به گزارش شنبه ایرنا در ادامه این مطلب آمده است: دقت در متن پیام های رد و بدل شده آن هم در قالب «بیانیه های سیاسی» نشان از آن دارد که موضوع از خط و نشان کشیدن سیاسی بسی فراتر رفته تا آنجا که طرفین مبادرت به تهدید و ارعاب هم می نمایند.
جای بسی تأسف است که الیت های سیاسی در دیار محروم لرستان، با سیاسی نمودن شکافهای نهفته در بطن جامعه سعی در بهرهبرداری به نفع جناح سیاسی خود دارند.
ایشان از این مهم غافلند که قطبی نمودن جامعه و دامن زدن به تعصبات کورکورانه آتشی است که تر و خشک را با هم میسوزاند و همه آحاد جامعه را متضرر میکند.
بسیاری از عالمان علوم اجتماعی، فقدان احزاب و گروههای سیاسی را به معنای عدم توسعه سیاسی میدانند اما این همه ماجرا نیست.
عدم توسعه سیاسی اشکال و احوال متفاوتی دارد.
یکی از اشکال دیگر عدم توسعه سیاسی، عدم بلوغ سیاسی رهبران احزاب و سردمداران جریانهای سیاسی نقشآفرین در جامعه میباشد.
احزاب و نخبگان جریانهای سیاسی، در چارچوب وظایف سازمانی، باید منعکسکننده مطالبات اقشاری از مردم باشند که آن حزب، پایگاه صنفی و یا طبقاتی آنها را نمایندگی میکند.
احزاب باید مجری سیاستهای تعیینشده ارکان حزب باشند نه عرصه تاخت و تاز و رقابتهای شخصی افراد. احزاب معدلی از قابلیتهای گروههای تأثیرگذار جامعه میباشند.
در جوامع توسعهیافته احزاب با تکیه بر وجوه اشتراک وبر پایه منافع جامعه در اتحادیهها و سندیکاهای حزبی متحد شده و قدرت خود را به نمایش میگذارند.
در فلسفه تکوین احزاب و جریانات سیاسی، رقابت بر سر ایجاد وحدت فراگیر براساس مطالبات جامعه مدنی باید باشد و نه خواستههای شخصی افراد.
غالب شدن تفکرات فردی بر رفتار سیاسی احزاب منجر به عقیم شدن نیروهای بالنده جامعه میگردد.
ادامه این روند تنزل و کاهش سطح مطالبات اجتماعی را به همراه دارد و در نهایت نیز دستاورد این پروسه تنها میتواند نوعی آنارشیسم سیاسی باشد.
سیاستها و عملکرد احزاب و جریانهای سیاسی نباید منجر به عمیقتر شدن شکافهای موجود جامعه گردد.
چرا که وجود هر نوع شکاف حاصلی جز گسیختگی اجتماعی در پی ندارد و بروز و ظهور این شکافها مانع دستیابی نیروهای اجتماعی به چهار چوبی جهت وفاق ملی و مشارکت در امور اجتماعی میگردد.
بدون شک جامعه متکثر، حامل و در بر دارنده تضادها و شکاف های متعددی است.
این شکافها ممکن است دارای ابعاد اقتصادی، محلی، قومی و فرهنگی باشند، وجود چنین شکافهایی میتواند خطرات بالقوهای را برای جامعه به همراه داشته باشد.
دامن زدن به این تعارضات میتواند مانع تکوین مطالبات اجتماعی باشد.
وظیفه احزاب و جریانهای سیاسی تکیه بر وجوه اشتراک، تأکید بر پیشینه تاریخی و عناصر مشترک فرهنگی در جهت ایجاد انسجام و وحدت ونیز تکوین هویت ملی است.
افزایش خردگرایی در مناسبات و مراودات اجتماعی، رشد فکری و ارتقاء سطح فرهنگی جامعه قابلیت تعدیل شکافها و حتی حل تضادهای آشتیناپذیر جامعه را دارد و این تنها وظیفه خبرگان و رهبران احزاب و جریانات سیاسی است تا در این راه پیشگام و پیشرو باشند.
3210/3022
جای بسی تأسف است که الیت های سیاسی در دیار محروم لرستان، با سیاسی نمودن شکافهای نهفته در بطن جامعه سعی در بهرهبرداری به نفع جناح سیاسی خود دارند.
ایشان از این مهم غافلند که قطبی نمودن جامعه و دامن زدن به تعصبات کورکورانه آتشی است که تر و خشک را با هم میسوزاند و همه آحاد جامعه را متضرر میکند.
بسیاری از عالمان علوم اجتماعی، فقدان احزاب و گروههای سیاسی را به معنای عدم توسعه سیاسی میدانند اما این همه ماجرا نیست.
عدم توسعه سیاسی اشکال و احوال متفاوتی دارد.
یکی از اشکال دیگر عدم توسعه سیاسی، عدم بلوغ سیاسی رهبران احزاب و سردمداران جریانهای سیاسی نقشآفرین در جامعه میباشد.
احزاب و نخبگان جریانهای سیاسی، در چارچوب وظایف سازمانی، باید منعکسکننده مطالبات اقشاری از مردم باشند که آن حزب، پایگاه صنفی و یا طبقاتی آنها را نمایندگی میکند.
احزاب باید مجری سیاستهای تعیینشده ارکان حزب باشند نه عرصه تاخت و تاز و رقابتهای شخصی افراد. احزاب معدلی از قابلیتهای گروههای تأثیرگذار جامعه میباشند.
در جوامع توسعهیافته احزاب با تکیه بر وجوه اشتراک وبر پایه منافع جامعه در اتحادیهها و سندیکاهای حزبی متحد شده و قدرت خود را به نمایش میگذارند.
در فلسفه تکوین احزاب و جریانات سیاسی، رقابت بر سر ایجاد وحدت فراگیر براساس مطالبات جامعه مدنی باید باشد و نه خواستههای شخصی افراد.
غالب شدن تفکرات فردی بر رفتار سیاسی احزاب منجر به عقیم شدن نیروهای بالنده جامعه میگردد.
ادامه این روند تنزل و کاهش سطح مطالبات اجتماعی را به همراه دارد و در نهایت نیز دستاورد این پروسه تنها میتواند نوعی آنارشیسم سیاسی باشد.
سیاستها و عملکرد احزاب و جریانهای سیاسی نباید منجر به عمیقتر شدن شکافهای موجود جامعه گردد.
چرا که وجود هر نوع شکاف حاصلی جز گسیختگی اجتماعی در پی ندارد و بروز و ظهور این شکافها مانع دستیابی نیروهای اجتماعی به چهار چوبی جهت وفاق ملی و مشارکت در امور اجتماعی میگردد.
بدون شک جامعه متکثر، حامل و در بر دارنده تضادها و شکاف های متعددی است.
این شکافها ممکن است دارای ابعاد اقتصادی، محلی، قومی و فرهنگی باشند، وجود چنین شکافهایی میتواند خطرات بالقوهای را برای جامعه به همراه داشته باشد.
دامن زدن به این تعارضات میتواند مانع تکوین مطالبات اجتماعی باشد.
وظیفه احزاب و جریانهای سیاسی تکیه بر وجوه اشتراک، تأکید بر پیشینه تاریخی و عناصر مشترک فرهنگی در جهت ایجاد انسجام و وحدت ونیز تکوین هویت ملی است.
افزایش خردگرایی در مناسبات و مراودات اجتماعی، رشد فکری و ارتقاء سطح فرهنگی جامعه قابلیت تعدیل شکافها و حتی حل تضادهای آشتیناپذیر جامعه را دارد و این تنها وظیفه خبرگان و رهبران احزاب و جریانات سیاسی است تا در این راه پیشگام و پیشرو باشند.
3210/3022
کپی شد