قلم بارها نشان داده است که در معرفی مردان بی ادعای خدا توانامند نیست و در راه توصیف ارتباط ژرف و معنوی ایشان با حضرت حق و تشریح مراتب عشق فروزان عرفانی و رازگونه شان با مقام ربوبیت از پای می افتد.
مشکل آنجا است که واژگان در دسترس برای راه بردن به این وادی کم طاقت هستند و اصطلاحات در گردش میان ما در مسیر فهم و انتقال این مفاهیم نحیف و ناتوان. چگونه می توان شورانگیزی جذبه های معنوی و دل انگیزی عطر و ریحان ارواح عرفانی را با دیگران سهیم شد؟
مگر می توان سرور حاصل از مناجاتی را بازگفت که به رغم ناتوانی ذهن خاک آلود فرش نشینان از استماع آن، در کنگره ارتباطی عاشقانه با خداوند پیچیده است و پژواکی بلند و رسا را در گوش جان زاهدی بی ادعا و عالمی فارغ از دنیا و ما فیها سبب شده است؟
آری سخن گفتن از شخصیت هایی که درونی گسترده و روحی ژرف نگر دارند سخت است؛ هرچند، از رهگذر توصیف برخی نشانه‌ها و ویژگی های بیرونی ایشان، که گاه در زندگی روزمره و روابط فردی یا اجتماعی شان بروز و ظهوری می یابد، می توان راهی یافت به بخشی از روح پر رمز و راز و جان مطمئن شان. آیت الله مروجی از جمله این شخصیت ها بود؛ نفسی «مطمئن» به دریای لطف خداوندگار خویش و جانی نشسته در ساحل «زهد» و کرانه «ایمان».
اکنون که هشت سال از عروج ایشان به دیار دلدار می گذرد، بر خود لازم و فرض می دانم تا به برخی از ویژگی ها و آثار ظهور یافته در نمای بیرونی زندگی ایشان بپردازم؛ بلکه این تلاش راهی باشد به درون آن پوینده راه عرفان و عاشق وادی ایمان. از خداوند بزرگ می خواهم تا این بنده را در انجام این وظیفه خطیر یاری رساند و آن چه می نگارم به ویژه برای جوانان خوش فکر و پر شور مفید واقع گردد که هرچند فرصت ملاقات با آیت الله مروجی را نداشته اند ولی آنگونه که طی این سال ها بارها دیده و شنیده ام، ذهن پرسشگر و ضمیر جستجوگرشان ایشان را مشتاق شناختن هر چه بیش تر آن زاهد الهی و پیر وادی محبت به مردم و جوانان نموده است.
1. برای تسبیح خدا آن چنان اهمیتی قائل بود که بارها می گفت: «حتی یک بار گفتن سبحان الله را به هیچ روی حاضر نیستم با همه جهان معاوضه و معامله کنم». او این سخن را چنان با عزم و جزم بیان می کرد که برای مخاطب تردیدی نسبت به ایمان قلبی و مستحکم خود نسبت به مفاد آن باقی نمی گذارد. آدمی میل به تعارف و بزرگنمایی دارد؛ اما گاه طنین واژگان و استواری سخن به گونه ای است که هیچ طعم و بویی از تردید، تعارف یا بزرگنمایی از آن به مشام نمی رسد. این جمله آیت الله مروجی این گونه بود و تکرار این جمله در زبان روزمره و احوال مختلف وی خبر از ایمانی راسخ به مضمون این جمله می داد.
2. نسبت به تجملات و زرق و برق کاملا بی اعتنا بود و این امور را از اساس کوچک و حقیر می شمرد؛ تا آن جا که اگر کسی را می دید که به زرق و برق دنیایی توجه می‌ کند زبان به نصیحت وی می گشود و او را با جملاتی خیرخواهانه و نرم، نسبت به عواقب اخروی دنیاگرایی هشدار می‌ داد. در یک کلام دنیا را در حد امرار معاش و رفع حاجات طبیعی و واقعی مهم می شمرد و مازاد بر آن را خطرناک می‌ دانست.
3. با همه وجود خود به فرصت های زمانی «متعلق به خدا» می اندیشید و این فرصت ها را مهم و حیاتی می شمرد. از دغدغه های همیشگی وی سخن گفتن از شب های جمعه و شب های قدر بود. ماه های رجب و شعبان و رمضان بخش های مهم و سرنوشت ساز سال بودند و برای رسیدن این ماه ها لحظه شماری می کرد. با دیدن ماه رجب شوقی وصف ناپذیر در جانش پدیدار می شد؛ تا آن جا که همه اطرافیان تحت تاثیر قرار می گرفتند. از این که ماه رمضان آمده است بسی لذت می برد. برای رجب و شعبان و رمضان تدارک ویژه ای می دید. شاید برای بسیاری از ما که در گیرودار زندگی گرفتار آمده ایم عجیب به نظر برسد ولی برای وی روزگار با ایام خدایی معنا می یافت. روز و شب که ساعات آن براساس مناجات و ادعیه معنا می یافت؛ ایام هفته که مهم ترین بخش آن شب های جمعه بود و ماه های خاص که اوج آن رجب و شعبان و رمضان بود، زندگی وی را معنا و بعدی متفاوت و برای اکثر ما ناشناخته، بخشیده بود. رنگ و بوی این ایام در زندگی آیت الله مروجی حلول کرده بود و طعمی خدایی به کارها و رفتار وی در طول سال بخشیده بود.
یادم نمی‌ رود هنگامی که ماه رجب می‌ آمد اطرافیان را گرد خود جمع می کرد؛ سپس از یکی از آنها می‌ خواست که یکی از احادیث یا مطالب ارزشمند وارد گردیده در باب ماه رجب را با صدای بلند قرائت کند. وی خود آن مطلب را پیشتر، ای بسا بارها و بارها، خوانده بود؛ اما از اینکه دیگران هم آن را بدانند و بخواند و او شاهد این خواندن و دانستن باشد، بسی خشنود می گردید. شوقی فراوان داشت نه تنها برای گام زدن در راه خدا بلکه برای دعوت دیگران به این راه.
4. به افراد گرفتارآمده و نیازمند توجهی ویژه و کم نظیر داشت؛ تا آن جا که اگر کسی را گرفتار می یافت با همان امکانات اندک و بسیار محدود خود از وی دلجویی می‌ کرد؛ به عنوان نمونه اگر با یتیمی رها شده در کوی و برزن مواجه می شد او را به خانه محقر خود می‌آورد و گاه چندین ماه وی را نگاه می داشت. عمیقا می کوشید تا احساس تنهایی، رهایی و بی سرپناهی رنجش ندهد. به رغم آن که خانه اش بسیار کوچک بود و حتی، به دلیل تنگی و کمبود جا کفاف اهل خانه را نیز نمی نمود ولی در انجام کارهای خیری از این دست اساسا هیچ گاه تردیدی به خود راه نمی داد. نکته آن جا بود که او با نگاه وسیع خود آن خانه تنگ و محقر را آن چنان وسعت و فراخنایی بخشیده بود که هم اهل خانه و هم یتیم میهمان در آن، احساس صفا و رضایتمندی می کردند. به وضوح در می یافتیم که با قلب بزرگ خود برکت الهی را به سوی امکانات اندک زندگی اش جلب می کرد.
5. به حیوانات توجهی ویژه داشت تا آنجا که شخصا به حیوانات در منزل یا اطراف منزل و کوچه منتهی به منزل غذا می رساند. به کمک حیواناتی که در کوچه و بیرون به هر دلیل گرفتار آمده بود می شتافت و در این زمینه ملاحظه شان و تشریفات را نمی کرد. ابدا برایش مهم نبود که نگاه دیگران به این مسئله چگونه است و این که چه می گویند یا چه ممکن است بگویند را اصولا وقعی نمی نهاد. در این زمینه داستان های بسیاری از او نقل شده است که شنیدنی است؛ این داستان ها نه تنها برانگیزاننده عواطف و بعضا به لحاظ روحی نسبت به رابطه انسان و حیوانات رقت انگیز بلکه بسی آموزنده و تامل برانگیز است.
6. برای دعا بسیار ارزش قائل بود، نه فقط از آن جهت که حاجات از این رهگذر برآورده می شوند؛ بلکه، هم چنان که بارها تکرار می کرد، دعا را بندگی در پیشگاه خداوند می دانست. جملات یا اشعار یا مناجاتی را که گویای خشوع بنده در پیشگاه خدا بود بسیار دوست می داشت. مضامینی این گونه را با گریه و بغضی در گلو و حالتی خاص زمزمه می کرد. هنگام این زمزمه ها چشم های خود را می بست و در عالمی دیگر سیر می کرد. نمی توانستی این لحاظات را ببینی و به یاد خدا نیفتی.
صفات و ویژگی هایی از این دست در زندگی روزمره آیت الله مروجی به فراوانی وجود داشت و در اعمال و رفتار وی هر لحظه به چشم می آمد تا آنجا که حضور در محضر ایشان همیشه رنگ و بویی متفاوت داشت. هنگامی که در کنار او قرار می گرفتیم خود را در فضایی تازه و روح انگیز احساس می کردیم.
این فضا حاصل توجه به خداوند بود. توجه به خداوند در محضر آیت الله مروجی مسئله ای شعاری نبود بلکه واقعا به چشم می آمد و به شیوه ای ملموس آدمی را تحت تاثیر قرار می داد. پررنگی توجه به حضور خدا هنگامی که کنار وی بودیم بعدی تازه و کم یاب به محضر ایشان بخشیده بود؛ تا آنجا که هر کس در کنار او قرار می گرفت احساس می کرد به دنیای دیگری پا نهاده است. هنگامی که در محضر او قرار می ‌گرفتیم به یکباره خود را در فضایی متفاوت، صفائی متفاوت، سخنی متفاوت، نگاهی متفاوت، آرامشی متفاوت و منطقی متفاوت می دیدیم. در آن فضا همه چیز از خدا بود و به خدا بازمی گشت.
روحش شاد.
آیت الله مروجی در دوران عمر بابرکت تحصیلی خود در حوزه های علمیه بروجرد، خرم آباد، ملایر و نجف اشرف به تحصیل علوم دینی پرداخته و از محضر بزرگانی مانند حضرت آیت الله کمالوند کسب فیض نمود و شاگردان زیادی را برای تبلیغ و ترویج دین مبین اسلام و مکتب اهل بیت(ع) تربیت و تحویل جامعه داده است.
وی در سال 1300 هجری شمسی در خانواده ای مذهبی در شهرستان بروجرد دیده به جهان گشود و از زمان حضور حضرت آیت الله بروجردی در شهرستان بروجرد، جهت کسب علوم و معارف دینی وارد حوزه علمیه این شهرستان(بروجرد) شده و یعد از پشت سرگذاشتن دوران مقدمات علوم حوزوی، برای تحصیلات تکمیلی به حوزه علمیه نجف اشرف عزیمت کرد.
مرحوم آیت الله مروجی پس از مدتی اقامت در نجف اشرف و کسب مراتب علمی بار دیگر به ایران بازگشته و در حوزه های علمیه همدان وخرم آباد مشغول تدریس شد.
آن عالم ربانی به لحاظ ساده زیستی و روحیه مردم داری خود به سرعت در دل های مردم منطقه جای گرفت و همین امر باعث نفوذ معنوی و دین باوری در فضای عمومی این شهرستان شد.
مراسم هشتمین سالگرد ارتحال عالم ربانی آیت‌الله حاج شیخ ماشاء‌الله مروجی‌(ره) پنجشنبه 21 تیرماه 97 با سخنرانی آیت‌الله غیاث‌الدین طه محمدی نماینده ولی‌فقیه و امام‌جمعه همدان با حضور مردم، مسئولان استانی و شهرستانی پس از اقامه نماز مغرب و عشاء در مسجد جامع شهرستان کوهدشت برگزار می‌ شود.
3022
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.