جوانان سرمایه های ارزشمند هر کشوری هستند و هیچ شکی نیست که آینده را این قشر فعال و خلاق و پویا می سازد؛ اگر در مسیر صحیح به کار گرفته شوند.
جوانان سرمایه های ارزشمند هر کشوری هستند و هیچ شکی نیست که آینده را این قشر فعال و خلاق و پویا می سازد؛ اگر در مسیر صحیح به کار گرفته شوند.
ایران کشوری جوان است و البته آرام آرام رو به پیری می رود و البته هنوز هم جوان است و البته اگر قدر این موقعیت را بدانیم و البته اگر مسئولان قدر این فرصت طلایی را بدانند و البته اگر اجازه ندهیم هرز برود!
یک نماینده کارگری در شهرداری ساری صحبت هایی کرده که بسیار متاثر کننده و مایه تاسف است؛ در شرکت های پیمانکاری طرف قرارداد شهرداری ساری آدم هایی مشغول به کارند که بعضاً فوق لیسانس و دکترا هستند! برخی از آنها ترجیح می دهند در شیفت شب کار کنند تا دور از نگاه همشهریان باشند و یا عینک دودی می زنند و کلاه بر سرشان می گذارند تا شناخته نشوند!
توجه کنید! در شرکت های پیمانکاری طرف قرارداد شهرداری کارگران در مشاغلی همچون جمع آوری و حمل زباله؛ رفت و روب و فضای سبز مشغول به کار هستند! در این شرکت ها بعضاً افرادی از فرط بیکاری شاغلند که دارای مدارک کارشناسی ارشد و دکترا می باشند!
البته کارکردن و تلاش برای معاش حلال عیب نیست و احترام خاصی را برای کارگران زخمتکش در بخش های مختلف شهرداری قائلیم اما اگر صحبت های رئیس شورای کارگری شهرداری ساری درست باشد که به احتمال زیاد قرین صحت است؛ باید گفت دریغا وای بر ما که چه کرده ایم با این جوانان محجوب و پر از غرور جوانی!
قصد نداریم هیچ سازمان و نهادی را زیر سوال ببریم و احد الناسی را زیر تیغ انتقاد قطعه قطعه نماییم؛ اما سوال این است که فوق لیسانس عمران و دکترای مکانیک در شرکت های طرف قرارداد شهرداری چه می کنند که با رشته تحصیلی اشان منطبق باشد!
چند سال پیش که شنیدم در فرودگاه بین المللی امام خمینی (ره) و در کارهای خدمانی صدها نفر تحصیل کرده با پنهان کردن مدارک خود با عنوان دیپلمه مشغول به کار شده اند؛ متاسف شدم اما گویی اکنون همه چیز علنی شده و دیگر مدارک را پنهان نمی کنند و آقای دکتر... در فضای سبز شاغل اند و جناب مهندس ... احتمالاً شب تا صبح خیابان ها را رفت و روب می کنند؛ برای آن که از دست غول بی شاخ و دم بیکاری در امان باشند!!
من که تا ساعاتی بعد از انجام مصاحبه با رئیس شورای کارگری شهرداری ساری سردرد داشتم و بغض امانم را بریده بود و نمی دانم وقتی مخاطبان محترم متن گفت وگوی ما را خواندند چه حالی داشتند!
وقتی فریاد می زنیم و قلم می زنیم که آمار فارغ التحصیلان بیکار در استان مازندران نگران کننده است و مسئولان محترم کاری انجام نمی دهند و یا کاری از دستشان بر نمی آید.
وقتی از بیکاری جوانان می گوییم و مسئولان می فرمایند مهارت کسب نمایند و مهارت آموزان آه در بساط ندارند تا شغلی و کاری به راه بیاندازند و هیچ شخص و نهاد مسئولی قدمی بر نمی دارد و همه چیز درحد حرف است؛ چه باید کرد؟
اشتغال خوب است و شاغل شدن جوانان مسرت بخش می باشد اما چگونه و به چه نحوی؟ آیا می پذیرید که جوان عزیزتان بعد از عمری درس خواندن و گرفتن مدارک عالیه در مشاغلی همچون آنچه در بالا گفته شد؛ مشغول به کار شود؟
40 سال از عمر انقلاب عزیز اسلامی امان گذشت؛ اکنون این انقلاب به پختگی کاملی رسیده و مسئولان محترم نیز مراحل مختلف آزمایش و خطا را پشت سرگذاشته و به درجه ای از یقین و اعتماد رسیده اند؛ اما نتیجه چه؟
سوال این است و انتظار داریم مسئولان محترم در استان جواب قانع کننده ای بدهند؛ در این سالها شما بزرگواران و مدیران و نمایندگان معزز مازندران برای اشتغال جوانان چه کرده اید؟
وجدانا و انصافاً وقتی چنین خبرهایی را مطالعه می کنند؛ مسئولان استان از استاندار محترم گرفته تا مدیران کل و متولیان نهادهای مسئول چه حالی را پیدا می کنند؟
برنامه های توسعه استان در قالب برنامه های پنج ساله کشوری در استان مازندران در چه مواردی متمرکز شده و سهم اشتغال جوانان به خصوص تحصیل کرده ها از این برنامه ها چیست؟
سهم وزارتخانه های صمت و تعاون و کار و... در اشتغال جوانان استان چه میزان است؟ مسئولان محترم مازندران چه برنامه هایی در خصوص اجرای طرح های اشتغال زا دارند؟ تکلیف کارخانه هایی که به هر دلیلی در رکود به سرمی برند، چه می شود؟
سهم بخش های کشاورزی و خدمات و صنعت گردشگری در بحث اشتغال جوانان استان چه میزان است و آیا نظارتی جدی بر عملکرد متولیان این بخش ها اعمال می شود؟
در باب بیکاری جوانان عزیز استان مازندران بسیار گفته شده و بسیارگفته اند و دیگر هیچ!
امروز اگر در پیشگاه الهی و نزد وجدان خویش احساس مسئولیت نمائیم شاید از همین فردا کمر همت ببندیم و کاری کنیم و اگر این چنین نباشد؛ 40 سال دیگر هم بگذرد؛ قطع به یقین آیندگان همین هایی را خواهند نوشت که امروز با کمال تاسف می نویسیم و غبطه می خوریم که می توانستیم کاری کنیم و نکردیم!
خدایا چنان کن سرانجام کار/تو خوشنود باشی و ما رستگار
محمد درخشنده