حکایت سرپاس مختار حکایت غریبی است؛ هرگاه نگاهی به تاریخ موسیقی و بزرگان موسیقی ایران می اندازیم و به او که چهره نام آشنای تاریخ این هنر در ایران است، برمی خوریم، دچار شگفتی و سردر گمی می شویم و این پرسش همواره در ذهنمان نقش می بندند که چگونه ممکن است هنر و هنرمند که عاطفی ترین و انسانی ترین وجه زندگی بشر است و رابطه تنگاتگی با لطافت طبع و روح حساس دارد، بتواند قسی القلب و شقی باشد؟
چگونه می توان باورکرد که ویولنیستی چیره دست چنان که در تاریخ نقل است، بتواند افراد بیشماری را به قتل برساند و فرمان قتل دهها و صدها انسان را صادر کند؟ آیا کسی که نغمه های روح بخش بسیاری ساخته و آثار دلنوازش همواره مورد تایید بزرگان و استادان این هنر والا بوده، همان سرپاس مختار رئیس شهربانی و عامل اعدام و شکنجه شمار بیشماری از آزادیخواهان است؟ مردی با دوشخصیت کاملا متصاد و متفاوت!
رضاشاه اعتماد و اعتقاد راسخی به مختاری داشت ؛ همین امر موجب شده بود تا او چنان فریفته و در چنبره ظلم و ستم قرار گیرد که شق انسانی هنرمندی خود را به فراموشی سپرد.
اینگونه نقل شد که هرگاه رضا شاه دچار بیخوابی می شد ، فرمان می داد تا سرپاس مختار با ویولنش به حضور بیاید. پس از حضورش ، رضا شاه که در بین آوازهای ایرانی به ماهور بیشتر علاقه داشت، در همان حالت که در بستر دراز کشیده بود، دستور نواختن این آواز را به سرپاس مختار می داد و او نیز اطاعت می کرد و پیش از اینکه آواز ماهور را به پایان برساند، رضا شاه به خواب می رفت.
اگرچه نام مختاری در تاریخ موسیقی ایران در کنار و همردیف نام مردان بزرگ موسیقی نظیر کلنل وزیری ، روح الله خالقی، مرتضی محجوبی و دیگران قرار دارد ، اما کسی را یارا و جرات آن نیست از او نامی برد ، چرا که چنین می داند که دامن خویش و ساحت مقدس هنر موسیقی با نام او لکه دار می شود، اما با این همه، واقعیت و تاریخ قابل انکار نیست و باید بپذیریم که او در کنار همه رنجباری که در زمان تصدی پست ریاست شهربانی، برای مردم و آزدیخواهان فراهم آورده بود ، ویولنیست چیره دستی بود که به اعتقاد هنرمندان بزرگ، نظیرش در کشور انگشت شمار هستند.
پس چرا و چگونه می شود که چنین باشد؟ آیا شخصیت این چنین داشتن، پاردوکسی حل نشدنی است؟ حکایت سرپاس مختار حکایت شگفت انگیز و غیرقابل پیش بینی بودن ساحت وجودی انسان است.
** تولد مختاری
رکن الدین مختاری (سرپاس مختار) در سال 1270 خورشیدی در تهران متولد شد. پدرش کریم ملقب به مختار السلطنه در دربار قاجار بود و در خانه بزرگی موسوم به پارک مختار السلطنه در خیابان ارامنۀ تهران سکنی داشت. از خرد سالی به ویولن علاقه مند بود، نواختن این ساز را نزد تقی دانشور و اسماعیل خان کمانچه کش فرا گرفت و بعد ها به عنوان آهنگساز و نوازنده ویولن در موسیقی ایرانی مطرح شد و در حال حاضر نیز ساخته هایش جزو آثار زیبا و به یاد ماندنی محسوب می شود.
رکن الدین برای گذراندن تحصیل به مدرسه تربیت سپرده شد و در این مدرسه با عبدالله دوامی که بعدها جزو بهترین خوانندگان و ردیف دانان موسیقی ایرانی شد، همکلاس بود.
** ویولن همسایه
زنده یاد روح الله خالقی در کتاب ' سرگذشت موسیقی ایران ' در بخش ' ویولن همسایه ' در مورد آشنایی خود با مختاری می نویسد: شب های تابستان در آجر فرش جلوی اتاق پنج دری روی قالیچه می نشستیم. یک فانوس قشنگ هم در کنارحوض مستطیل که نمای آن از سنگ بود قرار داشت و نیمی از حیاط را روشن می کرد و عطر گل های درهم اطلسی و شاه پسند مشام جان را تازه می کرد.
' پیرزن اصفهانی خوش صحبتی در خانه ما بود که قصه می گفت ، بعد از شام روی تخت بزرگی که چندین تختخواب رویش جا می گرفت دراز می کشیدیم و پیرزن قصه را آغاز می کرد. در همین اثنا صدای ویولن از خانه همسایه به گوش می رسید. ما هم طوری به این صدا مانوس بودیم که سکوت می کردیم و گوش می دادیم و با نغمه آن ساز به خواب می رفتیم.
نوازنده ویولن یک صاحب منصب نظمیه بود که پشت منزل ما در پارک پدرش منزل داشت. مادرم برای من که تا آن موقع هنوز شکل ویولن را ندیده بودم گفته بود که این ساز شبیه کمانچه است و برای نواختن، آن را زیر چانه قرار داده و با کمانی که آن را آرشه می نامند نواخته می شود. در کودکی مکرر با نوای ویولن او به خواب رفته بودم و همیشه آرزو می کردم که من هم بتوانم روزی این ساز را بنوازم.
از مادرم اجازه خواستم تا برای فراگیری ویولن نزد همان همسایه بروم. او تبسمی کرد و گفت حالا خیلی زود است. از این گذشته آقای همسایه که تدریس نمی کند و شنیدن صدای ویولنش هم برای هر کس میسر نیست. از حسن تصادف است که ما در جوار او هستیم و آهنگ سازش را گاهی می شنویم. دراین خصوص بهتر است با کسی صحبت نکنی زیرا وضع اداری او این اجازه را نمی دهد که به نام ساز زن که در اذهان مردم شغل آبرومندی نیست شهرت پیدا کند. ممکن است بفهمد و تابستان ها درهای اتاقش را ببندد که مثل ایام زمستان از صدای سازش محروم شویم. این خاطره در ذهن من ماند تا بعد از اینکه به تحصیل موسیقی پرداختم متوجه شدم که همسایه قدیمی ما رکن الدین نختاری یکی از هنرمندان سرشناس عهد خود بوده است. '
** پیش در آمد
ساخته شدن پیش درآمد و اضافه شدن این فرم به موسیقی سنتی ایرانی از نو آوری های مهمی است که در آن دوران صورت گرفت. اما به درستی معلوم نیست که این ابداع توسط درویش خان صورت گرفته یا مختاری درساختنش همت گماشت.
در هر صورت تسلط مختاری بر ردیف ، دستگاه و گوشه های موسیقی ایرانی کاملا مشهود و مثال زدنی است. به کارگیری تنوع ریتم گاه در آثارش چنان است که پیش از او سابقه نداشت. مانند پیش در آمد ماهور که برای نخستین بار در وزن های مختلف ساخت و شاید به همین دلیل است که زنده یاد داریوش صفوت اورا در احساس ضرب بی همتا می داند.
درمیان آثارمختاری تصانیفی هم به چشم می خوردکه اشعار بیشتر آنهارا ملک الشعرای بهار سروده است.
** درگذشت
مختاری در دوازدهم شهریورماه 1352 در هشتاد و دو سالگی به درود حیات گفت و نتوانست به وعده ای که چند ماه پیش از مرگش داده بود عمل کند. زیرا قرار بود آنچه را که از موسیقی می داند بر روی نوار ضبط و به رایگان در اختیار سازمان رادیو و تلویزیون آن زمان قرار دهد.
وی بجز شهرت و جایگاه رفیعش در عرصه موسیقی، به عنوان رئیس شهربانی رضا شاه در دوره ای از بحرانی ترین روزهای این دیار چهره ای نام آشناست و قصاوت و بیرحمی او هرگز از تاریخ این مرز و بوم پاک نمی شود.
سرپاس مختار در تهران دوستان بسیاری داشت که هر از چند گاه سازش را برای آنان به صدا در می آورد که از آن جمله می توان امیر شوکت الملک علم را نام برد. مختاری با هنرمندان عصر خود ارتباطی مانوس داشت و در مواردی به یاری آنان نیز می شتافت. به عنوان مثال وقتی قمرالملوک وزیری از نداشتن خانه رنج می برد وی یکی از اتاق های خانه اش را در اختیارش گذاشت.
استاد علی اصغر بهاری نوازنده نام آشنای کمانچه در خاطراتش نقل می کند که چند سالی به واسطه کمک مختاری خدمت سربازی اش را به تعویق انداخت و این درحالی است که مختاری به عنوان افسر در نظمیه رضاشاه انجام وظیفه می کند.
سرپاس مختار در فاصله بین سال های 1313 تا 1320 رئیس شهربانی بود و این در حالی است که پیش از او روسایی چند از کار کنار گذاشته بودند.
او با تمام قوا در برابر نیروهایی که مقابل شاه ایستاده بودند قرار گرفت و حاضر به کوچکترین انعطافی نبود و همین موضوع دستان هنرمندش را آلوده خون کسانی کرد که بسیاری از آنان برای پیشرفت ایران مبارزه می کردند. اما دیری نپایید که حکومت شاه از هم پاشید و مردم مختاری را به پای میز محاکمه کشاندند.
روایت است که مختاری در طول مدت زندانی بودنش قطعات بسیاری ساخت. پس از آزادی اداره هنرهای زیبا مدرسه شبانه ای برای تدریس موسیقی به وجود آورد و ریاست آن را به عهده گرفت. هر چند که دیگر به مقام ریاست شهربانی بازنگشت اما همچنان در دربار راه داشت و کار موسیقی را نیز تا آخر عمر رها نکرد.
مختاری درسال 1335 به عنوان یکی از اعضاء هیات مدیره انجمن اشاعه و اعتلای موسیقی انتخاب شد و تقریبا در همان موقع عبدالله دوامی به دعوت او به مدرسه هنرهای زیبا راه یافت.
او رغبت زیادی به حفظ گنجینه های موسیقی سنتی نشان می داد. بعد از مرگ مختاری آثارش این جا و آن جا به اجرا در می آمد و حتی گاهی هم به صورت نوار در اختیار علاقه مندان قرار می گرفت که از جمله نواری به نام 'آوازهای دیروز' است که در سال 1356 توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شد.
این نوار شامل آثاری از رکن الدین مختاری، علینقی وزیری، ابوالحسن صبا و روح الله خالقی بود که استاد فرامرز پایور سال ها پیش ساخته های او را نت نویسی کرد و اخیرا نیز ارشد طهماسبی به جمع آوری آثارش پرداخته است.
هر چند که سال ها از خاموشی مختاری می گذرد اما هنوزهم آثار او در آموزشگاه های موسیقی تدریس شده و در بسیاری از کنسرت های موسیقی اصیل ایرانی به روی صحنه می رود.
خبرنگار : زهره کرمی ** انتشار دهنده : حسن فلاحتی
7330/1654
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.