مجموعه «یک مشت پر عقاب» به کارگردانی اصغر هاشمی را شاید بتوان پایان خوشی برای سال ۸۶ در تلویزیون دانست؛ سریالی خوش‌ساخت که تلاش کرد رویکرد تازه‌ای به مقوله انقلاب اسلامی داشته باشد. این سریال در حالی بازتاب خوبی در بین مخاطبان داشت که به گفته کارگردان و نویسنده‌اش، حذفیاتی که در آن صورت‌ گرفت، باعث لطمه‌ خوردن به داستان شد.

جی پلاس، همزمان با آغاز دهه فجر، درصدد است تا با مرور برنامه‌های خاطره‌انگیز و تاثیرگذار تلویزیون در این مناسبت‌، ضمن ایجاد حس خوب برای مخاطبان، سال‌هایی را یادآور شود که برنامه‌های تلویزیونی به هر دلیل خیابان‌ها را از جمعیت خالی می‌کردند و هنوز که هنوز بسیاری از برنامه‌ها و سریال‌ها برای بیننده تلویزیون جذاب هستند.

ایسنا نوشت؛ در این راستا و برای شروع، سریال «یک مشت پر عقاب» که این روزها بار دیگر در ایام دهه فجر بازپخش می‌شود، انتخاب شده است.

سریال ماندگار صداوسیما که در ۱۵ سال گذشته بارها از صداوسیما روی آنتن رفته است، در دوران پخش خود کم حواشی نداشت و به گفته‌ سازندگانش اصلاحات و ممیزی‌های اعمال‌شده بر سریال، ضربه هنری و معنوی به آنان وارد کرد.

چالش‌های کاراکتر حامد بهداد و خزر معصومی/ پایانی که تغییر کرد

یکی از چالش‌های «یک مشت پر عقاب» در دهه ۸۰، رابطه حامد بهداد ـ بازیگر نقش امیرحسین ـ با خزر معصومی ـ بازیگر نقش غزاله ـ در جریان قصه سریال بود که به گفته حامد بهداد اصلا رابطه‌ی احساسی بین این دو شخصیت وجود ندارد و در فیلمنامه نیز این نکته لحاظ شده بود که هیچ وقت رابطه‌ عاطفی بین امیرحسین و غزاله شکل نمی‌گیرد و قرار هم نیست که ارتباط این دو نفر به ازدواج بیانجامد؛ اما بر اساس نظر مسؤولان شبکه اول سیما، بخش‌هایی از این سریال دوبله و واژه‌ی «نامزد بودن» امیرحسین و غزاله در دهان برخی شخصیت‌ها گذاشته شد!

به گفته کارگردان برای پایان این سریال دوست داشتند سکانس‌هایی را ضبط کنند که در نهایت امکان‌پذیر نشد. قرار بود در این سکانس‌ها، قصه به زمان حال برگردد و امیرحسین که حالا پیر شده است، سر مزار غزاله برود که در جریان انقلاب به شهادت رسیده است.

در همان سال‌ پخش این سریال، فرهاد توحیدی به عنوان نویسنده «یک مشت پر عقاب» در نشست ایسنا چنین اظهار کرده بود: «در زمان وقوع انقلاب اسلامی و پس از آن زیسته‌ام و سعی کردم بخشی از تجربه‌های زیسته خود را در این سریال تزریق کنم. مدت‌ها درصدد بوده‌ام که کاری درباره‌ی ۳۰ سال اخیر ایران بنویسم و جزو دغدغه‌های من محسوب می‌شد.»

امکانات نبود!/مجبور شدیم منشی‌ها را مرد انتخاب کنیم

اصغر هاشمی، کارگردان این مجموعه هم با اشاره به کمبود امکانات ساخت «یک مشت پرعقاب» اظهار کرده بود که نخستین ضربه بزرگ را از فضاسازی برای این سریال خورده‌اند.

وی در این زمینه گفته بود: فکر می‌کردیم شاید امکان برخورداری از فضاهای خارجی سال‌های ۵۶ و ۵۷ را داشته باشیم. اما این‌گونه نشد و «یک مشت پر عقاب» را به عنوان اثری تاریخی باور نکردند؛ بنابراین نتوانستیم امکانات کسب کنیم تا حس موجود در فضای بیرون و شرایط اجتماعی را به مخاطب منتقل کنیم. در نتیجه ۵۰ درصد ضعف سریال مربوط به زمان تولید است.

دومین ضربه هنگامی بر فضاسازی سریال وارد آمده بود که عوامل سازنده متوجه شدند امکانات لازم و معقول را برای تبدیل پوشش زنان به سال‌های ۵۶ و ۵۷ ندارند. در نتیجه مجبور شدند برخلاف واقعیت موجود، منشی‌های ادارات را مرد انتخاب کنند؛ هاشمی می‌گفت: در غیر این‌صورت امکان داشت ضربه بیشتری به اثر وارد شود. با این‌حال تمام تلاش خود را برای بازسازی درست فضا در سریال «یک مشت پرعقاب» به کار بستیم. اما نرسیدن به نقطه مطلوب، نتیجه عملکرد نامناسب فرد خاصی نیست؛ بلکه مربوط به امکانات و باورهای موجود است.

حذفیاتی که سلیقه‌ای بود/پرهیز از پرداخت شعاری به موضوع انقلاب

اصغر هاشمی به واسطه فعالیت‌های بسیارش در تلویزیون، این مدیوم را می‌شناخت و تفاوت آن را با سینما می‌دانست. بخشی از موفقیت «یک مشت پر عقاب» هم به دلیل همین شناخت کارگردان از تلویزیون بود؛ می‌خواست، زیبایی‌شناسی مخاطب را ارتقاء دهد و بیننده‌ای که از همان زمان درگیر سریال‌های آسیایی شده بود را به سمت تولیدات داخلی برگرداند.

کارگردان «یک مشت پر عقاب» برایش مهم بود و تلاش کرده بود، فضایی را به وجود آورد که شعارزده نباشد و فضای انقلاب اسلامی را آن‌گونه که هست به تصویر بکشد اما حذفیاتی که او در آن زمان «سلیقه‌ای» می‌خواند، در این مسیر مشکل‌ساز شده بود.

هاشمی مثالی درباره‌ی حذف سلیقه‌ای برخی سکانس‌های «یک مشت پر عقاب» آورده بود: نمای بازی (لانگ شات) از غزاله (با بازی خزر معصومی) در پزشکی قانونی گرفته بودیم که او کت و دامنی به تن داشت که با توجه به محجبه بودن و نوع تفکر غزاله طراحی شده بود. من برای پوشش او نهایت تلاش خود را به کار بستم. در این سکانس دامن او بلند بود. زیرِ آن هم جوراب ضخیم پوشیده بود که زیر جوراب هم شلواری کشی و هم جوراب شلواری پوشیده بود. اما این نما به علت اعمال سلیقه حذف شد.

شیرزنان «یک مشت پرعقاب»  

نویسنده‌ «یک مشت پر عقاب» با اشاره به تصویر زنان در این سریال اظهار کرده بود: زن اساسا یک موجود محترم است. به ویژه در ایران، زن صاحب توانایی‌هایی است که چندان شناخته شده نیست. بیشتر مردان تحت‌تأثیر زنان هستند و معماری جامعه محصول فعالیت زنان ایرانی است. این توانایی‌ها باید دیده می‌شد و زنان مصداق این بیت نیستند که زنان را همین بس بود یک هنر / نشینند و زایند شیران نر.

توحیدی هم در این زمینه عنوان کرده بود: دوست نداشتیم که زنان را فقط در حد زایندگان شیران نر به تصویر بکشیم بلکه آنان علاوه بر این کار، خودشان شیر هستند. بنابراین ارایه‌ی تصویری درست و دقیق از زنان ایرانی برای ما اهمیت داشت.

 حذف صحنه‌های سریال به دلیل شباهت با موضوع انرژی هسته‌ای ایران

مهشید، اسنادی را پیدا می‌کند و به خاطر اطلاع‌ از آن‌ها کشته می‌شود. آن چند تکه کاغذ به خودی‌ خود اهمیت نداشت، بلکه صرف اطلاع‌داشتن از موضوع آن‌ها مهم بود. چراکه او متوجه شد در پایگاهی که آمریکایی‌ها درحال ساخت آن هستند محوطه‌ای به نام «زون ایکس» وجود دارد که در آن بونکری ساخته می‌شود و قرار است در آن زباله‌های اتمی آمریکا دفن شود. مهشید نباید از این موضوع اطلاع پیدا می‌کرد. ولی آگاهی او از این راز باعث از کنترل‌ خارج‌شدن دایره افراد مطلع از آن شد. در این شرایط به افراد معدودی چون «خلعتبری» هم (که هم مطلع بود و هم دست‌اندرکار)، امکان اطمینان وجود نداشت.

فرهاد توحیدی گفته بود تمام این سکانس‌ها به علت مشابهت آن با موضوع انرژی هسته‌ای ایران حذف شد. این درحالی است که به اعتقاد وی ماجرای مطرح شده در سریال، اصلا با موضوعات روز هسته‌ای ارتباط نداشت؛ «البته این مساله یک واقعیت تاریخی بود که سعی شد از آن استفاده شود.»

انتقادات تند حامد بهداد از حذفیات و اظهار نظر کیانیان درباره او

رضا کیانیان دیگر بازیگر «یک مشت پر عقاب» بود که نقش شخصیت پیچیده خلعتبری را به خوبی توانسته بود ایفا کند. برای حامد بهداد همبازی شدن با او و البته پرویز پورحسینی که روزی شاگرد آنها بود، بسیار لذت‌بخش بود.

کیانیان در کلاس‌های حمید سمندریان به دانشجویانی مثل بهداد تمرین بدن می‌داد؛ زمانی نیز که حامد بهداد دستیار کارگردان سعید بشیری بود، به او می گوید که روزی به بازیگر خیلی خوبی تبدیل می‌شوی.

بهداد در آن زمان با انتقاد از حذفیات یک مشت پرعقاب با بیان این که تولد، ازدواج و مرگ سه رویداد مهم و تاثیرگذار در زندگی هر فردی است، این پرسش را صراحتا مطرح کرده بود: «به چه حقی در یکی از سه مرحله‌ی مهم زندگی یک شخصیت دست برده شد؟ آیا بهتر نبود به این نکته بپردازیم که این دو شخصیت در عین آزادی، ‌حریم‌ها را در روابط خود حفظ می‌کنند؟»

بهداد تاکید کرده بود: این جوانان همان‌هایی هستند که برای تحقق این انقلاب، مبارزه کردند و در هشت سال دفاع مقدس برای حفظ میهن خود جنگیدند و بدن‌هایشان تکه و پاره شد. این افراد پدران و برادران ما بودند؛ من در «یک مشت پر عقاب» نقش یکی از آنان را بازی کردم. چه لزومی دارد که دو نفر از این جوانان که در «یک مشت پر عقاب» به ‌آنان پرداخته شده، «نامزد» معرفی شوند! چگونه می‌توانیم صدای خود را به گوش مسوولان برسانیم که فیلمنامه‌یی که خود تصویب کرده‌اند را سانسور می‌کنند و بدین ترتیب سریال را تکه تکه می‌کنند.

پایان سریال و تئاتر پایانی

پایان نوشته شده برای سریال با پایان‌بندی که ساخته‌شد تفاوت داشت. پایان اصلی اکشن‌تر بود. بعد از سکانس مرگ برخی شخصیت‌ها، سکانس مفصل دیگری نوشته شده بود که در آن مراسم ختم خلعتبری برگزار می‌شد. امیرحسین که مدت‌ها بود، خانواده‌ی خود را ندیده بود از داخل خودرو نظاره‌گر افراد خانواده بود. در این هنگام غزاله در خودرو را باز می‌کند و داخل آن می‌نشیند و پس از دیالوگ‌ کوتاهی، با او می‌رود. این اتفاقات روز ۲۶ دی (فرارشاه) اتفاق می‌افتاد اما چون امکان بازسازی وقایع آن روز را نداشتند و از سوی دیگر برای بخش‌های اکشن، با مشکلات اجرایی روبه‌رو بودند، کارگردان ترجیح داد که دوئل شخصیت‌ها در فضای داخلی اتفاق بیفتد، در نتیجه میزانسن‌ها به تئاتر نزدیک شد.

«یک مشت پر عقاب» در ۱۴ قسمت ۴۵ دقیقه‌یی به کارگردانی اصغر هاشمی، نویسندگی فرهاد توحیدی و تهیه‌کنندگی و مجری طرحی بهروز خوش‌رزم به سفارش سیما فیلم در طول سالهای ۸۴ ساخته و ادامه پیدا کرد و سال ۸۶ روی آنتن رفت.

این سریال داستانی معمایی جنایی است که با وقایعی چون جنبش تبریز، جمعه خونین ۱۷ شهریور، راهپیمایی، انقلاب ۵۷ و ... پیوند دارد.

تهیه‌کننده این مجموعه «بهروز خوش رزم» است و بازیگرانی چون رضا کیانیان، حامد بهداد، علیرضا خمسه، پرویز پورحسینی، هرمز هدایت، آهو خردمند، فریبا کامران، مهرداد ضیایی، اشکان خطیبی، احمد آقالو، غزل معصومی و هرمز هدایت در آن به ایفای نقش پرداخته‌اند.

داستان این مجموعه تلویزیونی درباره امیرحسین دانشور فارغ‌التحصیل مهندسی شیمی است که در حال گذراندن دوران سربازی در پادگان عجب‌شیر است. او به دلیل تماس تلفنی غیرمنتظره‌ای به تهران می‌آید و ...

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.