شهید ابراهیم خرمی دمشهریزاده یادگار غلام و صفیه پنجم تیر ۱۳۳۶ در روستای دومشهر شهرستان میناب به دنیا آمد.
وی تا پایان دوره ابتدایی تحصیل کرد و چون آن مدرسه و مقطع بالاتر نبود مدتی در روستایشان به کار کشاورزی مشغول شد.
ابراهیم سال ۵۴ ازدواج کرد و صاحب ۳ پسر و یک دختر شد و بعد از مدتی برای تامین معاش به بندرعباس و جزایر اطراف و دوبی رفت و آمد میکرد.
او روحیهای انقلابی داشت و حتی در یکی از شورشهایی که بر ضد حکومت پهلوی شرکت داشت از ناحیه چشم مجروح شده بود و به همین خاطر از گذراندن خدمت مقدس سربازی هم معاف شد.
ابراهیم هرچند مدتی در بندرعباس در شرکت شیلات جنوب اشتغال مشغول به کار شد اما به دلیل انقلابی بودن و سخنرانیهای روشنگرانهاش از شرکت اخراج شد.
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سپاه پاسداران ثبتنام و دورههای نظامیاش را در بندرعباس و شیراز گذراند.
این شهید دفاع مقدس که پس از انجام خدمات ارزنده در سپاه حکم محافظت از مسوولان دریافت کرد و به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت.
۱۶ مرداد ۱۳۶۲، در قلاویزان توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره بی سر آسمانی شد.
پیکر بیسرش شهید ابراهیم طبق وصیت خودش در کنار قدمگاه حضرت امیر المومنین (ع) روستای نوبند از توابع زادگاهش به خاک سپردند.
شهید ابراهیم خرمی دمشهریزاده ۲۸ روز قبل از شهادتش(۲۵ تیرماه ۶۲) سال در بخشی از وصیتنامهاش آورده است: در این زمان که دشمن بعثی کافر به پشتیبانی جهانخواران شرق وغرب جنگ را به ما تحمیل کرده وظیفه شرعی هر مسلمان است که به سوی جبههها شتافته و این مزدوران را بر جای خود بنشاند؛ مزدورانی که در هر نقطه از جهان به خصوص قدس عزیز را به تصرف خود درآورده اند قدسی که اولین قبله گاه مسلمین جهان است ما باید قدس را از چنگ این صهیونیستها در بیاوریم.
وی افزوده است: البته راه قدس از کربلا میگذرد برادران من انقلاب اسلامی خونین ما که خونبهای صدها هزار شهید زنده است هم اکنون امانتی حساس در دست شماست این امانت را شما باید حفظ کنید و حفظ کردن آن فقط با ایثار و وحدت کلمه بین مسلمانان است.
این شهید دفاع مقدس خطاب به پدر و مادرمش آورد است: تمنا دارم که حلالم کنید و اگر میتوانید که باید سعی کنید بر سر مزارم گریه و زاری نکنید، قرآن را در بین خود نگهدارید که این امانت پیامبر ماست و از فرزندانم مواظبت کنید و آنها را مسلمانان پیرو خط امام خمینی(ره) به جامعه تحویل دهید و جسدم را در محل زادگاهم خاک کنید.