داستان مرگ بیصدای قطب کشتی ایران
حرارت کلامش یادآور خاطرات دور با جوانان کشتی ایران در آزمون استانبول است. از تعصبش پیداست هیچ چیز به اندازه ی تکیه زدن شاگردانش بر سکوی قهرمانی خوشحالش نمی کرده. وقتی تمام تلاشش را به کار می گیرد تا با لبخندی سرد وانمود کند ناامیدی عمیقی ندارد، نشانههای بیانگیزگی از کلامش بیرون میزند.
جی پلاس، افول کشتی استان تنها دغدغه ی این روزهایش است. می گوید روح کشتی همدان و نهاوند با جسمش به خاک سپرده شده و من هر روز بر مزارش اشک می ریزم. کجا رفتند نسل مسعود مصطفی جوکار، صادق گودرزی، سعید ابراهیمی، مجتبی خدارحمی، مهرداد سعدی نژاد، سعید کولیوند، درویشی، امیر عفراتی، رضایی منش، جمال میرزایی، اصغر گودرزی، علی صفاری، وحید محمودی، حمید و علی مومیوند که من و دوستانم با خون دل پروراندیم و قبل از قهرمانی، پهلوانی را یادشان دادیم؟ چرا مدرسه تربیت کشتی گیر فنی و بااخلاق در استان تعطیل شد؟ چرا سالهاست درِ سالنهای کشتی به روی بزرگان دلسوز مٌهر و موم شده است؟ غیرورزشی ها تا کی قرار است بر روی جسم بی جان کشتی استان خیمه بزنند؟
اینها چیکده ای از گفت و گو با مردی است که هر خط از چروک پیشانی اش یادآور رنجهای او در سنگستان کشتی است؛ از تربیت دهها کشتی گیر نامی که از خطه پهلوان خیز نهاوند به تیم ملی راه یافتند تا انتخاب به عنوان مربی نمونه کشور و مربیگری در مسابقات جهانی جوانان استانبول.
فرامرز سماوات خشت کشتی نهاوند را در سال ۶۵ و در ۲۷ سالگی با کمک چند مربی دیگر نهاده اما حالا ۱۰ سال است تنها سهم او از ورزش، سایه ی اوست که هنگام پیاده روی بر لابه لای نرده های ورزشگاه علیمرادیان میافتد. از روزی که برای دفاع از حق شاگردانش در مسابقات کشوری فریاد سر می داد که باعث لطمه خوردنش در سطح کشور شد تصمیم می گیرد در زادگاهش نهاوند با جدیت به قهرمان سازی بپردازد سالها می گذرد؛ شاگردانی که هرکدامشان پس از قهرمانی، راه ترقی را با شایستگی در سطوح ورزشی و دانشگاهی پیمودند و امروز سماوات از آنها و دو فرزندش به نامهای علی که برای کنکور آماده می شود و شیوا که کارشناس تربیت بدنی است به عنوان تنها داشته هایش از ثروت دنیا نام می برد.
سعی می کند خاطره افول کشتی همدان را در دریای روزمرگی اش غرق کند اما تصویر سینمایی این سقوط آنقدر بزرگ است که نمی شود با دلخوش کردن به دلخوشی های الکی آن را ندید؛ بخصوص برای مردی که کارمند اداره ورزش شهرستان نهاوند بودن هیچگاه آرمانش نبوده و نیست. نه! این کارمندی برای کسی که رسول خادم او را یکی از "مربیان خوب دوران کشتی گیر بودن خود" می خواند، مثل آب نباتی به پاداش قهرمان شدن در المپیک است. بخصوص وقتی بدانیم خادم به اذعان تمام کسانی که او را می شناسند نه آدم اهل پارتی بازی است و نه دروغگو که اگر اینگونه بود به پاس اخلاق و ادبش در فدراسیون جهانی سمت نمی گرفت. همین توصیف برای اثبات شایستگی های فنی و اخلاقی فرامرز سماوات کافی است اما قسم می خورد در ۵۷ سالگی قصد ندارد از این نمد برای خود کلاهی بدوزد؛ چرا که اگر چنین قصدی داشت بارها و بارها هدایای خود را که در مسابقات داخلی و بین المللی دریافت کرده بین شاگردانش تقسیم نمی کرد و یا آن زمان که فرصت داشت بر سر حق شاگردانش معامله کند اگر این کار را انجام می داد حالا تاج سر کشتی استان و حتی ایران بود. او فقط میخواهد مقداری از زخمهای کشتی استان همدان را روایت کنیم تا مسوولان از حال این روزهای یکی از سه قطب سالهای نه چندان دور کشتی ایران باخبر شوند.
کت و شلواریها قهرمانی های دهه های ۷۰ و ۸۰ را به پای منافع شخصی خود ذبح کردند
سماوات می گوید: ماجرا از وقتی شروع شد که پس از دو دهه صعود تاریخی کشتی همدان، پای کت و شلواریها به سالنهای کشتی باز شد؛ گویی آنها قسم خورده بودند قهرمانی های استان در دهه های ۷۰ و ۸۰ را به پای منافع شخصی خود ذبح کنند. قهرمانی های تیمی کم کم به درخشش تک ستاره ها در اواخر دهه ۸۰ محدود شد و سپس مرگ تدریجی کشتی نهاوند، ملایر و همدان در دهه ۹۰ با حضور غریبه ها استارت خورد. حالا دیگر همان تک ستاره ها هم نیستند اما کت و شلواری ها هنوز هستند.
سماوات با تبسمی که رگه هایی از روزهای خوب جوانی اش دارد یادآور می شود: کشتی استان همدان از سال ۶۵ دوران جدیدی را آغاز کرد. تیم جوانان ما برای اولین بار بین سه تیم برتر کشور قرار گرفت و این حرکت از نهاوند با مربیگری آقایان سیف، ظفری و بنده در مسابقات مشهد آغاز شد. تا قبل از آن همدان در کشتی حرفی برای گفتن نداشت. بعد در سال ۶۸ سوم و ۶۹ دوم شدیم. سال ۷۰ در بزرگسالان دوم شدیم که با پنج فینالیست شاهکار کردیم. کم کم نهاوند برای همدان و ملایر الگو شد و زحمات دهه ۷۰ در دهه ۸۰ به بار نشست. کار به جایی رسید که هر سال استان همدان ملی پوش داشت و غالب آنها نهاوندی بودند.
رنامه ریزی بر روی تیمهای پایه را در کشوی میز گذاشتند و در آن را بستند
مسابقات جهانی 2009 دانمارک اوج کار همدان بود که استان مازندران دو ملیپوش داشت و همدان سه ملیپوش(صادق گودرزی، جمال میرزایی، سعید ابراهیمی). اما مسوولان ورزش استان و هیات کشتی به مدالهای بزرگسالانی چون صادق گودرزی، سعید ابراهیمی و مسعود مصطفی جوکار دلخوش شدند و کشتی پایه را رها کردند. بعد که سن این افراد بالا رفت کشتی همدان خلع سلاح شد. در تمام مقاطع سنی دیگر همدان بین شش تیم برتر کشور نبود و این وضعیت ادامه یافت تا اینکه امسال همدان از بین ۱۰ استان در کل کشور هشتم شد. البته نه اینکه همدان بین سالهای ۸۵ تا ۹۵ هیچ مدالی در کشور نگرفته باشد اما به این شکل بوده که یک نفر یک سال مدال گرفته و تا سه سال مدال نداشتیم.
او درباره علت این نزول بیان می کند: اگر کشتی مدیریت قوی داشته باشد و از مربیان سازنده نیز استفاده کند با برنامه ریزی به موفقیت می رسد. ولی امان از روزی که مربی سازنده نباشد و مدیریت هم ضعیف باشد. در استان ما برنامه ریزی بر روی تیمهای پایه را در کشوی میز گذاشتند و در آن را بستند. نیامدند ببینند چه کسی در استان خوب کار کرده و دنبالش بروند. با کاربلدهای اصلی کشتی در دهه های ۷۰ و۸۰ همکاری نکردند تا جایی که آنها عطای کار را به لقایش بخشیدند.
خادم میداند برای موفقیت باید با کشتی زندگی کرد
دلم می خواست کشتی استان روزگار بهتری می داشت تا در موفقیتهای اخیر کشتی کشور با همت رییس فدراسیون و مجموعه ی تحت مدیریت او که همگی از خانواده ی کشتی هستند شریک باشد اما عملکرد رسول خادم که از نظر من "تختی دانشگاهی" است را نمی توان با آنچه در همدان اتفاق می افتد مقایسه کرد. خادم با هوشمندی نتیجه زحمات مربیان استانی را در فدراسیون درو کرد و قهرمان المپیک شد. به اعتقاد من برای موفقیت در کشتی باید در آن حل شد. خادم در عین حال که رییس است ژست ریاست ندارد. همین که همزمان با ریاست فدراسیون، سرمربیگری تیم ملی کشتی را بر عهده دارد گواه این مساله است که او الفبای کشتی را می فهمد و می داند برای موفقیت باید با کشتی زندگی کند.
به یاد دارم زمانی که من به عنوان مربی تیم ملی جوانان با رسول کار می کردم برادران خادم در عین حال که از نظر فنی سطح بالایی داشتند، محجوب و سر به زیر بودند و به بزرگتر و مربی احترام می گذاشتند و حتی برای مربیان الگو بودند. سال ۹۳ که به عنوان سرپرست تیم نونهالان استان بعد از ۱۷ سال در خانه کشتی، خادم را مجددا دیدم او مرا مورد محبت قرار دارد و به اطرافیان گفت "در زمان کشتی گیری من آقای سماوات بهترین مربی کشور بود". این نشان از معرفت او دارد. خادم اهل دروغ نیست، دلیلی هم ندارد که برای دلخوشی یا تملق چنین حرفی بزند؛ چون به من نیازی ندارد و امروز در اوج اقتدار است.
چندبار خواستم وضعیت کشتی همدان را با خادم در میان بگذارم اما نشد
با این حال انتقاد من به خادم این است که از مربیان سازنده ای که بعد از انقلاب اسلامی از نظر زندگی لطمه خوردند احوالی نگرفت. چهار سال است ریاست فدراسیون را بر عهده دارد اما جواب تلفن هیچ کس را نمیدهد. شاید علت این مساله تمرکز شدید او بر روی کار و مسوولیتش باشد اما گلایه ای که عرض کردم به او وارد است. به هر حال امیدوارم در کارش موفق باشد؛ چرا که موفقیت او موفقیت کشتی ایران است. چندین بار خواستم وضعیت کشتی همدان را با او در میان بگذارم اما شرایط مهیا نشد. می خواستم پیش خادم بروم و بگویم همدان دیار استعدادهای درخشان است، نگذارید به چنین روزی گرفتار شود.
سفر اسپانیا برای بعضی افراد در استان مهمتر از توجه به نونهالان است
سفر اسپانیا و اروپا با تیم بزرگسالان استان برای بعضی افراد در استان مهمتر از توجه به نونهالان است. طی ۱۰ سال اخیر پول و عنوان و اعتبار جای مسائل اصلی را گرفته است. احترام و بزرگی در کشتی کمرنگ شده اما حسی مانع می شد که این حرفها را تا پیش از این در یک رسانه فراگیر بیان کنم.
دوازده نفر برای ریاست هیات کشتی استان همدان که انتخاباتش روز دوشنبه برگزارمی شود کاندیدا شده اند. با توجه به شناختی که از این افراد دارم فکرنمی کنم کسی بتواند کشتی را به دهه ۷۰ و ۸۰ برگرداند. رسول خادم زمانی رییس فدراسیون شد که هفت سال قبل از آن در شورای شهر کار مدیریتی کرده بود، به همین دلیل موفق شد. بنابراین فقط کشتی بلد بودن کافی نیست باید مدیریت هم بلد بود. کسانی در هیات کشتی استان همدان بر سر کار هستند که نتیجه دسترنج دیگران را که ۱۰ سال قبل کار کرده بودند چیدند و در باد قهرمانی خوابیدند. هرچه به مسولین استان گفتم به مدالهای جهانی که نتیجه ۱۰ سال قبل از شما بوده متمرکز نشوید گوش نکردند. گفتم در لیگ شرکت نکنید، ما کشتی گیر نداریم، انرژی را هدر ندهید، به پایه توجه کنید، از مربی پول نگیرید تا او را به سفر خارجی ببرید، اینها باعث شرمساری و افت کشتی می شود. اما به حرفهایم کمترین توجهی نکردند؛ زیرا متاسفانه برای رشد کشتی در لیگ شرکت نمی کردند، انگیزه شان درآمدزایی مربی و کشتی گیر بود. لیگ کشتی برای پولسازی است، برای سازندگی نیست.
دلی پر از غصه دارم اما هیچگاه بر سر کشتی معامله نکردم
در سال ۹۳ که بعد از ۷ سال دوری از کشتی، ریاست هیات کشتی نهاوند را بر عهده داشتم نونهالان استان بعد از ۱۰ سال در کشور مقام چهارم را کسب کرد ولی اصلا تشویق نشد. سال ۹۲ و ۹۳ مدالهای نهاوند در تمام مقاطع سنی به ۱۲ عدد رسید اما در ۹۴ و ۹۵ مجددا به یک مدال برگشت. همه می دانند هیات کشتی کارش این است که پول بیاورد و مدیریت کند. با این حال من لخت می شدم و کلاس به کلاس کنار مربیان بودم. آستینها را بالا زدم و با کشتی گیران کلنجار رفتم. یکی از کارهایی که به آن افتخار میکنم این است که شاگردانم مجتبی خدارحمی، مهرداد سعدی نژاد، سعید کولیوند، رامین درویشی، علی صفاری، وحید محمودی، حمید و علی مومیوند در تیم ملی بودند و حالا از شخصیتهای دانشگاهی و علمی شهر نهاوند هستند. تنها ثروتی که برای من باقی مانده همین است؛ زیرا به عنوان کارمند اداره ورزش نهاوند حقوقم ماهیانه یک میلیون تومان است و از مال دنیا یک آپارتمان دارم که آن هم به دلیل اینکه مالک اولیه از بانک وام گرفته و پرداخت نکرده تا مدتی دیگر مصادره می شود.
کارم این شده که با دوست و شاگرد سابقم اباذر ابوالفتحی که مسوول کمیته داوران کشتی نهاوند است درد دل کنم و هر از گاهی با او و علی پسر ۱۱ ساله اش کوه بروم. البته علی این روزها یکی از دو شاگرد من است که به صورت افتخاری به آنها آموزش کشتی هم می دهم. قول داده ام از علی قهرمان بسازم؛ خدا کند شرمنده ی خودم نشوم.
بعضی وقتها از خودم می پرسم چرا الان، دقیقا الان باید کنار گود باشم؟ اما وقتی بیشتر فکر می کنم می بینم کارهای خدا بی حکمت نیست. اگر من امروز مسوول بودم در شکستهای کشتی استان سهم داشتم. درست است که از کشتی و محیط آن خسته ام اما آنقدر از پیروزی های شاگردانم انرژی ذخیره دارم که برای تمام مابقی عمرم کافی است. دلی پر از غصه دارم اما خدا را شکر می کنم هیچگاه بر سر کشتی معامله نکردم و از مسیری که تشخیص دادم مستقیم است به خاکی ریا و تزویر منحرف نشدم.
منبع: ایسنا
دیدگاه تان را بنویسید