به گزارش ایرنا، در کوچه پس کوچه ها و خیابانهای پیچ خورده روستا، خانه ای است که در میان آپارتمانهای بی قواره پنهان شده، نمایش از بیرون نوساخت و همچون خانه های شهری بر ستون های بتونی استوار و قد برافراشته، اما وقتی قدم به حیاط خانه می گذاری میان قدیم و جدید دو دل می شوی.
بوی گل در رایحه صیفی جات که در حیات خانه کاشته شده در هم آمیخته و همان رنگ و لعاب خانه های روستایی را به فضا بخشیده است.
متولد سال 42 است و به مدت زمان همین عدد است که دستانش بر حصیر نقش خاطره می زند، اقتصاد خانواده اش از شالیکاری است و در کنار آن باغ میوه و سبزیجات هم به سفره آنها رونق و رنگ بوی بیشتری می دهد.
شوهرش در کنار کشاورزی پیشه گچکاری دارد و چهار فرزند، سه دختر و یک پسر ماحصل چهار دهه زندگی مشترکش است.
آموختن حصیر بافی را از بافتن کلاه و زنبیل حصیری آغاز کرده است زیرا در کشاورزی مورد استفاده است و آن را حرفه ای پیامبری می داند که از والدین خود آموخته و به گفته او این هنر نسل اندر نسل در خانواده اشان انتقال یافته تا به او رسیده است .
اما او به گفته خودش، خود آموز است، یعنی تنوع تولیدات حصیری که امروز این بانوی مازنی دارد، خود با آزمون و خطا فرا گرفته است و هیچ آموزشی نیز برای آن ندیده است.
علاوه بر این تمام فعالیت حصیر بافی خود را در ایوان و درون خانه انجام می دهد و هیچگونه امکانات کارگاهی برای حصیر بافی ندارد.
روزگاری نه چندان دور ، حصیر بافی در روستاهای مازندران پیشه ای خانگی و عادی بود و در تمام خانه ها رواج داشت، اما امروز کمتر خانه ای بوی حصیر و ساز و برگش را می دهد و کمتر کسی دست بر تار و پود حصیر می بندد.
با وجود اینکه شغل شوهرش حصیر بافی نیست اما به گفته او در تمام مراحل حصیر بافی از تهیه مواد اولیه تا حضور در نمایشگاه های ملی و بین المللی همسرش در کنار او ایستاده و وی را یاری می کند.
همه فرزندانش هم در حرفه حصیر بافی مهارت دارند اما سرنوشت، زندگی آنان را در مشاغل دیگر سوق داده است و هر کدام به شغل مورد علاقه خود مشغول هستند.
در روستای وی هنوز هم برخی ها چراغ پیشه حصیر بافی را روشن نگه داشته اند، اما به غیر او هیچ کس این کار را گسترش نداده و همه به صورت سنتی و برای مصرف شخصی حصیر بافی می کنند.
سارا خاتون باباجانزاده که او را در روستا به نام 'جیران خاتون' یا 'جیرون خاتون' می شناسند از گام به گام هنرش می گوید، با وجود 42 سال تجربه حصیر بافی و اخذ مجوز این پیشه از جهاد کشاورزی در سال 79، تنها دو سال است که با پیگیری و حمایت میراث فرهنگی و ایجاد امکانات و بسترهای مناسب، کار حصیر را از پیشه اجدادی به حرفه ای میراثی تبدیل و به عرصه نمایشگاهی و تجاری ورود پیدا کرده است.
در لابه لای هر جمله ای که بیان می کند، خداوند را سپاس می گوید و از حرفه حصیر بافی و درآمد آن ابراز رضایت می کند، و به گفته او چندین سال است که توان مالی مستقل دارد و هیچ پولی برای مخارج زندگی از شوهرش نمی گیرد.
حصیر بافی تنها برای او راه معیشت باز نکرده و حتی برای دیگران نیز اشتغال زایی کرده است، او می گوید برخی از هنرمندان متقاضی و خریدار محصولات حصیری وی هستند و با تغییری اندک و انجام کارهای تزئینی بر روی محصولات آنها را به قیمت بالاتری می فروشند و او نیز از این موضوع راضی است.
** قربانی سبک زندگی
حصیر بافی امروز کمتر دیده می شود و خانواده ها کمتر تمایلی به آن دارند، وی یکی از عوامل این کاهش تمایل را تغییر سبک زندگی نسل جدید می داند که خانواده ها را از حصیربافی و یا مصرف محصولات آن بازداشته است.
جیران خاتون می گوید: امروز فرزندان، حصیر بافی را شغلی پر ریخت و پاش و به تعبیری بی کلاس می دانند، البته در چند سال گذشته خانواده ها رفته رفته به حرفه های سنتی مانند حصیر بافی روی آورده اند که یکی از عوامل محرک آن حمایت میراث فرهنگی از صنایع دستی و آماده سازی بسترهای معرفی حصیر بافی است.
وی سند حرف خود را در این موضوع می داند که امسال برخلاف سالهای قبل، بسیاری مردم برای جمع آوری ' گاله ' اقدام کردند .
گاله ، نوعی گیاه خودرو است که در بسیاری از مناطق استان مازندران در فصل بهار و تابستان رشد می کند. ساقه این گیاه محکم و ضخیم است و در صنایع دستی مختلف مانند کوب بافی و حصیر بافی مورد استفاده قرار می گیرد.
جیران نیز به همراه شوهرش سالهای گذشته به راحتی درکنار ریل قطار مسیر ساری قائمشهر مواد اولیه حصیر بافی یا همان گاله را تهیه می کرد که با توجه به دیوار کشی این مسیر این کار برای آنها سخت شده و امسال در اطراف محمود آباد و فریدونکنار گاله ها را جمع آوری کرده اند.
وی همچنین به ارسال محصولاتش به بسیاری از استان های کشور اشاره کرد و گفت: نوعی از محصولات حصیربافی ما به شکل مستقیم به کشور آلمان ارسال شده که مورد توجه بسیاری قرار گرفت و به صورت غیر مستقیم نیز برخی از مشتریان محصولات را خریداری و در کشورهای دیگر می فروشند.
بانوی حصیرباف بابلی تاکنون نه تسهیلاتی گرفته و نه از سوی دستگاه های متولی میراث فرهنگی حمایت مالی شده، اما هیچ گاه از حصیر بافی دست نکشیده است.
اما از تشویق شدن هایش از سوی میراث فرهنگی می گوید و از برخی حمایت های آنان برای برپایی نمایشگاه و کمک به او در حضور در چنین فضاهایی راضی است.
جیران همچنین از قول میراث فرهنگی و صنایع دستی استان برای تخصیص وام کم بهره می گوید که در حال آخرین مراحل است و همچنین از اختصاص بازارچه محصولات سنتی و حمایت مدیرات دستگاه های مربوطه در این راستا خبر می دهد.
از علاقه ها و آینده شغلی خود هم به گونه ای سخن می گوید که هیچ نیازی به تسهیلات میلیاردی یا ارز دولتی ندارد و سخن پایانی اش را در رویایی برای خیلی ها ساده و برای او رویا خلاصه می کند.
تمام آرزویش در ایجاد کارگاه کوچک حصیر بافی در حیاط خانه اش است که رنگ و بوی حصیر از همه جایش نمایان باشد و این آرزو را با لبخندی ریز و خجالتی از روی فروتنی بیان می کند.
حصیر بافی از جمله بافته های زنان و مردان روستایی استانهای شمالی در قدیم بشمار می رفت که امروزه همانند بسیاری از صنایع دستی دستخوش تجددگرایی و مدرنیته شدن سبک زندگی ها شده و اکنون به ندرت در برخی از روستاهای مازندران به ویژه در مرکز استان رایج یافت می شود.
در مازندران از نوعی حصیر به نام 'کُوب' برای زیراندز استفاده می شود و برای بافت 'کوب' از گیاهان خودرو چون 'گاله' و 'واش'که در باتلاق ها و آب بندان ها می روید استفاده می کنند.
براساس کاوش های باستان شناسی در مازندران و ایران قدمت حصیر بافی به بیش از هفت هزار سال می رسد.
به نظر می رسد توجه بیشتر به این رشته هنری و صاحبان این هنر و تبلیغات و بازاریابی برای محصولات آن می تواند از فراموشی این هنر ارزشمند پیشگیری و موجبات احیای بیشتر آن را فراهم کند.
7335/1654
بوی گل در رایحه صیفی جات که در حیات خانه کاشته شده در هم آمیخته و همان رنگ و لعاب خانه های روستایی را به فضا بخشیده است.
متولد سال 42 است و به مدت زمان همین عدد است که دستانش بر حصیر نقش خاطره می زند، اقتصاد خانواده اش از شالیکاری است و در کنار آن باغ میوه و سبزیجات هم به سفره آنها رونق و رنگ بوی بیشتری می دهد.
شوهرش در کنار کشاورزی پیشه گچکاری دارد و چهار فرزند، سه دختر و یک پسر ماحصل چهار دهه زندگی مشترکش است.
آموختن حصیر بافی را از بافتن کلاه و زنبیل حصیری آغاز کرده است زیرا در کشاورزی مورد استفاده است و آن را حرفه ای پیامبری می داند که از والدین خود آموخته و به گفته او این هنر نسل اندر نسل در خانواده اشان انتقال یافته تا به او رسیده است .
اما او به گفته خودش، خود آموز است، یعنی تنوع تولیدات حصیری که امروز این بانوی مازنی دارد، خود با آزمون و خطا فرا گرفته است و هیچ آموزشی نیز برای آن ندیده است.
علاوه بر این تمام فعالیت حصیر بافی خود را در ایوان و درون خانه انجام می دهد و هیچگونه امکانات کارگاهی برای حصیر بافی ندارد.
روزگاری نه چندان دور ، حصیر بافی در روستاهای مازندران پیشه ای خانگی و عادی بود و در تمام خانه ها رواج داشت، اما امروز کمتر خانه ای بوی حصیر و ساز و برگش را می دهد و کمتر کسی دست بر تار و پود حصیر می بندد.
با وجود اینکه شغل شوهرش حصیر بافی نیست اما به گفته او در تمام مراحل حصیر بافی از تهیه مواد اولیه تا حضور در نمایشگاه های ملی و بین المللی همسرش در کنار او ایستاده و وی را یاری می کند.
همه فرزندانش هم در حرفه حصیر بافی مهارت دارند اما سرنوشت، زندگی آنان را در مشاغل دیگر سوق داده است و هر کدام به شغل مورد علاقه خود مشغول هستند.
در روستای وی هنوز هم برخی ها چراغ پیشه حصیر بافی را روشن نگه داشته اند، اما به غیر او هیچ کس این کار را گسترش نداده و همه به صورت سنتی و برای مصرف شخصی حصیر بافی می کنند.
سارا خاتون باباجانزاده که او را در روستا به نام 'جیران خاتون' یا 'جیرون خاتون' می شناسند از گام به گام هنرش می گوید، با وجود 42 سال تجربه حصیر بافی و اخذ مجوز این پیشه از جهاد کشاورزی در سال 79، تنها دو سال است که با پیگیری و حمایت میراث فرهنگی و ایجاد امکانات و بسترهای مناسب، کار حصیر را از پیشه اجدادی به حرفه ای میراثی تبدیل و به عرصه نمایشگاهی و تجاری ورود پیدا کرده است.
در لابه لای هر جمله ای که بیان می کند، خداوند را سپاس می گوید و از حرفه حصیر بافی و درآمد آن ابراز رضایت می کند، و به گفته او چندین سال است که توان مالی مستقل دارد و هیچ پولی برای مخارج زندگی از شوهرش نمی گیرد.
حصیر بافی تنها برای او راه معیشت باز نکرده و حتی برای دیگران نیز اشتغال زایی کرده است، او می گوید برخی از هنرمندان متقاضی و خریدار محصولات حصیری وی هستند و با تغییری اندک و انجام کارهای تزئینی بر روی محصولات آنها را به قیمت بالاتری می فروشند و او نیز از این موضوع راضی است.
** قربانی سبک زندگی
حصیر بافی امروز کمتر دیده می شود و خانواده ها کمتر تمایلی به آن دارند، وی یکی از عوامل این کاهش تمایل را تغییر سبک زندگی نسل جدید می داند که خانواده ها را از حصیربافی و یا مصرف محصولات آن بازداشته است.
جیران خاتون می گوید: امروز فرزندان، حصیر بافی را شغلی پر ریخت و پاش و به تعبیری بی کلاس می دانند، البته در چند سال گذشته خانواده ها رفته رفته به حرفه های سنتی مانند حصیر بافی روی آورده اند که یکی از عوامل محرک آن حمایت میراث فرهنگی از صنایع دستی و آماده سازی بسترهای معرفی حصیر بافی است.
وی سند حرف خود را در این موضوع می داند که امسال برخلاف سالهای قبل، بسیاری مردم برای جمع آوری ' گاله ' اقدام کردند .
گاله ، نوعی گیاه خودرو است که در بسیاری از مناطق استان مازندران در فصل بهار و تابستان رشد می کند. ساقه این گیاه محکم و ضخیم است و در صنایع دستی مختلف مانند کوب بافی و حصیر بافی مورد استفاده قرار می گیرد.
جیران نیز به همراه شوهرش سالهای گذشته به راحتی درکنار ریل قطار مسیر ساری قائمشهر مواد اولیه حصیر بافی یا همان گاله را تهیه می کرد که با توجه به دیوار کشی این مسیر این کار برای آنها سخت شده و امسال در اطراف محمود آباد و فریدونکنار گاله ها را جمع آوری کرده اند.
وی همچنین به ارسال محصولاتش به بسیاری از استان های کشور اشاره کرد و گفت: نوعی از محصولات حصیربافی ما به شکل مستقیم به کشور آلمان ارسال شده که مورد توجه بسیاری قرار گرفت و به صورت غیر مستقیم نیز برخی از مشتریان محصولات را خریداری و در کشورهای دیگر می فروشند.
بانوی حصیرباف بابلی تاکنون نه تسهیلاتی گرفته و نه از سوی دستگاه های متولی میراث فرهنگی حمایت مالی شده، اما هیچ گاه از حصیر بافی دست نکشیده است.
اما از تشویق شدن هایش از سوی میراث فرهنگی می گوید و از برخی حمایت های آنان برای برپایی نمایشگاه و کمک به او در حضور در چنین فضاهایی راضی است.
جیران همچنین از قول میراث فرهنگی و صنایع دستی استان برای تخصیص وام کم بهره می گوید که در حال آخرین مراحل است و همچنین از اختصاص بازارچه محصولات سنتی و حمایت مدیرات دستگاه های مربوطه در این راستا خبر می دهد.
از علاقه ها و آینده شغلی خود هم به گونه ای سخن می گوید که هیچ نیازی به تسهیلات میلیاردی یا ارز دولتی ندارد و سخن پایانی اش را در رویایی برای خیلی ها ساده و برای او رویا خلاصه می کند.
تمام آرزویش در ایجاد کارگاه کوچک حصیر بافی در حیاط خانه اش است که رنگ و بوی حصیر از همه جایش نمایان باشد و این آرزو را با لبخندی ریز و خجالتی از روی فروتنی بیان می کند.
حصیر بافی از جمله بافته های زنان و مردان روستایی استانهای شمالی در قدیم بشمار می رفت که امروزه همانند بسیاری از صنایع دستی دستخوش تجددگرایی و مدرنیته شدن سبک زندگی ها شده و اکنون به ندرت در برخی از روستاهای مازندران به ویژه در مرکز استان رایج یافت می شود.
در مازندران از نوعی حصیر به نام 'کُوب' برای زیراندز استفاده می شود و برای بافت 'کوب' از گیاهان خودرو چون 'گاله' و 'واش'که در باتلاق ها و آب بندان ها می روید استفاده می کنند.
براساس کاوش های باستان شناسی در مازندران و ایران قدمت حصیر بافی به بیش از هفت هزار سال می رسد.
به نظر می رسد توجه بیشتر به این رشته هنری و صاحبان این هنر و تبلیغات و بازاریابی برای محصولات آن می تواند از فراموشی این هنر ارزشمند پیشگیری و موجبات احیای بیشتر آن را فراهم کند.
7335/1654
کپی شد