این کتاب به قلم زینب اللهپرست سال ۹۸با حمایت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس هرمزگان توسط نشر امینان به چاپ رسید و در کنگره یکهزار و ۵۰۰ شهید استان هرمزگان رونمایی شد.
نوبت نخست کتاب «پیراهنی که نفس میکشید» در ۵۰۰ نسخه و با قیمت ۱۲۰ هزار ریال به چاپ رسیده است.
خاطرات شهید محمد قاسمی در این کتاب با سه روایت "تولد محمد، سوادکودکانه، برهای به نام نسیم" از مادرش آغاز شده است.
"حوضی پر از ماهی دُم پرچمی، نامه حجاب، صلوات شام عروسی، شبی که پسرم آشپز شد، تصادف نامریی، حمله زنبورها، گربه عصبانی، نماز اول وقت، آخرین تماس و نود ونه ماه انتظار" بخشی از عنوان است که از زبان خانواده شهید محمد قاسمی در این کتاب روایت شده است.
الله پرست که خود خواهر شهید حسینالله پرست از شهیدان دوران دفاع مقدس است، در بخشی از مقدمه کتاب خود نوشته است: "محمد قرار بود در جامهای از بودن ما مهندسی باشد برای هرچه بهتر شدن ایران، او کارنامه درخشان بیعت خود را با خون امضا کرد تا به من و ما ثابت کند، بودن فقط در روی زمین راه رفتن و غرق دنیا ماندن نبوده و نخواهد بود"....
بخشی از خاطرات محمد با عنوان «صلوات شام عروسی»: "در آن فضای شاد و هوای خوش بهاری از بس شلوغ کاری وشیطنت کرده بودیم حسابی گرسنهمان بود و نای تکان خوردن نداشتیم و بیصبرانه چشمانتظار پهن شدن سفره شام نشسته بودیم، ساعت دیواری حدود دو نیم شب را نشان میداد و حرکت عقربههای آن شدت گرسنگی ما را بیشتر میکرد همه به در ورودی نگاه میکردیم تا سینی غذای عروسی را ببینیم محمد از جایش بلند شد و سرش را به طرف در برگرداند و بلند گفت: برای اومدن شام صلوات ما که داشتیم از حال میرفتیم با صدای محمد شوکه شدیم و صلوات فرستادیم"...
شهید محمد قاسمی قلعهقاضی فرزند دوم خانواده از شهیدان دوران دفاع مقدس استان هرمزگان ۱۱ مهر ۱۳۴۶ در بندرعباس به دنیا آمد.
پدرش حسین قاسمی قلعهقاضی راننده شرکت نفت بود و رزق و روزی سفره خانه را از راه رانندگی تامین میکرد و مادرش زهرا گرگیبندری نیز خانهداری میکرد و کنار بچهها به امورخانه و تربیت فرزندان مشغول بود.
وی سال ۷۳ اول درس و مدرسه دوران ابتدایی را از مدرسه خنجی (شهید گرجیزاده) شروع کرد و مقطع راهنمایی را در مدرسه اندیشه (شهید قاسمی) و از ۱۵ سالگی دوران دبیرستان را نیز ادامه داد.
محمد در هنرستان شهید رجایی بندرعباس دیپلم گرفت و هر تابستان بعد از تعطیلی مدرسه راهی جبهه شد.
وی از کودکی در کارهای فنی مهارت زیادی از خود نشان می داد و مادرش آرزو داشت او مهندس شود.
بعد از ثبت نام دانشگاه کلاسهای او از ترم دوم(بهمن ماه) شروع میشد و محمد نتوانست در کلاس درس دانشگاه حضور یابد.
شهید قاسمی علاوه بر درس خواندن در ظرف شستن و لباس شستن همراه مادر بود و خودش در زمینی بایر که به راه انداخته بود درکار بلوکزنی هم همکار پدر بود.
وی که عشق و علاقه زیادی به فعالیتهای فرهنگی مذهبی در مسجد داشت، نگهبان مسجد بود و فصل تابستان نیز در اردوی هجرت در منطقههای جنگی شرکت میکرد.
یکی از ویژگی های بارز شهید قاسمی توجه به نماز اول وقت بود تا جایی که به گفته برادرش علی، دریک سفر با اتوبوس محمد از راننده میخواهد که اتوبوس را برای نماز نگه دارد اما راننده ناراحت میشود و محمد وسط جاده پیاده میشود و اتوبوس میرود و البته بعد بر میگردد و او را سوار میکند.
شهید قاسمی در کنار فعالیتهای مذهبی درس و تحصیل را نیز فراموش نکرد و در مقطع کاردانی در اهواز پذیرش شد.
محمد نسبت به خواهر برادر کوچکتر خود احساس مسؤلیت زیادی می کرد، دل بزرگی داشت و اهل بذل و بخشش؛ او خیلی دست و دلباز بود.
وی برای رفتن به جبهه در ابتدا با مخالفت خانواده روبرو بود اما چون با شهید حسین اللهپرست پسرخالهاش تصمیمشان را گرفته بودند، مخالفت چندانی با رفتن به جنگ نداشت.
محمد و حسین هردو غواصی رو یاد گرفتند و زمانی هم که شهید شدند هردو ۱۹ ساله بودند خدا هردوی آنها را در مرحله سوم عملیات کربلای پنج در منطقه پاسگاه زید برای شهادت انتخاب کرد و هردو باهم آسمانی شدند.
محمد درحالی که چند روز به کلاسهای دانشگاه فرصت داشت و میتوانست سرکلاس دانشگاه باشد، حضور در شلمچه برای جنگیدن با دشمن انتخاب کرد و در این راه نیز شهید شد.
وی هنگام شهادت دانشجوی رشته صنعت تولید ابزار دانشگاه اهواز بود و قبل از شروع ترم دانشگاه به شهادت رسید.
محمد لباسی را که مادرش برای قبولی دانشگاه برایش گرفته بود را به یکی از دوستان بی بضاعتش هدیه داد و موقع خداحافظی در آخرین اعزام نگذاشت مادر جریان لباس را بفهمد.
محمد بیسیم چی گروهان المهدی گردان ۴۲۲ لشکر ۴۱ ثارالله بود و در روز هفتم بهمن ۶۵ در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید.
پیکر شهید محمد قاسمی قلعه قاضی مدتها در منطقه برجا ماند و پنجم اردیبهشت ۷۴ پس از جستوجو در گلزار شهیدان بندرعباس به خاک سپرده شد.
مادرش یکسال بعد از شهادتش بصورت کاملا اتفاقی جریان پیراهن او را متوجه می شود و آن را تن دوست محمد میبیند.
شهر قلعه قاضی از توابع شهرستان بندرعباس در طول دوران دفاع مقدس هشت شهید را تقدیم اسلام و انقلاب کرده که تمثال این هشت لاله پرپر انقلاب در ورودی این شهر مزین شده است.
شهیدان محمد قاسمی قلعه قاضی، علی براهیمی، عباس امروش، محمد ایروش، قنبر عالیزاده، علی صفتزاده، حسین حسینزاده و یوسف عابدینی از شهیدان دوران دفاع مقدس منطقه قلعه قاضی از توابع بندرعباس هستند.