به گزارش ایرنا این دختر که حالا به سن دبیرستان رسیده در شهر سنقر در دبیرستان با گروه منافقین درگیریهای فراوان لفظی و فیزیکی داشت.
دختر نوجوان که به مرز 15 سالگی رسید با عشق وافر به وطن و شور و حال دوران نوجوانی بدون هیچ مشوقی با آگاهی و استقلال فکری به جمع انقلابیون پیوست و فعالیت علیه نظام شاهنشاهی را آغاز کرد و در این برنامه ها نیز چندین بار با تعقیب ماموران شهربانی مجبور به فرار شد.
در راه مبارزه با رژیم ستم شاهی سختی های زیاد را متحمل شد و در این راه نیز چندین بار با گاز اشک آور مورد حمله قرار گرفت اما به دلیل عشق و علاقه وافری که به انقلاب و امام راحل داشت همچنان این راه را ادامه داد تا جایی که شعار 'مرگ بر شاه' و 'درود بر خمینی' همیشه بر زبانش جاری بود.
فرحناز رسولی دختر نوجوان جسوری که اکنون به مرز جوانی نزدیک شده بود، فعالیت های انقلابی و سیاسی خود را بدون اطلاع خانواده انجام می داد چرا که ممکن بود خانواده از سر دلسوزی وی را از ادامه فعالیت در مسیر انقلاب محروم کنند.
پس از فعالیت علیه نظام شاهنشاهی و با پیروزی انقلاب اسلامی این دختر کم سن و سال که شور انقلابی همه وجودش را احاطه کرده بود در ذهن و خیال خود، مرد رویاهایش را یک شخص انقلابی و سپاهی مجسم می کرد و دوست داشت آن مردی که قرار است با اسب سپید به دنبالش بیاید باید مردی انقلابی با باورهای دینی و اعتقادی قوی باشد.
این ویژگی ها باعث شد تا به همه خواستگاران خود جواب منفی دهد تا اینکه به خواست خدا مردی انقلابی و مومن که آوازه آن در شهر پیچیده بود و در دیانت زبانزد شهره عام و خاص بود و از طرفی آوازه فعالیت و انقلابی بودن خانم رسولی را از گوشه و کنار شنیده بود به خواستگاریش می آید.
این مرد مومن و انقلابی کسی نبود جز فرمانده سپاه سعید قهاری سعید که با تحقیق و پرس و جو در خصوص این دختر مبارز، تصمیم قطعی برای ازدواج با وی را گرفته بود در نهایت با برگزاری مراسم بسیار مختصری خانم فرحناز رسولی به عقد سعید قهاری در می آید.
پدر خانم رسولی به دلیل وظیفه سرپرستی و پدری درباره سختیهای کار این فرمانده سپاه به دخترش گوشزد می کند و وی را مورد خطاب قرار می دهد که دخترم پاسدار مومن و خدا ترس است ولی شما که در این همه ناز و نعمت بزرگ شده ای چطور می توانی با یک زندگی خیلی معمولی و ضعیف از نظر مالی بسازی.
پدر به دخترش فرحناز می گوید: دخترم فرمانده سپاه برای دفاع از کشور همیشه و در همه جا در ماموریت است و امکان شهادت، مجروح شدن و یا اینکه به اسارت دشمن درآید، وجود دارد و تو که در ناز و نعمت بوده ای با سن کم چگونه می توانی بار مسئولیت و زندگی را به تنهایی به دوش بکشی.
خانم رسولی این دختر جوان که با آگاهی راهش را برای ادامه مسیر زندگی با فردی مومن و سپاهی برگزیده بود در پاسخ به پدر با تمام افتخار می گوید: من همه شرایط را می پذیرم و تا آخر عمر پا به پایش خواهم بود.
پس از گذشت چند ماه از ازدواج خانم رسولی با فرمانده قهاری، چنان اخلاق ، رفتار و منش حاج سعید قهاری در خانواده دختر اثر مثبت می گذارد که همه شیفته این بنده مخلص خدا می شوند و این علاقه و شیفتگی به جایی می رسد که پدر برای ایشان احترام خاصی قائل بود.
این روایتی از زندگی همسر فداکار و صبور شهید سعید قهاری سعید است که در گفت و گو با خبرنگار ایرنا به آن اشاره کرده است.
فرحناز رسولی در ادامه با اشاره به اینکه در 22 سال زندگی سراسر فراز و نشیب خاطرات زیادی از این شهید بزرگوار دارم که اگر به آن پرداخته شود خود کتابی قطور خواهد شد گفت: از همان ابتدای زندگی با ایشان به دلیل اینکه همسرم فرمانده سپاه بودند و مجبور بود به شهرهای مختلف سفر کند من نیز به شهر محل خدمتش که منطقه جنگی بود می رفتم.
وی ادامه داد: در آن دوران بیش از 16 بار اسباب و اثاثیه را جمع کرده و به شهرهای مختلف مهاجرت کردیم و من نیز به عنوان یک همراه، هر منطقه ای که ایشان به عنوان فرمانده معرفی می شدند می رفتم به گونه ای که هر یک از فرزندان ما متولد یکی از شهرهای عزیز کشومان هستند.
خانم رسولی با بیان گوشه ای از خاطرات سردار شهید حاج سعید قهاری گفت: این شهید بزرگوار به همراه مرحومه خانم دباغ از موسسان سپاه همدان بود و بعد از تشکیل سپاه وقتی که امام راحل دستور تشکیل بسیج را دادند ایشان بسیج همدان را راه اندازی کرده و حدود 15 هزار بسیجی پرشور از این استان را آموزش دادند.
وی افزود: پس از آن نیز با امام جمعه وقت نهاوند به همراه شهید طالبیان سپاه نهاوند را راه اندازی کردند و شهید قهاری به عنوان اولین فرمانده سپاه نهاوند در سال 59 -60 انتخاب شدند و بعد از یک سال و نیم فرماندهی نهاوند و راه اندازی سپاه قدر نهاوند به فرماندهی سپاه سنقر معرفی شدند.
خانم رسولی ادامه داد: هنگامیکه سنقر به شدت با احزاب کومله و دمکرات درگیر بود و برای دومین بار در سال 61 در روستاهای سنقر بدست ضد انقلاب از ناحیه ران با تیر دو زمانه مجروح شدند و بعد از سه سال فرماندهی در سنقر کلیایی به عنوان فرماندهی سپاه و تیپ جوانرود انتخاب شدند.
به گفته همسر شهید قهاری این شهید بزرگوار بعد از جوانرود در اوج جنگ به عنوان فرمانده سپاه پاوه و تیپ 212 آنجا معرفی شدند که در عملیات والفجر 10 و قضیه حلبچه نقش اساسی داشتند که دوباره مجروح شیمیایی شدند و در نهایت به شهر و دیار خود بازنگشتند و در کردستان و آذربایجان غربی مشغول خدمت بودند و تا روز شهادت در منطقه حاضر بودند و در نهایت در چهارم اسفند سال 85 در عملیات با حزب پژاک در جهنم دره خوی با تیر مستقیم دشمن در جایگاه فرمانده لشگری به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
خانم رسولی با اشاره به زندگی نامه شهید قهاری گفت: سردار شهید حاج سعید قهاری سعید متولد پنجم فروردین سال 1331 در روستای چنار از توابع اسدآباد بود که به دلیل نبود مدرسه راهنمایی از همان اوائل نوجوانی در سن راهنمایی به همراه خانواده به همدان کوچ می کنند و در مدارس همدان شروع به تحصیل کرده و در کنار تحصیل به همراه پدرش در مساجد و نشست های دینی حضوری فعال داشت.
وی اضافه کرد: شهید قهاری یکی از شاگردان مصمم و مشتاق ملاآخوند همدانی بود و پس از گذراندن مقطع راهنمایی در مدرسه عطار نیشابوری همدان ثبت نام و در کنار درس مدرسه و درس دین فعالیت انقلابی خود را بر علیه نظام دیکتاتوری و شاهنشاهی شروع کرده و به طور فعال و پر انرژی بیانیه های حضرت امام را در سطح شهر پخش می کنند که در این برنامه ها با ماموران شهربانی آن زمان درگیر می شوند و چندین بار به دست ماموران ساواک دستگیر و به زندان می روند و مورد شکنجه قرار می گیرند.
خانم رسولی گفت: اما آنچه این جوان مومن و انقلابی را برجسته و مقاوم نشان می دهد این است که خودش در کنار فعالیت و تحصیل، کار کرده و هزینه شخصی خود و اسباب فعالیتش را فراهم می کند تا جایی که ایشان با هزینه دستمزد خودش و خریداری یک اسلحه در تشریف فرمایی امام راحل در تهران برای حفاظت امام از آن استفاده می کند.
همسر شهید قهاری ادامه داد: ایشان چندین روز برای ورود امام به تهران با جمعی از دوستان خود یکی از محافظان موثر و پرتوان امام می شود و روی کاپوت ماشین امام راحل از فرودگاه تا محل استقرار قرار می گیرد.
خانم رسولی افزود: از این مرحله به بعد به عنوان یکی از هسته های اصلی و اولیه سپاه همدان را با هشت نفر دیگر از دوستان تشکیل داده و عضو اصلی سپاه همدان قرار می گیرد و بعد از تشکیل سپاه با دیگر برادران در همدان بنا به دستور حضرت امام بسیج مستضعفین را تشکیل می دهند که خودش به عنوان مسئول آموزش بسیج می شود و 6 هزار جوان پرشور پسر و پنج هزار دختر آموزش داده است که هر کدام از آنها امروزه در همدان و دیگر نقاط اسلامی در مسند مهمی خدمت می کنند.
خانم رسولی با ذکر خاطره ای از شهید قهاری گفت: تابستان گرم سال 1371 این شهید بزرگوار به همراه شهید سردار حسین همدانی به حج تمتع مشرف شدند.
وی گفت: موقع برگشتن همه فامیل در منزل پدر شهید جمع شده بودیم و براساس تماس تلفنی و هماهنگی هایی که روز قبل با ایشان داشتیم بنا شد ایشان با شهید حاج حسین همدانی به وسیله ماشین به همدان بیایند و همگی سرخوش و خوشحال از دیدار این دو عزیز آماده استقبال ویژه بودیم که حاج سعید یکدفعه از پله ها خانه بالا آمد و همه حاضران جا خوردند.
همسر این شهید گرانقدر گفت: ایشان اجازه ندادن کسی از اقوام به زحمت افتاده و برای استقبال و همراهی به تهران عزیمت کنند.
وی در ادامه با بیان خاطره ای دیگر به نقل از همرزم این شهید بزرگوار گفت: اسفند سال 85 ارتفاعات برفی و سرد جهنم دره در منطقه خوی و سلماس که هیچ موجود زندهای قادر به تحمل سرمای آنجا را نداشت، وقتی صدای اذان ظهر از روستای نزدیک ارتفاعات به گوش رسید، سرما به اندازهای بود که با وجود به تن داشتن چند لایه لباس، اور نظامی و کلاه گرم باز هم سوز یخبندان منطقه تا استخوان اثر میکرد.
خانم رسولی افزود: شهید قهاری فرمانده لشگر چه ارادهای داشت، اور را از تن درآورد، آستینها را بالا زد و با آب یخ زده منطقه شروع به وضو گرفتن کرد و با آرامشی الهی وضو گرفت و در روی یخها مشغول خواندن نماز و نیاش شد.
همسر شهید قهاری با بیان اینکه این آخرین نماز شهید قهاری بود گفت: سردار حاج سعید قهاری طوری مشغول عشقبازی با خدایش بود که این نماز آخرینش دیدنی بود وقتی که حاجی سر بر سنگ یخ زده گذاشته بودند و گریه میکردند ما همه فهمیدیم که ایشان در این عملیات به طور یقین شهید می شوند چرا که با بستن چشم سر و اتصال به چشم دل بالهای فرشته گونه حاجی قابل لمس بود.
وی ادامه داد: پس از ادای فریضه نماز، حاجی و همرزمانش سردار درستی ـ سرهنگ خلبان پروینی و سردار شهید زمانلو و 11 نفر دیگر در مرز خوی و سلماس با ترکیه در نبردی تن به تن و با گلوله مستقیم دشمن به درجه رفیع شهادت نایل شدند.
به گفته خانم رسولی سردار شهید حاج سعید قهاری سعید در طول خدمت سی ساله مسئولیت هایی از جمله جاشینی سپاه همدان، فرماندهی بسیج همدان، اولین فرمانده سپاه نهاوند، فرماندهی محور دزلی مریوان، فرمانده سپاه سنقر در اوج درگیری ضد انقلاب، فرمانده سپاه وتیپ جوانرود، فرمانده سپاه پاوه وتیپ 212 (عملیات والفجر 8)، فرمانده تیپ انصار الرسول ثلاث بابا جانی، فرمانده سپاه مریوان، جانشین قرارگاه شهید شهرامفر سنندج، فرمانده قرارگاه برون مرزی در ارومیه ، جاانشین لشگر 3 نیرو مخصوص حمزه ارومیه، فرمانده قرارگاه شهید شهرام فر سنندج، جانشین قرارگاه نجف درکرمانشاه، فرمانده سپاه الغدیر ارشد یزد و فرمانده لشگر 3 نیرو مخصوص حمزه سید الشهدا(ع) ارومیه را عهده داشتند.
از این شهید بزرگوار 2 فرزند پسر و 2 فرزند دختر به یادگار مانده است.
استان همدان در دوران دفاع مقدس هشت هزار شهید ، 17 هزار جانباز و یک هزار آزاده را تقدیم انقلاب اسلامی کرده است.
2087/6993
گزارش از زهرا پیرنیا ** انتشاردهنده: اکبر بهاروند
دختر نوجوان که به مرز 15 سالگی رسید با عشق وافر به وطن و شور و حال دوران نوجوانی بدون هیچ مشوقی با آگاهی و استقلال فکری به جمع انقلابیون پیوست و فعالیت علیه نظام شاهنشاهی را آغاز کرد و در این برنامه ها نیز چندین بار با تعقیب ماموران شهربانی مجبور به فرار شد.
در راه مبارزه با رژیم ستم شاهی سختی های زیاد را متحمل شد و در این راه نیز چندین بار با گاز اشک آور مورد حمله قرار گرفت اما به دلیل عشق و علاقه وافری که به انقلاب و امام راحل داشت همچنان این راه را ادامه داد تا جایی که شعار 'مرگ بر شاه' و 'درود بر خمینی' همیشه بر زبانش جاری بود.
فرحناز رسولی دختر نوجوان جسوری که اکنون به مرز جوانی نزدیک شده بود، فعالیت های انقلابی و سیاسی خود را بدون اطلاع خانواده انجام می داد چرا که ممکن بود خانواده از سر دلسوزی وی را از ادامه فعالیت در مسیر انقلاب محروم کنند.
پس از فعالیت علیه نظام شاهنشاهی و با پیروزی انقلاب اسلامی این دختر کم سن و سال که شور انقلابی همه وجودش را احاطه کرده بود در ذهن و خیال خود، مرد رویاهایش را یک شخص انقلابی و سپاهی مجسم می کرد و دوست داشت آن مردی که قرار است با اسب سپید به دنبالش بیاید باید مردی انقلابی با باورهای دینی و اعتقادی قوی باشد.
این ویژگی ها باعث شد تا به همه خواستگاران خود جواب منفی دهد تا اینکه به خواست خدا مردی انقلابی و مومن که آوازه آن در شهر پیچیده بود و در دیانت زبانزد شهره عام و خاص بود و از طرفی آوازه فعالیت و انقلابی بودن خانم رسولی را از گوشه و کنار شنیده بود به خواستگاریش می آید.
این مرد مومن و انقلابی کسی نبود جز فرمانده سپاه سعید قهاری سعید که با تحقیق و پرس و جو در خصوص این دختر مبارز، تصمیم قطعی برای ازدواج با وی را گرفته بود در نهایت با برگزاری مراسم بسیار مختصری خانم فرحناز رسولی به عقد سعید قهاری در می آید.
پدر خانم رسولی به دلیل وظیفه سرپرستی و پدری درباره سختیهای کار این فرمانده سپاه به دخترش گوشزد می کند و وی را مورد خطاب قرار می دهد که دخترم پاسدار مومن و خدا ترس است ولی شما که در این همه ناز و نعمت بزرگ شده ای چطور می توانی با یک زندگی خیلی معمولی و ضعیف از نظر مالی بسازی.
پدر به دخترش فرحناز می گوید: دخترم فرمانده سپاه برای دفاع از کشور همیشه و در همه جا در ماموریت است و امکان شهادت، مجروح شدن و یا اینکه به اسارت دشمن درآید، وجود دارد و تو که در ناز و نعمت بوده ای با سن کم چگونه می توانی بار مسئولیت و زندگی را به تنهایی به دوش بکشی.
خانم رسولی این دختر جوان که با آگاهی راهش را برای ادامه مسیر زندگی با فردی مومن و سپاهی برگزیده بود در پاسخ به پدر با تمام افتخار می گوید: من همه شرایط را می پذیرم و تا آخر عمر پا به پایش خواهم بود.
پس از گذشت چند ماه از ازدواج خانم رسولی با فرمانده قهاری، چنان اخلاق ، رفتار و منش حاج سعید قهاری در خانواده دختر اثر مثبت می گذارد که همه شیفته این بنده مخلص خدا می شوند و این علاقه و شیفتگی به جایی می رسد که پدر برای ایشان احترام خاصی قائل بود.
این روایتی از زندگی همسر فداکار و صبور شهید سعید قهاری سعید است که در گفت و گو با خبرنگار ایرنا به آن اشاره کرده است.
فرحناز رسولی در ادامه با اشاره به اینکه در 22 سال زندگی سراسر فراز و نشیب خاطرات زیادی از این شهید بزرگوار دارم که اگر به آن پرداخته شود خود کتابی قطور خواهد شد گفت: از همان ابتدای زندگی با ایشان به دلیل اینکه همسرم فرمانده سپاه بودند و مجبور بود به شهرهای مختلف سفر کند من نیز به شهر محل خدمتش که منطقه جنگی بود می رفتم.
وی ادامه داد: در آن دوران بیش از 16 بار اسباب و اثاثیه را جمع کرده و به شهرهای مختلف مهاجرت کردیم و من نیز به عنوان یک همراه، هر منطقه ای که ایشان به عنوان فرمانده معرفی می شدند می رفتم به گونه ای که هر یک از فرزندان ما متولد یکی از شهرهای عزیز کشومان هستند.
خانم رسولی با بیان گوشه ای از خاطرات سردار شهید حاج سعید قهاری گفت: این شهید بزرگوار به همراه مرحومه خانم دباغ از موسسان سپاه همدان بود و بعد از تشکیل سپاه وقتی که امام راحل دستور تشکیل بسیج را دادند ایشان بسیج همدان را راه اندازی کرده و حدود 15 هزار بسیجی پرشور از این استان را آموزش دادند.
وی افزود: پس از آن نیز با امام جمعه وقت نهاوند به همراه شهید طالبیان سپاه نهاوند را راه اندازی کردند و شهید قهاری به عنوان اولین فرمانده سپاه نهاوند در سال 59 -60 انتخاب شدند و بعد از یک سال و نیم فرماندهی نهاوند و راه اندازی سپاه قدر نهاوند به فرماندهی سپاه سنقر معرفی شدند.
خانم رسولی ادامه داد: هنگامیکه سنقر به شدت با احزاب کومله و دمکرات درگیر بود و برای دومین بار در سال 61 در روستاهای سنقر بدست ضد انقلاب از ناحیه ران با تیر دو زمانه مجروح شدند و بعد از سه سال فرماندهی در سنقر کلیایی به عنوان فرماندهی سپاه و تیپ جوانرود انتخاب شدند.
به گفته همسر شهید قهاری این شهید بزرگوار بعد از جوانرود در اوج جنگ به عنوان فرمانده سپاه پاوه و تیپ 212 آنجا معرفی شدند که در عملیات والفجر 10 و قضیه حلبچه نقش اساسی داشتند که دوباره مجروح شیمیایی شدند و در نهایت به شهر و دیار خود بازنگشتند و در کردستان و آذربایجان غربی مشغول خدمت بودند و تا روز شهادت در منطقه حاضر بودند و در نهایت در چهارم اسفند سال 85 در عملیات با حزب پژاک در جهنم دره خوی با تیر مستقیم دشمن در جایگاه فرمانده لشگری به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
خانم رسولی با اشاره به زندگی نامه شهید قهاری گفت: سردار شهید حاج سعید قهاری سعید متولد پنجم فروردین سال 1331 در روستای چنار از توابع اسدآباد بود که به دلیل نبود مدرسه راهنمایی از همان اوائل نوجوانی در سن راهنمایی به همراه خانواده به همدان کوچ می کنند و در مدارس همدان شروع به تحصیل کرده و در کنار تحصیل به همراه پدرش در مساجد و نشست های دینی حضوری فعال داشت.
وی اضافه کرد: شهید قهاری یکی از شاگردان مصمم و مشتاق ملاآخوند همدانی بود و پس از گذراندن مقطع راهنمایی در مدرسه عطار نیشابوری همدان ثبت نام و در کنار درس مدرسه و درس دین فعالیت انقلابی خود را بر علیه نظام دیکتاتوری و شاهنشاهی شروع کرده و به طور فعال و پر انرژی بیانیه های حضرت امام را در سطح شهر پخش می کنند که در این برنامه ها با ماموران شهربانی آن زمان درگیر می شوند و چندین بار به دست ماموران ساواک دستگیر و به زندان می روند و مورد شکنجه قرار می گیرند.
خانم رسولی گفت: اما آنچه این جوان مومن و انقلابی را برجسته و مقاوم نشان می دهد این است که خودش در کنار فعالیت و تحصیل، کار کرده و هزینه شخصی خود و اسباب فعالیتش را فراهم می کند تا جایی که ایشان با هزینه دستمزد خودش و خریداری یک اسلحه در تشریف فرمایی امام راحل در تهران برای حفاظت امام از آن استفاده می کند.
همسر شهید قهاری ادامه داد: ایشان چندین روز برای ورود امام به تهران با جمعی از دوستان خود یکی از محافظان موثر و پرتوان امام می شود و روی کاپوت ماشین امام راحل از فرودگاه تا محل استقرار قرار می گیرد.
خانم رسولی افزود: از این مرحله به بعد به عنوان یکی از هسته های اصلی و اولیه سپاه همدان را با هشت نفر دیگر از دوستان تشکیل داده و عضو اصلی سپاه همدان قرار می گیرد و بعد از تشکیل سپاه با دیگر برادران در همدان بنا به دستور حضرت امام بسیج مستضعفین را تشکیل می دهند که خودش به عنوان مسئول آموزش بسیج می شود و 6 هزار جوان پرشور پسر و پنج هزار دختر آموزش داده است که هر کدام از آنها امروزه در همدان و دیگر نقاط اسلامی در مسند مهمی خدمت می کنند.
خانم رسولی با ذکر خاطره ای از شهید قهاری گفت: تابستان گرم سال 1371 این شهید بزرگوار به همراه شهید سردار حسین همدانی به حج تمتع مشرف شدند.
وی گفت: موقع برگشتن همه فامیل در منزل پدر شهید جمع شده بودیم و براساس تماس تلفنی و هماهنگی هایی که روز قبل با ایشان داشتیم بنا شد ایشان با شهید حاج حسین همدانی به وسیله ماشین به همدان بیایند و همگی سرخوش و خوشحال از دیدار این دو عزیز آماده استقبال ویژه بودیم که حاج سعید یکدفعه از پله ها خانه بالا آمد و همه حاضران جا خوردند.
همسر این شهید گرانقدر گفت: ایشان اجازه ندادن کسی از اقوام به زحمت افتاده و برای استقبال و همراهی به تهران عزیمت کنند.
وی در ادامه با بیان خاطره ای دیگر به نقل از همرزم این شهید بزرگوار گفت: اسفند سال 85 ارتفاعات برفی و سرد جهنم دره در منطقه خوی و سلماس که هیچ موجود زندهای قادر به تحمل سرمای آنجا را نداشت، وقتی صدای اذان ظهر از روستای نزدیک ارتفاعات به گوش رسید، سرما به اندازهای بود که با وجود به تن داشتن چند لایه لباس، اور نظامی و کلاه گرم باز هم سوز یخبندان منطقه تا استخوان اثر میکرد.
خانم رسولی افزود: شهید قهاری فرمانده لشگر چه ارادهای داشت، اور را از تن درآورد، آستینها را بالا زد و با آب یخ زده منطقه شروع به وضو گرفتن کرد و با آرامشی الهی وضو گرفت و در روی یخها مشغول خواندن نماز و نیاش شد.
همسر شهید قهاری با بیان اینکه این آخرین نماز شهید قهاری بود گفت: سردار حاج سعید قهاری طوری مشغول عشقبازی با خدایش بود که این نماز آخرینش دیدنی بود وقتی که حاجی سر بر سنگ یخ زده گذاشته بودند و گریه میکردند ما همه فهمیدیم که ایشان در این عملیات به طور یقین شهید می شوند چرا که با بستن چشم سر و اتصال به چشم دل بالهای فرشته گونه حاجی قابل لمس بود.
وی ادامه داد: پس از ادای فریضه نماز، حاجی و همرزمانش سردار درستی ـ سرهنگ خلبان پروینی و سردار شهید زمانلو و 11 نفر دیگر در مرز خوی و سلماس با ترکیه در نبردی تن به تن و با گلوله مستقیم دشمن به درجه رفیع شهادت نایل شدند.
به گفته خانم رسولی سردار شهید حاج سعید قهاری سعید در طول خدمت سی ساله مسئولیت هایی از جمله جاشینی سپاه همدان، فرماندهی بسیج همدان، اولین فرمانده سپاه نهاوند، فرماندهی محور دزلی مریوان، فرمانده سپاه سنقر در اوج درگیری ضد انقلاب، فرمانده سپاه وتیپ جوانرود، فرمانده سپاه پاوه وتیپ 212 (عملیات والفجر 8)، فرمانده تیپ انصار الرسول ثلاث بابا جانی، فرمانده سپاه مریوان، جانشین قرارگاه شهید شهرامفر سنندج، فرمانده قرارگاه برون مرزی در ارومیه ، جاانشین لشگر 3 نیرو مخصوص حمزه ارومیه، فرمانده قرارگاه شهید شهرام فر سنندج، جانشین قرارگاه نجف درکرمانشاه، فرمانده سپاه الغدیر ارشد یزد و فرمانده لشگر 3 نیرو مخصوص حمزه سید الشهدا(ع) ارومیه را عهده داشتند.
از این شهید بزرگوار 2 فرزند پسر و 2 فرزند دختر به یادگار مانده است.
استان همدان در دوران دفاع مقدس هشت هزار شهید ، 17 هزار جانباز و یک هزار آزاده را تقدیم انقلاب اسلامی کرده است.
2087/6993
گزارش از زهرا پیرنیا ** انتشاردهنده: اکبر بهاروند
کپی شد