خلیل تنیده مدیر خبرگزاری ایرنا در هرمزگان و محمد دلپسند مدیر خبرگزاری ایسنا منطقه خلیج فارس با حضور در روزنامه دریای اندیشه به سوال های زیر پاسخ دادند.
چرا رسانه ها چه کاغذی و مطبوعات و یا خبرگزاری ها و پایگاه های خبری آنچنان که باید و شاید در استان هرمزگان بر معادلات اجتماعی تاثیرگذار نیستند و به عبارتی دیگر جریان ساز اجتماعی نیستند، نمی توانند خوراک فکری به اجتماع هرمزگان تزریق کنند و مطالبه گری را در سطح عمومی افزایش دهند، حال آنکه حس می شود در استان های همجوار ما مثل خوزستان، بوشهر، فارس و کرمان سمت و سو دادن به افکار عمومی، جریان سازی و مطالبه گری بیشتر است؟
**خلیل تنیده: تشکر می کنم از نشریه وزین دریای اندیشه که دغدغه اوضاع و احوال رسانه هستند و خوشحالم از اینکه در جمع شما هستم. تجربه بنده این را می رساند که رسانه مداری و داشتن رسانه از همان ابتدا به شکل معیوب و ناقص در استان هرمزگان شکل گرفته است.
از آنجا ک در دهه 60، مرز روزنامه نگاری در استان شروع شد فقط خواست اجتماعی هرمزگانی ها داشتن رسانه بود.(البته عرضم بیشتر مطبوعات است) و حتی خبرگزاری ها، آن دهه، جنگ تحمیلی در جریان بود و انتظار مردم از رسانه هم در حد انتقال اخبار از مجاری و کانال رسمی و صحیح بود.
بیشتر رسانه ها انتقال دهنده بودند تا انتقاد کننده، از سوی دیگر افرادی که در رسانه ها بودند سطح تحصیلات، دانش و سوادشان تجربی بود و تحصیلات عالیه ای نبود که بتواند رسانه ها را بکشند بالا و سطح رسانه را ارتقا دهند.
به مرور زمان رسانه ها حرکت کردند، نشریات دیگر آمدند و رقابت و تنوع در استان ایجاد شد، اما جدای از همه این واقعیت ها، ما به بحث آموزش خیلی نپرداخته ایم هر چند در دهه هشتاد تعداد کمی از افراد تحصیل کرده مرتبط با حوزه رسانه در دانشگاه های استان تحصیل کردند و مجموعه بچه های تحصیل کرده به گود مطبوعات و رسانه وارد شدند اما باز هم شاهد این مطلب بودیم که رسانه های استان در مقام قیاس با رسانه های دیگر استان ها عقب ترند.
حال یا کشش نبود یا در بکارگیری نیروها، نیروهای پرتوانی نداشتیم این باعث شد که رسانه های ما به صورت لاک پشتی حرکت کنند! و موقعیت جهشی در آن ها ایجاد نشد.
این یک بخش قضیه، در بخش دیگر که باید آسیب شناسی شود، سرمایه ای در حوزه مطبوعات گذاشته نشد یعنی بعضا افرادی ورود کردن که اصلا رسانه ای نبودند و آمده بودند که پایگاهی برای خود ایجاد کنند.
یعنی این نبود که بیایند بگویند خُب من تحصیلات عالیه در زمینه ارتباطات دارم و فرض کنیم دانش آموخته این رشته هستم و می خواهم الان تجربیاتم را بیاورم. شما اگر به آن دهه نگاه کنید افرادی که وارد عرصه روزنامه نگاری شدند تحصیلات آنها هم مرتبط به روزنامه نگاری و خبرنگاری نبود. البته بعدها افراد خوبی آمدند و بصورت تجربی روزنامه نگاری یاد گرفتند.
عرضم را می خواهم به اینجا برسانم وقتی که این اتفاق افتاد، خب ممکن بود یک فرد آدم خوبی باشد اما وقتی سواد و آگاهی و دانش یک کاری را نداشته باشد آن فرد به درد انجام آن کار نمی خورد.
ممکن است در یک مجموعه رسانه ای افرادی خبره و کارآمد از منظرتجربی باشند یا کارشناس هم حتی باشند اما رییس یک مجموعه چون درک درستی از رسانه ندارد این مجموعه اگر حتی کاری هم بکنند خوب از کار در نمی آید و چفت نمی شود.
این قضیه را می خواهم به اینجا ختم دهم که رسانه ها در بحث آموزش نیروها غفلت کرده اند و نیامدند نیروهایی در تراز استان های دیگر پرورش بدهند.
متاسفانه این مورد هنوز در رسانه های استان دیده می شود و برای اینکه هزینه های یک رسانه کاسته شود و مقرون به صرفه باشد با کمترین هزینه نیروها را به کار می گیرند، ممکن است این نیروها تحصیلات عالیه نیز داشته باشند، وقتی که یک مدیر رسانه ای فکر می کند که خبرنگارش کار مهمی نمی کند و یک خبری را از جایی می گیرد و در جای دیگر می گذارد، او نمی داند خبرنگاری فکر است، اندیشه است، تجربه است، آینده نگر و برنامه ریزی است! شخصیتی است که به حرفش استناد می شود. به این بخش فکر نشده است!
مدیران رسانه ای تنها کسی را می خواهند که صرف و صلاحشان باشد، بدون اینکه دانش داشته باشند!
به همین خاطر افرادی که توانایی هم داشتند از دامنه رسانه خودشان را بیراه گرفتند و از آن تجربیاتی که داشتند هم در جاهای خارج از رسانه ها مثلا روابط عمومی ها به کار گرفته اند. مدیران رسانه ای نتوانستند یا نخواستند نیروهای کارآمدی را در بدنه رسانه هایشان نگه دارند.
در دهه 90 نیز شبکه های اجتماعی آمدند، این باعث شده هر چه آن ها حرکت می کند هر چه آن ها می دوند، به شبکه های اجتماعی نمی رسند.
مجموعه ای که نیاز به دبیر خبر، مدیر رسانه و اینکه خبر بازبینی شود و چک شود ندارند! حتی خبر واقعیت داشته باشد یا نه هم ندارند! این باعث شده رسانه های هرمزگانی از قافله توسعه ای عقب بمانند و احساس کنند که ما بیش از این رشد نمی کنیم و همین اندازه که هستیم!
شبکه های اجتماعی در کنار رسانه های رسمی قرار گرفته و مثل یک جلبک یا خزه رسانه های ما را سنگین کرده است و رسانه وقتی سنگین شود، کشش ندارد رو به جلو حرکت کند.
رسانه های ما با وجودی که می توانند توانمند باشد، چون خود را باور ندارند نمی تواند حرکتی به سمت جلو و تعالی داشته باشند.
البته تاثیرگذاری شبکه های اجتماعی در جای خودش، تاثیرگذاری خبرگزاری ها هم جای خودش، حتی در روزنامه های کاغذی و هفته نامه ها اگر افراد اندیشمند باشند و تولید فکر کنند، می توانند بر فضا و افکار اجتماعی تاثیرگذار باشند.
اگر مدیریت صحیحی در رسانه های رسمی باشد و به خواست مخاطب نیز توجه داشته باشند یعنی سلیقه مخاطب را بدانند هیچگاه عقب نمی مانند.
رسانه های ما باید باورمند به توانایی هایشان باشند، روش هایمان را عوض کنیم، دوره های آموزش تکمیلی بگذاریم، کسانی که وارد عرصه مطبوعاتی می شوند چه آنهایی که رشته تحصیلی شان مرتبط بوده و چه آنهایی که رشته تحصیلی مرتبطی ندارند، باید آموزش های ضمن خدمت ببینند.
یعنی هرچه زمان جلوتر می رود و علم و فناوری جدید می آید خود را بی نیاز از آموزش ندانند و خود را به روز کنند.
چند وقت پیش مطلبی را از آقای محسنی راد می خواندم این آدم سال 1367 در دانشگاه علوم ارتباطات از او درس یاد گرفتم. یا آقای بدیعی و شکرخواه استادان بنده بودند. این فرد هنوز سرزنده است هنوز حرفی برای گفتن دارد. برای چه؟ چون روشش را تغییرداده و احساس نکرده به آموختن بیشتر احتیاج ندارد که در جا بزند!
یکی از مشکلات ما در هرمزگان این است که به بزرگان مراجعه نمی کنیم. ما باید آموزش ضمن خدمت ببینیم، از رفتاری، گفتاری، حرف زدن حتی پوشش مثلا اگر پشت تلفن صدای خوب نداشته باشیم و نتوانیم درست صحبت کنیم و مقصود خود را درست و مودبانه بگوییم طرف پشت تلفن جوابت را نخواهد داد. ما باید خودمان را باور داشته و آموزش ببینیم.
**محمد دلپسند مدیر خبرگزاری ایسنا نیز گفت: من موافق نیستم. من با گزاره ای که شما مطرح می کنید و حکمی که صادر می کنید که رسانه های هرمزگان تاثیرگذار نیستند! شاید روی کمیت و کیفیت اثرگذاری اش بشود بحث کرد اما آن بحث دیگری است و آنکه رسانه ها مطلقا اثرگذار نیستند.
بحث من این است که تاثیرات و جریان سازی رسانه ها در هرمزگان به اندازه و مقدار در مقام قیاس استان های همجوار نیست، در مثال در خوزستان اعتصابات کارگری در کارخانه نیشکر هفت تپه به یک جریان اجتماعی و بحران برای دولت تبدیل می شود و مطالبه گری رسانه های آن استان سبب عقب نشینی دولت می شود.
اما اعتراضات کارگران آلومینیوم هرمزگان و دادخواهی شان در رسانه های استان و در بین افکارعمومی شهر بندرعباس نمود کمتری می یابد! و به خبر مهمی تبدیل نمی شود. منظور رسانه جریان ساز و جریانده افکارعمومی و مطالبه گری از سوی مردم است. می بینیم اخبار اعتراضات نیشکر هفت تپه ابتدا از نشریات خوزستانی شروع می شود و به نشریات و رسانه های کشوری و حتی خارجی می رسد.
پس شما حداقل کیفیت یا کمیتی از اثرگذاری را برای رسانه های استان قائل هستید! در مورد مقدارش پس داریم بحث می کنیم و این قابل بحث است.
اینکه چرا رسانه ها نمی توانند بازتاب دهنده مطالبات به حق اجتماعی باشند. به طور طبیعی بخشی به این موضوع بر می گردد که ما در چه بستری و چه اجتماعی زندگی می کنیم. در بعضی از جوامع، مطالبات بخشی از جامعه خیلی سریع تر به جنبش های اجتماعی مردمی تبدیل می شود.
من سووالم از شما این است که اعتراضات کارگران آلومینیوم در سه چهار سال قبل در یک محدوده زمانی خاص به جنبش اجتماعی تبدیل نشد! این اعتراضات محدود به تجمعاتی در جلوی استانداری هرمزگان شده و در نهایت جلو درب کارخانه، با توجه به محدودیت خبررسانی خبرنگارها که همیشه وجود دارد در مورد چنین مسائلی، این گونه تجمعات به یک خواست عمیق اجتماعی بدل نمی شود و به بطن اجتماع نمی رسد و وقتی تبدیل نمی شود رسانه ها که انعکاس دهنده طبعا هستند علی القاعده انرژی را روی این موضوعات متمرکز نمی کنند چون توانایی ندارند! این در مورد بستر اجتماعی یک رخداد خبری، مثلا در اصفهان بخاطر مشکل آب و خشک شدن بستر زاینده رود تبدیل می شود به یک بحران اجتماعی، اصهفانی از کوچک و بزرگ می آید در بستر خشک زاینده رود می نشیند و مسوولان را به چالش می کشانند.
از این اتفاقات در هرمزگان کم می افتد، در هرمزگان مسائل اجتماعی به هر دلیلی، من کاری به ریشه هایش ندارم، تبدیل به جریان اجتماعی نمی شود تنها حرکتی انجام شد جریانات دی ماه پارسال بود که ماهیت امنیتی پیدا کرد و رسانه ها هم در این جریانات تابع دستورات و تصمیمات شواری تامین استان و شورای امنیت ملی و... هستند.
این در بعد اجتماعی، در عمل و کنش رسانه ای، یک آسیبی هست هم در رسانه های استان و هم تا حدودی تقریبا در تمامی رسانه های رسمی کشور و آن دولت گرایی یا تمرکز یا توجه غیرمنطقی و غیرطبیعی به اخبار و رویدادهای رسمی است. یعنی رسانه علی القاعده بدنه اجتماعی و نوعی مورد غفلت قرار می دهد، چرا این اتفاق در رسانه ها می افتد؟
شما حجم تولید محتوای رسانه هایی که مجوز دارند، خبرگزاری و روزنامه ها را نگاه کنید بخش غالب آن انعکاس اخبار رسمی است. این مدیر چه گفته است! آن استاندار و فرماندار چه گفته است!
خبر تخت رسمی که در مواردی دردی از مردم نیز دوا نمی کند! چرا این اتفاق می افتد؟ من نظرم این است که به اقتصاد رسانه بر می گردد.
اقتصاد رسانه وقتی متکی بر یارانه باشد، کمک های دولتی و آگهی های دولتی باشد، وقتی اقتصادش به اقتصاد رسمی کشور متصل باشد. طبیعی است نمی تواند به رویداد و اتفاقات رسمی بی تفاوت و بی توجه بماند.
آن چیزی که مدنظر شما است و زندگی و حیات طبیعی رسانه را شکل می دهد وقتی رخ می دهد که به قوه امکان ادامه حیات را داشته باشد آن هم بدون اتکا به یارانه های دولتی و رسمی کشور، اگر روزی این بندنافش از دولت و بودجه عمومی کشور و اقتصاد نفتی و دولتی قطع کرد یا توانست قطع بکند آن وقت می شود آینه تمام نمای جامعه، اما الان واقعیتش رسانه های ما این اتفاق برایشان نمی افتد.آن وقت آینه تمام نما را مخاطب در شبکه های اجتماعی جست و جو می کند.
در رسانه های غیررسمی می بیند! کانال های تلگرامی باید ببیند! در اینستاگرام باید ببیند، یک صفحه اینستاگرامی در بندرعباس یکصد هزار فالور جریان دهی و خط دهی به افکارعمومی خیلی قوی تر از یک خبرگزاری است. کانال تلگرامی یا صحفه اینستاگرامی یک ادمین دارد که خیلی از وقت ها نمی دانیم طرف مقابل کی هست!
معلوم نیست که اقتصادش هم چگونه تامین می شود. یک نفر است و در طول روز شاید 5ـ 6 ساعت هم وقت صرف می کند و این صفحه را اداره می کند. آیا یک خبرگزاری می تواند این گونه اداره شود؟ آیا روزنامه هم می تواند اینگونه باشد و ادامه بدهد؟! با این هزینه های کمرشکن، طبیعی است که این اتفاق می افتد. شما این را قیاس بکنید با استانهای دیگر، شاید بگوئید چرا استانهای دیگر این گونه نیست؟ من حداقل خودم تجربه مدیریت رسمی رسانه ای در سه استان را دارم و به صورت غیررسمی و دورا دور هم در سطح استانهای تهران و مرکزی هم ارتباط داشته و کار هم کرده ام واقعیتش کج دار و مریز وضعیت همین است!
در شهر شیراز که الان 8 روزنامه دارد به جرات هم می توانم بگویم وضعیت شان مانند ما است. در بوشهر هم چنین است!
دولت گرایی و تمرکز بر روی اخبار رسمی عارضه ای است که دامن همه را گرفته چون این شیر نفت و اقتصاد دولتی اگر نباشد آنها هم دچار مشکل و تزلزل می شوند. فقط یک تفاوت اینجا وجود دارد، اگر من بخوام بگوئیم اینجا به نسبت استانهای هم جوار چه تفاوتی دارد، من روی سابقه رسانه ای دست می گذارم. آنها زودتر شروع کردند و سنت، سابقه و یک ریشه رسانه ای دارند و ما دیرتر شروع کردیم و به همان نسبت هم تجربه کمتری داریم. در تولید محتوا حتی انتقال تجربه به نسل بعدی روزنامه نگاران مان هم طبیعتا وقتی نسل اول آن هنوز جوان و پویا است و خودش در حال تجربه کردن است نمی تواند انتظار داشته باشد که این تجارب را به نسل بعدی انتقال دهد چون خودش در حال تجربه اندوزی است.
در حالی که نسل اول روزنامه نگاران فارس بهتر بگویم شهر شیراز نسل اولش شاید پنجاه سال است که فوت کرده اند! از زمان مشروطه روزنامه های چاپ شیراز وجود داشته اند.
تجربه منتقل شده و سنت روزنامه نگاری پایه هایش سفت شده و برآیند و خروجی و کمیت و کیفیتی روزنامه های هرمزگانی و سایر استانها مانند هم هستند و خیلی تفاوتی من در آن نمی بینم.
شما به نکات ظریفی اشاره کردید، من اسم آن را گذاشته ام بدعت روزنامه نگاری، اشتباه بیس و پایه ای روزنامه نگاری در استان برپایه بندناف و اتصال از همان ابتدا به بدنه دولت بوده و تا به حال، پس از چهار دهه نیز به همان منوال ادامه دارد، توقعی که از خبرنگار برحسب تجربه شخصی ام می رفت این بود که هم خبرنگار و هم ویزیتور باشد. یعنی خود خبرنگار خودگردان باشد و بتواند خرج خود و مطبوعه اش را در بیاورد. در این فرایند که نه سرمایه گذاری در آن بود و نه فکر از سوی مدیران رسانه ای و برپایه آزمون و خطا ورود کرده بودند، ممکن بود حرکت رو به جلو داشته باشند. از اولین نشریات هرمزگانی تا سال 1380 و از آن سال به بعد با وجود اینکه عقبه و سابقه ای در پشت سر و در زمینه روزنامه نگاری بوجود آمده بود، باز نشریات و رسانه ها با همان روند حرکت شان را ادامه می دهند؟
سوال من این است آیا امروزه و در عصر حاضر و در فضای رقابتی رسانه می تواند بر پایه تجربیات این نشریات حرکت کنند، مخاطب جذب کنند و موفق باشند؟
**خلیل تنیده: دیگر نمی شود در رسانه ها برپایه آزمون و خطا پیش رفت و باید رسانه کیفی سازی شود، من اعتقادم براین است که مجوز دادن به رسانه حال این رسانه مطبوعه باشد یا یک سایت خبری زیاد شده اما کیفی سازی نشده است. و حتی خیلی ها در نوبت مجوز گرفتن هستند اما نیامده ایم با همین نیروهای تجربه دار کار بکنیم. می بینیم که در همین بندرعباس نشریاتی که مجوز دارند به سختی و دوندگی فراوان کارکنان اش منتشر می شوند اما باز درخواست مجوز هست!
ما به فرموده شما باید از آزمون و خطا گذر کنیم و بیائیم به سمت کیفی سازی حتی می توانیم تعداد نشریات و رسانه هایمان را کم بکنیم چه دلیلی دارد، چه اشکالی دارد که یک نفر وارد این عرصه شد و شرایط را دید بگوید من دیگر نمی توانم ادامه بدهم یا حتی بگوید این عرصه صرفه اقتصادی ندارد.
روزنامه نگاری کاری دلی است. این نیست که بروم و درآمدی کسب کنم! من همیشه به دوستانی که می خواهند وارد عرصه روزنامه نگاری بشود، می گویم که اولا این کار کاری است دلی یعنی تا عاشق این کار نباشی نمی توانی تاب بیاوری و دیگر اینکه باید سرمایه داشته باشی یعنی اینکه یک پول ذخیره و پس انداز قابل اعتنائی داشته باشی، تازه بنا کنی! و سال سالهای بنشیند حالا یا ثمر بدهد یا ثمر ندهد!
وقتی هر فردی بتواند وارد این عرصه شود مطمئنا کیفیت پایین خواهد آمد. می بینیم در رسانه های مختلف تا خبری می آید همه آن خبر را می گیرند خیلی هنر کنند، لید و تیترش را عوض می کنند، درحالی که اگر یک نشریه قدرت مالی داشته که خبرنگار خبره داشته و پول مکفی به او پرداخت نیازی ندارد از خبرگزاری استفاده کند خودش می تواند نیرو تربیت کند، از یک خبرنگار در مطبوعه همه چیز می خواهند به جز کار خبرنگاری، خواست مدیرمطبوعه از خبرنگار در گرفتن خبر این است که علاوه بر اینکه در کسب خبر ادارات خود تامین باشی کاری کن رسانه ات نیز از این قبل تامین باشد!
اگر آگهی دادند بگیر و مطالبت را طوری تنظیم کن به نفع آن باشد. همه اینها از یک خبرنگار می خواهند، این خبرنگار، خبرنگار درستی نمی تواند باشد چون دست و پایش بسته است.
ما گاهی احساس می کنیم تمام این اخبار باید در نشریات باشد، مطالب باید سطح بندی و دسته بندی شود، شبکه های اجتماعی برای همین کارها آمده است.
انتظاری که از یک شبکه اجتماعی می رود از یک رسانه رسمی نیست. شان و جایگاه مطبوعه و رسانه ها و حتی رتبه بندی آن دو تفاوت دارد. به همین خاطر مردم فکر می کنند هر چه در شبکه های اجتماعی هست با شدت بیشتری باید در روزنامه نگار و رسانه های رسمی باشد!
رسانه ها گردانندگان فکری جامعه هستند و کسانی هستند که هدایت گری می کنند. ما نباید رسانه های مجازی را به عنوان رسانه قبول کنیم! بعضا شبکه های اجتماعی کارهائی می کنند که هزینه ها را برای رسانه ها بیشتر می کنند.
رسانه ها، رادیو، تلویزیون و حتی مطبوعات هیچکدام از مد نمی افتند جایگاهشان جایگاه خودشان است!
ما به عنوان فردی که فکر می کنیم اجتماعی تر شده ایم و به مدیا و رسانه های بیشتری در اختیار داریم باید قدرت تشخیص و تفکیک نیز در کنار این آگاهی بخشی های رسانه ای داشته باشم.
جناب دلپسند نشریات و مطبوعات استان هرمزگان چهاردهه حداقل تجربه پست سردارد. یک سری تجربیات داریم آیا دوباره نشریاتی که جدید می آیند همان مسیر باید طی کنند؟ می بینیم آنها روش جدیدی ندارند و دوباره همان جای پاها حرکت می کنند! یکی از مسائل همیشه مبتلا مطبوعه مسائل اقتصادی است که من حداقل خودم راهی را برای آن نیافته ام! استاد غلامحسین صالحیار می گوید «مطبوعه یک بنگاه اقتصادی، ما برای اینکه مخاطب داشته باشیم باید محتوا داشته باشیم وقتی مطبوعه ای محتوا دارد یعنی مخاطب دارد وقتی مخاطب دارد آگهی به سمت مطبوعه می آید و وقتی آگهی دارد مفهومش این است که چرخ مطبوعه می چرخد». اما در نشریات و مطبوعه به خاطر بنیه ضعیف انسانی برای تولید محتوا، محتوائی تولید نمی شود. مخاطب ما در بندرعباس چون مطلب جذابی در نشریات نمی بیند آنها را نمی شناسد، طبعا نمی خرد و تهیه نمی کند، همانگونه که گفتم من بالشخصه راهی برای برون رفت از این وضعیت پیدا نکردم!
بخش خصوصی راغب به کار با نشریات کاغذی نیست، برخی معتقد به عوض کردن روش های رسانه ای و رفتن به سمت رسانه های ترکیبی اند. یعنی یک نشریه هم در تلگرام و اینستاگرام حضور داشته هم تلویزیون اینترنتی داشته این روش عوض کردن باید چگونه باشد تا آزمون و خطا دوباره کنیم؟
**محمد دلپسند: متوجه منظورتان شدم، ما اول باید تکلیف خودمان را روشن بکنیم، ما انتظار داریم دانشگاه به ما روزنامه نگار تحویل بدهد، اصلا این رسالت به عهده دانشگاه است، اصلا دانشگاه می تواند این کار را انجام بدهد؟!
یا روزنامه نگار از دل دانشگاه بیرون می آید، نه روزنامه نگار از کف خیابان بیرون می آید. ما باید تکلیف مان را روشن کنیم! روزنامه نگاری علم است یا مهارت؟ من معتقدم روزنامه نگاری مهارت است! من براین باورم که چیزهایی در روزنامه نگاری هست که ما به مرور زمان و تجربه کردن به دست می آید با توجه به اینکه خودم مدرس روزنامه نگاری هستم.
در تمامی این سالها (حداقل ده سال است) درس روزنامه نگاری می دهم که یک روزنامه نگار به معنای واقعی، پوینده، کاشف حقیقت از توی دانشگاه بیرون آمده باشد. بعیدهم می دانم که بزرگان دانش علوم ارتباطات در مرکز و در جاهای دیگر به چیزی جز این رسیده باشند. شاید تکمیل کننده مهارت باشد که هست!
باید مهارت را به دست آورده باشید یا همان استعداد اولیه را باید داشته باشید تا با دانش ارتباطات تکمیل و تقویت کنید و شما را یک درجه بالاتر ببرد، اما اینکه شما از خروجی دانشگاه علوم ارتباطات انتظار داشته باشی روزنامه نگار تحویل تان بدهد به نظر آرمان گرایانه است. نکته دوم سیاست کمیت گرائی در بسیاری از حوزه ها گرفتارش هستیم و متاسفانه در این حوزه هم به آن مبتلا هستیم. همه جا محکوم به شکست بوده در حوزه مطبوعات هم محکوم به شکست است.
سیاست مجوز دادن به روزنامه ها و مجلات و هفته نامه ها به روش گردافشانی گل ها! همیشه این روش جواب نمی دهد اگر هم جواب بدهد خیلی عنصر تصادف در موفقیتش نقش داشته است. و بر اساس برنامه ریزی نیست.
یک واقعیت را باید بپذیری رسانه نگاری و روزنامه داری، هفته نامه اداره کردن، سایت داری مانند یک بنگاه اقتصادی دیگر یک قاعده ای دارد. تفاوتش هم فقط تولید کالای فرهنگی است که قرار است نقش آفرینی فرهنگی و آگهی بخشی به اجتماع نیز بکند. عمل و فرآیند یک فرآیند اقتصادی است. کسی نمی تواند در قاعده بنگاه داری اقتصادی بی تفاوت باشد. شما وقتی می خواهید یک کسب و کار و بیزینسی راه بیندازید حتما به یک سرمایه اولیه ای نیاز دارید! وگرنه چگونه می توانید تلاطمات اقتصادی و فراز و نشیب اقتصادی راتحمل کنید تا به سوددهی برسید. در عرصه رسانه که می آئیم بدون پشتوانه و بدون اینکه یک ریال کف جیب مان باشد می ریم و مجوز می گیریم و بعد می گوئیم خب بیائیم کار کنیم. این خلاف هر اصل اقتصادی است. شما مجوز گرفتید براساس صلاحیت های فردی است، توی آن فرم حتما سوال می شود که رسانه خودت را چگونه می خواهی اداره کنی، منابع مالی ات از کجا تامین می شود. چیزهایی هم می نویسند اما ته اش می خواهیم از روابط عمومی ادارات و آگهی بگیریم.
من و شما تجربه کاری مشترک رسانه ای داریم. هنوز برهمان اعتقادم که کسی که وارد این حیطه می شود باید سرمایه بگذارد و به این هم فکر بکند که یک سال این کار بازدهی ندارد. بعد از یک سال تازه بیاید محصول را جمع آوری کند. آن یک سال باید خرج کنید اگر ندارید ورود نکن. این حوزه، حوزه پرخرجی است اگر می خواهی هفته خوب و روزنامه خوب داشته باشی کیفیت روزنامه به کسانی است که در آن قلم می زنند.
آنکه قلم می زند حقوق می خواهد، بالاخره معییتش از این قبل تامین می شود بایدحق التحریر بدهید نمی توانید به کارمند بادهوا بدهید! از کجا می خواهد بیاید این منابع؟ اگرغیر از این باشد شما یک بنگاه اقتصادی ساخته اید از همان اول به شکل حجره به آن نگاه می کنید برای پول در آوردن از ادارات!
تولید محتوا از توی این در نمی آید مبنا گذاشته اید کار اقتصادی مبنا گذاشته اید آگهی جمع کردن، کسی سرمایه اش را می آورد توی کارهای فرهنگی باید دولت حتی دستش هم ببوسد چون کارآفرینی کرده است. اگر کسی دارد بسم ا...!! وگرنه ورود نکند بهتر است. این همه روزنامه و مطبوعه کوتوله کوتوله قرار است چه اتفاقی بیفتد!
در صحبت های که دوستان فرمودند به این نتیجه رسیده ایم که ساختار مطبوعات از بنیان به شکل درستی تکوین نشده است، بحث آموزش مطرح شد که آن طور که باید و شاید نیروی انسانی خبره در حیطه مطبوعات هرمزگان شکل نگرفته است. به وابستگی مطبوعات و پیوستگی به اقتصاد ؟؟17؟ اشاره شد که استقلال را از مطبوعات گرفته است. رسانه های که از اول دغدغه تامین فضای فیزیکی را دارند، دغدغه تامین هزینه هایشان را نیز دارند نمی تواند رسانه های موفقی باشند. یک سری از مطبوعاتی که مجوز گرفته اند و توقع حمایت های دولتی را دارند و اعتقاد دارندکه دولت باید به آنها در قالب یارانه های کاغذ و دادن آگهی دولتی کمک کند. در زمان آقای انتظامی وقتی از وی پرسیدند که چرا به اکثر درخواست های داده شده در کمیسیون اعطای مجوز اجازه فعالیت داده می شود گفت:« ما بندهای را گذاشته ایم که صاحب مجوز را ملزوم می کند که به دنبال جذب آگهی های دولتی و حمایت هایش نباشد تا سه سال اگر توانست به حیاتش ادامه دهد و بعد از آن هم می تواند».
سوال این است که چگونه می توان این روال بهبود بخشید یا راهکاری برای این مساله دید؟!
**خلیل تنیده: استان هرمزگان، استانی اقتصادی است و نگاه مسئولان به این استان به تبع یک نگاه اقتصادی و به فرهنگ نمی گویم بی توجهی بلکه کم توجهی شده است. احساس می شود که رسانه ها جزو همین فرهنگ طبقه بندی شد باشند. این قدر که بحث های اقتصادی توجه می کنیم این اندازه که به فکر ایجاد شغل هستیم به فرهنگ نیستیم.
نگاهمان به فرهنگ مطلوب نیست، فرهنگ مظلوم واقع شده است و کمتر به آن پرداخته شده، بودجه هائی که در بخش اقتصاد هزینه می شود در مقابل بودجه های فرهنگی گذاشته خیلی بیشتر است. بخش های فرهنگی همیشه هشت شان گرو نه شان است! و به سختی گذران می کنند.
در بخش اقتصادی پیوست فرهنگی برای شان در نظر نمی گیریم. مثلا پروژه های در حوزه نفت، بنادر، گمرک، گاز، آلومینیوم و ... در استان هست،اما نمی دانند یا نمی خواهند که با رسانه ها کار کنند یا از در تعامل در بیایند. به مناسبت های مختلفی از آگهی بگیرید تا رپرتاژ و برگزاری جشنواره می تواند به رسانه کمک کنند اما این اتفاق نمی افتد. پیوست رسانه ای در دستور کار به ویژه صنایع مستقر در غرب بندرعباس نیست یا اگر هست آن قدر از سر و ته فاکتور به صورت دل بخواهی .
ما باید به مسئولان این دستگاه ها بگویم شمایی که یک دستگاه عریض و طویل را اداره می کنید، باید رسانه ها را نیز ببینید!
من معتقدم که رسانه ها باید حرف بزنند، مطالبات خودشان را از دستگاه ها زیادتر کنند. این نیست که فقط جلسات گاه و بی گاه شان را همکاران ما بروند و پوشش بدهند!
باید بخشی از معیشت خبرنگاران تامین بکنند! و هیچ وقت ما از این بخش درخواست و مطالبه ای نداشتیم یا کم داشتیم. فکر کردیم همانگونه یک کارخانه تولید می کند ما هم باید تولید کنیم! حرف اینجاست که بودجه آن کارخانه تامین است ما هزینه های زندگی مان از کجا تامین می شود؟!
ما یا نرفتیم یا نخواستیم یا نتوانستیم یا آن ها نخواسته اند، از این چند صورت مساله خارج نیست. این مسائل سبب شده بخش اقتصادی سنگین تر بشود و بخش فرهنگی ضعیف بماند. من اعتقادم این است که ارتباط خوبی باید بگیریم، با نوشتن مطالب خوب، دادن هشدار می توانیم، با یادآوری می توانیم، تمام این چیزها سبب می شود رسانه ها دیده شوند، ضمن اینکه باید مطالب مان تاثیر گذار باشد. گاهی رسانه اینقدر خبرهای به سبک روابط عمومی تولید می کند که فرصت نمی کند که پیرامونش چه اتفاقی می افتد، مثلا برخی از پروژه هایی که نباید در استان اجرا می شد، چرا اجرا شد؟! یا الان که اجرا شده چه باید کرد؟ ما در مقابل بسیاری از وقایع که همان موقع باید واکنش انجام می دادیم در زمان خودش واکنشی نداشتیم!
ما در مقابل حق مردم سکوت کردیم. ما به جای اینکه حامی مردم باشیم همیشه حامی بخش دولتی بوده ایم! درواقع هرچه مسئولان از صبح تا شب حرف می زنند ما در نشریه هامان انعکاس می دهیم.
**دلپسند: متناسب با ماهیت رسانه نسخه ها فرق می کند. رسانه رسمی متکی به بودجه عمومی که مستقیم توسط خود دولت اداره می کند و یا خبرگزاری نیمه رسمی مانند ایسنا که هم آن از بودجه عمومی تغذیه می شود با روزنامه های بخش خصوصی فرق می کند برای برون رفت از وضعیت فعلی، اما یک سری چالش های مشترک در حوزه رسانه داریم و لفظ عام رسانه که من فکر می کنم که آن چالش مشترکمان یک تدبیر مشترک می طلبد، برای مثال ما با یک سری سیاست های رسمی در حوزه فرهنگی به ویژه رسانه ای مواجه هستیم که سیاست های رسمی موجود عملا رسانه ها را از کارکرد رسانه ای و رعایت اصول کار رسانه ای جدا کرده است.
من مصداقی صحبت می کنم، برای مثال یارانه های رسمی یا بودجه های عمومی که برخی می دهند و به بعضی دیگر بخشی از بودجه های آن را تامین می کنند و به روزنامه ها در قالب یارانه های کاغذ می دهند، در نهایت امر با تزریق این منابع رسانه های وابسته شکل می گیرد در این رسانه ها وقتی پای مصلحت و حقیقت به میان بیاید جانب مصلحت را خواهند گرفت! تعارف نداریم! خیلی صریح دارم صحبت می کنم! راه برون رفت آن خروج از این وابستگی است. هر کشوری یک رسانه یک خبرگزاری دارد که البته همین به چالش کشیده است. دیگر رسانه ها غیررسمی هستند! علی القاعده نباید دستشان به جیب دولت باشد. همه رسانه های ایرانی مستقیم و غیرمستقیم متکی به بودجه عمومی کشور هستند، باز بر می گردم به حرف اولم این بندناف باید قطع شود. شاید برای خیلی ها تلخ باشد، اگر قطع بشود چگونه زندگی بکنیم شاید گریه هم بکنند!
من هشت سال پیش طی مقاله ای در صبح ساحل نوشتم که این یارانه ها را قطع کنید تا مشخص شود چه کسی روزنامه نگار است!
فیض روح القدس گر مدد فرماید
دیگران همه بکنند آنچه مسیحا می کرد
به قول ضرب المثل قدیمی: اگر همسایه ها یاری کنند همه شوهرداری می کنند
یارانه ها نباشد تا مشخص شود که مرد عمل است که پای کار است چه کسی روزنامه نگار است!
روزنامه های خصوصی اولین خواسته شان باید قطع یارانه های دولتی باشد!! باید بگویند این شیرخشک از ما بگیرید دیگر ما بزرگ شدیم.
خب حسن این کار این است آنانی که اهمیت این کار را نداشتند خود به خود حذف می شوند، آنانی که به طمع جمع آوری آگهی دولتی آمده بودند خود به خود حذف می شوند. مطمئنا این گونه افراد استعدادشان خیلی زیاد بوده که در قالب خبرنگار ویزیتوری می کردند! خب بروند ویزیتوری کنند اصلا نوش جانشان! سه برابر بخورند. اما آنکه قلم را انتخاب کرده، می ایستد، تازه روزنامه شکل می گیرد، تازه رسانه پا می گیرد.
من صحبت شما را و آن دوستتان که گفته بود باید روش هایتان باید عوض بکنید کاملا موافق هستم. با روش های 30 سال قبل نمی شود امروزه کار رسانه ای کرد. اگر امروز می خواهید مرجعیت داشته باشید در افکار عمومی با زبان جدید با نسل جدید باید صحبت بکنیم.
این نقد به تعریض به کس خاصی نباشد مگر می شود در روزنامه یک صفحه را باز بکنید و از اول تا آخرش یک گزارش باشد یا یک گفتگو باشد اصلا دوران این حرفها نیست دوران مینیمالیسم است. در کوچکترین فضا و در نهایت ایجاز حرف هایت را باید بزنید. برای چه رسانه ای مثل اینستاگرام فضای افکار عمومی را اینگونه به دست می گیرد چون رفته سمت مینیمالیسم و ایجاز، ویدئوهای یک دقیقه ای با ضرب آهنگ تند، محکم چکش خودش را می زند و تاثیر خودش را هم می گذارد.
حالا من بیایم دو صفحه را در قالب 6 ـ 5 هزارکلمه گزارش بدهم به دست مردم اصلا چه کسی می خواند؟ چه کسی فرصت دارد؟ من که 6 ـ 5 ساعت روزانه در فضای وب سیر می کنم فرصت خواندن مطالب طولانی را ندارم. یک سری جذاب سازی ها با زبان تصویر، مالتی مدیا، اینفوگرافی لازم است. ما الگوی خوبی در سطح روزنامه نگاری و مجله نگاری در سطح کشور داریم انتقال پیام را از سطح نوشتار برده اند به سمت گرافیک، موشن گرافی هیچ کس نمی آید یک صفحه را اختصاص بدهد به نوشتار اقتصادی همه آن را می برند توی اینفوگرافی، روزنامه های ما عقب هستند، بعد انتظار داریم که مردم بیایند پول بدهند به ما که کلمات ما را بخوانند. مطالب ما یا کپی پیست است یا بالاخره تالیفی در آن نیست!
اگر بخواهیم به حیات فرهنگی خودمان در قالب روزنامه ادامه بدهیم باید علاوه بر داشتن آن چالشها از پیش رو تغییر اساسی در نگرش مان ایجاد کنیم.
مجموعه اینها ما دوران گذار سختی را در پیش داریم. دورانی که ما باید خودمان را از آن لباس سنتی آن رفتار سنتی و روش سنتی به روز بکنیم مستلزم تغییر است و تغییر هم پرهزینه و درد آور است.
جناب دلپسند سوالی اینجا مطرح می شود این است که این شیر از ما گرفته باید نان بخوریم! آیا واقعا رسانه مستقل یا غیروابسته وجود دارد؟ بالاخره باید جایگزینی برای ارتزاق داشته باشیم. این بخش جایگزین که تحت عنوان بخش خصوصی شناخته می شود. راغب به همکاری با رسانه ها به ویژه کاغذی نیست؟ باز تجربه شخصی ام می گویم چند سال پیش جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتند خود نشریه ای بدون وابستگی به دولت اداره کنند و به مطالبات اجتماعی بپردازند اما بخش خصوصی راغب به همکاری نبود؟
**دلپسند: خیلی روشن می گویم زنجیره شان کامل نبوده! یک عده آدم عاشق آرمانگرا در کنارهم قرار گرفتند. اما سرمایه اش مشخص نبود از کجا باید باشد.
7195/6048
چرا رسانه ها چه کاغذی و مطبوعات و یا خبرگزاری ها و پایگاه های خبری آنچنان که باید و شاید در استان هرمزگان بر معادلات اجتماعی تاثیرگذار نیستند و به عبارتی دیگر جریان ساز اجتماعی نیستند، نمی توانند خوراک فکری به اجتماع هرمزگان تزریق کنند و مطالبه گری را در سطح عمومی افزایش دهند، حال آنکه حس می شود در استان های همجوار ما مثل خوزستان، بوشهر، فارس و کرمان سمت و سو دادن به افکار عمومی، جریان سازی و مطالبه گری بیشتر است؟
**خلیل تنیده: تشکر می کنم از نشریه وزین دریای اندیشه که دغدغه اوضاع و احوال رسانه هستند و خوشحالم از اینکه در جمع شما هستم. تجربه بنده این را می رساند که رسانه مداری و داشتن رسانه از همان ابتدا به شکل معیوب و ناقص در استان هرمزگان شکل گرفته است.
از آنجا ک در دهه 60، مرز روزنامه نگاری در استان شروع شد فقط خواست اجتماعی هرمزگانی ها داشتن رسانه بود.(البته عرضم بیشتر مطبوعات است) و حتی خبرگزاری ها، آن دهه، جنگ تحمیلی در جریان بود و انتظار مردم از رسانه هم در حد انتقال اخبار از مجاری و کانال رسمی و صحیح بود.
بیشتر رسانه ها انتقال دهنده بودند تا انتقاد کننده، از سوی دیگر افرادی که در رسانه ها بودند سطح تحصیلات، دانش و سوادشان تجربی بود و تحصیلات عالیه ای نبود که بتواند رسانه ها را بکشند بالا و سطح رسانه را ارتقا دهند.
به مرور زمان رسانه ها حرکت کردند، نشریات دیگر آمدند و رقابت و تنوع در استان ایجاد شد، اما جدای از همه این واقعیت ها، ما به بحث آموزش خیلی نپرداخته ایم هر چند در دهه هشتاد تعداد کمی از افراد تحصیل کرده مرتبط با حوزه رسانه در دانشگاه های استان تحصیل کردند و مجموعه بچه های تحصیل کرده به گود مطبوعات و رسانه وارد شدند اما باز هم شاهد این مطلب بودیم که رسانه های استان در مقام قیاس با رسانه های دیگر استان ها عقب ترند.
حال یا کشش نبود یا در بکارگیری نیروها، نیروهای پرتوانی نداشتیم این باعث شد که رسانه های ما به صورت لاک پشتی حرکت کنند! و موقعیت جهشی در آن ها ایجاد نشد.
این یک بخش قضیه، در بخش دیگر که باید آسیب شناسی شود، سرمایه ای در حوزه مطبوعات گذاشته نشد یعنی بعضا افرادی ورود کردن که اصلا رسانه ای نبودند و آمده بودند که پایگاهی برای خود ایجاد کنند.
یعنی این نبود که بیایند بگویند خُب من تحصیلات عالیه در زمینه ارتباطات دارم و فرض کنیم دانش آموخته این رشته هستم و می خواهم الان تجربیاتم را بیاورم. شما اگر به آن دهه نگاه کنید افرادی که وارد عرصه روزنامه نگاری شدند تحصیلات آنها هم مرتبط به روزنامه نگاری و خبرنگاری نبود. البته بعدها افراد خوبی آمدند و بصورت تجربی روزنامه نگاری یاد گرفتند.
عرضم را می خواهم به اینجا برسانم وقتی که این اتفاق افتاد، خب ممکن بود یک فرد آدم خوبی باشد اما وقتی سواد و آگاهی و دانش یک کاری را نداشته باشد آن فرد به درد انجام آن کار نمی خورد.
ممکن است در یک مجموعه رسانه ای افرادی خبره و کارآمد از منظرتجربی باشند یا کارشناس هم حتی باشند اما رییس یک مجموعه چون درک درستی از رسانه ندارد این مجموعه اگر حتی کاری هم بکنند خوب از کار در نمی آید و چفت نمی شود.
این قضیه را می خواهم به اینجا ختم دهم که رسانه ها در بحث آموزش نیروها غفلت کرده اند و نیامدند نیروهایی در تراز استان های دیگر پرورش بدهند.
متاسفانه این مورد هنوز در رسانه های استان دیده می شود و برای اینکه هزینه های یک رسانه کاسته شود و مقرون به صرفه باشد با کمترین هزینه نیروها را به کار می گیرند، ممکن است این نیروها تحصیلات عالیه نیز داشته باشند، وقتی که یک مدیر رسانه ای فکر می کند که خبرنگارش کار مهمی نمی کند و یک خبری را از جایی می گیرد و در جای دیگر می گذارد، او نمی داند خبرنگاری فکر است، اندیشه است، تجربه است، آینده نگر و برنامه ریزی است! شخصیتی است که به حرفش استناد می شود. به این بخش فکر نشده است!
مدیران رسانه ای تنها کسی را می خواهند که صرف و صلاحشان باشد، بدون اینکه دانش داشته باشند!
به همین خاطر افرادی که توانایی هم داشتند از دامنه رسانه خودشان را بیراه گرفتند و از آن تجربیاتی که داشتند هم در جاهای خارج از رسانه ها مثلا روابط عمومی ها به کار گرفته اند. مدیران رسانه ای نتوانستند یا نخواستند نیروهای کارآمدی را در بدنه رسانه هایشان نگه دارند.
در دهه 90 نیز شبکه های اجتماعی آمدند، این باعث شده هر چه آن ها حرکت می کند هر چه آن ها می دوند، به شبکه های اجتماعی نمی رسند.
مجموعه ای که نیاز به دبیر خبر، مدیر رسانه و اینکه خبر بازبینی شود و چک شود ندارند! حتی خبر واقعیت داشته باشد یا نه هم ندارند! این باعث شده رسانه های هرمزگانی از قافله توسعه ای عقب بمانند و احساس کنند که ما بیش از این رشد نمی کنیم و همین اندازه که هستیم!
شبکه های اجتماعی در کنار رسانه های رسمی قرار گرفته و مثل یک جلبک یا خزه رسانه های ما را سنگین کرده است و رسانه وقتی سنگین شود، کشش ندارد رو به جلو حرکت کند.
رسانه های ما با وجودی که می توانند توانمند باشد، چون خود را باور ندارند نمی تواند حرکتی به سمت جلو و تعالی داشته باشند.
البته تاثیرگذاری شبکه های اجتماعی در جای خودش، تاثیرگذاری خبرگزاری ها هم جای خودش، حتی در روزنامه های کاغذی و هفته نامه ها اگر افراد اندیشمند باشند و تولید فکر کنند، می توانند بر فضا و افکار اجتماعی تاثیرگذار باشند.
اگر مدیریت صحیحی در رسانه های رسمی باشد و به خواست مخاطب نیز توجه داشته باشند یعنی سلیقه مخاطب را بدانند هیچگاه عقب نمی مانند.
رسانه های ما باید باورمند به توانایی هایشان باشند، روش هایمان را عوض کنیم، دوره های آموزش تکمیلی بگذاریم، کسانی که وارد عرصه مطبوعاتی می شوند چه آنهایی که رشته تحصیلی شان مرتبط بوده و چه آنهایی که رشته تحصیلی مرتبطی ندارند، باید آموزش های ضمن خدمت ببینند.
یعنی هرچه زمان جلوتر می رود و علم و فناوری جدید می آید خود را بی نیاز از آموزش ندانند و خود را به روز کنند.
چند وقت پیش مطلبی را از آقای محسنی راد می خواندم این آدم سال 1367 در دانشگاه علوم ارتباطات از او درس یاد گرفتم. یا آقای بدیعی و شکرخواه استادان بنده بودند. این فرد هنوز سرزنده است هنوز حرفی برای گفتن دارد. برای چه؟ چون روشش را تغییرداده و احساس نکرده به آموختن بیشتر احتیاج ندارد که در جا بزند!
یکی از مشکلات ما در هرمزگان این است که به بزرگان مراجعه نمی کنیم. ما باید آموزش ضمن خدمت ببینیم، از رفتاری، گفتاری، حرف زدن حتی پوشش مثلا اگر پشت تلفن صدای خوب نداشته باشیم و نتوانیم درست صحبت کنیم و مقصود خود را درست و مودبانه بگوییم طرف پشت تلفن جوابت را نخواهد داد. ما باید خودمان را باور داشته و آموزش ببینیم.
**محمد دلپسند مدیر خبرگزاری ایسنا نیز گفت: من موافق نیستم. من با گزاره ای که شما مطرح می کنید و حکمی که صادر می کنید که رسانه های هرمزگان تاثیرگذار نیستند! شاید روی کمیت و کیفیت اثرگذاری اش بشود بحث کرد اما آن بحث دیگری است و آنکه رسانه ها مطلقا اثرگذار نیستند.
بحث من این است که تاثیرات و جریان سازی رسانه ها در هرمزگان به اندازه و مقدار در مقام قیاس استان های همجوار نیست، در مثال در خوزستان اعتصابات کارگری در کارخانه نیشکر هفت تپه به یک جریان اجتماعی و بحران برای دولت تبدیل می شود و مطالبه گری رسانه های آن استان سبب عقب نشینی دولت می شود.
اما اعتراضات کارگران آلومینیوم هرمزگان و دادخواهی شان در رسانه های استان و در بین افکارعمومی شهر بندرعباس نمود کمتری می یابد! و به خبر مهمی تبدیل نمی شود. منظور رسانه جریان ساز و جریانده افکارعمومی و مطالبه گری از سوی مردم است. می بینیم اخبار اعتراضات نیشکر هفت تپه ابتدا از نشریات خوزستانی شروع می شود و به نشریات و رسانه های کشوری و حتی خارجی می رسد.
پس شما حداقل کیفیت یا کمیتی از اثرگذاری را برای رسانه های استان قائل هستید! در مورد مقدارش پس داریم بحث می کنیم و این قابل بحث است.
اینکه چرا رسانه ها نمی توانند بازتاب دهنده مطالبات به حق اجتماعی باشند. به طور طبیعی بخشی به این موضوع بر می گردد که ما در چه بستری و چه اجتماعی زندگی می کنیم. در بعضی از جوامع، مطالبات بخشی از جامعه خیلی سریع تر به جنبش های اجتماعی مردمی تبدیل می شود.
من سووالم از شما این است که اعتراضات کارگران آلومینیوم در سه چهار سال قبل در یک محدوده زمانی خاص به جنبش اجتماعی تبدیل نشد! این اعتراضات محدود به تجمعاتی در جلوی استانداری هرمزگان شده و در نهایت جلو درب کارخانه، با توجه به محدودیت خبررسانی خبرنگارها که همیشه وجود دارد در مورد چنین مسائلی، این گونه تجمعات به یک خواست عمیق اجتماعی بدل نمی شود و به بطن اجتماع نمی رسد و وقتی تبدیل نمی شود رسانه ها که انعکاس دهنده طبعا هستند علی القاعده انرژی را روی این موضوعات متمرکز نمی کنند چون توانایی ندارند! این در مورد بستر اجتماعی یک رخداد خبری، مثلا در اصفهان بخاطر مشکل آب و خشک شدن بستر زاینده رود تبدیل می شود به یک بحران اجتماعی، اصهفانی از کوچک و بزرگ می آید در بستر خشک زاینده رود می نشیند و مسوولان را به چالش می کشانند.
از این اتفاقات در هرمزگان کم می افتد، در هرمزگان مسائل اجتماعی به هر دلیلی، من کاری به ریشه هایش ندارم، تبدیل به جریان اجتماعی نمی شود تنها حرکتی انجام شد جریانات دی ماه پارسال بود که ماهیت امنیتی پیدا کرد و رسانه ها هم در این جریانات تابع دستورات و تصمیمات شواری تامین استان و شورای امنیت ملی و... هستند.
این در بعد اجتماعی، در عمل و کنش رسانه ای، یک آسیبی هست هم در رسانه های استان و هم تا حدودی تقریبا در تمامی رسانه های رسمی کشور و آن دولت گرایی یا تمرکز یا توجه غیرمنطقی و غیرطبیعی به اخبار و رویدادهای رسمی است. یعنی رسانه علی القاعده بدنه اجتماعی و نوعی مورد غفلت قرار می دهد، چرا این اتفاق در رسانه ها می افتد؟
شما حجم تولید محتوای رسانه هایی که مجوز دارند، خبرگزاری و روزنامه ها را نگاه کنید بخش غالب آن انعکاس اخبار رسمی است. این مدیر چه گفته است! آن استاندار و فرماندار چه گفته است!
خبر تخت رسمی که در مواردی دردی از مردم نیز دوا نمی کند! چرا این اتفاق می افتد؟ من نظرم این است که به اقتصاد رسانه بر می گردد.
اقتصاد رسانه وقتی متکی بر یارانه باشد، کمک های دولتی و آگهی های دولتی باشد، وقتی اقتصادش به اقتصاد رسمی کشور متصل باشد. طبیعی است نمی تواند به رویداد و اتفاقات رسمی بی تفاوت و بی توجه بماند.
آن چیزی که مدنظر شما است و زندگی و حیات طبیعی رسانه را شکل می دهد وقتی رخ می دهد که به قوه امکان ادامه حیات را داشته باشد آن هم بدون اتکا به یارانه های دولتی و رسمی کشور، اگر روزی این بندنافش از دولت و بودجه عمومی کشور و اقتصاد نفتی و دولتی قطع کرد یا توانست قطع بکند آن وقت می شود آینه تمام نمای جامعه، اما الان واقعیتش رسانه های ما این اتفاق برایشان نمی افتد.آن وقت آینه تمام نما را مخاطب در شبکه های اجتماعی جست و جو می کند.
در رسانه های غیررسمی می بیند! کانال های تلگرامی باید ببیند! در اینستاگرام باید ببیند، یک صفحه اینستاگرامی در بندرعباس یکصد هزار فالور جریان دهی و خط دهی به افکارعمومی خیلی قوی تر از یک خبرگزاری است. کانال تلگرامی یا صحفه اینستاگرامی یک ادمین دارد که خیلی از وقت ها نمی دانیم طرف مقابل کی هست!
معلوم نیست که اقتصادش هم چگونه تامین می شود. یک نفر است و در طول روز شاید 5ـ 6 ساعت هم وقت صرف می کند و این صفحه را اداره می کند. آیا یک خبرگزاری می تواند این گونه اداره شود؟ آیا روزنامه هم می تواند اینگونه باشد و ادامه بدهد؟! با این هزینه های کمرشکن، طبیعی است که این اتفاق می افتد. شما این را قیاس بکنید با استانهای دیگر، شاید بگوئید چرا استانهای دیگر این گونه نیست؟ من حداقل خودم تجربه مدیریت رسمی رسانه ای در سه استان را دارم و به صورت غیررسمی و دورا دور هم در سطح استانهای تهران و مرکزی هم ارتباط داشته و کار هم کرده ام واقعیتش کج دار و مریز وضعیت همین است!
در شهر شیراز که الان 8 روزنامه دارد به جرات هم می توانم بگویم وضعیت شان مانند ما است. در بوشهر هم چنین است!
دولت گرایی و تمرکز بر روی اخبار رسمی عارضه ای است که دامن همه را گرفته چون این شیر نفت و اقتصاد دولتی اگر نباشد آنها هم دچار مشکل و تزلزل می شوند. فقط یک تفاوت اینجا وجود دارد، اگر من بخوام بگوئیم اینجا به نسبت استانهای هم جوار چه تفاوتی دارد، من روی سابقه رسانه ای دست می گذارم. آنها زودتر شروع کردند و سنت، سابقه و یک ریشه رسانه ای دارند و ما دیرتر شروع کردیم و به همان نسبت هم تجربه کمتری داریم. در تولید محتوا حتی انتقال تجربه به نسل بعدی روزنامه نگاران مان هم طبیعتا وقتی نسل اول آن هنوز جوان و پویا است و خودش در حال تجربه کردن است نمی تواند انتظار داشته باشد که این تجارب را به نسل بعدی انتقال دهد چون خودش در حال تجربه اندوزی است.
در حالی که نسل اول روزنامه نگاران فارس بهتر بگویم شهر شیراز نسل اولش شاید پنجاه سال است که فوت کرده اند! از زمان مشروطه روزنامه های چاپ شیراز وجود داشته اند.
تجربه منتقل شده و سنت روزنامه نگاری پایه هایش سفت شده و برآیند و خروجی و کمیت و کیفیتی روزنامه های هرمزگانی و سایر استانها مانند هم هستند و خیلی تفاوتی من در آن نمی بینم.
شما به نکات ظریفی اشاره کردید، من اسم آن را گذاشته ام بدعت روزنامه نگاری، اشتباه بیس و پایه ای روزنامه نگاری در استان برپایه بندناف و اتصال از همان ابتدا به بدنه دولت بوده و تا به حال، پس از چهار دهه نیز به همان منوال ادامه دارد، توقعی که از خبرنگار برحسب تجربه شخصی ام می رفت این بود که هم خبرنگار و هم ویزیتور باشد. یعنی خود خبرنگار خودگردان باشد و بتواند خرج خود و مطبوعه اش را در بیاورد. در این فرایند که نه سرمایه گذاری در آن بود و نه فکر از سوی مدیران رسانه ای و برپایه آزمون و خطا ورود کرده بودند، ممکن بود حرکت رو به جلو داشته باشند. از اولین نشریات هرمزگانی تا سال 1380 و از آن سال به بعد با وجود اینکه عقبه و سابقه ای در پشت سر و در زمینه روزنامه نگاری بوجود آمده بود، باز نشریات و رسانه ها با همان روند حرکت شان را ادامه می دهند؟
سوال من این است آیا امروزه و در عصر حاضر و در فضای رقابتی رسانه می تواند بر پایه تجربیات این نشریات حرکت کنند، مخاطب جذب کنند و موفق باشند؟
**خلیل تنیده: دیگر نمی شود در رسانه ها برپایه آزمون و خطا پیش رفت و باید رسانه کیفی سازی شود، من اعتقادم براین است که مجوز دادن به رسانه حال این رسانه مطبوعه باشد یا یک سایت خبری زیاد شده اما کیفی سازی نشده است. و حتی خیلی ها در نوبت مجوز گرفتن هستند اما نیامده ایم با همین نیروهای تجربه دار کار بکنیم. می بینیم که در همین بندرعباس نشریاتی که مجوز دارند به سختی و دوندگی فراوان کارکنان اش منتشر می شوند اما باز درخواست مجوز هست!
ما به فرموده شما باید از آزمون و خطا گذر کنیم و بیائیم به سمت کیفی سازی حتی می توانیم تعداد نشریات و رسانه هایمان را کم بکنیم چه دلیلی دارد، چه اشکالی دارد که یک نفر وارد این عرصه شد و شرایط را دید بگوید من دیگر نمی توانم ادامه بدهم یا حتی بگوید این عرصه صرفه اقتصادی ندارد.
روزنامه نگاری کاری دلی است. این نیست که بروم و درآمدی کسب کنم! من همیشه به دوستانی که می خواهند وارد عرصه روزنامه نگاری بشود، می گویم که اولا این کار کاری است دلی یعنی تا عاشق این کار نباشی نمی توانی تاب بیاوری و دیگر اینکه باید سرمایه داشته باشی یعنی اینکه یک پول ذخیره و پس انداز قابل اعتنائی داشته باشی، تازه بنا کنی! و سال سالهای بنشیند حالا یا ثمر بدهد یا ثمر ندهد!
وقتی هر فردی بتواند وارد این عرصه شود مطمئنا کیفیت پایین خواهد آمد. می بینیم در رسانه های مختلف تا خبری می آید همه آن خبر را می گیرند خیلی هنر کنند، لید و تیترش را عوض می کنند، درحالی که اگر یک نشریه قدرت مالی داشته که خبرنگار خبره داشته و پول مکفی به او پرداخت نیازی ندارد از خبرگزاری استفاده کند خودش می تواند نیرو تربیت کند، از یک خبرنگار در مطبوعه همه چیز می خواهند به جز کار خبرنگاری، خواست مدیرمطبوعه از خبرنگار در گرفتن خبر این است که علاوه بر اینکه در کسب خبر ادارات خود تامین باشی کاری کن رسانه ات نیز از این قبل تامین باشد!
اگر آگهی دادند بگیر و مطالبت را طوری تنظیم کن به نفع آن باشد. همه اینها از یک خبرنگار می خواهند، این خبرنگار، خبرنگار درستی نمی تواند باشد چون دست و پایش بسته است.
ما گاهی احساس می کنیم تمام این اخبار باید در نشریات باشد، مطالب باید سطح بندی و دسته بندی شود، شبکه های اجتماعی برای همین کارها آمده است.
انتظاری که از یک شبکه اجتماعی می رود از یک رسانه رسمی نیست. شان و جایگاه مطبوعه و رسانه ها و حتی رتبه بندی آن دو تفاوت دارد. به همین خاطر مردم فکر می کنند هر چه در شبکه های اجتماعی هست با شدت بیشتری باید در روزنامه نگار و رسانه های رسمی باشد!
رسانه ها گردانندگان فکری جامعه هستند و کسانی هستند که هدایت گری می کنند. ما نباید رسانه های مجازی را به عنوان رسانه قبول کنیم! بعضا شبکه های اجتماعی کارهائی می کنند که هزینه ها را برای رسانه ها بیشتر می کنند.
رسانه ها، رادیو، تلویزیون و حتی مطبوعات هیچکدام از مد نمی افتند جایگاهشان جایگاه خودشان است!
ما به عنوان فردی که فکر می کنیم اجتماعی تر شده ایم و به مدیا و رسانه های بیشتری در اختیار داریم باید قدرت تشخیص و تفکیک نیز در کنار این آگاهی بخشی های رسانه ای داشته باشم.
جناب دلپسند نشریات و مطبوعات استان هرمزگان چهاردهه حداقل تجربه پست سردارد. یک سری تجربیات داریم آیا دوباره نشریاتی که جدید می آیند همان مسیر باید طی کنند؟ می بینیم آنها روش جدیدی ندارند و دوباره همان جای پاها حرکت می کنند! یکی از مسائل همیشه مبتلا مطبوعه مسائل اقتصادی است که من حداقل خودم راهی را برای آن نیافته ام! استاد غلامحسین صالحیار می گوید «مطبوعه یک بنگاه اقتصادی، ما برای اینکه مخاطب داشته باشیم باید محتوا داشته باشیم وقتی مطبوعه ای محتوا دارد یعنی مخاطب دارد وقتی مخاطب دارد آگهی به سمت مطبوعه می آید و وقتی آگهی دارد مفهومش این است که چرخ مطبوعه می چرخد». اما در نشریات و مطبوعه به خاطر بنیه ضعیف انسانی برای تولید محتوا، محتوائی تولید نمی شود. مخاطب ما در بندرعباس چون مطلب جذابی در نشریات نمی بیند آنها را نمی شناسد، طبعا نمی خرد و تهیه نمی کند، همانگونه که گفتم من بالشخصه راهی برای برون رفت از این وضعیت پیدا نکردم!
بخش خصوصی راغب به کار با نشریات کاغذی نیست، برخی معتقد به عوض کردن روش های رسانه ای و رفتن به سمت رسانه های ترکیبی اند. یعنی یک نشریه هم در تلگرام و اینستاگرام حضور داشته هم تلویزیون اینترنتی داشته این روش عوض کردن باید چگونه باشد تا آزمون و خطا دوباره کنیم؟
**محمد دلپسند: متوجه منظورتان شدم، ما اول باید تکلیف خودمان را روشن بکنیم، ما انتظار داریم دانشگاه به ما روزنامه نگار تحویل بدهد، اصلا این رسالت به عهده دانشگاه است، اصلا دانشگاه می تواند این کار را انجام بدهد؟!
یا روزنامه نگار از دل دانشگاه بیرون می آید، نه روزنامه نگار از کف خیابان بیرون می آید. ما باید تکلیف مان را روشن کنیم! روزنامه نگاری علم است یا مهارت؟ من معتقدم روزنامه نگاری مهارت است! من براین باورم که چیزهایی در روزنامه نگاری هست که ما به مرور زمان و تجربه کردن به دست می آید با توجه به اینکه خودم مدرس روزنامه نگاری هستم.
در تمامی این سالها (حداقل ده سال است) درس روزنامه نگاری می دهم که یک روزنامه نگار به معنای واقعی، پوینده، کاشف حقیقت از توی دانشگاه بیرون آمده باشد. بعیدهم می دانم که بزرگان دانش علوم ارتباطات در مرکز و در جاهای دیگر به چیزی جز این رسیده باشند. شاید تکمیل کننده مهارت باشد که هست!
باید مهارت را به دست آورده باشید یا همان استعداد اولیه را باید داشته باشید تا با دانش ارتباطات تکمیل و تقویت کنید و شما را یک درجه بالاتر ببرد، اما اینکه شما از خروجی دانشگاه علوم ارتباطات انتظار داشته باشی روزنامه نگار تحویل تان بدهد به نظر آرمان گرایانه است. نکته دوم سیاست کمیت گرائی در بسیاری از حوزه ها گرفتارش هستیم و متاسفانه در این حوزه هم به آن مبتلا هستیم. همه جا محکوم به شکست بوده در حوزه مطبوعات هم محکوم به شکست است.
سیاست مجوز دادن به روزنامه ها و مجلات و هفته نامه ها به روش گردافشانی گل ها! همیشه این روش جواب نمی دهد اگر هم جواب بدهد خیلی عنصر تصادف در موفقیتش نقش داشته است. و بر اساس برنامه ریزی نیست.
یک واقعیت را باید بپذیری رسانه نگاری و روزنامه داری، هفته نامه اداره کردن، سایت داری مانند یک بنگاه اقتصادی دیگر یک قاعده ای دارد. تفاوتش هم فقط تولید کالای فرهنگی است که قرار است نقش آفرینی فرهنگی و آگهی بخشی به اجتماع نیز بکند. عمل و فرآیند یک فرآیند اقتصادی است. کسی نمی تواند در قاعده بنگاه داری اقتصادی بی تفاوت باشد. شما وقتی می خواهید یک کسب و کار و بیزینسی راه بیندازید حتما به یک سرمایه اولیه ای نیاز دارید! وگرنه چگونه می توانید تلاطمات اقتصادی و فراز و نشیب اقتصادی راتحمل کنید تا به سوددهی برسید. در عرصه رسانه که می آئیم بدون پشتوانه و بدون اینکه یک ریال کف جیب مان باشد می ریم و مجوز می گیریم و بعد می گوئیم خب بیائیم کار کنیم. این خلاف هر اصل اقتصادی است. شما مجوز گرفتید براساس صلاحیت های فردی است، توی آن فرم حتما سوال می شود که رسانه خودت را چگونه می خواهی اداره کنی، منابع مالی ات از کجا تامین می شود. چیزهایی هم می نویسند اما ته اش می خواهیم از روابط عمومی ادارات و آگهی بگیریم.
من و شما تجربه کاری مشترک رسانه ای داریم. هنوز برهمان اعتقادم که کسی که وارد این حیطه می شود باید سرمایه بگذارد و به این هم فکر بکند که یک سال این کار بازدهی ندارد. بعد از یک سال تازه بیاید محصول را جمع آوری کند. آن یک سال باید خرج کنید اگر ندارید ورود نکن. این حوزه، حوزه پرخرجی است اگر می خواهی هفته خوب و روزنامه خوب داشته باشی کیفیت روزنامه به کسانی است که در آن قلم می زنند.
آنکه قلم می زند حقوق می خواهد، بالاخره معییتش از این قبل تامین می شود بایدحق التحریر بدهید نمی توانید به کارمند بادهوا بدهید! از کجا می خواهد بیاید این منابع؟ اگرغیر از این باشد شما یک بنگاه اقتصادی ساخته اید از همان اول به شکل حجره به آن نگاه می کنید برای پول در آوردن از ادارات!
تولید محتوا از توی این در نمی آید مبنا گذاشته اید کار اقتصادی مبنا گذاشته اید آگهی جمع کردن، کسی سرمایه اش را می آورد توی کارهای فرهنگی باید دولت حتی دستش هم ببوسد چون کارآفرینی کرده است. اگر کسی دارد بسم ا...!! وگرنه ورود نکند بهتر است. این همه روزنامه و مطبوعه کوتوله کوتوله قرار است چه اتفاقی بیفتد!
در صحبت های که دوستان فرمودند به این نتیجه رسیده ایم که ساختار مطبوعات از بنیان به شکل درستی تکوین نشده است، بحث آموزش مطرح شد که آن طور که باید و شاید نیروی انسانی خبره در حیطه مطبوعات هرمزگان شکل نگرفته است. به وابستگی مطبوعات و پیوستگی به اقتصاد ؟؟17؟ اشاره شد که استقلال را از مطبوعات گرفته است. رسانه های که از اول دغدغه تامین فضای فیزیکی را دارند، دغدغه تامین هزینه هایشان را نیز دارند نمی تواند رسانه های موفقی باشند. یک سری از مطبوعاتی که مجوز گرفته اند و توقع حمایت های دولتی را دارند و اعتقاد دارندکه دولت باید به آنها در قالب یارانه های کاغذ و دادن آگهی دولتی کمک کند. در زمان آقای انتظامی وقتی از وی پرسیدند که چرا به اکثر درخواست های داده شده در کمیسیون اعطای مجوز اجازه فعالیت داده می شود گفت:« ما بندهای را گذاشته ایم که صاحب مجوز را ملزوم می کند که به دنبال جذب آگهی های دولتی و حمایت هایش نباشد تا سه سال اگر توانست به حیاتش ادامه دهد و بعد از آن هم می تواند».
سوال این است که چگونه می توان این روال بهبود بخشید یا راهکاری برای این مساله دید؟!
**خلیل تنیده: استان هرمزگان، استانی اقتصادی است و نگاه مسئولان به این استان به تبع یک نگاه اقتصادی و به فرهنگ نمی گویم بی توجهی بلکه کم توجهی شده است. احساس می شود که رسانه ها جزو همین فرهنگ طبقه بندی شد باشند. این قدر که بحث های اقتصادی توجه می کنیم این اندازه که به فکر ایجاد شغل هستیم به فرهنگ نیستیم.
نگاهمان به فرهنگ مطلوب نیست، فرهنگ مظلوم واقع شده است و کمتر به آن پرداخته شده، بودجه هائی که در بخش اقتصاد هزینه می شود در مقابل بودجه های فرهنگی گذاشته خیلی بیشتر است. بخش های فرهنگی همیشه هشت شان گرو نه شان است! و به سختی گذران می کنند.
در بخش اقتصادی پیوست فرهنگی برای شان در نظر نمی گیریم. مثلا پروژه های در حوزه نفت، بنادر، گمرک، گاز، آلومینیوم و ... در استان هست،اما نمی دانند یا نمی خواهند که با رسانه ها کار کنند یا از در تعامل در بیایند. به مناسبت های مختلفی از آگهی بگیرید تا رپرتاژ و برگزاری جشنواره می تواند به رسانه کمک کنند اما این اتفاق نمی افتد. پیوست رسانه ای در دستور کار به ویژه صنایع مستقر در غرب بندرعباس نیست یا اگر هست آن قدر از سر و ته فاکتور به صورت دل بخواهی .
ما باید به مسئولان این دستگاه ها بگویم شمایی که یک دستگاه عریض و طویل را اداره می کنید، باید رسانه ها را نیز ببینید!
من معتقدم که رسانه ها باید حرف بزنند، مطالبات خودشان را از دستگاه ها زیادتر کنند. این نیست که فقط جلسات گاه و بی گاه شان را همکاران ما بروند و پوشش بدهند!
باید بخشی از معیشت خبرنگاران تامین بکنند! و هیچ وقت ما از این بخش درخواست و مطالبه ای نداشتیم یا کم داشتیم. فکر کردیم همانگونه یک کارخانه تولید می کند ما هم باید تولید کنیم! حرف اینجاست که بودجه آن کارخانه تامین است ما هزینه های زندگی مان از کجا تامین می شود؟!
ما یا نرفتیم یا نخواستیم یا نتوانستیم یا آن ها نخواسته اند، از این چند صورت مساله خارج نیست. این مسائل سبب شده بخش اقتصادی سنگین تر بشود و بخش فرهنگی ضعیف بماند. من اعتقادم این است که ارتباط خوبی باید بگیریم، با نوشتن مطالب خوب، دادن هشدار می توانیم، با یادآوری می توانیم، تمام این چیزها سبب می شود رسانه ها دیده شوند، ضمن اینکه باید مطالب مان تاثیر گذار باشد. گاهی رسانه اینقدر خبرهای به سبک روابط عمومی تولید می کند که فرصت نمی کند که پیرامونش چه اتفاقی می افتد، مثلا برخی از پروژه هایی که نباید در استان اجرا می شد، چرا اجرا شد؟! یا الان که اجرا شده چه باید کرد؟ ما در مقابل بسیاری از وقایع که همان موقع باید واکنش انجام می دادیم در زمان خودش واکنشی نداشتیم!
ما در مقابل حق مردم سکوت کردیم. ما به جای اینکه حامی مردم باشیم همیشه حامی بخش دولتی بوده ایم! درواقع هرچه مسئولان از صبح تا شب حرف می زنند ما در نشریه هامان انعکاس می دهیم.
**دلپسند: متناسب با ماهیت رسانه نسخه ها فرق می کند. رسانه رسمی متکی به بودجه عمومی که مستقیم توسط خود دولت اداره می کند و یا خبرگزاری نیمه رسمی مانند ایسنا که هم آن از بودجه عمومی تغذیه می شود با روزنامه های بخش خصوصی فرق می کند برای برون رفت از وضعیت فعلی، اما یک سری چالش های مشترک در حوزه رسانه داریم و لفظ عام رسانه که من فکر می کنم که آن چالش مشترکمان یک تدبیر مشترک می طلبد، برای مثال ما با یک سری سیاست های رسمی در حوزه فرهنگی به ویژه رسانه ای مواجه هستیم که سیاست های رسمی موجود عملا رسانه ها را از کارکرد رسانه ای و رعایت اصول کار رسانه ای جدا کرده است.
من مصداقی صحبت می کنم، برای مثال یارانه های رسمی یا بودجه های عمومی که برخی می دهند و به بعضی دیگر بخشی از بودجه های آن را تامین می کنند و به روزنامه ها در قالب یارانه های کاغذ می دهند، در نهایت امر با تزریق این منابع رسانه های وابسته شکل می گیرد در این رسانه ها وقتی پای مصلحت و حقیقت به میان بیاید جانب مصلحت را خواهند گرفت! تعارف نداریم! خیلی صریح دارم صحبت می کنم! راه برون رفت آن خروج از این وابستگی است. هر کشوری یک رسانه یک خبرگزاری دارد که البته همین به چالش کشیده است. دیگر رسانه ها غیررسمی هستند! علی القاعده نباید دستشان به جیب دولت باشد. همه رسانه های ایرانی مستقیم و غیرمستقیم متکی به بودجه عمومی کشور هستند، باز بر می گردم به حرف اولم این بندناف باید قطع شود. شاید برای خیلی ها تلخ باشد، اگر قطع بشود چگونه زندگی بکنیم شاید گریه هم بکنند!
من هشت سال پیش طی مقاله ای در صبح ساحل نوشتم که این یارانه ها را قطع کنید تا مشخص شود چه کسی روزنامه نگار است!
فیض روح القدس گر مدد فرماید
دیگران همه بکنند آنچه مسیحا می کرد
به قول ضرب المثل قدیمی: اگر همسایه ها یاری کنند همه شوهرداری می کنند
یارانه ها نباشد تا مشخص شود که مرد عمل است که پای کار است چه کسی روزنامه نگار است!
روزنامه های خصوصی اولین خواسته شان باید قطع یارانه های دولتی باشد!! باید بگویند این شیرخشک از ما بگیرید دیگر ما بزرگ شدیم.
خب حسن این کار این است آنانی که اهمیت این کار را نداشتند خود به خود حذف می شوند، آنانی که به طمع جمع آوری آگهی دولتی آمده بودند خود به خود حذف می شوند. مطمئنا این گونه افراد استعدادشان خیلی زیاد بوده که در قالب خبرنگار ویزیتوری می کردند! خب بروند ویزیتوری کنند اصلا نوش جانشان! سه برابر بخورند. اما آنکه قلم را انتخاب کرده، می ایستد، تازه روزنامه شکل می گیرد، تازه رسانه پا می گیرد.
من صحبت شما را و آن دوستتان که گفته بود باید روش هایتان باید عوض بکنید کاملا موافق هستم. با روش های 30 سال قبل نمی شود امروزه کار رسانه ای کرد. اگر امروز می خواهید مرجعیت داشته باشید در افکار عمومی با زبان جدید با نسل جدید باید صحبت بکنیم.
این نقد به تعریض به کس خاصی نباشد مگر می شود در روزنامه یک صفحه را باز بکنید و از اول تا آخرش یک گزارش باشد یا یک گفتگو باشد اصلا دوران این حرفها نیست دوران مینیمالیسم است. در کوچکترین فضا و در نهایت ایجاز حرف هایت را باید بزنید. برای چه رسانه ای مثل اینستاگرام فضای افکار عمومی را اینگونه به دست می گیرد چون رفته سمت مینیمالیسم و ایجاز، ویدئوهای یک دقیقه ای با ضرب آهنگ تند، محکم چکش خودش را می زند و تاثیر خودش را هم می گذارد.
حالا من بیایم دو صفحه را در قالب 6 ـ 5 هزارکلمه گزارش بدهم به دست مردم اصلا چه کسی می خواند؟ چه کسی فرصت دارد؟ من که 6 ـ 5 ساعت روزانه در فضای وب سیر می کنم فرصت خواندن مطالب طولانی را ندارم. یک سری جذاب سازی ها با زبان تصویر، مالتی مدیا، اینفوگرافی لازم است. ما الگوی خوبی در سطح روزنامه نگاری و مجله نگاری در سطح کشور داریم انتقال پیام را از سطح نوشتار برده اند به سمت گرافیک، موشن گرافی هیچ کس نمی آید یک صفحه را اختصاص بدهد به نوشتار اقتصادی همه آن را می برند توی اینفوگرافی، روزنامه های ما عقب هستند، بعد انتظار داریم که مردم بیایند پول بدهند به ما که کلمات ما را بخوانند. مطالب ما یا کپی پیست است یا بالاخره تالیفی در آن نیست!
اگر بخواهیم به حیات فرهنگی خودمان در قالب روزنامه ادامه بدهیم باید علاوه بر داشتن آن چالشها از پیش رو تغییر اساسی در نگرش مان ایجاد کنیم.
مجموعه اینها ما دوران گذار سختی را در پیش داریم. دورانی که ما باید خودمان را از آن لباس سنتی آن رفتار سنتی و روش سنتی به روز بکنیم مستلزم تغییر است و تغییر هم پرهزینه و درد آور است.
جناب دلپسند سوالی اینجا مطرح می شود این است که این شیر از ما گرفته باید نان بخوریم! آیا واقعا رسانه مستقل یا غیروابسته وجود دارد؟ بالاخره باید جایگزینی برای ارتزاق داشته باشیم. این بخش جایگزین که تحت عنوان بخش خصوصی شناخته می شود. راغب به همکاری با رسانه ها به ویژه کاغذی نیست؟ باز تجربه شخصی ام می گویم چند سال پیش جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتند خود نشریه ای بدون وابستگی به دولت اداره کنند و به مطالبات اجتماعی بپردازند اما بخش خصوصی راغب به همکاری نبود؟
**دلپسند: خیلی روشن می گویم زنجیره شان کامل نبوده! یک عده آدم عاشق آرمانگرا در کنارهم قرار گرفتند. اما سرمایه اش مشخص نبود از کجا باید باشد.
7195/6048
کپی شد