به گزارش ایرنا، هنوز در میدان مقاومت و ایستادگی هستند، گاهی در جامعه مورد بی مهری قرار می گیرند، تا جایی که ترجیح می دهند به دلیل پرهیز از تشنج و اثرات ناشی از آن از خیر پیگیری مطالبات خود بگذرند.
تا مرز شهادت هم پیش رفتند؛ ولی شهادت نصیبشان نشد و به زندگی برگشتند؛ اما با نقص جسمانی؛ اما احساس سرافرازی و سربلندی می کند که در راه خدا کاری کرده اند.
گاهی رفتار برخی از آن ها در هنگام حمله های عصبی غیرقابل تحمل می شود هرچند که بعد از آن رفتار، هیچ چیزی در یادشان نمی ماند و اصلا متوجه رفتار خودشان در آن حالت ها نیستند، در ظاهر جسمی سالم دارند اما در باطن گاهی مشکلات روحی چنان عرصه را بر آنان و خانوادههایشان تنگ می کند که جوابگوی کوچکترین نیازهای خود نیستند.
خانواده های آنان به خاطر نجابت شان کمتر از تنش های عصبی، اختلالات خلقی، استرس های ممتد، طلاق، اضطراب فرزندان، مشکلات مالی و اشتغال نامناسب در بین شاید مردم و مسوولان گلایه می کنند و چون کمتر از خود دفاع می کنند خیلی از مردم و مسوولان ممکن است این ها را نبینند و بعضی آنها در موقعیت های اجتماعی پایینی قرار می گیرند.
جانبازان اعصاب و روان را می گویم؛ آن ها تابلویی از دوران سختی بزرگ ملت ایران در دوران دفاع مقدس به شمار می روند و صبر همسران و تحمل آنها بر رنج و سختی خدمت به جانبازان نیز نمونه ای از ایثارگری واقعی است.
خیلی هایشان در بیمارستان بستری هستند و برخی حتی حقوقی هم نمی گیرند و خانواده هایشان بعد از سال ها تحمل رنج و سختی رسانه را تکیه گاه خود می بینند و می گویند دیگر از پس کمترین هزینه های خود نیز برنمی آییم.
**پشتم به بچه هایم گرم است
حبیب حاجبی یکی از جانبازان 20 درصد دوران دفاع مقدس استان هرمزگان، در سال 1350 به دنیا آمد و با شروع جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق ضد ایران به جبهه اعزام و در بخش پشتیبانی جنگ در جبهه جنوب در منطقه های فاو، دشت عباس، ذبیدات و تنگه چزابه راننده بلدوزر بوده است.
وی در روزهای 20 آبان سال 61 تا 26 فروردین 62، 22 خرداد سال 63 تا 25 شهریور همین سال و 14 بهمن سال 65 تا 15 مرداد سال 66 در جبهه های جنوب حضور داشته است.
این رزمنده جنگ بعد از بازگشت از جبهه و درحالی که دردهای جانبازیش را به جان می خرید با 'زهرا نظری' در 20 فروردین سال 60 ازدواج می کنند که ثمره این زندگی مشترک پنج فرزند است.
زهرا نظری همسر این جانباز می گوید: سال ها در شهر بندرعباس ساکن و به دلیل شرایط جسمی همسرم دریک خانه ویلایی مستاجر هستیم، می گوید خانه داریم اما چون پله دارد خانه خودمان را 700 هزار تومان اجاره داده ایم و با یک میلیون تومان اجاره نشین هستیم.
وی اما می گوید: بهترین همراهان من در این سال ها بعد از یاری خدا، فرزندانم هستند و پشتم به آنها گرم است.
او می گوید: حاجبی جزو کوچک ترین رزمنده های دوران دفاع مقدس بوده و چندین بار نیز مجروح و شیمیایی شده است؛ یکبار 30 آبان 61 در منطقه عملیاتی دشت عباس دچار موج انفجار و 25 آذر سال 61 در منطقه چزابه و 14 اسفند ماه همین سال در جزیره مجنون،21 فروردین در منطقه ذبیدات عراق از ناحیه شکم و 15 اسفند سال 65 نیز در فاو براثر موج انفجار ناحیه ریه، داخلی و اعصاب و روان مجروح مجروح شد.
حبیب حاجبی پس از آخرین مجروحیتش در بیمارستان صحرایی در منطقه عملیاتی به بیمارستان های نجمیه وشهید کلانتری اعزام می شود اما به دلیل نبود هوشیاری، مشخص نیست به بیمارستان نجمیه تهران یا اصفهان اعزام شده است.
او همین طور برای پیوند روده و گذراندن دوره نقاهت به بیمارستان شریعتی اصفهان اعزام و طبق شواهد پزشکی روده بزرگ وی برداشته شده است.
وی حالا با 20 درصد جانبازی یک جانباز شیمیایی اعصاب و روان شناخته می شود که 9 سال هر دو سه ماه یکبار برای کار درمانی خود به تهران می رفت و حدود 6 سال است که این زمان اکنون به 45 روز رسیده است و باید در بیمارستان خاتم الانبیا(ص) تهران آمپول دیسپورت تزریق کند، علاوه بر آن در مدت 3 روز اقامت در تهران باید برای چکاپ به 4 متخصص دیگر هم مراجعه کند.
همسرش در پاسخ به این که چه مدت گذشت که متوجه شدید مجروح شیمیایی است، گفت: حدود پنج سال بعد از اتمام جنگ به دلیل حساسیت های شدید پوستی و سوزش چشم و سوزش گلو و تغییراتی که در صدای وی بود و تشخیص پزشکان متوجه شدیم این عوارض همه ناشی از دوران جنگ است.
**شما سهمیه ندارید!
الهام نخستین فرزندان حبیب حاجبی جانباز اعصاب و روان است، مادر الهام می گوید: دخترم از هیچ سهمیه ای برای درس خواندن استفاده نکرد و دانشگاه را نیز در مقطع کاردانی در رشته حسابداری بازرگانی دانشکده سماء بندرعباس گذرانده و الان نیز شغل دولتی ندارد.
دومین فرزند این خانواده متولد سال 70 و داری مدرک فوق دیپلم حسابداری است، خانم نظری می گوید: امین از سال آخر دبیرستانش برای بردن پدرش به بیمارستان ها اعصاب و روان در تهران اغلب همراه پدر است و به دلیل مشکلات مالی و شرایط پدرش ادامه تحصیل برایش بسیار سخت شده است.
وی ادامه داد: چون پرداخت مبلغ یک میلیون و 600 هزار تومان شهریه سایت دانشکده علمی کاربردی فرهنگ و هنر بندرعباس برایمان سخت است، سایت بسته شده و اگر شهریه پرداخت نکنیم فرزند من نمی تواند دانشگاه برود.
این همسر جانباز اعصاب و روان افزود: مسوولان دانشگاه می گویند چرا با شرایط پدرت بنیاد شهید درصد جانبازی را 25 درصد نمی کند که از پرداخت شهریه معاف شوید درحالی که اگر با 5 درصد جانبازی همسرم موافقت می کردند شرایط روحی و جسمی برای همسرم و فرزندانم بهتر می شد.
وی گفت: درحالی که در مدرسه های شاهد ما امتیاز و سهمیه داریم اما هروقت حضوری سراغ مدرسه شاهد رفتیم به بهانه های حفظ نبودن قرآن یا مثلا40 حدیث نهج البلاغه فرزندان من را پذیرش نکردند اما اخیرا با اینترنتی شدن ثبت نام های مدرسه های شاهد شرایط برای خانواده های جانبازان بهتر شده چون امسال فقط فرزندم امیر عباس توانست امتیاز لازم را کسب و به این مدرسه راه پیدا کند.
** وقتی حبیب روی پایش راه رفت شیرین ترین لحظه زندگی ام بود
وی اضافه کرد: برخی ارگان ها به دلیل این که همسرم 20 درصد جانباز است می گویند شما سهمیه ندارید مثل سفرهای تابستانی مشهد؛ حدود 25 سال است که از طریق این ارگان های مربوطه نتوانستیم از سهمیه جانبازان برای سفر زیارتی و معنوی مشهد استفاده کنیم درحالی که بیش تر سفرها و اردوهای زیارتی فرزندان من همراه بستگان بوده است.
وی سفرهای زیارتی را حق طبیعی یک جانباز با چنین شرایطی دانست و بیان داشت : ما هم مثل بقیه توقع داریم مسوولان در بنیاد شهید و ارگان های مربوطه پیگیر کار جانبازان و فرزندانشان باشند و از نزدیک با وضعیت زندگی فرزندان جانبازان آشنا شوند.
این همسر جانباز دفاع مقدس تصریح کرد: 6 سال پیش که هیچکس انتظار نداشت همسرم بتواند راه برود، 8 ماه توانست روی ویلچر بنشیند و بعد از طی دوره های درمانی و فیزیوتراپی مدوام توانست از روی ویلچر بلند شود و بار دیگر با عصا روی پای خودش بایستد این لحظه برای من و بچه هایم شیرین ترین لحظه زندگی مان بود.
** مسوولان به جانبازان اعصاب و روان توجه بیشتری کنند
نظری اگرچه زندگی با یک جانباز یک توفیق و افتخار برای خود می داند اما می گوید: شرایط زندگی ما واقعا سخت شده مسوولان باید از نزدیک سختی های زندگی یک جانباز و خانواده هایشان را لمس کنند، می گوید: برایم دردآور است که همسرم نمی تواند راحت بخوابد درحالی که باید تشک طبی داشته باشد چون ترکش نزدیک نخاع است.
به گفته وی، در استان هرمزگان بیشتر جانبازان اعصاب و روان حق شان ضایع می شود به عنوان مثال همسر من از سال 73 زیرنظردکترحجت مهر متخصص اعصاب و روان در بندرعباس بود و از سال 86 نیز زیرنظر دکترشریفی است اما به دلیل این که درصد جانبازان در یک سطح پایین نگه داشته می شود این خانواده ها از نظر روحی و جسمی بسیار آسیب می بینند.
این همسر جانباز با اشاره به استفاده جانبازان اعصاب و روان از داروهایی ضد تشنج دپارتین و چند داروی داروهای ضدافسردگی دیگر، انتظار دارد مسوولان به جانبازان اعصاب و روان و شیمیایی به دلیل شرایط نامساعد جسمی و روحی آن ها توجه بیشتری کنند.
** پرداخت هزینه های درمان همسرم از توان مان خارج شده
زهرا نظری ادامه داد: نزدیک به 2 سال است که از بنیاد حقوق کارافتادگی دریافت می کنیم اما هزینه های درمان شوهرم بسیار زیاد است از توان مان خارج شده است زیرا بیشتر این حقوق خرج هزینه فیزیوتراپی و کارهای درمانی در بیمارستان می شود.
همسر این جانباز اعصاب و روان البته دلیل به تعویق افتادن بیش تر مراجعات همسرش برای معالجه را کمبودهای مالی دانست و افزود: بنیاد از ما می خواهد حتما فاکتور خرید را بعد از انجام همه کارهای جانباز به بنیاد تحویل بدهیم تا بتوانیم هزینه درمانی و جانبی آن را از بنیاد شهید دریافت کنیم.
وی گفت: با شرایط اقتصادی و گرانی قیمت بلیط پروازها و کمبود داروهای جانبازان، استفاده از هواپیما برایمان دیگر مقدور نیست و مجبورم همسرم با قطار تا تهران ببرم این درحالی است که همسرم به دلیل تنگی کانال نخاع نباید به قطار مسافرت کند.
نظری ابراز داشت: امروزه دید همه بیشتر نسبت به جانبازان 70 درصد است درحالی که جانبازان برای درصد گرفتن به جبهه نرفتند و این شیوه درصد دادن به جانبازان شیوه بدی است و حق جانبازان 25 درصد یا پایین تر به خصوص جانبازان اعصاب و روان تضییع می شود.
همسر این جانباز اعصاب و روان دوران دفاع مقدس درباره حمایت های بنیاد شهید بیان داشت: برخی از نیروهای بنیاد شهید واقعا مسوولیت پذیر هستند اما برخی متاسفانه درکی از شرایط روحی و جسمی جانبازان ندارند .
وی ادامه داد: حتی از کارکنان حتی تبصره ها و قوانینی که هرساله برای خدمات دهی بهتر به جانبازان از تهران ارسال می شود را خوب مطالعه نمی کنند و این باعث ضایع شدن حق جانبازان اعصاب و روان می شود.
نظری خواستار توانمند سازی فرزندان جانبازان اعصاب و روان از سوی بنیاد شهید شد و افزود: وضعیت جانبازان اعصاب و روان در مقایسه با سایر جانبازان بسیار سخت تر است و خود جانبازان و خانواده هایشان مشکلات بیشتری را تحمل می کنند.
به گفته این همسر جانباز، جانبازان به خصوص اعصاب و روان و شیمیایی اسطوره صبر هستند و از خدا می خواهم اندازه ای به من عمر و توان خدمت به همسرم را بدهد که بتوانم تا آخرین روز کنار همسرم خدمت کنم.
** جانبازی مثل شهادت برای دافع از کشور بوده است
یادمان باشد جانبازان اعصاب و روان افرادی هستند که به خاطر امنیت و پیشرفت این کشور اکنون دوران سخت جانبازی را با مشقت های فراوان تحمل می کنند.
این تعداد از جانبازان همان کهنه سربازان و فرماندهان قهرمان هشت سال دوران جنگ هستند که برخی از آنها اکنون در کمال گمنامی در آسایشگاه ها و مراکز درمانی زندگی می کنند و وضعیت بغرنج تری دارند، آن ها مشکلات دارو و درمان، مسایل معیشتی و نیاز فرزندان، همه و همه بر میزان این بار می افزاید.
شایسته است همه ما بویژه مسوولان به جای تجلیل از مقام جانباز آن هم در یک روز خاص در سال بدانیم که فداکاری های آن ها نباید فراموش شود و هنوز گوش هایی برای شنیدن دردها، قصه ها، غصه هایشان وجود دارد.
استان هرمزگان دارای یکهزار و 200 شهید، پنج هزار جانباز و 340 آزاده از دوران هشت سال دفاع مقدس است.
گزارش از: فرنگیس حمزه یی
9887 /6048
تا مرز شهادت هم پیش رفتند؛ ولی شهادت نصیبشان نشد و به زندگی برگشتند؛ اما با نقص جسمانی؛ اما احساس سرافرازی و سربلندی می کند که در راه خدا کاری کرده اند.
گاهی رفتار برخی از آن ها در هنگام حمله های عصبی غیرقابل تحمل می شود هرچند که بعد از آن رفتار، هیچ چیزی در یادشان نمی ماند و اصلا متوجه رفتار خودشان در آن حالت ها نیستند، در ظاهر جسمی سالم دارند اما در باطن گاهی مشکلات روحی چنان عرصه را بر آنان و خانوادههایشان تنگ می کند که جوابگوی کوچکترین نیازهای خود نیستند.
خانواده های آنان به خاطر نجابت شان کمتر از تنش های عصبی، اختلالات خلقی، استرس های ممتد، طلاق، اضطراب فرزندان، مشکلات مالی و اشتغال نامناسب در بین شاید مردم و مسوولان گلایه می کنند و چون کمتر از خود دفاع می کنند خیلی از مردم و مسوولان ممکن است این ها را نبینند و بعضی آنها در موقعیت های اجتماعی پایینی قرار می گیرند.
جانبازان اعصاب و روان را می گویم؛ آن ها تابلویی از دوران سختی بزرگ ملت ایران در دوران دفاع مقدس به شمار می روند و صبر همسران و تحمل آنها بر رنج و سختی خدمت به جانبازان نیز نمونه ای از ایثارگری واقعی است.
خیلی هایشان در بیمارستان بستری هستند و برخی حتی حقوقی هم نمی گیرند و خانواده هایشان بعد از سال ها تحمل رنج و سختی رسانه را تکیه گاه خود می بینند و می گویند دیگر از پس کمترین هزینه های خود نیز برنمی آییم.
**پشتم به بچه هایم گرم است
حبیب حاجبی یکی از جانبازان 20 درصد دوران دفاع مقدس استان هرمزگان، در سال 1350 به دنیا آمد و با شروع جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق ضد ایران به جبهه اعزام و در بخش پشتیبانی جنگ در جبهه جنوب در منطقه های فاو، دشت عباس، ذبیدات و تنگه چزابه راننده بلدوزر بوده است.
وی در روزهای 20 آبان سال 61 تا 26 فروردین 62، 22 خرداد سال 63 تا 25 شهریور همین سال و 14 بهمن سال 65 تا 15 مرداد سال 66 در جبهه های جنوب حضور داشته است.
این رزمنده جنگ بعد از بازگشت از جبهه و درحالی که دردهای جانبازیش را به جان می خرید با 'زهرا نظری' در 20 فروردین سال 60 ازدواج می کنند که ثمره این زندگی مشترک پنج فرزند است.
زهرا نظری همسر این جانباز می گوید: سال ها در شهر بندرعباس ساکن و به دلیل شرایط جسمی همسرم دریک خانه ویلایی مستاجر هستیم، می گوید خانه داریم اما چون پله دارد خانه خودمان را 700 هزار تومان اجاره داده ایم و با یک میلیون تومان اجاره نشین هستیم.
وی اما می گوید: بهترین همراهان من در این سال ها بعد از یاری خدا، فرزندانم هستند و پشتم به آنها گرم است.
او می گوید: حاجبی جزو کوچک ترین رزمنده های دوران دفاع مقدس بوده و چندین بار نیز مجروح و شیمیایی شده است؛ یکبار 30 آبان 61 در منطقه عملیاتی دشت عباس دچار موج انفجار و 25 آذر سال 61 در منطقه چزابه و 14 اسفند ماه همین سال در جزیره مجنون،21 فروردین در منطقه ذبیدات عراق از ناحیه شکم و 15 اسفند سال 65 نیز در فاو براثر موج انفجار ناحیه ریه، داخلی و اعصاب و روان مجروح مجروح شد.
حبیب حاجبی پس از آخرین مجروحیتش در بیمارستان صحرایی در منطقه عملیاتی به بیمارستان های نجمیه وشهید کلانتری اعزام می شود اما به دلیل نبود هوشیاری، مشخص نیست به بیمارستان نجمیه تهران یا اصفهان اعزام شده است.
او همین طور برای پیوند روده و گذراندن دوره نقاهت به بیمارستان شریعتی اصفهان اعزام و طبق شواهد پزشکی روده بزرگ وی برداشته شده است.
وی حالا با 20 درصد جانبازی یک جانباز شیمیایی اعصاب و روان شناخته می شود که 9 سال هر دو سه ماه یکبار برای کار درمانی خود به تهران می رفت و حدود 6 سال است که این زمان اکنون به 45 روز رسیده است و باید در بیمارستان خاتم الانبیا(ص) تهران آمپول دیسپورت تزریق کند، علاوه بر آن در مدت 3 روز اقامت در تهران باید برای چکاپ به 4 متخصص دیگر هم مراجعه کند.
همسرش در پاسخ به این که چه مدت گذشت که متوجه شدید مجروح شیمیایی است، گفت: حدود پنج سال بعد از اتمام جنگ به دلیل حساسیت های شدید پوستی و سوزش چشم و سوزش گلو و تغییراتی که در صدای وی بود و تشخیص پزشکان متوجه شدیم این عوارض همه ناشی از دوران جنگ است.
**شما سهمیه ندارید!
الهام نخستین فرزندان حبیب حاجبی جانباز اعصاب و روان است، مادر الهام می گوید: دخترم از هیچ سهمیه ای برای درس خواندن استفاده نکرد و دانشگاه را نیز در مقطع کاردانی در رشته حسابداری بازرگانی دانشکده سماء بندرعباس گذرانده و الان نیز شغل دولتی ندارد.
دومین فرزند این خانواده متولد سال 70 و داری مدرک فوق دیپلم حسابداری است، خانم نظری می گوید: امین از سال آخر دبیرستانش برای بردن پدرش به بیمارستان ها اعصاب و روان در تهران اغلب همراه پدر است و به دلیل مشکلات مالی و شرایط پدرش ادامه تحصیل برایش بسیار سخت شده است.
وی ادامه داد: چون پرداخت مبلغ یک میلیون و 600 هزار تومان شهریه سایت دانشکده علمی کاربردی فرهنگ و هنر بندرعباس برایمان سخت است، سایت بسته شده و اگر شهریه پرداخت نکنیم فرزند من نمی تواند دانشگاه برود.
این همسر جانباز اعصاب و روان افزود: مسوولان دانشگاه می گویند چرا با شرایط پدرت بنیاد شهید درصد جانبازی را 25 درصد نمی کند که از پرداخت شهریه معاف شوید درحالی که اگر با 5 درصد جانبازی همسرم موافقت می کردند شرایط روحی و جسمی برای همسرم و فرزندانم بهتر می شد.
وی گفت: درحالی که در مدرسه های شاهد ما امتیاز و سهمیه داریم اما هروقت حضوری سراغ مدرسه شاهد رفتیم به بهانه های حفظ نبودن قرآن یا مثلا40 حدیث نهج البلاغه فرزندان من را پذیرش نکردند اما اخیرا با اینترنتی شدن ثبت نام های مدرسه های شاهد شرایط برای خانواده های جانبازان بهتر شده چون امسال فقط فرزندم امیر عباس توانست امتیاز لازم را کسب و به این مدرسه راه پیدا کند.
** وقتی حبیب روی پایش راه رفت شیرین ترین لحظه زندگی ام بود
وی اضافه کرد: برخی ارگان ها به دلیل این که همسرم 20 درصد جانباز است می گویند شما سهمیه ندارید مثل سفرهای تابستانی مشهد؛ حدود 25 سال است که از طریق این ارگان های مربوطه نتوانستیم از سهمیه جانبازان برای سفر زیارتی و معنوی مشهد استفاده کنیم درحالی که بیش تر سفرها و اردوهای زیارتی فرزندان من همراه بستگان بوده است.
وی سفرهای زیارتی را حق طبیعی یک جانباز با چنین شرایطی دانست و بیان داشت : ما هم مثل بقیه توقع داریم مسوولان در بنیاد شهید و ارگان های مربوطه پیگیر کار جانبازان و فرزندانشان باشند و از نزدیک با وضعیت زندگی فرزندان جانبازان آشنا شوند.
این همسر جانباز دفاع مقدس تصریح کرد: 6 سال پیش که هیچکس انتظار نداشت همسرم بتواند راه برود، 8 ماه توانست روی ویلچر بنشیند و بعد از طی دوره های درمانی و فیزیوتراپی مدوام توانست از روی ویلچر بلند شود و بار دیگر با عصا روی پای خودش بایستد این لحظه برای من و بچه هایم شیرین ترین لحظه زندگی مان بود.
** مسوولان به جانبازان اعصاب و روان توجه بیشتری کنند
نظری اگرچه زندگی با یک جانباز یک توفیق و افتخار برای خود می داند اما می گوید: شرایط زندگی ما واقعا سخت شده مسوولان باید از نزدیک سختی های زندگی یک جانباز و خانواده هایشان را لمس کنند، می گوید: برایم دردآور است که همسرم نمی تواند راحت بخوابد درحالی که باید تشک طبی داشته باشد چون ترکش نزدیک نخاع است.
به گفته وی، در استان هرمزگان بیشتر جانبازان اعصاب و روان حق شان ضایع می شود به عنوان مثال همسر من از سال 73 زیرنظردکترحجت مهر متخصص اعصاب و روان در بندرعباس بود و از سال 86 نیز زیرنظر دکترشریفی است اما به دلیل این که درصد جانبازان در یک سطح پایین نگه داشته می شود این خانواده ها از نظر روحی و جسمی بسیار آسیب می بینند.
این همسر جانباز با اشاره به استفاده جانبازان اعصاب و روان از داروهایی ضد تشنج دپارتین و چند داروی داروهای ضدافسردگی دیگر، انتظار دارد مسوولان به جانبازان اعصاب و روان و شیمیایی به دلیل شرایط نامساعد جسمی و روحی آن ها توجه بیشتری کنند.
** پرداخت هزینه های درمان همسرم از توان مان خارج شده
زهرا نظری ادامه داد: نزدیک به 2 سال است که از بنیاد حقوق کارافتادگی دریافت می کنیم اما هزینه های درمان شوهرم بسیار زیاد است از توان مان خارج شده است زیرا بیشتر این حقوق خرج هزینه فیزیوتراپی و کارهای درمانی در بیمارستان می شود.
همسر این جانباز اعصاب و روان البته دلیل به تعویق افتادن بیش تر مراجعات همسرش برای معالجه را کمبودهای مالی دانست و افزود: بنیاد از ما می خواهد حتما فاکتور خرید را بعد از انجام همه کارهای جانباز به بنیاد تحویل بدهیم تا بتوانیم هزینه درمانی و جانبی آن را از بنیاد شهید دریافت کنیم.
وی گفت: با شرایط اقتصادی و گرانی قیمت بلیط پروازها و کمبود داروهای جانبازان، استفاده از هواپیما برایمان دیگر مقدور نیست و مجبورم همسرم با قطار تا تهران ببرم این درحالی است که همسرم به دلیل تنگی کانال نخاع نباید به قطار مسافرت کند.
نظری ابراز داشت: امروزه دید همه بیشتر نسبت به جانبازان 70 درصد است درحالی که جانبازان برای درصد گرفتن به جبهه نرفتند و این شیوه درصد دادن به جانبازان شیوه بدی است و حق جانبازان 25 درصد یا پایین تر به خصوص جانبازان اعصاب و روان تضییع می شود.
همسر این جانباز اعصاب و روان دوران دفاع مقدس درباره حمایت های بنیاد شهید بیان داشت: برخی از نیروهای بنیاد شهید واقعا مسوولیت پذیر هستند اما برخی متاسفانه درکی از شرایط روحی و جسمی جانبازان ندارند .
وی ادامه داد: حتی از کارکنان حتی تبصره ها و قوانینی که هرساله برای خدمات دهی بهتر به جانبازان از تهران ارسال می شود را خوب مطالعه نمی کنند و این باعث ضایع شدن حق جانبازان اعصاب و روان می شود.
نظری خواستار توانمند سازی فرزندان جانبازان اعصاب و روان از سوی بنیاد شهید شد و افزود: وضعیت جانبازان اعصاب و روان در مقایسه با سایر جانبازان بسیار سخت تر است و خود جانبازان و خانواده هایشان مشکلات بیشتری را تحمل می کنند.
به گفته این همسر جانباز، جانبازان به خصوص اعصاب و روان و شیمیایی اسطوره صبر هستند و از خدا می خواهم اندازه ای به من عمر و توان خدمت به همسرم را بدهد که بتوانم تا آخرین روز کنار همسرم خدمت کنم.
** جانبازی مثل شهادت برای دافع از کشور بوده است
یادمان باشد جانبازان اعصاب و روان افرادی هستند که به خاطر امنیت و پیشرفت این کشور اکنون دوران سخت جانبازی را با مشقت های فراوان تحمل می کنند.
این تعداد از جانبازان همان کهنه سربازان و فرماندهان قهرمان هشت سال دوران جنگ هستند که برخی از آنها اکنون در کمال گمنامی در آسایشگاه ها و مراکز درمانی زندگی می کنند و وضعیت بغرنج تری دارند، آن ها مشکلات دارو و درمان، مسایل معیشتی و نیاز فرزندان، همه و همه بر میزان این بار می افزاید.
شایسته است همه ما بویژه مسوولان به جای تجلیل از مقام جانباز آن هم در یک روز خاص در سال بدانیم که فداکاری های آن ها نباید فراموش شود و هنوز گوش هایی برای شنیدن دردها، قصه ها، غصه هایشان وجود دارد.
استان هرمزگان دارای یکهزار و 200 شهید، پنج هزار جانباز و 340 آزاده از دوران هشت سال دفاع مقدس است.
گزارش از: فرنگیس حمزه یی
9887 /6048
کپی شد