توضیح اتفاقات زشت فینال جام حذفی از زبان ساکت الهامی
سرمربی نساجی مازندران در واکنش به اتفاقات حاشیهای فینال جام حذفی توضیحاتی را ارائه کرد.
جی پلاس، ساکت الهامی که بعد از قهرمانی شب گذشته تیمش در جام حذفی امروز میهمان برنامه «فوتبال برتر» بود، در بخشی از صحبتهایش و بعد از پخش آیتم مرتبط با درگیریهای رخ داده در پیش از شروع بازی میان کادرفنی دو تیم، توضیحات خود را دربارهی درگیری پیش آمده ارائه کرد.
الهامی با تاکید بر این نکته که تجربهی همبازی بودن و همکاری با محمد نوازی را دارد، او را فوتبالیست قابلی دانست و توضیح داد که صحبتهای مطرح شده مربوط به خودِ نوازی نیست!
مشروح صحبتهای مجری برنامه فوتبال برتر و سرمربی نساجی را در ادامه میخوانید:
میثاقی: قضیه چه بود؟ محمد نوازی، مهدی رحمتی و بقیه کادر آلومینیوم که خیلی از دست شما به شخصه و بقیه کادرتان خیلی شاکی بودند که نذاشتید که زود وارد رختکن شوند و 20-25 دقیقه پشت در مانده بودند و یکسریها داخل رختکن بودند و نمیگذاشتند که اینها داخل رختکن بروند.
الهامی: ببینید محمدآقا، زمانیکه میزبان و میهمان را مشخص میکنند، وقتی تیمی میزبان میشود، انتخاب رختکن با خودش است؛ همهجا. حالا این فینال است، مشکل اینجا بوده که سازمان لیگ نگفته چه اتفاقی باید بیفتد. تدارک تیم آنها زودتر از ما آمده بود در آن رختکنی که ما رفتیم، زودتر رفته بودند آنجا. بعد بچههای ما آمده بودند اینجا و بعد تیم آنها رسیده بود، برای اینکه به هم بریزند، گفته بودند که ما این رختکن نمیرویم و این رختکن میرویم.
میثاقی: آنها زودتر رسیده بودند، چطور پس چند نفر از بچههای تیم شما در رختکن بودند؟
الهامی: ببینید، قبل از اینکه تیم برسد، بچهها از ساعت 2-3 تدارک و پشتیبانی میآیند که پیراهن را میگذارند و ردیف میکنند تا تیم بیاید؛ بعد ما توی ترافیک ماندیم، ما هتلمان دور بود و فکر کنم هتل آنها نزدیکتر بود، آنها زودتر رسیده بودند. من رسیدم، بچهها گفتند که آقا عین واقعیت را میگویم شاید صدایم ضبط هم شده باشد و نشان بدهید، بعد من گفتم که چی شده؟ دیدم که همهی بچههای ما و بچههای آلومینیوم اراک پشت در وایستادهاند و میگویند الا و بالله، گفتم چه شده؟ گفتند که این رختکن مال شماست. ما بازی مس هم که میزبان بودیم همین رختکن بودیم، میزبان بودیم و همین رختکنی که دیروز بودیم و بچهها رفته بودند بودیم. استقلال هم همینجا بودیم و ما همیشه عادتکرده همینجا میآمدیم. ما هم در جریان نبودیم که باید در کدام رختکن میرفتیم.
میثاقی: بعد چرا کتککاری شد؟
الهامی: من دیدم که بچهها وایستادند، گفتم که چه شده؟ با آقای رحمتی دست دادم و گفتم چه شده، گفت این رختکن ما است، گفتم چه فرقی میکند، گفت نه این رختکن ما است و فلان و ... . گفتم که خیلی خب، میخواهید که ما برویم وسط زمین لخت شویم. عین جملهای که دارم میگویم.
میثاقی: من جملهتان را شنیدم، یک چیز دیگری گفتید ولی شبیه بود.
الهامی: نه اصلاً شبیه نبود، بگذارید ادامهاش را بگویم؛ میخواهید که جمله را هم بگویم؟
میثاقی: نه.
الهامی: گفتم که ما وسط زمین هم لخت شویم، بچهها بیایید برویم و بگو که خالی کنند برویم، وسط زمین هم لخت شویم، اونجا هم لخت شویم، ما شما را امروز میبریم؛ چون من میدانستم آنها دنبال چه هستند، گفتم که آمدیم شما را ببریم. من که برگشتم آمدم، یک 10 متر آمده بودم، دیدم که درگیری پیش آمده است. گویا آنجا اتفاقاتی رد و بدل شد که الان میتوانیم ببینیم. عین واقعیتی بود که گفتم، ما هم آمدیم در این رختکن، تازه دیدیم که این رختکن بزرگتر است چون ما هیچوقت در این رختکن نیامده بودیم.
میثاقی: شما یعنی آخرش آمدید این یکی رختکن؟
الهامی: آره.
میثاقی: رختکن بازی با مس نبودید؟
الهامی: نه، برگشتیم رفتیم به آن رختکن.
میثاقی: چون گفتند که لابد آن رختکن خوشیمن برایتان بوده و حتما میخواهید که در آنجا باشید.
الهامی: نه، خوشیمن که به قول گفتنی خوشیمن است که سه بازی را در آنجا بردیم؛ ولی چیزی که هست، اصلاً دوست ندارم این شادی که الان هست خرابش کنم. یعنی شاید آلومینیوم جام را نگرفت ولی یک اتفاقی رقم خورد که برای نساجی و آلومینیوم پیش آورد که همهی استانها دیگر مدعی جام حذفی میشوند. شما شک نکنید استان کرمان دیگر شرایطش، استان خوزستان.
میثاقی: بله این بازی که برای استانهای دیگر به جز استان تهران یک اتفاق بود به نظر من، اتفاق بزرگی که خودشان را مدعی بدانند.
الهامی: بله، وقتی آلومینیوم و نساجی توانستند به فینال بروند، ما هم میتوانیم. مثلا چرا صنعت نفت و ملوان نیایند؟
میثاقی: محمد نوازی میگفت دعوا و درگیری شده و آقای ساکت الهامی در کتککاریها بوده.
الهامی: به خدا من نبودم، من اصلا در کتککاریها نبودم؛ میتوانید الان نشان بدهید، اصلاً من نبودم، من فقط حرفم را زدم و رفتم. هیچ ابایی هم ندارم که بگویم نبودم.
میثاقی: دیگر هم اصلا هم نبودید؟
الهامی: اگر هم میبودم الان میگفتم که بودم.
میثاقی: یعنی درگیری و ... اصلا نبودید؟
الهامی: اصلاً من در درگیریها نبودم و واقعیت عین همین است. من اصلاً با محمد نوازی صحبت نکردم، با مهدی (رحمتی) صحبت کردم، من نمیدانم محمد نوازی از کجا آمد و آن مربیشان از کجا آمده است.
میثاقی: آقای فاضلی؟
الهامی: آقای فاضلی از کجا آمده و بعد آن حرفها را زده چون نمیخواهم بپردازم و اصلا هم نپرداختم.
میثاقی: شما دیروز کمی پرداختید. آقای الهامی اینگونه است که در لحظه که حرف میزند، در همان لحظهای که دارد مصاحبه میکند، ممکن است یک دهم ثانیه بعد پشیمان شود؛ یعنی دیروز یک جمله راجع به محمد نوازی شما گفتید بعد همان لحظه گفتید که این را پخش نکنید، بعد دیگر در دنیای الان آقا دیگر این را پخش نکنید نداریم. بگید رفته است آقاساکت. شما باید آن 5 ثانیه را مدیریت کنید.
الهامی: آخر میدانید جملاتی را میگویند که محمد نوازی این را را گفت، وقتی اینگونه میگویند طبعاً انسان بهم میریزد، هر کسی هم که باشد بهم میریزد و این مسئله آنی است.
میثاقی: آقای ابراهیمی مدیررسانهشان داشت استارت میزد که برسد تا شما این جمله را نگویید، یعنی من تصویر را داشتم میدیدم اما تا رسید شما شلیک کردید. محمد نوازی فوتبالیست بزرگ، دوست عزیز من است، کل کادر آلومینیوم همینطور. مشکلی ندارد که کادر آلومینیوم رفیقهای من هستند؟ چون آن دفعه میگفتید که رفیقهایت فلان و دوست عزیز من است و مقداری از شما دلخور شده بود. حالا اگر نکتهای الان دارید با توجه به جملهای که شما گفتید، میتوانید هم به محمد (نوازی) بگویید و هم تیم آلومینیوم.
الهامی: من چیزی نگفتم که الان بخواهم بگویم چون صحبتهای آن را به من رساندند، ما منتخب تهران با نوازی باهم بودیم و من کاپیتان تیم بودم. خیلی بچه محل هم هستیم، موقعی که مجرد بودیم رفت و آمد زیادی داشتیم. محمد (نوازی) هم شاید خصوصیاتش عین من باشد، ما تُرکها خصوصیاتمان تندمزاج است اما من خودم هم شاید مقداری در برخی اوقات تند شوم ولی رفته رفته قطعا تجربه (کمک میکند). محمد (نوازی) بازیکن بزرگی بوده و فوتبالیست خیلی توانمندی بوده و دو دوره تجربه همکاری باهم داریم، هم در دورهی آقاصمد (مرفاوی) و هم در دورهی ناصرخان (حجازی) و آقافیروز (کریمی) بودیم؛ کسی نمیتواند بگوید او فوتبالیست قوی نبوده، چون اگر بگوید خودش زیر سوال میرود. الان در مربیگری من میدانم که این صحبتها، صحبتهای محمد نیست. صادقانه بگویم، من میدانم صحبتهای مربیشان که نمیدانم اسمش چه بود، نیست.
میثاقی: آقای فاضلی توی نساجی هم سرمربی بود.
الهامی: افاضلی، آقای فاضلی سرمربی تیم قبلی نساجی، حرفهای آنها نیست. پارسال بیانیه دادند که الهامی اینگونه است و ... و الهامی قصد دارد که با اسپانسر به استقلال برود، فرهاد مجیدی بهترین نتایج تاریخ استقلال را گرفته، برای چه باید این کارها را کنید؟ نمیدانم یک نفر اینگونه است و یک نفر آنگونه، گفتند قرار است اسپانسر بیاورم، به قرآن مجید ما اسپانسر ندایم. اگر ما اسپانسر داشتیم که به این روز نمیافتادیم. ما هر کسی ناچار شود به ما تیم میدهد، 17 سال وایستادیم تا به ما تیم بدهند و هیچکس نداد تا آقای زنوزی گفت تا زمانیکه مربیمان بیاید، جهنمالضرر تو بیا و سرمربی وایستا تا بیینیم و شرایط اینگونه شد. پارسال هم که نساجی را تحویل گرفتم 9 امتیاز داشت و 13 بازی مانده بود، بعد با افتخار برای آقای حدادیان کار کردیم، حتی در اول هم قبول نمیکردیم گفتم مربی باتجربهتر بیاورید، اما گفتند که من تصمیم خودم را گرفتم. خیلی بد شده، خودم را میگویم خدایی ناکرده به کسی برنخورد، همهمان برای همدیگر میزنیم، بعد یک مربی از خارج میآید، معذرت میخواهم اما هیچوقت از 69 سال نمیگذرد، یعنی مربی 73 سال یا 69 سال است و هیچوقت هم از 69 سال نمیگذرد. جشن تولدی هم وجود ندارد، یعنی اگر 3 سال در فوتبال ایران بماند، در 69 سالگی در فوتبال ایران است و اگر 2 ماه هم در ایران باشد، 2 ماه دیگر میشود 70 ساله! هیچوقت مربیانی که داخل فوتبال ایران میآیند، 69 سالگی را رد نمیکنند. شما دیدهاید و توجه کردهاید؟ اینچنین میشود که بچههای جوان خودمان، محمد نوازی میتواند مربی خوبی شود، چرا نشود؟ محمد نوازی بازیکن بزرگی بوده است چرا نشود؟ اما من مطمئنم که حرفهایی که میزند، حرفهای خودش نیست یا آقای فاضلی که من او را نمیشناسم که گفته است که.
میثاقی: کادر نیامدند با من دست بدهند چون میترسند که آقا ساکت به آنها گیر بدهد.
الهامی: ببینید اینجا بچهها هستند، اگر بازیکنان ما به همهشان میگویم که شما اگر به مربی قبلیتان زنگ نزنید، آدمهای بیمعرفتی هستید.
میثاقی: چون من هم بعداً میشوم مربی قبلیتان.
الهامی: چون به من هم نمیزنید؛ من الان بیشترین ارتباط را با احسان (حاجصفی) و ساسان انصاری دارم؛ با اشکان دژاگه دارم، محمد خانزاده دارم، مهدی تیکدری دارم. همین الان که در راه داشتم میآمدم، ایمان سلیمی و محمد خانزاده به من زنگ زدند که آقا تبریک میگوییم. این فوتبال است، زندگی ادامه دارد. محمدآقا، ممکن است شما یک روز از دست من ناراحت شوید و من هم اشتباه کنم، مگر میشود اشتباه نکنم؟ یک روز مثلاً من ناراحت میشوم و چیزی را میگویم و دو روز بعد میفهمم که اشتباه بوده است اما این فوتبال است.
دیدگاه تان را بنویسید