یلدا یا همان شب چله از آیین های کهن ایرانیان است که تا خاطرم می آید شبی برای دورهمی، دیدار اعضای خانواده، خوراکی های ساده با دنیایی از فلسفه سلامت، به یاد می آورم یلداهایی از جنس سادگی، یکرنگی، قصه ها و شوخی های بزرگان و سفره های مزین به غذا و تنقلات خانگی و شبی بی انتها، انگار همین دیروز بود.
به خاطر می آورم زمانی نه چندان دور را که یلدا برایمان چه ارزشی داشت، آیینی که در سرد ترین زمان سال بوی گرمی ، صمیمیت و یکرنگی را از دودکش خانه به آسمان می رساند، یلدا شبی برای مرور خاطرات تکرار نشدنی بود و شبی بی پایان برای خوردنی های خوشمزه .
به یاد می آورم حضور تمام خانواده به دور کرسی گرمی که حرارتش را از دورهمی مان می گرفت و صدای جیر جیر چوب کرسی که دلیل قهقهه هایمان بود، چه ساده از ته دل می خندیدیم، خنده ای که امروز با سخت ترین بهانه ها ممکن می شود.
لبهای خندان و زحمت چند روزه و عجیب زنان خانواده برای تهیه خوراکی های خوشمره با وجود سرمای زمستان و پخت شیرینی کنجدی با دستان پدر بزرگ بر روی بخاری علاالدین که هنوز هم در میان خاطراتم عرض اندام می کند .
بوی تف داده تخم کدو حلوایی و گل آفتابگردان و سبزی های معطر برای شام که از حیاط خانه چیده می شد و بوی دستان مادربزرگ که میان آنان خودنمایی می کرد و هنوز هم در خاطراتم مرا به دوران خوش گذشته می برد، دورانی که از آن جز افسوسی بیش نمانده است .
امروز دیگر نه دودکشی است و نه کرسی و نه صمیمیتی، غذاها از بیرون سفارش داده و شیک ترین شیرینی ها از شیرینی فروشی های لوکس خریده می شود و بهترین های بازار بر روی میز ناهارخوری که جای کرسی را گرفته به نمایش نگاه ها گذاشته می شوند، گویی شب یلدا و حتی دیگر کهن آیین ها ، شب نبرد بی پایان 'شیک ترین' ها است.
از میوه و شیرینی و شام گرفته تا سنت ها و دیوان حافظ و مابقی مجموعه که پای بازشده تشریفات به آنها هم به صراحت نمایان است.
با ظهور شبکه های مجازی و یا به اصطلاح اجتماعی حرارت این نبرد جای حرارت گرمای دورهمی ها را گرفته است، بازار نمایش بهترین سفره یلدا ، بهترین غذاها و حتی بهترین اجزای خانه در درون کادر عکسی برای اینستاگرام و تلگرام آنقدر داغ است که طولانی ترین شب سال به سرعت انتشار یک عکس در فضای مجازی به پایان می رسد و دریغ از یک دورهمی دور از دغدغه های امروزی.
بهترین هایی که بیش تر آن ها همان شب یا فردای آن، سر از سطل زباله در می آورد و تنها تصویری مرده از آنها در حافظه تلفن همراهمان باقی می ماند .
کرسی یلداهای امروز تزیین شده با جعبه ای کوچک است که با وجود نا مرئی بودن امواج شادی آن، انگار طرفدارانش را مسحور کرده جعبه ای که به آن وای فای می گویند و هراز گاهی به شما چشمکی می زند .
یلدا این سالها برای برخی از خانواده ها به مراسمی لوکس تبدیل شده که به جای نمایش گذاشتن یکدلی، دورهمی دارایی ها و اقلام گران خانه خود را در این شب و حتی فضای مجازی به نمایش می گذارند.
از زمانی که تجملات و چشم و هم چشمی چاشنی سفره های شب یلدا شده این سنت دیرینه رنگ دیگری به خود گرفته به طوری که گاهی طول سفره های تشریفاتی این شب بیش از طول آخرین شب پاییزی میشود.
تا آنجاکه از چند روز مانده به طولانیترین شب سال ارائه دهندگان خدمات مخصوص این شب لیست کالاهای خود را در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی به نمایش میگذارند و برای نمونه کارهای خود مشتری جذب میکنند.
حال اینکه فلسفه شب یلدا چیزی جز نماد نیکیها و مهرورزی به یکدیگر و جنگیدن با ظلمت و رسیدن به سپیده و روشنایی نبوده است فلسفهای که امروز به آرامی در مردابی از تجملات در حال غرق شدن است و کسانی هم که توان همپا شدن با این تجملات را ندارند از خیر برگزاری چنین آئینهایی میگذرند.
امروز بدون توجه به ریشه های تجمل گرایی، چه بیان کنیم و چه کتمان، بخشی از جامعه و همچنین رسوم و آیین های اجتماعی ما مسموم تجمل گرایی و اشراف گرایی شده است.
شاید این زنگ خطری باشد برای به فراموشی سپرده شدن سنتهای خوبی که با ایرانی و فرهنگ ایران گره خورده و بخشی از هویت ما را شکل میدهد.
رضا غلامی - خبرنگار مرکز ساری
7335/
به خاطر می آورم زمانی نه چندان دور را که یلدا برایمان چه ارزشی داشت، آیینی که در سرد ترین زمان سال بوی گرمی ، صمیمیت و یکرنگی را از دودکش خانه به آسمان می رساند، یلدا شبی برای مرور خاطرات تکرار نشدنی بود و شبی بی پایان برای خوردنی های خوشمزه .
به یاد می آورم حضور تمام خانواده به دور کرسی گرمی که حرارتش را از دورهمی مان می گرفت و صدای جیر جیر چوب کرسی که دلیل قهقهه هایمان بود، چه ساده از ته دل می خندیدیم، خنده ای که امروز با سخت ترین بهانه ها ممکن می شود.
لبهای خندان و زحمت چند روزه و عجیب زنان خانواده برای تهیه خوراکی های خوشمره با وجود سرمای زمستان و پخت شیرینی کنجدی با دستان پدر بزرگ بر روی بخاری علاالدین که هنوز هم در میان خاطراتم عرض اندام می کند .
بوی تف داده تخم کدو حلوایی و گل آفتابگردان و سبزی های معطر برای شام که از حیاط خانه چیده می شد و بوی دستان مادربزرگ که میان آنان خودنمایی می کرد و هنوز هم در خاطراتم مرا به دوران خوش گذشته می برد، دورانی که از آن جز افسوسی بیش نمانده است .
امروز دیگر نه دودکشی است و نه کرسی و نه صمیمیتی، غذاها از بیرون سفارش داده و شیک ترین شیرینی ها از شیرینی فروشی های لوکس خریده می شود و بهترین های بازار بر روی میز ناهارخوری که جای کرسی را گرفته به نمایش نگاه ها گذاشته می شوند، گویی شب یلدا و حتی دیگر کهن آیین ها ، شب نبرد بی پایان 'شیک ترین' ها است.
از میوه و شیرینی و شام گرفته تا سنت ها و دیوان حافظ و مابقی مجموعه که پای بازشده تشریفات به آنها هم به صراحت نمایان است.
با ظهور شبکه های مجازی و یا به اصطلاح اجتماعی حرارت این نبرد جای حرارت گرمای دورهمی ها را گرفته است، بازار نمایش بهترین سفره یلدا ، بهترین غذاها و حتی بهترین اجزای خانه در درون کادر عکسی برای اینستاگرام و تلگرام آنقدر داغ است که طولانی ترین شب سال به سرعت انتشار یک عکس در فضای مجازی به پایان می رسد و دریغ از یک دورهمی دور از دغدغه های امروزی.
بهترین هایی که بیش تر آن ها همان شب یا فردای آن، سر از سطل زباله در می آورد و تنها تصویری مرده از آنها در حافظه تلفن همراهمان باقی می ماند .
کرسی یلداهای امروز تزیین شده با جعبه ای کوچک است که با وجود نا مرئی بودن امواج شادی آن، انگار طرفدارانش را مسحور کرده جعبه ای که به آن وای فای می گویند و هراز گاهی به شما چشمکی می زند .
یلدا این سالها برای برخی از خانواده ها به مراسمی لوکس تبدیل شده که به جای نمایش گذاشتن یکدلی، دورهمی دارایی ها و اقلام گران خانه خود را در این شب و حتی فضای مجازی به نمایش می گذارند.
از زمانی که تجملات و چشم و هم چشمی چاشنی سفره های شب یلدا شده این سنت دیرینه رنگ دیگری به خود گرفته به طوری که گاهی طول سفره های تشریفاتی این شب بیش از طول آخرین شب پاییزی میشود.
تا آنجاکه از چند روز مانده به طولانیترین شب سال ارائه دهندگان خدمات مخصوص این شب لیست کالاهای خود را در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی به نمایش میگذارند و برای نمونه کارهای خود مشتری جذب میکنند.
حال اینکه فلسفه شب یلدا چیزی جز نماد نیکیها و مهرورزی به یکدیگر و جنگیدن با ظلمت و رسیدن به سپیده و روشنایی نبوده است فلسفهای که امروز به آرامی در مردابی از تجملات در حال غرق شدن است و کسانی هم که توان همپا شدن با این تجملات را ندارند از خیر برگزاری چنین آئینهایی میگذرند.
امروز بدون توجه به ریشه های تجمل گرایی، چه بیان کنیم و چه کتمان، بخشی از جامعه و همچنین رسوم و آیین های اجتماعی ما مسموم تجمل گرایی و اشراف گرایی شده است.
شاید این زنگ خطری باشد برای به فراموشی سپرده شدن سنتهای خوبی که با ایرانی و فرهنگ ایران گره خورده و بخشی از هویت ما را شکل میدهد.
رضا غلامی - خبرنگار مرکز ساری
7335/
کپی شد