آیت الله محمود امجد طی سخنانی در جلسات عزاداری دهه آخر ماه صفر به قرائت مبحث عجب از کتاب اربعین حدیث امام خمینی  می پردازد.

به گزارش جماران به نقل از کانال استاد امجد ، این مدرس حوزه گفت:

٭ امام در کتاب چهل حدیث می فرماید: "خودبین خودخواه می‌شود. اگر خودخواهی افزون گردد، خودپسند می‌شود و خودپسندی چاره‌ای ندارد". این اعمال ما اگر به خودپسندی برسد ما سقوط کرده‌ایم. و در چنینی حالتی اعمال ظاهری مانند زیارت مشهد و کربلا و مکه و ... غیر از سقوط نتیجه‌ای ندارد.

بزرگان نکردند در خود نگاه 

خدابینی از خویشتن‌بین مخواه

بزرگان یعنی کسانی که سیر کردند، کسانی که خودشان را شناختند، کسانی که خدا را شناختند. خودشناسی و خداشناسی و امام‌شناسی همه یک چیز است. 

٭ عُجب در هر دو طرف هست. هم افراد بد عُجب دارند به بدی خودشان و هم خوبان عُجب دارند به خوبی‌هایشان.

خودپسند را هیچ پیغمبری نمی‌تواند هدایت کند. مگر از قرآن برای هدایت کتابی بهتر هست؟ تا خودپسند باشد از قرآن هیچ استفاده‌ای نمی‌تواند بکند. 

٭ آقای قاضی برای شاگردان‌اش یک کلمه صحبت می‌کرده. "خودبین نباشید، خدابین باشید." بعد سه ساعت سکوت می‌کرده و بزرگانی مانند علامه طباطبایی، آقای میلانی، آقای بهجت و بزرگانی دیگر را تربیت کرده که مانند آنها پیدا نمی‌شود.

٭ مجالس ما اگر به اینجا برسد که یک کلمه صحبت کنیم و بیشتر فکر کنیم خوب است. 

٭ حضرت عیسی(علیه‌السلام) فرار می‌کرد. از چه کسی؟ از احمق. احمق کیست؟ کسی که خودپسند باشد.

٭ خودپسند کسی است که فقط حرف خودش و فکر خودش را قبول دارد. اگر تابع حق باشیم که حتی اگر یک بچه هم حرف حق زد قبول کنیم، اهل نجات ایم .

٭ اعمال ما باید ما را جلو ببرد، اگر عقب برد معلوم است که فاسد است.

٭ نفهمیدن هیچ گناهی ندارد. اما روی این نفهمیدن، ایستادن گناه است. کسی حاضر نشود بفهمد، این بد است وگرنه نفهمیدن و ندانستن اشکالی ندارد.

***

٭ اگر همین دو رکعت نمازمان را درست کنیم همه‌ی کارهای‌مان درست می‌شود. از نظر فقهی نمازمان درست است ولی آن نمازی که انسان را کامل می‌کند باید بخوانیم.

٭  بنابر آن‌چه از امیرالمؤمنین نقل شده سوره‌ی حمد سپاس است(الحمدلله‌رب‌العالمین) و اخلاص است (ایاک‌نعبدوایاک‌نستعین) و دعا است(اهدناالصراط‌المستقیم). خداوند تبارک و تعالی به برکت مجالس اهل‌بیت این مطالب را در دل ما بیافکند. در دل ما بیافکند که "الله اکبر" . در دل ما بیافکند که "الحمدلله‌رب‌العالمین" . در دل ما بیافکند که "اهدناالصراط‌المستقیم" و آن وقت با خدا هستیم.

٭ خداوند متعال وعده داده کسی که به ذکر "لااله‌الاانت‌سبحانک‌انی‌کنت‌من‌الظالمین" متوسل شود نجات پیدا می‌کند. انسان باید بفهمد گرفتار است و غیر از خدا کسی را ندارد و چون وعده‌ی خدای تعالی حتمی است، آدم باید حال کسی را داشته باشد که در ته چاه به انواع حیوانات گرفتار است غیر از خدا راهی هم ندارد. یعنی خودش را درمانده و مضطر بداند، در این صورت نجات پیدا می‌کند و این وعده ی خدا حتمی است و تخلف ندارد. 

٭ اصل حرف ما این است که ملاک‌ها عوض نشود. الآن ملاک‌ها عوض شده. یعنی عقل را از کار انداخته‌ایم در حالی‌که تمام انبیاء آمده‌اند عقل را شکوفا کنند. متوقف کردن عقل بشر بزرگ‌ترین خیانت است. 

٭ امام که انسان کامل است و مایه‌ی افتخار علماست، امروز چهره‌اش مظلوم است. به خاطر یکی صحیفه‌ی نور که در دست همه ی مردم هست و باید نقادی بشود و دیگر به خاطر خرابی‌هایی که انجام شده و می‌خواهیم همه‌اش را گردن امام بیاندازیم و این خیلی برای من سخت است.

٭ برای این شب‌ها بحث عُجب را انتخاب کرده‌ام که ان‌شاءالله از برکت دعای شما خوبان مبتلا به عُجب نباشیم. مبتلا به عجب باشیم و به مردم بگوییم عجب نداشته‌باشید، این خیلی زشت است و خود دلیل بر عجب و خودپسندی است.

٭ ما روضه خواندیم، گریه کردیم، گریاندیم و به فقرا کمک کردیم و.... همه‌ی این‌ها اگر باعث عُجب شود اسباب دردسر است. نمی‌تواند به مردم بگوید، ولی در دل‌اش منت می‌گذارد بر اهل‌بیت که ما مجلس شما را رونق دادیم. به فقیر اگر کمک می‌کند منت می‌گذارد. بر خدا منت می‌گذارد که ایمان آورده. این‌ها همه از مراتب عُجب است و باعث سقوط است.

٭کسی که می‌داند همسایه‌اش و نزدیکان‌اش در فقر و گرفتاری هستند، چطور راضی می‌شود به زیارت و کارهای مستحبی بپردازد؟ این است که می‌گوییم ملاک‌ها عوض شده. 

٭ داستان‌اش معروف است که کسی قصد حج داشته و دیده که زنی گوشت میته برای فرزندان‌اش می‌پزد. همه‌ی پول حج را به او می‌دهد و به حج نمی‌رود. ولی مردم در مناسک حج او را مشاهده می‌کنند. وقتی حجاج برمی‌گردند به دیدن ایشان هم می‌روند و می‌گویند همه جا شما را دیدیم. این است معنای بندگی

***

٭ ما که تحمل یک بوی نامطبوع را نداریم، ما که طاقت کمی گرمای هوا را نداریم. چطور می‌توانیم در جهنمی که دمای آن و وضعیت آن با این مقیاس‌ها قابل سنجش نیست طاقت بیاوریم؟ به خاطر یک متاع قلیل هر کاری دلمان می‌خواهد بکنیم؟ و حال آن‌که ما می‌توانیم سلطنت ابد داشته باشیم. اصلاً بهشت مطرح نیست. چون بهشت مقصد است و مقصود نیست. مقصود خداست.

٭ انسانی که خودپسند است این می‌شود که به هیچ حرفی گوش نمی‌دهد. ولو همه‌ی پیامبران باشند هم گوش نمی‌دهد.

٭ اگر می‌خواهیم امام را بشناسیم کتاب چهل حدیث را مطالعه کنیم. این کتاب سخنرانی‌هایی است که امام در مدرسه فیضیه می‌کرده و چهل سال قبل از انقلاب تکمیل شده. برای اصلاح نفوس این کتاب کافی است. اگر می‌خواهیم قرآن را بفهمیم باید این مسائل را درست کنیم تا قرآن را بفهمیم. امام زمان و اهل‌بیت را اگر بخواهیم بشناسیم باید این کتاب را مطالعه کنیم.

٭ امام خمینی معصوم نبوده ولی انسان کاملی بوده. معصومین علیهم‌السلام را خدا عصمت داده بهشان. انسان کامل، یعنی کسی که جان کنده و عالم شده و کامل شده، این را باید از وجودش شناخت . امام این است نه آن‌که هر چه خلاف‌کاری هست گردن امام بگذاریم. 

٭ عُجب یعنی خودپسندی. یعنی اعمال خودش برایش بزرگ باشد. فرض کنید فلان کس هزار جلد کتاب نوشته ولی در نظر آدم مبتلا به عجب کوچک است و خودش دو کلمه حرف بزند برایش خیلی بزرگ است. این بد است. این منشأ تمام مفاسد است. با عُجب هر چه عبادت کنیم خراب است. خدا نجات‌مان بدهد.

٭ در مرتبه‌ای از عُجب، خود را جزو سابقین و مقربین حق‌تعالی می‌پندارد. می‌گوید نماز شب خواندم و جزو سابقون هستم. تا می‌گویند شیعه فکر می‌کند شیعه است. تا نامی از اصحاب اباعبدالله می‌آید خود را در آن مرتبه می‌بیند. ولی در ظاهر شکسته نفسی می‌کند. می‌گوید من کسی نیستم برای این که از جان تعریف‌اش کنند.این بلایی است عجیب. در بیشتر اهل علم و مخصوصاً بیشتر اهل سلوک این گرفتاری هست. غروری که در اهل علم هست در دیگران نیست. خودپسندی‌ای که در اهل علم هست در دیگران نیست. 

٭ با خدا بازی‌گری نکنیم. آقای بهاءالدینی یک کلمه بیشتر نداشت، "بازی‌گری را بگذارید کنار." یعنی چه؟ یعنی لااله‌الاالله. علامه طباطبایی می‌فرماید پیام معنوی شیعه یک کلمه بیشتر نیست، "خدا را بشناسید." ولی ما با دین و آیین و مذهب و همه‌چیز بازی می‌کنیم.

٭ یکی از مراتب عُجب این است که چون اخلاق خوبی دارد، روش خوبی دارد، وظایف را خوب انجام می‌دهد و ایمان دارد از خدا طلب‌کار است. این‌ها خطرناک است. این‌ها خطرات نفس است و اگر درست نشود همه‌ی اعمال باطل می‌شود.

٭ امام سجادی که در قیامت ندا می‌آید "أین زین‌العابدین" این است بنای او که خطاب به خداوند متعال می‌فرماید: "من چه ارزشی دارم؟(ما أنا و ما خطری). در حالی که همه‌ی عالم را به خاطر او خلق کرده‌اند و اوست "زین‌العابدین" . این دعاها تعارف نیست و تعلیم هم نیست.

٭ وقتی آقای بهجت خاک صحن حضرت معصومه را به چشم‌اش می‌کشد، اوست که می‌فهمد حضرت معصومه کیست؟ و چون کوچکی می‌کند بزرگ شده‌است. هر چه آدم بزرگ‌تر شود خاضع‌تر می‌شود. هیچ‌وقت علامه طباطبایی تکبر نمی‌کند. هیچ‌وقت شیخ انصاری تکبر نمی‌کند. هیچ‌وقت آقای بهجت تکبر نمی‌کند. چون هر چه بزرگ‌تر می‌شود خاضع‌تر می‌شود و هر چه خاضع‌تر شود بزرگ‌تر می‌شود. انسان مبتلا به عجب به زبان می‌گوید الحمدلله و حال آن‌که در دل‌اش به خدا اعتراض دارد.

٭ شیطان در قیامت انسان را ملامت می‌کند. در محشر هم به گنه‌کاران می‌گوید مرا ملامت نکنید، خودتان را سرزنش کنید. نه من به داد شما می‌رسم و نه شما به داد من و من از اعمال شما بیزارم.

٭ ۱۲۴۰۰۰ پیامبر آمده‌اند و انذار داده‌اند، ۲۰۰۰ آیه قرآن درباره‌ی قیامت هشدار می‌دهد، بعد هر کاری دلش می‌خواهد می‌کند و می‌گوید خدا کریم است.

٭ از مراتب عُجب است که فرد مبتلا در باطن از خدا غضبناک است ولی در ظاهر اظهار رضایت می‌کند. غضب خود را به ولی نعمت خود تحویل می‌دهد و رضای بر قضا را به مخلوق ارائه می‌دهد.

***

٭ نماز شب قدم محکمی است در راه خدا. کسی که می‌خواهد با خدا ارتباط داشته‌باشد بهترین وقت، همان وقت نماز شب است. آن وقت را برای خودش بگذارد. نماز شب خیلی مهم است به شرطی که آدم مغرور نشود و معجب نشود.

٭ سلام کردن مستحبی است که ثواب آن از واجب(جواب سلام دادن) بیشتر است . کسی که به واجب اهمیت نمی‌دهد مستحبات‌اش هم به در نمی‌خورد.

٭ حسادت سه جور است. یکی که مسلّم حرام است، به کسی حسادت می‌کند و کاری می‌کند که شخصیت حقیقی و حقوقی وی را ضایع کند. حتی قتل هم حاضر است بکند، این حرام مسلّم است. یک حسادتی هست که به کسی حسادت می‌ورزد ولی اقدامی نمی‌کند و از این حسادت خودش بدش هم نمی‌آید. این مورد اختلاف است. یک حسادتی هست که در خیلی از انسان‌ها هست. حسادت می‌ورزد و اقدامی‌ نمی‌کند امّا از حسادت خودش ناراحت است. این نوع مورد عفو، گذشت و چشم‌پوشی است.

٭ یک بداخلاقی تمام اعمال آدم را ضایع می‌کند. هشتاد سال جان کنده، با یک بداخلاقی از بین می‌رود. با یک کلمه غیبت(غیبت مال خباثت نفس است) تمام اعمال نیک‌اش به طرف او می‌رود و همه‌ی بدی‌های او به این می‌رسد. بنابراین کیفیت شرط است نه کمیت. ظواهر تنها کافی نیست.

٭ عُجب فقط مربوط به خوبان نیست. اهل فساد و کفار هم عجب به اعمال خودشان دارند. یعنی یک گناه می‌کند و آن را کوچک می شمارد بعد گناهان بزرگ‌تر را مرتکب شود و آن را هم کوچک می‌شمارد تا به کفر می‌انجامد. به گناه خودش معجب است. به کفر خودش معجب است. پناه بر خدا می‌بریم. مؤمنین بدانند که از کوچک‌ترین گناه می‌رسد به جایی که به کفر افتخار می‌کند. به زندقه افتخار می‌کند. لذا هیچ گناهی را نباید کوچک شمرد.

٭ طیّب مرد بود. نان می‌داد. رضوان‌الله‌علیه. اگر امام حسین(ع) می‌گفت می‌خواهم به کربلا بروم، طیّب می‌دوید. شاه‌دوست بود. رفقای ما رفتند گفتند شاه دین را گرفته‌اند. این بود که این همه مصائب به سرش آوردند. یک دروغ نگفت. وقتی رئیس کل رفته‌بود و به او گفته‌بود دیگران طلب عفو کردند تو هم بکن. لم داده‌بود و گفته‌بود این‌ها را برای عمّه‌ات بگو. این را می‌گویند شیعه‌ی علی. سوابق مهم نیست. تا یار که را خواهد میل‌اش به که باشد. اگر امام حسین(ع) بگوید می‌خواهم بروم کربلا، طیّب می‌دود. ولی ما می‌گوئیم، مسجدم را چه کنم؟ منبر را چه کنم؟ کتابخانه را چه کنم؟ ببین تفاوت از کجا تا به کجاست؟

٭ عُجب یعنی مسرور بودن به عمل. اگر شما مسرور هستید که خدا توفیق داده خوب است. ولی اگر مسرور باشید که "من" این کار را کردم باطل و عاطل است.

٭ بدتر از خودپسندی هیچی نیست، چون نتیجه‌اش کبر است. کبریائی برای خداست و هر کس تکبر کند مغضوب خداست. پس ریشه‌ی همه‌ی مفاسد همین عجب و خودپسندی است. 

٭ دو طبقه خطرناک‌اند، یکی مقدس مآب و دیگری روشنفکر مآب. درس خوانده(چه حوزه چه دانشگاه) ولی این قدر جاهل است که واقعیات را نمی‌پذیرد.

 ٭ جا دارد در حوزه‌ها این کتاب چهل حدیث امام خمینی که حرف دل امام است خوانده‌شود تا اهل کمال بهره‌مند شوند(سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند).

***

٭ سید بحرالعلوم فرستاد سراغ آسیدجواد عاملی . ایشان کسی است همه‌ی مستحبات را ترک کرده‌بود و با خواب بسیار اندک کتابی فقهی نوشته به نام "مفتاح الکرامة" که الآن اگر چاپ جدید شود شاید صد جلد ‌شود. سیدبحرالعلوم به ایشان می‌گوید امشب همسایه‌ی شما غذا نداشته بخورد. گفت خبر نداشتم. گفت اگر خبر داشتی مسلمان نبودی. حال ما در مملکتی زندگی می‌کنیم با هزاران فقر و گرفتاری. هیچ کار هم نمی‌توانیم بکنیم. از همسایه‌ات خبر نداشته‌باشی مسلمان نیستی.

٭ اگر کسی به خودش اطمینان دارد، بداند که شیطان بر او مسلط است. اگر نه که باید دائماً بگوئیم خدایا گرفتاریم و اگر دست ما را نگیری بدبخت می‌شویم. نه این روضه‌هامان، نه این تبلیغ و تدریس‌مان، نه این حج و کربلایمان این‌ها همه اگر عنایت و دستگیری خدا نباشد هیچی نیست. باید دائماً دست گدایی دراز کرد به سوی خدا. ما مخالف با این اعمال و عبادات نیستیم، خوب است ولی کافی نیست. باید آدم خودش را بسازد. از ما فقط گوش دادن خواسته‌اند. امام زمان از ما گله دارد که گوش نمی‌دهیم "لا لأمره تعقلون و لا من اولیائه تقبلون". نه می‌فهمید و نه گوش می‌دهید. خدا گوش شنوا و دیده‌ی بینا بدهد.

٭ انسان فطرتاً از گناه بدش می‌آید ولی یواش یواش لااُبالی می‌شود و کارش به جایی می‌رسد که به کفر و زندقه‌ی خود افتخار می‌کند. 

٭ بدبختی اینجاست که شیطان، انسان را از این عبادت به آن عبادت سرگرم می‌کند و به مرور گرفتار عُجب‌اش می‌کند تا او را به ته جهنّم ببرد.

٭ به غیر از خدا هیچ‌وقت نباید به هیچ‌جا اتکاء کرد. "و من یعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم"

٭ بدبینی به بندگان خدا(در هر وضعیتی که هستند) و خودپسندی، هر دو از مهلکات و سرچشمه‌ی مفاسد است.

٭ عُجب از معصیت بدتر است.

٭ ما مربّی نیستیم . مربّی خداست. ما کسی را نمی‌توانیم واداریم به گناه تا از اولیاء خدا شود. ولی خدا ولش می‌کند، از گناهی که کرده پشیمان می‌شود و می‌سوزد و از اولیاء خدا می‌شود و به کمال می‌رسد. با یک خضوع به پیشگاه خدا. در کوی ما شکسته دلی می‌خرند و بس// بازار خودفروشی از آن سوی دیگر است.

٭ بزرگ‌ترین دشمن ما خودمان هستیم.

٭ شاید یک نفر اهل طاعت و عبادت به واسطه‌ی بدبینی به اهل معصیت ظاهری، کارش منجر به بدی عاقبت شود. 

٭ چه زحمت‌هایی کشیده شده تا این دین و معارف به ما رسیده، علما چقدر جان کندند، انبیاء و اولیاء چه زحمت‌هایی کشیدند. بعد در همین لباس روحانیت که لباس خدمت به خدا و مردم است چه خیانت‌هایی به جامعه می‌شود. مردم اعتقادشان به روحانیت از بین نمی‌رود، بعضی از ما را بد می‌دانند، چه ربطی به روحانیت دارد؟ شمر هم عمامه داشت. یزید هم عبا و عمامه داشت. 

٭ امام خمینی در کتاب چهل حدیث از قول استادش می‌فرماید: شیخ جلیل ما، عارف کامل، شاه آبادی ، روحی فداه ، می‌فرمودند تعییر به کافر نیز نکنید در قلب؛ شاید نور فطرتش او را هدایت کند، و این تعییر و سرزنش، کار شما را منجر به سوء عاقبت کند. امر به معروف و نهی از منکر غیر از تعییر قلبی است. بلکه می‌فرمودند کفاری که معلوم نیست با حال کفر از این عالم منتقل شدند را لعن نکنید. شاید در حال رفتن هدایت شده باشند و روحانیت آنها مانع از ترقیات شما شود. در هر حال، نفس و شیطان شما را وارد مرحله اولی از عجب می‌کنند؛ کم‌کم از این مرحله شما را به مرحله دیگر و از آن درجه به درجه بالاتر، تا بالاخره کار انسان را به جایی برساند که به ایمان یا اعمال خود به ولی نعمت خویش و مالک الملوک منت‌گذاری کند و کارش به آخر درجه رسد.

٭ چه کار داری با بندگان خدا؟ چرا نمره می‌دهی؟ نمره دادن در اختیار ما نیست. شاید این سرزنش، کار شما را منجر به سوء عاقبت کند. 

به چشم عُجب و تکبر نگه به خلق مکن// که دوستان خدا ممکن‌اند در اوباش

٭ کتاب چهل حدیث امام خمینی یک کتاب بالینی برای اهل فضل و دانش از حوزویان و دانشگاهیان است که باید دائماً با آن سر و کار داشت. این کتاب را باید یک عالم اخلاقی در حوزه دست بگیرد و برای اهل علم قرائت کند تا هر انسان عاقل و اهل کمالی بهره‌مند شود.

٭ ما امام را نمی‌شناسیم. ما امام را با صحیفه‌ی نور می‌خواهیم بشناسیم و بشناسانیم که امکان ندارد. صحیفه‌ی نور قابل نقد است. ما بعد از انقلاب می‌خواهیم امام را بشناسیم و همه‌ی مفاسدی که ایجاد شده را به عهده‌ی امام بگذاریم، این ظلم به امام است. ظلم به دین است.

***

٭ خُلق سه نوع است: خُلق حَسَن، خُلق کریم، خُلق عظیم . خُلق حَسَن این است که انسان با زبان خوش با افراد محتاج رفتار کند. خُلق کریم این است که تا می‌تواند دستگیری کند و خُلق عظیم این است که از هر چه دارد خودداری نکند. خُلق عظیم مثل ائمه علیهم‌السلام. 

٭ به نیازمندان کمک کنیم، به تشنه آب بدهیم. عاقلانه رفتار کنیم. حد وسط را مراعات کنیم. حسن خلق همان اعتدال است. وقتی محبتی به بندگان خدا می‌کنید، خدا با شما چه می‌کند؟

٭ خداوند همه‌ی عالم را برای انسان خلق کرده، انسان را که برای دنیا خلق نکرده. همه‌ی عالم را به خاطر انسان خلق کرده. بهشت را هم به خاطر انسان خلق کرده.یعنی هر چه هست برای انسان است نه انسان برای دنیا. بهشت مقصود نیست بلکه بهشت مقصد وجایگاه است. هدف و مقصود خدای تعالی است. قرآن یک شخصیت را معرفی می‌کند که ربّ و صفات ربّ است و کمال انسان تخلق به اخلاق الله است. 

٭ اعتماد به دنیا یعنی چه؟ یعنی دنیا را اصل بدانیم و بقیه را فرع. واقعاً شقاوت است. می‌شود شمر که دعا می‌کرد خدایا من می‌دانم مرا نمی‌آمرزی . گفتند پس چرا این کار را کردی؟ گفت: اگر این کار را نمی‌کردم از این الاغ‌هایی که اینجا می‌چرند، احترام‌مان پیش حاکم کمتر بود. به خاطر یک احترام سر امام حسین را برید و بچه‌هایش را آواره کرد. تمام مفاسد در حبّ دنیاست. و حبّ دنیا، مربوط به حبّ نفس است. خدا از شرّ خودمان نجات‌مان بدهد خیلی مهم است.

٭ آدم از کم گفتن ، کم خوردن و کم خوابیدن به کمال می‌رسد. اگر انسان لغو را ترک کند به همه جا می‌رسد. انسان اگر زیاده‌گو و بیهوده‌گو نباشد به همه جا می‌رسد.

٭ زندگی کنیم! یعنی از لحظات عمرمان استفاده کنیم. علمای بزرگ ما مراقب بودند که یک لحظه‌ی عمرشان بیهوده صرف نشود. زندگی کنیم! یعنی مرنج و مرنجان. تمام دین، این است.لغو نگوئیم. اگر کسی زبان‌اش را حفظ کند، پیامبر فرموده آن‌چه من می‌بینم و می شنوم می‌بیند و می‌شنود. اگر انسان همین زبان را از لغو یعنی بیهوده‌گویی و فضول یعنی زیاده‌گویی حفظ کند به همه جا می‌رسد. تمام این مجالس برای این است که وظیفه شناس شویم، و لغو را ترک کنیم.

٭ الحمدلله ایمان داریم، الحمدلله روضه می‌خوانیم، الحمدلله پیاده به کربلا می‌رویم و... اینها خیلی خوب است. ولی اگر بگوییم این "من" بودم که پیاده رفتم و من هستم که ایمان دارم و دیگر جواب سلام کسی را ندهم این عُجب است و خطرناک است. و درد این است که معیارها عوض شده و الّا ظواهر دینی خوب است ولی کافی نیست.

٭ اگر از اعمال خودمان بدون توجه به خدا، خوش‌مان بیاید این عُجب است و از خدا دور می‌شویم.

٭ امام هیچ‌وقت در مقام اثبات خودش نبوده. کسی که دنبال اثبات خودش باشد از خدا دور است. مؤمن باید در نفی خودش بکوشد.

٭ اکثراً مبتلا به عُجب هستیم. شیطان هم کار خودش را می‌کند. شیطان قسم خورده همه‌ی ما را گمراه کند. چاره ای جز پناه بردن به خداوند نداریم. "و من یعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم". هر کس پناه به خدا ببرد به صراط مستقیم است.

٭ خودپسندی نتیجه‌اش تکبر است و تکبر هم نجس‌ترین نجاسات است چون تمام مظالم و ستم ها از خباثت تکبر است. وقتی نماز می‌خوانیم لباس‌مان باید پاک باشد. ولی قلب‌مان پر از تکبر باشد؟ نمی‌شود. یکی دیگر از مفاسد عُجب کوچک شمردن معاصی است.

٭ به عُحب و تکبر نگه به خلق مکن// که دوستان خدا ممکن‌اند در اوباش 

٭ خودمان ببینیم عُجب داریم یا نه. اگر نداریم که الحمدلله. اگر داریم از خدا بخواهیم نجات‌مان بدهد. عُجب یعنی بزرگ دیدن عمل خود و تحقیر و کوچک شمردن عمل غیر.

٭ خودبینی خودخواهی می‌آورد، خودخواهی که زیاد شد خودپسند می‌شود و خودپسندی خودفروشی می‌آورد و به دنبال آن همه‌ی مفاسد پیش می‌آید.

٭ امام ساخته شده‌بود. امام انسان کاملی بود. به قول آقای بهاالدینی در "روحانیت" شاخص بود. در روحانیت و نه تنها در علمای زمان خودش. حالا امام مظلوم واقع شده. این مفاسدی که انجام شده همه‌اش را می‌خواهیم به عهده‌ی امام بگذاریم و این خلاف عدل و انصاف است.

٭ امام خمینی معصوم نبوده ولی انسان کاملی بوده. با صحیفه‌ی نور و جریانات بعد از انقلاب که ما مفاسدی ایجاد کردیم نمی‌شود امام را شناخت. اگر کسی واقعاً اهل انصاف باشد از چهل حدیث امام، او را می‌تواند بشناسد. 

٭ اگر خداوند تبارک و تعالی با عدل‌اش رفتار کند، احدی از اولین و آخرین راه نجاتی ندارند. حالا ما مغرور شویم به کارهایی که کرده‌ایم. منبر رفته‌ایم و دو تا شعر خوانده‌ایم و.... انبیاء عظام و ائمه هدی از خدا تقاضای فضل دارند.

٭چهل حدیث کتاب بالینی است و خوب است دانشجو و طلبه و همه این کتاب را دائماً مطالعه کنند . و در حوزه یک عالم مهذب این کتاب را قرائت کند و علما و پاکان و دانشجویان و حوزویان و همه‌ی اهل کمال بنشینند و گوش بدهند.

٭ کار سخت است. ولی آسان است چون با کریمان کارها دشوار نیست. فقط آدم بداند که این نماز مرا اگر در میزان بگذاری باید مرا به جهنم ببری. خدایا من این نماز را می‌خوانم که بگویم یاغی نیستم. 

٭ همه طالب خدا هستند. اشتباه در مصداق می‌کنند. یکی دنبال پول می‌رود، یکی دنبال مقام، یکی دنبال مرید.

٭ "أینما تولوا فثم ‌وجه‌ الله"  هر جا برویم چیزی جز خدا دیده نمی‌شود. امّا ما کور و کر هستیم که نمی‌بینیم و نمی‌شنویم.

ای در طلب تو عالمی در شر و شور//نزدیک تو درویش و توانگر همه عور

ای با همه در حدیث و گوش همه کر//وی با همه در حضور و چشم همه کور

"اذا تم الفقر ظهر نورالله". همه فقیرند. اگر آدم فقر خودش را بفهمد "ظهر نور الله".

***

٭ علما بسیار زحمت کشیده‌اند تا حرف پیامبر را بفهمند، حرف ائمه را بفهمند و ما بدون زحمت سر سفره آنها نشسته‌ایم. "لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم و بالمؤمنین رئوف رحیم". ناراحتی شما بر پیامبر سخت است. آمده‌است تا شما زندگی کنید. این زندگی که ما داریم زندگی حیوانی است. آمده‌است تا شما زندگی کنید و اگر زندگی نکنید ناراحت می‌شود. حریص علیکم، همان‌طور که بشر حرص به دنیا دارد  پیامبر اکرم حرص دارد که ما را به جمع کردن برای ابدیت وا دارد.

٭ در زیارت حضرت رسول  روز شنبه می‌خوانیم: اعظم مصیبت‌ها این است که با رحلت پیامبر وحی قطع شد و ما از او محروم شدیم. شارح وحی، اهل بیت عصمت و طهارت هستند. پیامبر هم همه‌ی زحمت‌ها را کشیده‌است و فرموده پاداشی از شما نمی‌خواهم مگر سعادت و ارتباط شما با خداوند تعالی.

٭ بهترین کار برای مؤمن این است که خودش را نسبت به خلق و خالق مقصر بداند. وقتی خودش را مقصر دانست می‌رود دنبال کمالات. و الّا تا طلبکار است هیچ کاری درست نمی‌شود. تمام اشکالات ما هم در اجتماع همین است که همه را مقصر می‌دانیم غیر از خودمان.

٭ کتاب چهل حدیث یک کتاب بالینی است. و اگر کسی می‌خواهد با قرآن آشنا شود این کتاب را مطالعه کند و به آن عمل کند تا با مکتب اسلام آشنا شود. اینها کلماتی است که از دل برآمده و بر دل می‌نشیند. این کتابی قیمتی است.

٭ قرآن کلام خداست. بشر نمی‌تواند چنین کلامی داشته‌باشد. پیامبر و اهل بیت همه بشر هستند، و کلامی مانند قرآن را احدی نمی‌تواند بیاورد. قرآن کلام بشر نیست. چندین هزار موضوع در شرح قرآن هست. چقدر تفاسیر هست. با این وجود یک کلمه‌ی قرآن هنوز تفسیر نشده‌است. یکی از علمای بزرگ فعلی در درس قسم خورده من یک حرف از قرآن را نمی‌فهمم. این حرف نه دروغ است و نه تواضع. برای این‌که عاصف‌بن‌برخیا که یک حرف از کتاب خودش را بلد بوده، تخت بلقیس را فرسنگ‌ها مافوق سرعت نور آورده. او یک حرف از کتاب خودش را می‌دانسته که آن کتاب یک حرف از کتاب شماست.

٭ من کتاب چهل حدیث امام خمینی را به خاطر این‌که از مظلوم دفاع کنم، دست می‌گیرم. ما همیشه دفاع از مظلوم می‌کنیم و دشمن ظالم هستیم. الآن به امام ظلم می‌شود. هزار جور حرف‌های بی‌ربط زده می‌شود. هرجاهلی هر طور که دلش می‌خواهد حرف می‌زند. ولی اگر کسی می‌خواهد امام را بشناسد، چهل حدیث را مطالعه کند. این کتاب بالینی است. اگر کسی می‌خواهد آدم شود این کتاب را مطالعه کند. اگر کسی می‌خواهد به اوج سعادت برسد این کتاب را بخواند. همین مسأله‌ی عُجب اگر حل بشود تمام کارها درست می‌شود. فایده‌اش چیست؟ فایده‌اش این است که ما بدانیم همیشه مقصریم. همین که بدانیم مقصریم کار درست می‌شود.

٭ آن‌چه شنیده‌ام، امام در جوانی سخنرانی‌ای کرده و مورد استقبال و احسنت گویان جمع واقع شده. از این سرور خودش احساس عُجب کرده. می‌گویند شش سال ایشان سکوت کرد. این است شخصیت امام. نه آن‌چه در صحیفه‌ی نور و انعکاس اعمال ناشایست ما در جامعه است. از این جهت است که این کتاب ارزشمند و دل‌نشین است. چهل پنجاه سال قبل از انقلاب این کتاب را نوشته و چاپ هم نکرده. این کتاب، کتاب درمان است. درمان همه‌ی دردهای روحی در این کتاب است. "قیمة کل امرء ما یحسنه(قدر هر کس به قدر همت اوست)". وقتی این کتاب را عمل کنیم قرآن را می‌فهمیم. پیامبر را می‌فهمیم. آن‌وقت "عزیز علیه ما عنتم" را می‌فهمیم. پیامبر می‌خواهد درد و درمان را به شما یاد بدهد و شما را پاک و پاکیزه کند. این است که خوب است یک روحانی مهذبی در حوزه این کتاب را قرائت کند و همه‌ی طالبان کمال بنشینند و گوش و هوش بدهند. این کتاب باید در دسترس همه‌ی جویندگان حق و حقیقت و سالکان راه خدا باشد.

٭ اگر گفتند اهل کجایید؟ می‌گوییم اهل روضه. اگر می‌خواهیم گریه کنیم بر سیدالشهداء کتاب چهل حدیث امام را بخوانیم. که در واقع باید بر خودمان گریه کنیم که ظالم به نفس هستیم. روضه یعنی زندگی الهی و پیروی از انبیاء و اولیاء. روضه یعنی زندگی. ما مردم زندگی نداریم. این زندگی نیست که ما داریم.

٭ هر چه آدم بزرگ‌تر شود در دستگاه خدا خود را کوچک‌تر می‌بیند. آنهایی که دنبال اثبات خودشان هستند از خدا دور می‌شوند. در زمان ما بیش از همه کس، امام به خود حمله کرده.

٭ این نماز ما نماز نیست. این نماز را باید بخوانیم که بگوییم یاغی نیستیم. ولی مأیوس نشویم. امید ببندیم به فضل خدا. فقط خودمان را مقصر بدانیم و به فضل و کرم خدا که بی‌نهایت است متوسل شویم. این نماز ما توهین به خداست . از اول تا آخر آن به خدا دروغ می‌گوییم. " الحمدلله‌رب‌العالمین، ایاک‌نعبدوایاک‌نستعین". ولی باید بخوانیم تا در جان‌مان بیافتد و ما را از شرک و کفر نجات بدهد. نماز حقیقی آن است که هویت ما را عوض کند.

٭ مرحوم شیخ جعفر شوشتری آمده بوده تهران. نگهش می‌دارند. می‌خواهند که ماه رمضان تهران بماند و برای مردم منبر برود. در مدرسه سپهسالار که الآن دانشگاه شهید مطهری است منبر می‌رفته. آشیخ آقابزرگ تهرانی می‌گوید جمعیت بسیار زیادی آمده بود به نحوی که من که یازده ساله بودم نزدیک بود زیر دست و پای جمعیت له شوم. چند روز حرف زده‌بوده و به مردم گفته بگویید همه بیایند، می‌خواهم حرف تازه‌ای بزنم که هیچ‌کس تا به حال نگفته‌است. گفته: مردم پیامبران گفته‌اند مشرک نشوید. من می‌خواهم بگویم مشرک شوید. حالا چند روز دیگر بیایید تا معنی مشرک شوید را بیان کنم. چند روز بعد از این دعوت می‌گوید کمی خدا را در اعمال‌مان شریک کنیم. یا این که عمری به هوای نفس عمل کردیم کمی هوای نفس را ترک کنیم.

***

٭ پیامبر اکرم(ص) "رحمة للعالمین" است که "إن تطیعوه تهتدوا" اگر مطیع‌اش باشیم هدایت می‌شویم.

٭ روضه فقط گریه کردن نیست. عمر سعد هم گریه کرد. حجّاج در نماز جمعه خطبه می‌خواند و شدیداً گریه می‌کرد و می‌گفت "خلقتم للبقاء لا للفناء" یعنی برای آخرت خلق شده‌اید ولی خون شیعیان را می‌خورد. پیاده به کربلا رفتن ملاک نیست. قربان همه‌ی کسانی که پیاده رفتند کربلا. ولی اینها ملاک و معیار نیست. این معیارها عوض شده . نه این‌که ما با کربلا رفتن مخالف باشیم. مسلمانی که به داد مسلمان نرسد، مسلمان نیست.

٭ عُجب یعنی مسرور شدن. آدم از خوبی خوشحال می‌شود و از بدی ناراحت می‌شود. یک گناهی کرده ناراحت می‌شود. و خوبی‌ای کرده، روضه رفته، کربلا رفته، نماز خوانده خوشحال می‌شود. این سرور ممکن است انسان را به کفر برساند و به کفر هم مسرور باشد و افتخار کند و دین و مذهب و همه را مسخره کند. مگر این‌که سرور و خوشحالی‌اش شکر خدای تعالی باشد و به عبادات و طاعات خوشحال است چون شکر خداست . کما این‌که از معصیت ناراحت است چون کفران نعمت است . 

٭ پیامبر بشیر و نذیر است. ولی خداوند فرموده "إن أنت الا نذیر" تو فقط انذار دهنده هستی. نذیر هم مبالغه است. انذار زیاد. خطر زیاد را باید زیاد انذار کرد. پیامبر می‌فرماید جهنّم نروید.

٭ هر گناه‌کاری هر چه کرده "إن الله یغفر الذنوب جمیعاً" به شرط این‌که توبه کند. نه این‌که بگوید "إن الله یغفر الذنوب جمیعاً" خب برویم گناه کنیم. وقتی از رحمت خدا می‌گوییم بعد باید بگوییم حال که خدا این‌قدر محبت و رحمت به شما دارد بیایید و به راه خدا بروید. این خوب است. و الّا همه‌اش از رحمت خدا دم زدن درست نیست، باید معتدل حرف زد. از خوف گفتن زیاد یأس می‌آورد و از رحمت بسیار گفتن غرور می‌آورد و هر دو خطرناک است. بنابراین انسان باید معتدل باشد. 

٭ یک استغفرالله، یک صلوات همه‌ی گناهان را می‌آمرزد. صلوات مثل کلید است. کلید ارتباط با پیامبر. ارتباط با پیامبر و ائمه ارتباط با خداست. این است استغفار . این است صلوات.

٭ همین که عُجب کردیم عمل‌مان خراب می‌شود. همین که مسرور شد به عمل خودش چون خودش انجام داده، از اینجا خراب می‌شود. هر کس که باشد. ولی اگر بگوید که الحمدلله خدا توفیق داد و کمالات داد، این خوب است.

بزرگان نکردند در خود نگاه// خدابینی از خویشتن‌بین مخواه

هر کس چنین باشد بزرگ است و هر کس این‌طور نباشد حیوان است که خیال کند خودش کسی است. 

٭ "من دخل العُجب هلک" کسی که عُجب پیدا کرد به عمل خودش، هلاک است.

٭ امام خمینی این حرف‌ها را در چهل حدیث از کتاب خودش می‌گوید. از وجودش می‌گوید. برای همین تأثیر دارد و دل‌نشین است. 

٭ هیچ دشمنی غیر از خودمان نداریم. هیچ کس دشمن ما نیست جز خودمان. یک دوست داریم، خدا و اهل‌بیت. یک دشمن داریم، خودمان.

٭ کسی نقل کرد که یکی از بزرگان در راه مسجد تا منزل مورد دشنام و ناسزا قرار گرفت. وقتی به منزل رسید مبلغب پول به فرد دشنام دهنده داد. این است معنی پیروی از اهل‌بیت. پسر مرجع بزرگ مرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی را در بین نماز کشتند. ایشان به حکومت و مردم گفتند که حق ندارید پیگیری کنید. یک فرزندم فرزند دیگرم را کشته. فردا در تشییع جنازه، قاتل از آقا پول خواسته. و آقا در پاکتی که فرد مزبور چند مدت قبل برای ایشان ناسزا نوشته‌بود، پول گذاشتند و به او دادند.این است روش شیعیان اهل‌بیت و علمای ما.

٭ ما از این نمازی که می‌خوانیم باید خجالت بکشیم. چرا که به خدا دروغ می‌گوییم که "ایاک‌نعبدوایاک‌نستعین". ولی باید نماز بخوانیم که به خدا بگوییم: خدایا ما یاغی نیستیم و با عنایت خداوند باید درست بشویم و نمازمان را درست کنیم.

٭ هرکس به عمل خودش مغرور است بداند جاهل است و بداند شیطان است. هر کس ادعا می‌کند من باید فقط این حرف را بزنم، بچه‌ی من باید تلویزیون را خاموش کند، همسر من باید حتماً چادر بپوشد، بداند که فرعون است. کسی که بگوید من دانشگاه و حوزه رفته‌ام و به علم رسیده‌ام این قارون است.

٭ مرحوم برقعی که از منبری‌های مهم قم بود ده شب منزل امام منبر رفته‌بود. امام فقط ده تومان به ایشان داده‌بود. مرحوم برقعی به مرحوم آیةالله آقامصطفی گفته گویا اشتباه شده. آقا مصطفی به امام حرف ایشان را منتقل کرده بود. امام در جواب گفته کسی که روی منبر مدح خمینی را بکند بیش از این حق‌ ندارد. پنج ریال کرایه تاکسی داده آمده و پنج ریال داده برگشته. بیش از کرایه تاکسی حقی ندارد. این است مرد خدا. این است انسان کامل. نزد مرحوم آیةالله میلانی اسم امام را آورده‌بودند ایشان گفته بود "سلام الله علیه". کسی گفته‌بود این چه حرفی است؟ فرمود: ساکت شوید. من نمی‌خواهم بگویم اعلم من هستم یا او. فعلاً باید از ایشان حمایت کرد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.