بسطامی با خواندن کدام قطعه اشک مشکاتیان را درآورد؟
نامش «حشمتالله بسطامی» بود ولی بهخاطر علاقهی زیادی که به ایرج خواجهامیری داشت، نام او را برای خود برگزید و از آن پس «ایرج»، نام هنری او شد و برای همیشه با این نام شناخته شد.
جی پلاس، ایرج بسطامی ـ خواننده قطعه معروف گلپونهها ـ متولد اول آذرماه ۱۳۳۶ و از شاگردان محمدرضا شجریان بود. او اگر از زلزله بم جان سالم به در برده و الان زنده بود، همین روزها تولد ۶۵ سالگی اش را برگزار می کردیم.
ایسنا نوشت؛ پیش از آشنایی با این هنرمند، گروهی با همکاری برادران بسطامی (ایرج، عباس و محمدعلی) و محمدجواد خداوردی (شوهر خواهر ایرج) و نادعلی بنیاسدی و با سرپرستی یدالله بسطامی تشکیل داده بودند که در رادیو و تلویزیون آن زمان برنامه داشتند. اما آشنایی او با شجریان به واسطهی حسین سالاری (از نوازندگان نامدار کرمانی) صورت گرفت.
حضور در کلاسهای شجریان، منجر به آشنایی ایرج بسطامی با پرویز مشکاتیان و خلق آثاری ماندگار با این آهنگساز ایرانی شد.
خود پرویز مشکاتیان دربارهٔ آشناییاش با ایرج بسطامی گفته است: «اولین بار ایرج بسطامی را در خانه محمدرضا شجریان دیدم. در آن زمان ما در گروه چاووش بودیم و به خاطر شرایط اجتماعی آن زمان به خوانندههایی با صداهای متفاوت نیاز داشتیم. من پشت در کلاس آواز استاد شجریان نشسته بودم تا هنرجوها مرا نبینند. آن جا بود که از صدای بسطامی خیلی خوشم آمد. او صدای خوبی داشت و مثل همه آدمهای کویرنشین، مهربان و خوب بود. بعد از کلاس مدتی با او صحبت کردم تا با نظراتش دربارهٔ هنر و آواز و انگیزه خواندش آشنا شوم؛ ولی آن قدر ساده یافتمش که مصمم شدم تا با او یک سالی دربارهی قضایای پیرامونی سوای موسیقی به گپ و گفتگو بنشینم.»
بعدتر بسطامی و مشکاتیان آلبومهای «افشاری مرکب»، «مژده بهار»، «افق مهر» و «وطن من» را خلق کردند که در بین آنها یک قطعه توانست اشک مشکاتیان را دربیاورد؛ آن قطعه «وطن من» نام داشت. اثری که وجه میهن پرستی بسطامی در ارائهی آن بی گمان بیتأثیر نبود؛ گفته میشود بسطامی چنان وطنپرستی بود که با هر بار شنیدن نام ایران چشمانش پر اشک میشد.
مشکاتیان درباره این اثر که با شعری از «ملکالشعرای بهار» ساخته شده، گفته است: «یک چیزی در نهان خانه ذهن هر ایرانی هست و آن ایران است که برای آن جان فشانی میکنند، آهنگسازی میکنند، اشک میریزند و به موقع هم شمشیر میکشند. زمانی که ایرج «وطن من» را خواند اشک مرا درآورد. از آن زیباتر نمیشد خواندن این اثر؛ به خاطر اینکه تا از ایران صحبت میشد اشکش در میآمد. او پیخط ایران ای وطن من را حس میکرد که یعنی چه؟ برای همین با آن شکوه و عظمت و البته توانایی اجرایش توانست کار را اجرا کند. من افتخار میکنم و یا تنها افتخارم این است که این اثر از طرف سازمان ملی یونسکو به عنوان سرودی رسمی انتخاب شد. من به یونسکو کاری ندارم ولی به ایرج، ملکالشعرا و ایران خیلی کار دارم.»
دیدگاه تان را بنویسید