. حالا یک نفر پیدا شود بگوید من قرآن را می‌فهمم. این کتابی است که با آن می‌توانی با مرده‌ها صحبت کنی. این کتابی است که با آن می‌توانی کوه‌ها را جابه‌جا کنی....

هر کس بگوید که این کلام را غیر خدا گفته حرف اشتباهی است. چون بشر نمی‌تواند این‌طور حرف بزند. پیغمبر اکرم(ص) بشر است. حضرت زهرا بشر است. حضرت علی و حسن و حسین صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین بشر هستند. این اسلوب کلام منحصر به فرد است . فقط خدای متعال می‌تواند و بس . کسی با قرآن می‌تواند آشنا شود که در نفی خودش بکوشد.

تا علم و فضل بینی/ بی‌معرفت نشینی // یک نکته‌ات بگویم/ خود را مبین که رستی

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
5 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.