به گزارش ایرنا، اهدای عضو، حکایت مردمانی است از جنس نور؛ نوری که پروردگارشان به آنها ارزانی کرده تا روشنایی شوند برای راهی تاریک که به بن بست رسیده و گویی برایشان پایان زندگی اینجاست؛ اما اهدا کنندگان اعضا نمی گذارند مرگ پایان زندگی باشد.
'اعضای بدن جوان مرگ مغزی به چند بیمار زندگی دوباره بخشید'. جمله هایی از این دست که بارها و بارها بر پیشانی اخبار می نشینند؛ اخباری درآمیخته با غم و شادی.
غمِ از یک سو رسیدن به خط پایان زندگی و شادی نجات زندگی هایی که تنها به معجزه الهی دل بسته اند و نفس های به شماره افتاده شان در انتظار پیوند عضوی که از بد روزگار دستشان از دنیا کوتاه شده و همچون ستاره ای درخشان باید نور حیات ببخشند به زندگی دیگران.
'سمیه قلعه باباخانی' نوجوان ملایری است که تار و پود آرزوهایش را برای رفتن به دانشگاه در هم تابیده بود و شور و حال نوجوانی نگذاشته بود هنوز سرد و گرم روزگار را بچشد.
تا عروس شدنش هنوز فرصت داشت، اما زندگی برای او جور دیگری رقم خورد و در یک لحظه با سر دردی عجیب، به مرگ مغزی رفت، مرگی که این بار او را تیتر یک اخبار کرد.
عجیب روزگاری است؛ یک برنامه تلویزیونی انگیزه ای می شود برای سمیه 18 ساله که مشتاقش می کند برای گرفتن کارت اهدای عضو، کارتی که سند اهدای اعضای بدن سمیه می شود.
مادرش به ایرنا می گوید: ماه رمضان بود و برنامه ماه عسل می دیدیم. مهمان برنامه یک خانواده اهدا کننده و یک گیرنده اعضا بود و سمیه کنجکاوی می کرد و به طور اتفاقی گفت مامان برویم کارت اهدای عضو بگیریم. به اینجای داستان که می رسد اشک امانش نمی دهد.
نمی توانی حس و حال والدین سمیه را درک کنی و هر کاری می کنی بغض امانت را بریده و نگاهت که به نگاهشان گره می خورد، غم وجودت را فرا می گیرد.
پدر سمیه که به قول خودش با رفتن دختر قند و عسلش پشتش خم شده، با دست اشکهایی که پهنای صورتش را گرفته، پاک می کند و با نگاهی رنجور می گوید: می خواستم سمیه همه چیز تمام باشد، هزار امید و آرزو برایش داشتم و باز هم به گوشه ای خیره می شود و می گرید.
سکوتی غمبار فضای خانه را پر می کند، یک آن مادر سمیه یاد خریدهای عید سمیه می افتد. لبخند تلخی می زند و خوشحال است از خریدهایی که برای دختر گلابتونش داشته و باز هم یاد شیطنت های سمیه می افتد و ریز ریز اشک می ریزد و زمزمه می کند: سمیه روح خونمون بود، فرشته خونمون بود، ته تقاریمون بود.
ته قلبشان اما خوشحال اند، خوشحال از اینکه سمیه با رفتنش جان چند انسان را حیات بخشیده و حالا قلبش در وجود دیگری می تپد. آهی از ته دل می کشد که نشانه رضایت از حکمت خداست و می گوید همینکه قلب سمیه در وجود شخص دیگری می زند، آراممان می کند.
حالا سمیه یکی از هزاران نام آوران اهدای عضوی است که خاطراتش قابی می شود در زندگی پدر و مادرش.
داستان اما برای گیرندگان عضو جور دیگری است، اینجا شروع یک زندگی است که با پایان زندگی دیگر رقم می خورد.'مهران علیمرادی' گیرنده قلب سمیه است که نفس کشیدن دوباره اش را معجزه ای می داند و بس.
به قول علیمرادی، سلامتی تاج سلطنتی است که تا وقتی روی سر انسان است، قدرش را نمی داند؛ پس چه بهتر با جسمی که فانی است و نمی توانیم با خود ببریم، به دیگران تولدی دوباره ببخشیم.
وی به ایرنا می گوید: این اتفاق برای من افتاد اما به جای اینکه اهدا کننده باشم، گیرنده ام، گیرنده قلب؛ اشک در چشمانش حلقه می زند که چرا به جای یکی از ستارگان اهدای عضو، او میهمان جشن نفس است، جشنی که هر سال همزمان با 31 اردیبهشت ماه اشک ها و لبخندها در هم می آمیزد و باز هم این نکته تداعی می شود که مرگ پایان زندگی نیست.
اقدام نیکی که همواره هموطنان ایرانی پیشگام بوده اند و آنجا که پای نجات جان همنوعشان در میان باشد، دیگر هیچ مانعی بین آنها نیست؛ موضوعی که رئیس تیم هماهنگ کننده اهدای عضو همدان نیز از آن اظهار رضایت می کند.
مجید حمیدی می گوید: با اینکه خبر مرگ یک هموطن برای ما بسیار ناخوشایند است، اما از اینکه یک بیمار مرگ مغزی می تواند جان یک تا هشت تن را نجات دهد، بسیار خوشحال کننده و در عین حال پیشرفتی در علم است.
به گفته وی سال های 94، 95 و 96 به ترتیب 19، 21 و 24 مورد اهدای عضو در استان همدان داشتیم که از این تعداد در سال گذشته رضایت 14 مورد در همدان و 10 مورد همدانی در خارج از استان بود که از خانواده های آنان گرفته شد.
از سال 68 که پیوند اعضای بیماران مرگ مغزی توسط امام خمینی(ره) جایز اعلام و قانون آن در مجلس شورای اسلامی تصویب شد، در تقویم رسمی جمهوری اسلامی 31 اردیبهشت به نام روز ملی اهدای عضو نامگذاری شده است.
حال امروز به واسطه پیشرفت علم، رئیس تیم هماهنگ کننده اهدای عضو همدان بسیار امیدوار است که علاوه بر پیوند کلیه، سایر عمل های پیوند اعضا نیز در همین استان انجام شود و این امیدواری را به شهروندان می دهد که طی 2 سال آینده عمل پیوند کبد نیز در همدان انجام شود.
حمیدی که کوله باری از تجربه را همراه دارد، تاکید می کند: مرگ مغزی درمان ندارد، پس نیاز است هموطنان فرهنگ همنوع دوستی را در اهدای عضو نهادینه کنند و بدانند که هر پیوند عضوی که صورت می گیرد، به صورت کامل رایگان است.
حالا که خیران جان، بخشیدن زندگی را به تصویر می کشند، راهی هموار شده است که حکایت از همان زلالی درون انسان دارد و تو را از هر قید و بندی به جهان فانی، آزاد می کند. اهدای عضو؛ تصمیمی که زندگی دوباره می بخشد... .
7528/2090
'اعضای بدن جوان مرگ مغزی به چند بیمار زندگی دوباره بخشید'. جمله هایی از این دست که بارها و بارها بر پیشانی اخبار می نشینند؛ اخباری درآمیخته با غم و شادی.
غمِ از یک سو رسیدن به خط پایان زندگی و شادی نجات زندگی هایی که تنها به معجزه الهی دل بسته اند و نفس های به شماره افتاده شان در انتظار پیوند عضوی که از بد روزگار دستشان از دنیا کوتاه شده و همچون ستاره ای درخشان باید نور حیات ببخشند به زندگی دیگران.
'سمیه قلعه باباخانی' نوجوان ملایری است که تار و پود آرزوهایش را برای رفتن به دانشگاه در هم تابیده بود و شور و حال نوجوانی نگذاشته بود هنوز سرد و گرم روزگار را بچشد.
تا عروس شدنش هنوز فرصت داشت، اما زندگی برای او جور دیگری رقم خورد و در یک لحظه با سر دردی عجیب، به مرگ مغزی رفت، مرگی که این بار او را تیتر یک اخبار کرد.
عجیب روزگاری است؛ یک برنامه تلویزیونی انگیزه ای می شود برای سمیه 18 ساله که مشتاقش می کند برای گرفتن کارت اهدای عضو، کارتی که سند اهدای اعضای بدن سمیه می شود.
مادرش به ایرنا می گوید: ماه رمضان بود و برنامه ماه عسل می دیدیم. مهمان برنامه یک خانواده اهدا کننده و یک گیرنده اعضا بود و سمیه کنجکاوی می کرد و به طور اتفاقی گفت مامان برویم کارت اهدای عضو بگیریم. به اینجای داستان که می رسد اشک امانش نمی دهد.
نمی توانی حس و حال والدین سمیه را درک کنی و هر کاری می کنی بغض امانت را بریده و نگاهت که به نگاهشان گره می خورد، غم وجودت را فرا می گیرد.
پدر سمیه که به قول خودش با رفتن دختر قند و عسلش پشتش خم شده، با دست اشکهایی که پهنای صورتش را گرفته، پاک می کند و با نگاهی رنجور می گوید: می خواستم سمیه همه چیز تمام باشد، هزار امید و آرزو برایش داشتم و باز هم به گوشه ای خیره می شود و می گرید.
سکوتی غمبار فضای خانه را پر می کند، یک آن مادر سمیه یاد خریدهای عید سمیه می افتد. لبخند تلخی می زند و خوشحال است از خریدهایی که برای دختر گلابتونش داشته و باز هم یاد شیطنت های سمیه می افتد و ریز ریز اشک می ریزد و زمزمه می کند: سمیه روح خونمون بود، فرشته خونمون بود، ته تقاریمون بود.
ته قلبشان اما خوشحال اند، خوشحال از اینکه سمیه با رفتنش جان چند انسان را حیات بخشیده و حالا قلبش در وجود دیگری می تپد. آهی از ته دل می کشد که نشانه رضایت از حکمت خداست و می گوید همینکه قلب سمیه در وجود شخص دیگری می زند، آراممان می کند.
حالا سمیه یکی از هزاران نام آوران اهدای عضوی است که خاطراتش قابی می شود در زندگی پدر و مادرش.
داستان اما برای گیرندگان عضو جور دیگری است، اینجا شروع یک زندگی است که با پایان زندگی دیگر رقم می خورد.'مهران علیمرادی' گیرنده قلب سمیه است که نفس کشیدن دوباره اش را معجزه ای می داند و بس.
به قول علیمرادی، سلامتی تاج سلطنتی است که تا وقتی روی سر انسان است، قدرش را نمی داند؛ پس چه بهتر با جسمی که فانی است و نمی توانیم با خود ببریم، به دیگران تولدی دوباره ببخشیم.
وی به ایرنا می گوید: این اتفاق برای من افتاد اما به جای اینکه اهدا کننده باشم، گیرنده ام، گیرنده قلب؛ اشک در چشمانش حلقه می زند که چرا به جای یکی از ستارگان اهدای عضو، او میهمان جشن نفس است، جشنی که هر سال همزمان با 31 اردیبهشت ماه اشک ها و لبخندها در هم می آمیزد و باز هم این نکته تداعی می شود که مرگ پایان زندگی نیست.
اقدام نیکی که همواره هموطنان ایرانی پیشگام بوده اند و آنجا که پای نجات جان همنوعشان در میان باشد، دیگر هیچ مانعی بین آنها نیست؛ موضوعی که رئیس تیم هماهنگ کننده اهدای عضو همدان نیز از آن اظهار رضایت می کند.
مجید حمیدی می گوید: با اینکه خبر مرگ یک هموطن برای ما بسیار ناخوشایند است، اما از اینکه یک بیمار مرگ مغزی می تواند جان یک تا هشت تن را نجات دهد، بسیار خوشحال کننده و در عین حال پیشرفتی در علم است.
به گفته وی سال های 94، 95 و 96 به ترتیب 19، 21 و 24 مورد اهدای عضو در استان همدان داشتیم که از این تعداد در سال گذشته رضایت 14 مورد در همدان و 10 مورد همدانی در خارج از استان بود که از خانواده های آنان گرفته شد.
از سال 68 که پیوند اعضای بیماران مرگ مغزی توسط امام خمینی(ره) جایز اعلام و قانون آن در مجلس شورای اسلامی تصویب شد، در تقویم رسمی جمهوری اسلامی 31 اردیبهشت به نام روز ملی اهدای عضو نامگذاری شده است.
حال امروز به واسطه پیشرفت علم، رئیس تیم هماهنگ کننده اهدای عضو همدان بسیار امیدوار است که علاوه بر پیوند کلیه، سایر عمل های پیوند اعضا نیز در همین استان انجام شود و این امیدواری را به شهروندان می دهد که طی 2 سال آینده عمل پیوند کبد نیز در همدان انجام شود.
حمیدی که کوله باری از تجربه را همراه دارد، تاکید می کند: مرگ مغزی درمان ندارد، پس نیاز است هموطنان فرهنگ همنوع دوستی را در اهدای عضو نهادینه کنند و بدانند که هر پیوند عضوی که صورت می گیرد، به صورت کامل رایگان است.
حالا که خیران جان، بخشیدن زندگی را به تصویر می کشند، راهی هموار شده است که حکایت از همان زلالی درون انسان دارد و تو را از هر قید و بندی به جهان فانی، آزاد می کند. اهدای عضو؛ تصمیمی که زندگی دوباره می بخشد... .
7528/2090
کپی شد