این شاعر علیرضا قربانی و سالار عقیلی را مشهور کرد

به واسطه تیتراژ سریال‌های تلویزیونی و گاه در ایام انتخابات و جشن‌های ملی، ترانه‌هایش را شنیده‌ایم و حتی ممکن است آن‌ها را زمزمه کرده‌ باشیم اما ندانیم شاعرش چه کسی است.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس، ۲۱ دی‌ماه (۱۳۴۷)، سالروز تولد افشین یداللهی، پزشک متخصص اعصاب و روان و یکی از ترانه‌سرایان به‌نسبت شناخته شده است؛ او فعالیت‌ حرفه‌ای ترانه‌سرایی خود را در سال ۱۳۷۶ در سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد. نخستین ترانه‌هایش با آهنگسازی فؤاد حجازی و شادمهر عقیلی و با خوانندگی خشایار اعتمادی اجرا می‌شد.

ایسنا نوشت؛ یداللهی شعر تیتراژ سریال‌هایی چون «شب دهم»، «مدار صفر درجه»، «تبریز در مه»، «میوه ممنونه»، «مامور بدرقه»، «غریبانه»، «لبه تاریکی»، «نیمکت»، «سه در چار»، «در مسیر زاینده‌رود»، «شهرزاد» و حتی «خوش‌رکاب» را  سروده و این سریال‌ها را در ذهن‌ها ماندگار کرده و حتی ترانه‌هایش خواننده‌هایی چون علیرضا قربانی (من عاشق چشمت شدم مدار صفر درجه و عقل و جنون شب دهم) و سالار عقیلی (وطنم) را مشهور  کرده است.

 او علاوه بر ترانه‌سرایی، شعر هم می‌گفت و در قالب‌ غزل طبع آزمایی کرده بود. دلیل روی آوردن خود را به ترانه، علاقه‌اش به موسیقی عنوان کرده و گفت: من از ابتدا به موسیقی علاقه داشتم و شعر هم می‌گفتم، تلاقی و اشتراک این امر سبب شد به سمت ترانه بروم و در مدتی هم تمرکزم بیشتر روی ترانه بود.

یداللهی معتقد بود، شعر از ترانه ماندگارتر است و عنوان کرده بود: البته در ترانه هم بعضاً این قابلیت وجود دارد و این مسئله نباید عاملی باشد که بگوییم به دلیل باقی ماندن بیشتر یک ترانه در اذهان مردم، دیگر ترانه و شعرها از یاد می‌روند. با این حال، شعر به خاطر وجود تیراژ مکتوبی که دارد، عموماً در مقایسه با ترانه از ماندگاری بالاتری برخوردار است، اما می‌توان گفت مخاطب ترانه‌ها چون از قوه شنیداری استفاده می‌کنند به درک عمیق‌تری نیز دست پیدا می‌کنند.

  یداللهی را بیشتر با تیتراژ سریال‌های تلویزیونی می‌شناسند، او می‌گفت: تیتراژ به نوعی سریال را جمع‌بندی می‌کند و حس کلی از آن به مخاطب ارائه می‌دهد و می‌تواند در برقراری ارتباط بیشتر مخاطب با سریال کمک کند.

 او با بیان این‌که مسیر ترانه‌های رادیو و تلویزیون رو به بهبود است، درباره تطابق ترانه‌ها با موضوع فیلم، معتقد بود: در برخی ترانه‌های سریال‌ها، ارتباط ترانه با سریال بسیار کم است؛ ترانه باید هم ارتباط خود را با سریال حفظ کند و هم بتواند مستقل از سریال، دلپذیر و دارای معنا باشند. بعضی وقت‌ها ترانه‌های بسیار خوبی را در انتهای یک سریال می‌شنویم که به سریال ربطی ندارند؛ یعنی یک تِرَک آماده‌، خوب و قوی بوده‌اند که فقط برای جذب مخاطب به عنوان تیتراژ یک کار پخش می‌شود. نمی‌توان به این ترانه‌، «ترانه تیتراژ» گفت.

یداللهی همچنین گفته بود: پخش یک ترانه آماده به عنوان ترانه تیتراژ فرصتی برای بیشتر دیده شدن سریال و همچنین مطرح شدن ترانه است و در واقع یک همزیستی مسالمت آمیز است. ترانه تیتراژ باید برای اثر مورد نظر و متناسب با مضمون آن سروده شده باشد. یک مقدار این اتفاق در سال‌های اخیر بیشتر افتاده است ولی در مجموع می‌توانم بگویم ترانه‌های شاخصی که از صداوسیما می‌شنویم همان کارهایی است که در انتهای تیتراژها شنیده می‌شود که معمولا هم تولیدات خارج از صداوسیما هستند.

او با بیان این‌که اگر ترانه‌ای تناسب و اجرای خوب داشته باشد، بر مخاطب تأثیر زیادی می‌تواند بگذارد، گفت: اگر سریال هم در بین مخاطبان طرفدار بیش‌تری داشته باشد و موفق عمل کند، تأثیر این ترانه‌ها دوچندان می‌شود و بازتاب ترانه‌ها هم نشان می‌دهد که این ترانه‌ها علاوه بر مخاطب عام بر مخاطب خاص نیز تأثیرگذار بوده‌اند.

یداللهی درباره تیتراژ سریال‌ها و این‌که تا چه اندازه، نظرات سازندگان سریال را اعمال می‌کند، اظهار کرد: آن‌چه مسلم است، سفارش‌دهنده تلویزیون است و تهیه‌کننده است که از ترانه‌سرا می‌خواهد ترانه‌ای را برای یک سریال بنویسد. برای این‌که در ترانه‌ی تیتراژ سریال‌ها بتوانم به یک جمع‌بندی مثبت برسم، دیدگاه‌های تهیه‌کننده، کارگردان و خودم را درنظر می‌گیرم و در نقطه‌ی اشتراکی که مفهوم کلی سریال را شامل می‌شود، ترانه را می‌سرایم. ممکن است مفاهیمی شعاری مدنظر تهیه‌کننده و کارگردان باشد؛ اما من همواره در ترانه‌هایم این آزادی عمل را داشته‌ام که آن‌طور که خوب است، کار را جمع ‌و جور کنم.

 او درباره کارکرد ترانه‌ها در مسائل اجتماعی نیز گفته بود: قاعدتا بخشی از ترانه باید به مسائل اجتماعی‌، نقد اجتماعی‌، اظهارنظر یا روایت شاعرانه‌ اتفاق‌های اجتماعی اعم از موفقیت‌ها یا کمبودها بپردازد. ترانه‌های اجتماعی ما اگر در راستای موفقیت قرار گیرند می‌توانند مجوز بگیرند اما اگر یک ترانه‌ اجتماعی در مورد کمبودها باشد یا انتقاد و اعتراض کند فکر می‌کنم به راحتی نتواند مجوز بگیرد و این از نظر فرهنگی نقطه ضعف است. وقتی صحبت از این می‌شود که در جامعه ثبات وجود دارد نباید نگران نقد بود آن هم نقدی که هنرمندانه است و از طریق یک ترانه ایجاد می‌شود.

البته او معتقد بود ترانه فی نفسه و به تنهایی وظیفه‌اش جریان‌سازی نیست ولی می‌تواند به یک جریان دامن بزند و یا تاثیرگذاری و فراگیری آن جریان را بیش‌تر کند. برای ایجاد یک جریان چندین فاکتور نیاز است که قطعا ترانه پایه‌ اصلی آن نیست، اما بعد از شروع جریان می‌تواند کمک‌کننده باشد. کم‌لطفی به هنرمند است که نتواند انتقادش را با زبان هنر خود بیان کند و مسؤولان نخواهند شنوای چنین انتقادی باشند.

کتاب‌های «روزشمار یک عشق»، «امشب کنار غزل‌های من بخواب»، «جنون منطقی»، «حرف‌هایی که باید می‌گفتم و... تو باید می‌شنیدی» و «مشتری میکده‌ای بسته» از افشین یداللهی به جا مانده است.

یداللهی سال ۱۳۹۵ بر اثر یک تصادف رانندگی به ناگهان از دنیا رفت اما ترانه‌هایی که سرود، یاد و نامش را برای همیشه در ذهن مخاطبان زنده نگه داشته است.

 

دیدگاه تان را بنویسید