دهه فجر برای ما که روزهای پرشور و حماسی پیروزی انقلاب را لمس نکرده ایم، یادآور پرچم های سه گوش و بادکنک های رنگارنگی است که در راهروهای مدرسه آویخته می شد و شکلاتی که ساعت ها کاممان را شیرین می کرد و شعر خاطره انگیز 'مثل غنچه بود آن روز ...' .
و حالا به بهانه تجلیل از بازنشستگان ایرنای همدان در آستانه دهه فجر، در جمعی کوچک و باصفا به دعوت مدیر جوان ایرنای استان، خاطرات دوران انقلاب را فراتر از دوران مدرسه و بازیگوشی هایش، در جمع موی سفید کرده های ایرنا مرور می کنیم.
خانم سرور کاظمی و آقایان مهدی ناصرنژاد و علی نوربار بازنشستگان سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) هستند که پس از سال ها خدمت در استان های گرمسیر و سردسیر کشور، امروز با کوله باری از تجربه و حافظه هایی مملو از خاطرات تلخ و شیرین در جمع همکاران و جانشینان جوان خود حضور یافته اند.
صحبت از گذشته ی ایرنا در همدان و تغییراتی که در طول زمان صورت گرفته، بهترین موضوعی است برای پیوند دادن دو نسل جدید و قدیم که هیچ گذشته مشترکی ندارند.
حاج علی نوربار ساختمان فعلی ایرنا را مدیون تلاش همین اسطوره های صبر و تلاش که امروز میزبانشان هستیم، می داند و شاهد خشت به خشت زحمات خود و همکارانش را نبی الله دهقانی نیروی با اخلاق مرکز همدان معرفی می کند که از همان روزهای نخست احداث این بنا، همکاری داشته و اکنون نیز با 22 سال سابقه همچنان در خدمت ایرناست.
حس نوستالوژیکی درون جمع زنده می شود و همراه خانم کاظمی به روزگاری می رویم که یکسال از استخدامش در سازمان می گذرد و او جوان و پرانرژی کارش را در خیابان جهان نما و مکانی اجاره ای آغاز می کند.
روزهای منتهی به پیروزی انقلاب است و اماکن و ادارات دولتی عمومی در جریان درگیری ها و مبارزات سال 57 به آتش کشیده می شد و اداره ایرنا هم دچار آتش سوزی می شود و او همچون مادری دلسوز برای اموال اداره فداکاری می کند و یک تنه وسایل را به خانه منتقل می دهد تا مبادا آسیب ببیند.
ما را هم به حفظ وسایل و امکانات فعلی سفارش می کند و از او قول می گیریم عکس های آن موقع را در اختیارمان بگذارد تا آرشیوی تهیه کنیم و به یادگار بماند.
وحید سیفی خبرنگار قدیمی ایرنا در شهرستان نهاوند هم از میان برف و کولاک سنگین عبور کرده و با اشتیاق به جمعمان اضافه می شود.
آقای مهدی ناصرنژاد دیگر میهمان موی سفید کرده ایرنا، سرنخ خاطره گویی از انقلاب را متواضعانه به دست می گیرد و از مادری فداکار می گوید که جان پناه او و دوستانش در مبارزات انقلابی شده بود و می گوید که مادر مجید دوست دوران جوانی اش، همواره نگران مبارزات انقلابی آنها بوده و بیشتر به درس و مشق تشویق می کرده است؛ اما آنها بازهم کارخودشان را می کردند؛ چاپ و توزیع متن سخنرانی های آتشین و کوبنده امام خمینی(ره) و نشستن پای منبر روحانیون مبارز.
عصر یکی از روزهای حکومت نظامی که در دام ماموران گرفتار می شوند و کوچه پس کوچه های وحشت زده همدان را در پی راه گریزی می دوند، درب خانه ای باز می شود و زنی شجاعانه جوانان از نفس افتاده را پناه می دهد؛ اینجا همان خانه دوستش مجید و آن زن هم مادری که همیشه مانع مبارزاتشان شناخته می شد و حالا جانپناه و حامی بود!
مهدی ناصرنژاد این خاطره را درسی می داند که از دوران انقلاب بیاد دارد.
معصومه موسوی خبرنگار ملایر که از خبرنگاران با سابقه ایرناست و قلم توانایی در تولید گزارش های اقتصادی دارد نیز به جمعمان اضافه می شود و گزارش 'رد پای کروکودیل در توسعه اقتصادی ملایر' او برای لحظاتی در ذهنمان مرور می شود.
علیرضا جهانگیری خبرنگار حوزه اجتماعی و سیاسی هم که حتی لحظه ای تاب دوری از خبر ندارد، به میهمانان ملحق می شود. مراعات آنها باعث می شود، از عادت روزانه اش در تعریف حوادث دلخراش استان چشم پوشی کند و گوش به ذکر خاطرات شیرین فجر انقلاب بسپارد.
دشواری کار آقای مهدی ناصرنژاد در مرکز اراک و حمل پیت های نفت به طبقه چهارم برای گرم کردن بخاری اداره و یا خاطراتش در مراکز ساری، کاشان، کرمانشاه و همدان که همواره منشا خیر و برکت بوده و رونق ایرنا را به ارمغان داشته است و ماموریش به افغانستان و آذربایجان و یا حمایت و محبت تبریزی ها بویژه مردم مراغه از خبرگزاری ایرنا که حتی برای ماندگار کردن او قصد احداث هنرستانی برای تحصیل فرزندش داشتند، خود مثنوی هفتاد من است که در این مجال نمی گنجد.
سیفی هم گویا راضی شده از سوغاتی اش رونمایی کند؛ ظرف مستطیلی شفافی که محتوای قهوه ای رنگ دارد، تعارفمان می کند. 'سَنَل'؛ خمیری باریک غلطیده در دارچین که به گفته خودش تبع گرم دارد و برای زمستان مفید است و نهاوندی ها در تهیه اش مهارت دارند.
آقا نبی مهربان با سینی چای وارد می شود. چای هایش همیشه به موقع است و خستگی را از تن به در می کند و حالا با عطر سنل نهاوند در این هوای سرد جمعمان را گرمای دیگری می بخشد.
میثم ناصرنژاد خبرنگار ورزشی که به واسطه 17 سال سابقه اش حق آب و گل دارد و ورزش با جسم و روحش یکی شده و او را شناسنامه ورزش همدان می نامند؛ مثل همیشه با تاخیر وارد می شود. البته این مختصر معرفی آقای زارع از میثم خان ناصر نژاد است، چراکه همگان او را به خوبی می شناسند.
تنها خبرنگار غایب امروز، الهام تدین است، معروف به دبیر سابق که به 'تیترزن' مشهور است و هروقت از پیدا کردن تیتری گویا و جذاب درمانده می شویم، راهنمایمان می شود؛ برف و کولاک اخیر او را در تهران ماندگار کرده است.
راستش را بخواهید، آنچه خبرنگاران را در این ساعت روز که پیک تولید خبر است، گرد هم آورده علاوه بر شوق دیدار بزرگان و پیشکسوتان ایرنا، تجلیل از گزارش های برتر است.
به گفته رئیس جدید ایرنای همدان، از مهرماه تا آخر دیماه امسال افزون بر 170 گزارش در مرکز همدان تولید شده که روند روبه رشدی از لحاظ کمی و کیفی دارد و از این رو از عده ای از پیشکسوتان ایرنا خواسته است تولیدات خبرنگاران را رصد کرده و علاوه بر انتخاب گزارش های برتر، تجربه های ارزشمندشان را به خبرنگاران منتقل کنند.
آقایان اکبر بهاروند رئیس سابق مرکز همدان و رئیس کنونی دفتر کیش که همواره به اخلاق مداری مشهور است، حسین کریم زاده دبیر توانمند و باسابقه مشهد و غلامرضا مالک زاده دبیر پیشکسوت و خوش ذوق مرکز شیراز، زحمت ارزیابی گزارش ها را به عهده داشتند که در نهایت چهار اثر منتخب، امروز تقدیر می شود.
نام آقای بهاروند خاطرات نابی که در ذهنمان به یادگار گذاشته را زنده می کند؛ یادش بخیر ... .
خاطرات انقلابی حاج علی نوربار حول بی عدالتی های زمان طاغوت می چرخد و ما هم با حس دوگانه ای از غم و شادی در خاطرات قدیمی اش غرق می شویم.
نوربار که محاسن سفید و گذر عمر نتوانسته لبخند از لبانش و تسلط در گفتار را از زبانش بزداید سینه ای پرخاطره دارد.
اما سفر سیدمحمد غرضی وزیر پیشین پست و تلگراف به همدان و اشتیاق او برای پوشش خبری، شنیدنی تر از خاطرات تلخ زمان طاغوت است. با شور و شوق و با کمک گرفتن از حرکات دست تعریف می کند ... .
دستگاهی سیاهرنگ که کاغذی نازک میلی متری از آن بیرون می آمد و جمعیت زیادی بر گرد این دستگاه حلقه زده بودند. با بیرون آمدن کاغذ، تصویر شناسنامه امام خمینی (ره) بروی کاغذ نقش بسته و صدای صلوات بلند می شود و اینگونه اولین 'فکس' از تهران به همدان ارسال و دریافت می شود.
مصاحبه اختصاصی اش با غرضی را هم با آب و تاب بیشتری تعریف می کند که خبر از ورود 'تلفن های اتومبیل' (تلفن همراه) برای نخستین بار به ایران می دهد که خارجی ها به آن 'موبایل' می گفتند.
خبر ورود این فناوری در تصور هیچ کسی نمی گنجنید اما بر صفحه نخست روزنامه کیهان نقش می بندد و حس غروری جاودان برای نوربار می آفریند.
خاطره گویی میهمانان را خسته کرده و با ورود کیک شکلاتی با گلهای رز کاکائویی که سلیقه رئیس مان است، جمع مان حال و هوای دیگری می گیرد.
آقای بصیری پارسا نقش کارگردانی اش را بخوبی ایفا می کند، روی نوشته های کیک هم زوم کرده تا بهترین عکس و فیلم را از کیک بازنشستگان بگیرد.
خانم کاظمی در میان شادی و کف زدن های مان به نمایندگی از بازنشستگان ایرنا در سراسر کشور، کیک را برش می زند و از اینکه پس از سالها جدایی دوباره به خانه خودش بازگشته، اشک شوقی برگوشه چشمش می نشیند؛ جای همه بازنشسته های ایرنا خالی ... .
ما هم در دل آرزوی بازنشستگی می کنیم، آرزویی که در پس رابط خبر بودمان شاید محال باشد، اما آرزو بر جوانان که عیب نیست!
زهرا پیرنیا دبیر مهربان ایرنا با لهجه شیرین همدانی می گوید 'دِست نِزِنینان تا خودُم تقسیم کنم نکنه کم بِیایه اُوقت آبرومان بِره' و خودش با وسواس خاصی کیک را به قطعات مساوی تقسم می کند و مرضیه بختیاری که همیشه و همه جا نیروی امدادی محسوب می شود و شاید آچار فرانسه واژه گویایی برای نقش او در دفتر ایرناست، برش های کیک را عادلانه درون بشقاب های فیروزه ای زیبا می چیند و روی میز می آورد.
بغیر از خانم کاظمی همه کیکهایشان را میل می کنند و اهدای جوایز به گزارش های 'مروار ملایر، گنجی که می خواهد جهانی شود' نوشته معصومه موسوی، 'رخت چَمَر بر گُرده دالاهو' اثر مرضیه بختیاری، 'کانکس هایی که بار علم بر دوش می کشند' کاری از الهام تدین و 'حلبی سازی همدان، ارثیه ای جاوندان از عهد ناصری' به قلم زهرا زارعی که برتر شناخته شده اند، بخش پایانی برنامه امروز است.
بارانی از نور و تواضع، ادب، سرور و شادمانی همراه با سبدی از خاطرات رنگارنگ از موسپید کرده های ایرنا برایمان به یادگار می ماند و با بیتی از اختر فروزان چرخ ادب، پروین اعتصاعی به خداوندگار دانا و توانا می سپاریمشان:
'گرچه جز تلخی از ایام ندید هرچه خواهی سخنش شیرین است'
7527/2090
گزارش از: زهرا زارعی** انتشاردهنده: سعید زارع کندجانی
و حالا به بهانه تجلیل از بازنشستگان ایرنای همدان در آستانه دهه فجر، در جمعی کوچک و باصفا به دعوت مدیر جوان ایرنای استان، خاطرات دوران انقلاب را فراتر از دوران مدرسه و بازیگوشی هایش، در جمع موی سفید کرده های ایرنا مرور می کنیم.
خانم سرور کاظمی و آقایان مهدی ناصرنژاد و علی نوربار بازنشستگان سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) هستند که پس از سال ها خدمت در استان های گرمسیر و سردسیر کشور، امروز با کوله باری از تجربه و حافظه هایی مملو از خاطرات تلخ و شیرین در جمع همکاران و جانشینان جوان خود حضور یافته اند.
صحبت از گذشته ی ایرنا در همدان و تغییراتی که در طول زمان صورت گرفته، بهترین موضوعی است برای پیوند دادن دو نسل جدید و قدیم که هیچ گذشته مشترکی ندارند.
حاج علی نوربار ساختمان فعلی ایرنا را مدیون تلاش همین اسطوره های صبر و تلاش که امروز میزبانشان هستیم، می داند و شاهد خشت به خشت زحمات خود و همکارانش را نبی الله دهقانی نیروی با اخلاق مرکز همدان معرفی می کند که از همان روزهای نخست احداث این بنا، همکاری داشته و اکنون نیز با 22 سال سابقه همچنان در خدمت ایرناست.
حس نوستالوژیکی درون جمع زنده می شود و همراه خانم کاظمی به روزگاری می رویم که یکسال از استخدامش در سازمان می گذرد و او جوان و پرانرژی کارش را در خیابان جهان نما و مکانی اجاره ای آغاز می کند.
روزهای منتهی به پیروزی انقلاب است و اماکن و ادارات دولتی عمومی در جریان درگیری ها و مبارزات سال 57 به آتش کشیده می شد و اداره ایرنا هم دچار آتش سوزی می شود و او همچون مادری دلسوز برای اموال اداره فداکاری می کند و یک تنه وسایل را به خانه منتقل می دهد تا مبادا آسیب ببیند.
ما را هم به حفظ وسایل و امکانات فعلی سفارش می کند و از او قول می گیریم عکس های آن موقع را در اختیارمان بگذارد تا آرشیوی تهیه کنیم و به یادگار بماند.
وحید سیفی خبرنگار قدیمی ایرنا در شهرستان نهاوند هم از میان برف و کولاک سنگین عبور کرده و با اشتیاق به جمعمان اضافه می شود.
آقای مهدی ناصرنژاد دیگر میهمان موی سفید کرده ایرنا، سرنخ خاطره گویی از انقلاب را متواضعانه به دست می گیرد و از مادری فداکار می گوید که جان پناه او و دوستانش در مبارزات انقلابی شده بود و می گوید که مادر مجید دوست دوران جوانی اش، همواره نگران مبارزات انقلابی آنها بوده و بیشتر به درس و مشق تشویق می کرده است؛ اما آنها بازهم کارخودشان را می کردند؛ چاپ و توزیع متن سخنرانی های آتشین و کوبنده امام خمینی(ره) و نشستن پای منبر روحانیون مبارز.
عصر یکی از روزهای حکومت نظامی که در دام ماموران گرفتار می شوند و کوچه پس کوچه های وحشت زده همدان را در پی راه گریزی می دوند، درب خانه ای باز می شود و زنی شجاعانه جوانان از نفس افتاده را پناه می دهد؛ اینجا همان خانه دوستش مجید و آن زن هم مادری که همیشه مانع مبارزاتشان شناخته می شد و حالا جانپناه و حامی بود!
مهدی ناصرنژاد این خاطره را درسی می داند که از دوران انقلاب بیاد دارد.
معصومه موسوی خبرنگار ملایر که از خبرنگاران با سابقه ایرناست و قلم توانایی در تولید گزارش های اقتصادی دارد نیز به جمعمان اضافه می شود و گزارش 'رد پای کروکودیل در توسعه اقتصادی ملایر' او برای لحظاتی در ذهنمان مرور می شود.
علیرضا جهانگیری خبرنگار حوزه اجتماعی و سیاسی هم که حتی لحظه ای تاب دوری از خبر ندارد، به میهمانان ملحق می شود. مراعات آنها باعث می شود، از عادت روزانه اش در تعریف حوادث دلخراش استان چشم پوشی کند و گوش به ذکر خاطرات شیرین فجر انقلاب بسپارد.
دشواری کار آقای مهدی ناصرنژاد در مرکز اراک و حمل پیت های نفت به طبقه چهارم برای گرم کردن بخاری اداره و یا خاطراتش در مراکز ساری، کاشان، کرمانشاه و همدان که همواره منشا خیر و برکت بوده و رونق ایرنا را به ارمغان داشته است و ماموریش به افغانستان و آذربایجان و یا حمایت و محبت تبریزی ها بویژه مردم مراغه از خبرگزاری ایرنا که حتی برای ماندگار کردن او قصد احداث هنرستانی برای تحصیل فرزندش داشتند، خود مثنوی هفتاد من است که در این مجال نمی گنجد.
سیفی هم گویا راضی شده از سوغاتی اش رونمایی کند؛ ظرف مستطیلی شفافی که محتوای قهوه ای رنگ دارد، تعارفمان می کند. 'سَنَل'؛ خمیری باریک غلطیده در دارچین که به گفته خودش تبع گرم دارد و برای زمستان مفید است و نهاوندی ها در تهیه اش مهارت دارند.
آقا نبی مهربان با سینی چای وارد می شود. چای هایش همیشه به موقع است و خستگی را از تن به در می کند و حالا با عطر سنل نهاوند در این هوای سرد جمعمان را گرمای دیگری می بخشد.
میثم ناصرنژاد خبرنگار ورزشی که به واسطه 17 سال سابقه اش حق آب و گل دارد و ورزش با جسم و روحش یکی شده و او را شناسنامه ورزش همدان می نامند؛ مثل همیشه با تاخیر وارد می شود. البته این مختصر معرفی آقای زارع از میثم خان ناصر نژاد است، چراکه همگان او را به خوبی می شناسند.
تنها خبرنگار غایب امروز، الهام تدین است، معروف به دبیر سابق که به 'تیترزن' مشهور است و هروقت از پیدا کردن تیتری گویا و جذاب درمانده می شویم، راهنمایمان می شود؛ برف و کولاک اخیر او را در تهران ماندگار کرده است.
راستش را بخواهید، آنچه خبرنگاران را در این ساعت روز که پیک تولید خبر است، گرد هم آورده علاوه بر شوق دیدار بزرگان و پیشکسوتان ایرنا، تجلیل از گزارش های برتر است.
به گفته رئیس جدید ایرنای همدان، از مهرماه تا آخر دیماه امسال افزون بر 170 گزارش در مرکز همدان تولید شده که روند روبه رشدی از لحاظ کمی و کیفی دارد و از این رو از عده ای از پیشکسوتان ایرنا خواسته است تولیدات خبرنگاران را رصد کرده و علاوه بر انتخاب گزارش های برتر، تجربه های ارزشمندشان را به خبرنگاران منتقل کنند.
آقایان اکبر بهاروند رئیس سابق مرکز همدان و رئیس کنونی دفتر کیش که همواره به اخلاق مداری مشهور است، حسین کریم زاده دبیر توانمند و باسابقه مشهد و غلامرضا مالک زاده دبیر پیشکسوت و خوش ذوق مرکز شیراز، زحمت ارزیابی گزارش ها را به عهده داشتند که در نهایت چهار اثر منتخب، امروز تقدیر می شود.
نام آقای بهاروند خاطرات نابی که در ذهنمان به یادگار گذاشته را زنده می کند؛ یادش بخیر ... .
خاطرات انقلابی حاج علی نوربار حول بی عدالتی های زمان طاغوت می چرخد و ما هم با حس دوگانه ای از غم و شادی در خاطرات قدیمی اش غرق می شویم.
نوربار که محاسن سفید و گذر عمر نتوانسته لبخند از لبانش و تسلط در گفتار را از زبانش بزداید سینه ای پرخاطره دارد.
اما سفر سیدمحمد غرضی وزیر پیشین پست و تلگراف به همدان و اشتیاق او برای پوشش خبری، شنیدنی تر از خاطرات تلخ زمان طاغوت است. با شور و شوق و با کمک گرفتن از حرکات دست تعریف می کند ... .
دستگاهی سیاهرنگ که کاغذی نازک میلی متری از آن بیرون می آمد و جمعیت زیادی بر گرد این دستگاه حلقه زده بودند. با بیرون آمدن کاغذ، تصویر شناسنامه امام خمینی (ره) بروی کاغذ نقش بسته و صدای صلوات بلند می شود و اینگونه اولین 'فکس' از تهران به همدان ارسال و دریافت می شود.
مصاحبه اختصاصی اش با غرضی را هم با آب و تاب بیشتری تعریف می کند که خبر از ورود 'تلفن های اتومبیل' (تلفن همراه) برای نخستین بار به ایران می دهد که خارجی ها به آن 'موبایل' می گفتند.
خبر ورود این فناوری در تصور هیچ کسی نمی گنجنید اما بر صفحه نخست روزنامه کیهان نقش می بندد و حس غروری جاودان برای نوربار می آفریند.
خاطره گویی میهمانان را خسته کرده و با ورود کیک شکلاتی با گلهای رز کاکائویی که سلیقه رئیس مان است، جمع مان حال و هوای دیگری می گیرد.
آقای بصیری پارسا نقش کارگردانی اش را بخوبی ایفا می کند، روی نوشته های کیک هم زوم کرده تا بهترین عکس و فیلم را از کیک بازنشستگان بگیرد.
خانم کاظمی در میان شادی و کف زدن های مان به نمایندگی از بازنشستگان ایرنا در سراسر کشور، کیک را برش می زند و از اینکه پس از سالها جدایی دوباره به خانه خودش بازگشته، اشک شوقی برگوشه چشمش می نشیند؛ جای همه بازنشسته های ایرنا خالی ... .
ما هم در دل آرزوی بازنشستگی می کنیم، آرزویی که در پس رابط خبر بودمان شاید محال باشد، اما آرزو بر جوانان که عیب نیست!
زهرا پیرنیا دبیر مهربان ایرنا با لهجه شیرین همدانی می گوید 'دِست نِزِنینان تا خودُم تقسیم کنم نکنه کم بِیایه اُوقت آبرومان بِره' و خودش با وسواس خاصی کیک را به قطعات مساوی تقسم می کند و مرضیه بختیاری که همیشه و همه جا نیروی امدادی محسوب می شود و شاید آچار فرانسه واژه گویایی برای نقش او در دفتر ایرناست، برش های کیک را عادلانه درون بشقاب های فیروزه ای زیبا می چیند و روی میز می آورد.
بغیر از خانم کاظمی همه کیکهایشان را میل می کنند و اهدای جوایز به گزارش های 'مروار ملایر، گنجی که می خواهد جهانی شود' نوشته معصومه موسوی، 'رخت چَمَر بر گُرده دالاهو' اثر مرضیه بختیاری، 'کانکس هایی که بار علم بر دوش می کشند' کاری از الهام تدین و 'حلبی سازی همدان، ارثیه ای جاوندان از عهد ناصری' به قلم زهرا زارعی که برتر شناخته شده اند، بخش پایانی برنامه امروز است.
بارانی از نور و تواضع، ادب، سرور و شادمانی همراه با سبدی از خاطرات رنگارنگ از موسپید کرده های ایرنا برایمان به یادگار می ماند و با بیتی از اختر فروزان چرخ ادب، پروین اعتصاعی به خداوندگار دانا و توانا می سپاریمشان:
'گرچه جز تلخی از ایام ندید هرچه خواهی سخنش شیرین است'
7527/2090
گزارش از: زهرا زارعی** انتشاردهنده: سعید زارع کندجانی
کپی شد