در این یاداشت به قلم مجتبی ترکارانی رئیس انجمن جامعه شناسی لرستان آمده است: در اوایل این هفته در جلسه ای با عنوان جمعی از نخبگان لرستان میزبان جناب آقای نهاوندیان معاون اقتصادی رییس جمهور بودیم. در این جلسه فرصتی دست داد تا بنده به عنوان یک محقق اجتماعی در فرصت کوتاه خلاصهای از وضعیت اجتماعی استان را به اطلاع ایشان برسانم و در آنجا به وضعیت حاد آسیب های اجتماعی در استان و رتبه بالای کشوری استان در بسیاری از موارد اشاره کردم.
این موضوع مورد انتقاد یکی از مسئولین حاضر در آن جلسه قرار گرفت و با بیان اینکه وضعیت استان در آسیب های اجتماعی خیلی بحرانی نیست به نوعی بنده را به سیاه نمایی و ارایه تصویر تیره و تار از استان متهم کردند. البته بنده به حرمت اینکه ایشان یکی از مسئولان رده بالای استان است وارد مجادله با ایشان نشدم.
ولی لازم دیدم در اینجا از خود و محققینی دفاع کنم که به خاطر بیان واقعیت ها مورد ملامت و سرزنش اصحاب قدرت قرار می گیرند و مدعی هستند که شما عادت کرده اید که سیاه نمایی کنید و خوبی ها را نادیده بگیرید و بدی ها را بزرگنمایی کنید.
در این یادداشت بهدنبال آن هستم که اثبات کنم این گفته ها واقع نمایی است نه سیاه نمایی!
1- اول اینکه تفاوت جایگاه ها و موقعیت در نوع استدلال افراد موثر است. یک محقق و منتقد اجتماعی سعی می کند واقعیت ها و یا برداشت خود را از واقعیت های جامعه بیان کند و در این مسیر وضع موجود را قانع کننده ندانسته و نسبت به این وضع ناراضی است و با دیدن نیمه خالی لیوان به دنبال آن است با بیان نقادانه خویش وضع موجود را تغییر دهد.
در حالی که یک مدیر یا سیاستگذار سعی می کند وضع موجود را توجیه نموده و از این وضعیت دفاع کند و با دیدن نیمه پر لیوان، خوش بینانه واقعیت ها را مطلوب و مناسب جلوه دهد. بنابراین طبیعی است که در نوع نگاه این دو گروه تفاوت زیادی وجود داشته باشد. آنچه که میتواند این اختلاف دیدگاه ها را کاهش دهد، داشتن آمار دقیق و به روز و شفافی از شاخصهای اجتماعی است. متاسفانه در جامعه ما هم آمار دقیق و به روزی از آسیبهای اجتماعی وجود ندارد و اگر آماری هم وجود دارد به صورت محرمانه در کشوی میز مدیران پنهان شده و در دسترس محققان و جامعه قرار نمی گیرد. بنابراین مدیرانی که آمار را محرمانه می کنند خود با زبان بی زبانی اقرار می کنند که وضعیت مطلوب نیست و همین پنهان کاری خود به نوعی اثبات کننده گفته محققان است که ما وضعیت مناسبی در آسیب های اجتماعی نداریم.
2- وظیفه یک محقق اجتماعی این است که براساس تحقیق خویش واقعیت ها را بیان می کند. بنابراین محقق سیاه نمایی نمی کند بلکه این واقعیت ها سیاه و تیره هستند.
اگر ملامتی است به این است که چه عملکردی باعث چنین وضع تیرهای شده است. وظیفه یک مدیر و مسئول اجرایی انجام کار درست است و نباید به خاطر انجام کار درست انتظارتشویق داشته باشد ولی بهخاطر عملکرد منفی باید مورد ملامت و انتقاد قرار بگیرد. در مقابل منتقد و مصلح اجتماعی وظیفهای برای گفتن خوبیها ندارد بلکه باید ضعف ها و کجی ها را بیشتر بیان کند تا باعث بهبود اوضاع شود البته که در بیان واقعیت باید منصف و عادل باشد ولی در ارزیابی و مسئولیت اجتماعی روشن است که هیچ کس خنثی نیست و همه دارای موضع گیری ارزشی هستند.
3- واقعیت آن است که استان لرستان به خاطر توسعه نیافتگی و فقر و تبعیض در حوزه آسیب های اجتماعی مانند نرخ خودکشی، طلاق، اعتیاد، مهاجرت و بیکاری چند دهه است که وضع مطلوبی ندارد و در ردههای بالای کشوری است.
بنابراین مهم نیست که این استان به ضرب، بازی کردن با آمار و ارقام دوپله بالاتر و یا پایین تر از میانگین کشوری باشد. مهم این است که همه معترضند که ساختار اجتماعی ما بیمار است و باید برای آن فکری اساسی کرد. (دیدن کودکان کار در خیابان و افراد نیازمند کاسه به دست و معتادین کارتن خواب خود گواهی بر وجود مسایل اجتماعی است) وقتی نرم میانگین کشوری یک آسیب اجتماعی در جامعه از حالت نرمال فاصله گرفته و وارد محدوده نابهنجار شده است.
بنابراین فرقی ندارد یک استان زیر میانگین و یا بالای میانگین باشد. همه در وضعیت نامناسبی هستند. بنابراین دلخوش بودن به رتبه های آماری تنها برای رضایت خود و کسب رضایت بالادستان است. تاسف بارتر این است که استان ما در بسیاری ازاین شاخصهای بحرانی از میانگین کشوری هم خیلی بالاتر است.
4- نکته آخر اینکه آمارهای آسیب های اجتماعی با این مشکل روش شناختی مواجه هستند که بسیاری از آنها در مراجع مربوطه درست ثبت نشده و یا در محاسبه آنها دقت کافی وجود ندارد و یا هرسازمانی آن را به شیوه ای سنجش می کند.
علاوه بر این ها بسیاری از حوادث اجتماعی در آمارهای رسمی ثبت نشده و بهخاطر بار فرهنگی و فشار اطرافیان در خانهها پنهان مانده و یا در سطوح خویشاوندی و محلی حل و فصل شده و به مراجع رسمی کشیده نمیشوند. (مانند همسرآزاری، کودک آزاری، اعتیاد و برخوردهای خیابانی) بنابراین می توان ادعا کرد بدلایل فوق بسیاری از این شاخص های اجتماعی در لرستان منعکس کننده کامل واقعیت نیستند و همیشه میزان واقعی آنها را باید به صورت ضریبی چند برابر از آمار رسمی در نظر گرفت. (نرخ بیکاری را که رسمی ترین و عینی ترین شاخص اقتصادی است، همگان به یاد داریم در دوره استاندار قبلی با نوعی بازی کردن با آمار به چه وضعی رسید!) در جامعه ای که نرخ خودکشی و یا نرخ مهاجرت و طلاق بالاست خود نشان از نگرانی های جدی در دیگر شاخص ها دارد که خودش را در این شاخص ها نشان می دهد.
بدین روی از مسئولان دولتی که ادعای دلسوزی و خردمندی دارند انتظار می رود با کلمات زیبا، واقعیت نازیبای جامعه را پوشش ندهند. یافته های تحقیقاتی و مشاهدات عمیق جامعه شناختی به ما می گوید وضع جامعه در حد بحرانی است.
فقر و آسیبهای اجتماعی و بیکاری و ناامیدی و مهاجرت و بیعدالتی توان مردم را گرفته است. اگر مصلحانی این درد را با بهداشتی ترین کلمات بیان می کنند به جای ساکت کردن آنها بدنبال راه حلی برای کاهش این مشکلات باشیم.
با ملت خویش شفاف و صادق باشیم و بدانیم تنها محرم مشکلات این مردم خودشان هستند. بیماری را کتمان نکنیم چرا که تشخیص زودهنگام و درمان در اوایل بیماری می تواند نجات بخش باشد.
محققان اجتماعی تشخیص دهنده دردهای اجتماع و واگوکننده و درمان کننده آن هستند.
منبع: هفته نامه سیمره
1920/3022
این موضوع مورد انتقاد یکی از مسئولین حاضر در آن جلسه قرار گرفت و با بیان اینکه وضعیت استان در آسیب های اجتماعی خیلی بحرانی نیست به نوعی بنده را به سیاه نمایی و ارایه تصویر تیره و تار از استان متهم کردند. البته بنده به حرمت اینکه ایشان یکی از مسئولان رده بالای استان است وارد مجادله با ایشان نشدم.
ولی لازم دیدم در اینجا از خود و محققینی دفاع کنم که به خاطر بیان واقعیت ها مورد ملامت و سرزنش اصحاب قدرت قرار می گیرند و مدعی هستند که شما عادت کرده اید که سیاه نمایی کنید و خوبی ها را نادیده بگیرید و بدی ها را بزرگنمایی کنید.
در این یادداشت بهدنبال آن هستم که اثبات کنم این گفته ها واقع نمایی است نه سیاه نمایی!
1- اول اینکه تفاوت جایگاه ها و موقعیت در نوع استدلال افراد موثر است. یک محقق و منتقد اجتماعی سعی می کند واقعیت ها و یا برداشت خود را از واقعیت های جامعه بیان کند و در این مسیر وضع موجود را قانع کننده ندانسته و نسبت به این وضع ناراضی است و با دیدن نیمه خالی لیوان به دنبال آن است با بیان نقادانه خویش وضع موجود را تغییر دهد.
در حالی که یک مدیر یا سیاستگذار سعی می کند وضع موجود را توجیه نموده و از این وضعیت دفاع کند و با دیدن نیمه پر لیوان، خوش بینانه واقعیت ها را مطلوب و مناسب جلوه دهد. بنابراین طبیعی است که در نوع نگاه این دو گروه تفاوت زیادی وجود داشته باشد. آنچه که میتواند این اختلاف دیدگاه ها را کاهش دهد، داشتن آمار دقیق و به روز و شفافی از شاخصهای اجتماعی است. متاسفانه در جامعه ما هم آمار دقیق و به روزی از آسیبهای اجتماعی وجود ندارد و اگر آماری هم وجود دارد به صورت محرمانه در کشوی میز مدیران پنهان شده و در دسترس محققان و جامعه قرار نمی گیرد. بنابراین مدیرانی که آمار را محرمانه می کنند خود با زبان بی زبانی اقرار می کنند که وضعیت مطلوب نیست و همین پنهان کاری خود به نوعی اثبات کننده گفته محققان است که ما وضعیت مناسبی در آسیب های اجتماعی نداریم.
2- وظیفه یک محقق اجتماعی این است که براساس تحقیق خویش واقعیت ها را بیان می کند. بنابراین محقق سیاه نمایی نمی کند بلکه این واقعیت ها سیاه و تیره هستند.
اگر ملامتی است به این است که چه عملکردی باعث چنین وضع تیرهای شده است. وظیفه یک مدیر و مسئول اجرایی انجام کار درست است و نباید به خاطر انجام کار درست انتظارتشویق داشته باشد ولی بهخاطر عملکرد منفی باید مورد ملامت و انتقاد قرار بگیرد. در مقابل منتقد و مصلح اجتماعی وظیفهای برای گفتن خوبیها ندارد بلکه باید ضعف ها و کجی ها را بیشتر بیان کند تا باعث بهبود اوضاع شود البته که در بیان واقعیت باید منصف و عادل باشد ولی در ارزیابی و مسئولیت اجتماعی روشن است که هیچ کس خنثی نیست و همه دارای موضع گیری ارزشی هستند.
3- واقعیت آن است که استان لرستان به خاطر توسعه نیافتگی و فقر و تبعیض در حوزه آسیب های اجتماعی مانند نرخ خودکشی، طلاق، اعتیاد، مهاجرت و بیکاری چند دهه است که وضع مطلوبی ندارد و در ردههای بالای کشوری است.
بنابراین مهم نیست که این استان به ضرب، بازی کردن با آمار و ارقام دوپله بالاتر و یا پایین تر از میانگین کشوری باشد. مهم این است که همه معترضند که ساختار اجتماعی ما بیمار است و باید برای آن فکری اساسی کرد. (دیدن کودکان کار در خیابان و افراد نیازمند کاسه به دست و معتادین کارتن خواب خود گواهی بر وجود مسایل اجتماعی است) وقتی نرم میانگین کشوری یک آسیب اجتماعی در جامعه از حالت نرمال فاصله گرفته و وارد محدوده نابهنجار شده است.
بنابراین فرقی ندارد یک استان زیر میانگین و یا بالای میانگین باشد. همه در وضعیت نامناسبی هستند. بنابراین دلخوش بودن به رتبه های آماری تنها برای رضایت خود و کسب رضایت بالادستان است. تاسف بارتر این است که استان ما در بسیاری ازاین شاخصهای بحرانی از میانگین کشوری هم خیلی بالاتر است.
4- نکته آخر اینکه آمارهای آسیب های اجتماعی با این مشکل روش شناختی مواجه هستند که بسیاری از آنها در مراجع مربوطه درست ثبت نشده و یا در محاسبه آنها دقت کافی وجود ندارد و یا هرسازمانی آن را به شیوه ای سنجش می کند.
علاوه بر این ها بسیاری از حوادث اجتماعی در آمارهای رسمی ثبت نشده و بهخاطر بار فرهنگی و فشار اطرافیان در خانهها پنهان مانده و یا در سطوح خویشاوندی و محلی حل و فصل شده و به مراجع رسمی کشیده نمیشوند. (مانند همسرآزاری، کودک آزاری، اعتیاد و برخوردهای خیابانی) بنابراین می توان ادعا کرد بدلایل فوق بسیاری از این شاخص های اجتماعی در لرستان منعکس کننده کامل واقعیت نیستند و همیشه میزان واقعی آنها را باید به صورت ضریبی چند برابر از آمار رسمی در نظر گرفت. (نرخ بیکاری را که رسمی ترین و عینی ترین شاخص اقتصادی است، همگان به یاد داریم در دوره استاندار قبلی با نوعی بازی کردن با آمار به چه وضعی رسید!) در جامعه ای که نرخ خودکشی و یا نرخ مهاجرت و طلاق بالاست خود نشان از نگرانی های جدی در دیگر شاخص ها دارد که خودش را در این شاخص ها نشان می دهد.
بدین روی از مسئولان دولتی که ادعای دلسوزی و خردمندی دارند انتظار می رود با کلمات زیبا، واقعیت نازیبای جامعه را پوشش ندهند. یافته های تحقیقاتی و مشاهدات عمیق جامعه شناختی به ما می گوید وضع جامعه در حد بحرانی است.
فقر و آسیبهای اجتماعی و بیکاری و ناامیدی و مهاجرت و بیعدالتی توان مردم را گرفته است. اگر مصلحانی این درد را با بهداشتی ترین کلمات بیان می کنند به جای ساکت کردن آنها بدنبال راه حلی برای کاهش این مشکلات باشیم.
با ملت خویش شفاف و صادق باشیم و بدانیم تنها محرم مشکلات این مردم خودشان هستند. بیماری را کتمان نکنیم چرا که تشخیص زودهنگام و درمان در اوایل بیماری می تواند نجات بخش باشد.
محققان اجتماعی تشخیص دهنده دردهای اجتماع و واگوکننده و درمان کننده آن هستند.
منبع: هفته نامه سیمره
1920/3022
کپی شد