داستان چوب وکاغذ؛ حکایت صدها کارخانه ای است که روزگاری رونق داشته اند وبه هرحربه ای تعطیل شدند! وصدای کارگران درهیاهوها گم شد.

چوب وکاغذ؛ صنعتی که سالهاست برندبرترمازندران است؛ نامی آشنا برای همه مسئولان ازرییس جمهورتا وزیرو وکیل!

چوب وکاغذ؛ یعنی نشان سرزندگی صنعت درخطه ای ازایران عزیز که صنعت را به بیراهه بردند وزمینگیرش کردند!

چوب وکاغذ؛ یعنی زندگی، امید ونشاط، آینده، معاش هزاران کارگر!

چوب وکاغذ؛ شکست تحریم ها، افتخارملی؛ خودکفایی و... وامروز...؟!

امروزبرند برترصنعت مازندران وایران دربیم ورجاء به سرمی برد؛ "چوب وکاغذ" می ماند؟

وزیرمحترم صنعت ومعدن ازافزایش تعرفه واردات کاغذ سخن گفته ودبیر اتحادیه تولید کنندگان کاغذ درکشوراین سخن وزیر را به فال نیک گرفته وشاید... شاید گامی درجهت حمایت ازتولید داخلی باشد!

ممنون آقای وزیر! ولی حالاچرا؟!

"چوب وکاغذ " هویت وافتخارشما بوده آقای وزیر! ویترین افتخارات مسئولان کشور واستان بوده!

بزرگ ترین کارخانه تولید کاغذ درکشورکه تحریم ها نتوانستند شکستش دهند؛ به لطف نامهربانی ها و محبت های آنچنانی برخی عزیزان مسئول آرام آرام دارد ازپای درمی آید! مبارک است انشاء اله!

چه فرقی می کند؛ چوب وکاغذ باشد یا نه! مگراین همه کارخانه معظم استان تعطیل شدند، به کسی برخورد؟ این هم یکی ازآن کارخانه ها!

خب افتخاروزیرصنعت بوده که بوده! افتخارصنعت ایران ومازندران بوده که بوده! مگرنساجی های مازندران افتخاراستان وکشورنبودند؟

دورانی که مدیرعامل سابق چوب وکاغذ با چنگ ودندان این کارخانه را سرپا نگاه داشت ونگذاشت آب ازآب تکان بخورد؛ مگرکسی حال این شرکت ودوهزارکارگرش را پرسید؟ مگروقتی محصولات درانبارهای شرکت انباشته می شد؛ کسی دستورداد که واردات را متوقف کنند؟

زمانی که برخی وزارتخانه های محترم کاغذهای خارجی وارد می کردند وبه ریش تولیدات داخلی می خندیدند؛ آن زمان مسئولان محترم ودلسوز صنعت کجا بودند؟!

آن زمانی که تصمیم گرفتند تغییرات مدیریتی درچوب وکاغذ مازندران ایجاد کنند؛ چه فکری درذهن مبارک تصمیم گیرندگان شکل می گرفت؛ احیاء ورونق کارخانه ویا رکود وتعطیلی این غول صنعت!! مگرنباید هرتغییری منجر به بهبودی اوضاع شود؟

امروزدرکارخانه چوب وکاغذ مازندران چه خبراست؟ تغییرات مدیریتی چه تحولی دروضعیت کارخانه ایجاد کرده؟ مسئولان محترم کشوری واستانی چه می کنند؟

امروزافزایش تعرفه واردات کاغذ- البته اگرخدای ناکرده عملی شود- چه دردی ازچوب وکاغذ مازندران درمان خواهد کرد وقتی نفس این کارخانه به شمارش افتاده!!

تکلیف دو هزارکارگر وخانواده هایشان چه خواهد شد؟ با تعطیلی این کارخانه – که دورازذهن نیست- چه کسانی سودخواهند برد؟ وزیر و وکیل ونماینده علی دولت دراستان چه می کنند؟ آیاخبردیگری هست که آرامش درنزداین عزیزان موج می زند؟

نکند می خواهند تکذیب کنند که کارخانه چوب وکاغذ حالش خوب نیست! آنانی که با تخطئه وتهمت زنی به مدیران سابق شرکت آمدند وبرصندلی ریاست تکیه زدند؛ امروز ودراین چند ماه چه کرده اند؟

خداوکیلی به وجدان خود رجوع کنید و بفرمایید برای ادامه تولید ورونق چوب وکاغذ مازندران آمدند ویااین که ذبح کنند این زبان بسته پرازرازها را؟!

مدیران کنونی چوب وکاغذ مازندران ازصنعت وفرصتها وتهدیدات پیش روی آن چه می دانند؟ چرا سکوت! بگویند تا به اصطلاح بدخواهان چوب وکاغذ مازندران دهانشان را قفل بزنند و خفه خون بگیرند!!

تغییرات مدیرعامل چوب وکاغذ و معارفه و تودیع چند ماهه شرکت این شرکت را بحالت تست آموزی در آورده است.

عزیزان چوب وکاغذ شرکت زندگی بخش است نمیشود درهرآزمونی این شرکت را قرار داد و با زندگی هزاران کارگر بازی کرد.

بپذیرید اشتباه کردید. هنوز هم دیرنیست در سال اشتغال و تولید به هر دو موضوع فکرکنید بدانید هم دارد اشتغال از بین میرود و هم تولید.

واگرسکوت واقدامات پنهانی ادامه پیدا کند؛ شاید درآیند ه ای نه چندان دور سکوت جاده ها پرازصدای فریاد کارگرانی شود که جاده بسته اند؛ آن وقت چه خواهید کرد؟ بازهم سکوت!

البته ما ساده ایم وخوش خیال؛

داستان چوب وکاغذ؛ حکایت صدها کارخانه ای است که روزگاری رونق داشته اند وبه هرحربه ای تعطیل شدند! وصدای کارگران درهیاهوها گم شد؛ فریاد مظلومیت آنها را هیچکس نشنید وکاخ ها برپاشدند ازمال های نامشروعی که بند بندشان مظلومیت کارگران را فریاد می زدند!!

وامروز... نمی خواهم ازحال امروزکارگرانی بگویم که ده سال پیش خانه نشین شدند وامروزهمچنان ساکن خانه هایی هستند که شادی ونشاط درآنها گمگشته!

التماس می کنم ! وزیر ووکیل! مسئولان استانی ودرراس آنها آقای استاندار! نگذارند چوب وکاغذ به قهقرا برود؛ نگذارند شادی دردل کارگران بمیرد! نگذارید چوب وکاغذ را به آتش بکشانند آنانی که درآتش زدن اموال این ملت وغارت وچپاول حرفه ای شده اند!!

کارگری می گفت: یعنی بعد ازنوروزامیدوار باشیم که چوب وکاغذی هست وزندگی ادامه دارد؛ گفتم: مطمئن باشید! مملکت قانون دارد؛ رهبری دلسوزوفرزانه دارد؛ وزیری دارد که چوب وکاغذ هویت اوست؛ استان وکلایی دارد استوار واستانداری که برای مازندران آبرویش را گرو گذاشته و....

و... وامیدوارم وعده هایم دروغ نباشند؛ آخرمن درپیشگاه الهی یک سرسوزنی اعتباردارم!

فرامرزدرخشنده

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.