وی که برای تدریس در یک کارگاه عکاسی مهمان انجمن عکس هرمزگان است، روز چهارشنبه در حاشیه این کارگاه نقطه آغاز فعالیت های حرفه ای خود را سال 1355و رادیو تلویزیون ملی ایران می داند که پس از تجربه روزهای انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی، به عنوان عکاس پایش به جبهه های جنگ ایران و عراق باز می شود.
تداوم حضور و عکاسی اش از صحنه های مختلف جنگ، 12هزار و 761 نگاتیو برایش به جا می گذارد و به عنوان یکی از عکاسان برتر جنگ تحمیلی، لوح زرین را به امضای امام راحل دریافت می کند.
مویدی با خنده ای آمیخته با شور سال های جوانی می گوید: در 193عملیات جنگی حضور داشتم اما فقط برای 12ماموریت حکم رسمی گرفتم و بقیه را بسیجی وار و به همراه دوستان و گروه های دیگر برای عکاسی راهی خط مقدم می شدم.
وی در پاسخ به سوالی درباره دلیل عکاسی سیاه و سفید از صحنه های جنگ باز هم از همان لبخند قبلی مایه گذاشت و گفت: واقعیت این است که آن روزها اصلا بحث زیبایی های هنری و معناگرایی رایج این روزها در میان نبود و محدودیت ها و تحریم ها امکان انتخاب دیگری نمی داد.
البته عکاسی جنگ ایران و عراق تنها فعالیت شاخص مویدی نبوده است و مجموعه های دیگری نیز از بازگشت آزادگان، آزادی کوبانی، بمباران حلبچه، موشک باران تهران و دیگر حوادث کوچک و بزرگ دارد.
در میان این مجموعه ها دلبستگی ویژه ای به یکی از آنها با نام « آغوش »دارد، مجموعه ای با عکس هایی از مادر و کودکی در حلبچه، ورود آزادگان، خداحافظی مادر و فرزند و زلزله بم که وجه اشتراک تمام آنها، تصویر دو انسان در آغوش یکدیگر در صحنه هایی از مرگ یا زندگیست.
*اشک های بعد از شاتر
مویدی در پاسخ به پرسش دیگری که آیا آنقدر تحت تاثیر صحنه و موقعیتی قرار گرفته که عکاسی از آن را فراموش کند پاسخ می دهد: از این صحنه ها و موقعیت ها کم نبوده ولی یاد گرفته ام اول شاتر بزنم و عکسم را بگیرم و بعد بنشینم و گریه کنم.
*کابوس های یک عکاس
اما مگر می شود سالها در کانون و چشم در این همه حادثه بودن تاثیری بر زندگی شخصی انسان نداشته باشد؟
برای پاسخ به این پرسش، مویدی با تاملی چندثانیه ای نقبی به سال های موشک باران تهران می زند.
عکاسی از اولین موشکی که در محدوده میدان هفت تیر تهران فرود آمد را به خوبی به خاطر آورده و ادامه می دهد: در آن روزها خانواده ام را راضی کردم به جای امنی در خارج از تهران بروند تا بتوانم با تمرکز بیشتری عکاسی کنم اما رسیدن سریع به محل اصابت هر موشک و شاهد بیرون آوردن اجساد از زیر آوار و عکاسی از این صحنه ها حاصلش کابوس های سال های بعد بود.
کابوس هایی ممتد که در آنها خودم را در حال بیرون کشیدن فرزندانم از زیر آوار و عکاسی از آنها می دیدم.
*عکس های داستانی یا داستان عکس ها
مویدی شیوه مورد علاقه اش را عکاسی قصه وار می داند و در توضیحش می گوید: مخطب باید با دیدن چند عکس، بتواند خود را در همان صحنه ببیند و بفهمد داستان چیست و چه اتفاقی افتاده است.
با همین نگاه است که این عکاس، ورود موبایل و عکس های موبایلی را چالشی برای خود نمی داند بلکه زیرنویسی برای هر عکس یا همان کپشن نویسی را کاری سخت توصیف می کند که هنوز با آن خو نگرفته است.
این ها حرف های عکاسی است که با وجود راهیابی بسیاری از آثارش به مجموعه ها و نمایشگاه های مختلف، به گفته خودش تاکنون تنها 10درصد آثارش دیده شده و هنوز هم از سرنوشت عکس های منتشر نشده اش چندان مطمئن نیست و تصویری روشن و رنگی از آینده آنها در ذهنش ندارد.
2094
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.