یوسف حاتمی‌کیا کارگردان شب طلایی می‌گوید که فیلمش نسبت به مسأله مهم شکاف و انشقاق در خانواده‌ها هشدار می‌دهد. چیزی که به‌نظرش باید آن را بیان کرد. او نگران است که سال‌های بعد چیزی که در فیلمش نشان داده، رخ ندهد.

جی پلاس، "شب طلایی" عنوان فیلمی است که این شب‌ها در سینماهای سراسر کشور در حال اکران است. یک فیلم خانوادگی که برخی آن را سیاسی قلمداد کردند و برخی دیگر فضای فیلم را شبیه به سبک فیلمسازی برخی کارگردانان دیگر خواندند. اما به‌نظر می‌رسد که برخی از این تفاسیر و تحلیل‌ها بیشتر از روی جوسازی‌های رسانه‌ای است و اصلاً‌ شباهتی به نقد و تحلیل مفهومی و یا فرمی سینما ندارد. البته این دور از انتظار از فضای رسانه‌ای سینما نیست چرا که کارگردان "شب طلایی" یوسف حاتمی‌کیا فرزند یکی از کارگردانان مطرح سینمای کشور است و عموماً‌ در چنین مواقعی تفسیرهای سوگیرانه فراوان است.

تسنیم نوشت؛ اما بهترین فردی که می‌توانست فیلم را چه از نظر مضمونی و چه شکلی تبیین کند، خود کارگردان فیلم است. یوسف حاتمی‌کیا که اولین فیلم بلند سینمایی خود را ساخته است، فیلمی درام، معمایی و در عین حال خانوادگی.

فیلمم را برای مضاق طیف خاصی نساخته‌ام

*برخی از رسانه‌ها و منتقدین از اینکه فیلم‌ شما شبیه فیلم‌های پدرتان نیست خوشحال نیستند. شاید منتظر بودند که فیلم‌ "شب طلایی" مسیر آثار پدرتان را طی کند. اما وقتی فیلم را دیدند فهمیدند که شکل و محتوای فیلم چیز دیگری است. به‌نظرتان چرا این اتفاق می‌افتد؟ تحلیل خودتان چیست؟

یادم است زمانی که پدرم فیلم "دعوت" را ساخت عده‌­ای معترض شدند که چرا مسیرت را تغییر دادی و تو باید به سیاق گذشته فیلم بسازی. شما به عنوان مخاطب می­‌توانید هزاران خواسته داشته باشید اما آیا هنرمند باید به خواسته شما توجه کند یا مسیری را برود که فکر میکند درست است. هنرمند مختار است که به نسبت حرفی که دارد حرکت کند. امکان دارد حرفش زمانی به مضاق یک عده خوش بیاید و زمانی دیگر همان طیف کارش را رد کنند. اصلاً‌ مگر می‌شود هنرمندی باشد که همه فیلم‌هایش را طرفدارانش دوست داشته باشند؟

من تازه وارد این میدان شده‌­ام و اگر در همین نخستین قدم‌­ها تمام حواسم به بیرون باشد که چه چیزی از من توقع دارند در انتها به ناکجایی خواهم رفت که نتیجه‌­اش بی­‌هویتی خواهد بود.   

باید خالص بود تا به سینمای دفاع مقدس وارد شد

*پس تلاش شما در مسیر استقلال از پدر است که به‌نظر من هم مبنای درست و صحیحی است. البته برخی هم اشاره کردند که شاید سینمای شما شبیه به کارگردان ایرانی خاصی باشد. به‌نظرم بهتر این است که خودتان بگویید که در دنیای سینما کدام فیلمساز را دوست دارید؟

اگر در لحظه از من بپرسند فیلمساز مورد علاقه‌­ات کیست، نامی جز "استنلی کوبریک" در ذهنم نقش نمی­‌بندد. سینما در وهله اول برایم تصویر است و کوبریک استاد بلا منازع آن بود. هربار که فیلم­‌هایش را می­‌بینم مدهوش قاب‌هایش می­‌شوم. اما علاقه­‌ام به کوبریک دلیل دیگری داشت و آن حرکت عجیبش در ژانرهای مختلف بود و در تمامشان هم با سربلندی بیرون می‌­آمد. او را نمی­‌توان به یک ژانر خاص محدود کرد. هر زمان که حرفی برای گفتن داشت به میدان می­‌آمد و آن را در ژانری متفاوت با ابزار سینما به ظرافت تمام بیان می­کرد.

پس به عنوان یک طرفدار دو آتیشه کوبریک، مشتاقم در مسیر او حرکت کنم. من هم به مانند او عاشق تجربه کردن ژانرهای مختلف و محک زدن خودم هستم. پس هر بار من را می­‌توانند با فیلمساز دیگری مقایسه کنند. تنها ژانری که با احتیاط به آن ورود خواهم کرد، جنگی یا به زبان خودمان دفاع مقدس است. آنجا برایم به مانند واژه‌­اش مقدس است. اعتقاد دارم که باید با خلوص واردش شد. آنجا محل آزمون و خطا نیست.

شب طلایی می‌گوید خانواده در خطر است

* تفسیرهای سیاسی هم از فیلم شما شده است که عموماً درباره فیلم‌های ایرانی زیادی دیده می‌شود. آیا این خانواده نماد سیاسی از ایران امروز است؟

فیلمنامه اولی که می‌خواستم کار کنم یک فیلم سیاسی به نام "تریبون" بود که به دلایلی فرصت ساختش فراهم نشد. به همین دلیل احتیاطی ندارم برای اینکه بگویم فیلم "شب طلایی" جنبه‌­های سیاسی دارد اما این فیلم نگاه و دغدغه‌اش چیز دیگری است. از نظر خودم حرف مهمی ‌دارد که در حال فراموش شدن است و احساس کردم باید آن را گوشزد کنم.

حواسمان نیست و فراموش‌ کرده‌ایم که خانواده در خطر است. خانواده مرکز همه چیز است. جامعه شکل بزرگ خانواده است؛ همان نقاط مثبت و منفی‌­اش در جامعه نمایان می‌شود.

 دنبال این بودم که همه طبقات نسبت به آن همذات پنداری کنند. برای همین طبقه متوسط را انتخاب کردم و سعی کردم رنگ آمیزی در کاراکترهای فیلم وجود داشته باشد تا گستره آدم­‌هایی که با شخصیت­‌های این خانواده می­‌توانند همذات پنداری داشته باشند را بیشتر کنم.

خانواده فیلم اول پشت دوربین شکل گرفت

*فیلم شما در بازی‌ها خیلی جذاب و زیبا است. در یک لوکیشن هم ساخته شده است. شاید هر کارگردان جوان دیگری بود  سراغ بازیگران مطرح و مشهور و سلبریتی‌هایی که برایش پول فراهم کنند، می‌رفت. اما جالب بود که شما سراغ بازیگرانی رفتید که آن‌ها را دوست داشتید و موضوع شهرت خاص و سلبریتی بودن آن‌ها برای شما اهمیت نداشته است. شما سراغ بازیگرانی رفتید که امروز کمتر دیده می‌شوند. چیزی که به‌نظر می‌رسد باید دوباره احیا شود.

در قدم اول دنبال یک ترکیب خانواده جدید در سینما بودیم که در فیلم‌های دیگر دیده نشده باشد و تصویر آشنا و تکراری در ذهنیت مخاطب نداشته باشیم. در قدم بعدی دغدغه­‌ام بود که حتماً نیمی از بازیگران فیلم که 22 نفر می‌­شدند از بازیگران تئاتری باشند و الباقی بازیگران چهره سینما هم حتما عقبه تئاتری داشته باشند. دلیلش واضح بود، کل فیلم در یک خانه می‌­گذرد و بازیگرانی که تجربه کار در تئاتر را داشته باشند بدنشان عادت به تمرین­‌های متعدد دارد و این نیاز اصلی ما در فیلم بود. این خانواده اول پشت دوربین شکل گرفت و بعد جلوی دوربین آمد.

کار دیگری که باید انجام می‌دادم و این را از روز سوم فیلمبرداری فهمیدم، دور ریختن دکوپاژهایی بود که در زمان پیش تولید روی کاغذ آورده بودم. متوجه شدم با این کارم روح را از این خانواده می­‌گیرم. تنها راهش تمرین هر سکانس قبل از فیلمبرداری بود. این کار باعث می‌شد دیگر میزانسن و رابطه بازیگران رباتیک و براساس یک دستورالعمل از پیش تعیین شده نباشد. آزاد در صحنه حرکت کنند و همانجا و در کنار هم روتوشش می­‌کردیم. بعد دوربین وارد می‌شد و اصلاحات جزئی صورت می­‌گرفت. همین باعث شده بود روابط بین آن‌ها زنده و پویا شود. البته که برای یک کارگردان فیلم اولی کاری بس دشوار و جانکاه بود. تمامش ریسک بود. تک لوکشین. تعداد زیادی بازیگر و دکوپاژ سر صحنه. می­‌توانست شکست بخورد و خدا را شاکرم که با همراهی بازیگران و همکارانم (شما بخوانید خانواده­‌ام) این اتفاق به بهترین شکل رخ داد و این خانواده شکل گرفت.

در مورد بازیگرانم، تک تکشان بی‌نظیر بود. از خانم سعادت که یک مادربزرگ دیگر به سینمای ایران تقدیم کرد تا خانم ناصر، آقای معجونی، آقای کرامتی، خانم جعفری، خانم خلیق و ...

همه آنها از جان و دل مایه گذاشتند و مفتخرم که در کنارشان بودم.

*آیا احساس نمی‌کنید این چیدمان بازیگر در کنار سبک و موضوع فیلم در فروش آن اثر منفی بگذارد؟

این هم از لطف و همدلی مجریان طرح و سرمایه­‌گذار بود که می‌دانستند می‌تواند این فیلم فروش زیادی نداشته باشد اما حاضر به سرمایه‌‌گذاری شدند. موضوع و دغدغه‌ای داشتیم که باید آن را می‌گفتیم. این را سعی کردیم با محدودترین بودجه بیان کنیم که اگر فروش خوبی نداشت ضرر زیادی نکرده باشیم.

امیدوارم سال‌های بعد به حرف فیلم من نرسند!

*یعنی انقدر به موضوع و محتوای فیلم دلبسته بودید که حاضر شدید در هر حالت فیلم را با این شکل بسازید؟ چرا انقدر اصرار به بیان این پیام داشتید؟

امیدوارم سال‌ها بعد به آن نرسیم و چند سال بعد نگویند فلان شخص این حرف را در فیلمش زد و آخر سر هم اتفاق افتاد. من احساس کردم که باید این حرف را زد. اینکه حواسمان باشد ستونی به نام مادر را از دست ندهیم. مادر زنجیر اتصال عاطفی اعضای خانواده بهم هست و آنها را دور خودش جمع می­‌کند. یک روز اگر حواسمان نباشد مادر فراموش می‌شود.

اگر مادر یا مادربزرگ‌ها نباشند کمتر این خانواده‌ها دور هم جمع می‌شوند. سنت چه کار می‌کند؟ فرهنگ مهر و محبت را از خانواده‌ای به خانواده دیگر منتقل می‌کند. خودکار این ستون می‌ماند و خانواده دورش شکل می‌گیرد. حال این ستون دارد از بین می‌رود. این اتفاق خوبی نیست و امکان دارد تبعات بزرگی داشته باشد.

آدم‌ها در خانواده دور هم جمع می‌شوند و حرف‌های مشترک می‌زنند اگر این شیرازه یا ستون نباشد دیگر کمتر ارتباط مشترک وجود خواهد داشت و این فاصله‌ داشتن در جامعه بیشتر می‌شود. جامعه دوتکه می‌شود.

طلای اصلی فیلم مادربزرگ است

*یک موضوع دیگری که به‌نظرم درباره فیلم شما اهمیت دارد، همین محوریت محتوا و داستان در فیلم است. یعنی هرچقدر فرم در سال‌های اخیر در سینما تلاش شده تا ملاک و محوریت قرار بگیرد و همین ما را از محتوا و داستان دور کرده است، شما خیلی به محتوا علاقه‌ دارید و آن را اصل می‌دانید.

این یک دعوای قدیمی است که کدام بر دیگری مقدم است. از نظر من قطعاً محتوا است که اهمیت دارد. بر مبنای محتوا، فرم شکل می‌گیرد. باید دید که محتوا چیست و بر اساس آن یک لباس به تنش می‌کنید. برای فیلم "شب طلایی" هم همین اتفاق افتاد. محتوای فیلم این بود که شمش طلایی در خانه مادربزرگ گم شده است، همه اعضای خانواده دنبالش می‌گردند اما یادشان رفته است که طلای اصلی مادربزرگ است. در همین جمله شما وضعیت معمایی را می‌فهمید. عده‌ای دنبال چیزی هستند اما گوهر اصلی را فراموش کردند. بنابراین ژانر من شد معمایی و اجتماعی.

از سوی دیگر ذات سینما را سرگرمی ‌می‌دانم و در همین فیلم هم دنبال این بودم که ریتم و تمپو فیلم کُند نشود. این سرگرمی به داستان و قصه نیاز دارد و تلاش کردم یک قصه سرراست را جذاب تعریف کنم.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.