نرگس سپه وند- معماران امروز کشور به مهارت شیخ در هنر معماری ایمان دارند و برای آنکه بتوانند سمت و سوی هنر معماری امروز را با حکمت شیخ در معماری پیوند دهند، سوم اردیبهشت و روز بزرگداشت شیخ بهایی را روز معمار نامیده اند.
شیخ بهایی شاعر،پژوهشگر، مرجع تقلید و دانشمند نامدار عصر صفوی است که در دانشهای فلسفه، منطق، هیئت و نجوم ، ریاضیات و معماری تبحر داشت.
وی در عصر طلایی هنر اسلامی یعنی دوران صفویه، تعداد زیادی از بناها را با تکنولوژی فراتر از عصر خود طراحی کرده و به اجرا درآورد. آثاری همچون مسجد امام اصفهان، نقشه شهر نجف آباد، مهندسی تقسیم آب زاینده رود، طرح ریزی کاریز نجف آباد، حمام شیخ بهایی، معماری حرم امام رضا (ع)، مجموعه کاخ های دولتی اصفهان(دولت خانه)، چینی خانه بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی و ... که امروزه از او به یادگار مانده است.
شخصیت ادبی شیخ بهایی
شیخ بهایی آثار برجستهای به نثر و نظم پدیدآوردهاست که علاوه بر فارسی و عربی، شامل ترکی هم میشدهاست. اشعار فارسی او عمدتاً شامل مثنویات، غزلیات و رباعیات است. وی در غزل به شیوه فخرالدین عراقی و حافظ، در رباعی با نظر به ابو سعید ابوالخیر و خواجه عبدالله انصاری و در مثنوی به شیوه مولوی شعر سرودهاست. ویژگی مشترک اشعار شیخ بهایی میل شدید به زهد و تصوّف و عرفان است. بهترین منبع برای گردآوری اشعار شیخ بهایی، کشکول است تا جائی که به عقیده برخی محققان، انتساب اشعاری که در کشکول نیامدهاست به شیخ بهایی ثابت نیست. از مثنویات معروف شیخ در زبان فارسی میتوان از اینها نام برد:
-نان و حلوا یا سوانح سفر الحجاز (بر وزن مثنوی مولوی) در این اثر ابیاتی از مثنوی را نیز تضمین کردهاست.
-نان و پنیر (بر وزن مثنوی مولوی) نزدیکترین مثنوی شیخ بهایی به مثنوی مولوی از نظر محتوا و زبان
-شیر و شکر (اولین منظومه فارسی در بحر خَبَب یا مُتدارک). شیر و شکر بسیار جذاب است و با وجود مختصر بودن (۱۶۱ بیت در کلیات چاپ نفیسی و ۱۴۱ بیت در کشکول) سرشار از معارف و مواعظ حکمی با لحنی حماسی است.
-مثنویهایی مانند نان و خرما، شیخ ابوالحشم و رموز اسم اعظم را نیز منسوب بدو دانستهاند.
شیخ بهایی درمیان دیگر هنرهایش معماری را برگزید، چراکه معماری هنر ساختن یک تمدن است؛ تمدن اسلامی، و اگر نبود معادلات استکباری حاکم بر محافل بین المللی، به طور حتم دستاوردهای این بزرگوار صرفا در زمینه های مهندسی و هنر معماری جزء عجایب جهان محسوب می شد. این همان چیزی است که مهندسان ایتالیایی و آمریکایی را مسحور خود کرده بود و به تماشای شمعی نشانده بود که از دانش جاودانه شیخ ، افروخته می ماند. گرمابه شیخ بهایی همان بنایی است که مهندسان غربی شمع افروخته اش را چند دهه پیش خاموش کردند و اگر همین روند غفلت از داشته های فرهنگی مان ادامه یابد، چیزی از بقایای بنای آن باقی نمی ماند.
شاید گفتن از محاسبات دقیق شیخ بهایی در احداث حمامی که تنها با یک شمع گرم می شود و یا سنگ های قبله نما در مساجد و یا داستان طلسم سازی او برای ایوان ورودی حرم امام رضا(ع) بیشتر ما را با شق علمی وی آشنا کند؛ اما مهمتر از آن حکمت این دانشمند است که به مدد معماری می آید و معماری ایرانی اسلامی را واجد اصولی می کند که ریشه در حکمت الهی شیخ دارد.
وی از نوادگان حارث همدانی یکی از یاران با وفای امیرالمؤمنین است که در بعلبک متولد شد. دوران کودکی را در جبل عامل، از نواحی شام، در روستایی به نام «جبع» یا «جباع» زیست، او از نوادگان «حارث بن عبدالله اعور همدانی» بودهاست (از شخصیتهای برجسته آغاز اسلام، متوفی به سال ۶۴ خورشیدی). خاندان او از خانوادههای معروف جبل عامل در سدههای دهم و یازدهم خورشیدی بودهاند. پدر او از شاگردان برجسته شهید ثانی بوده است.
مهاجرت شیخ بهایی به ایران
بنا به نسخهای به خط شیخ بهایی که در سال ۹۹۵ قمری در قزوین نوشته شده است، وی هنگام ورود به ایران سیزده ساله بود. پدرش عزالدین حسین عاملی به خاطر اذیت شیعیان آن منطقه توسط دولت عثمانی از یک سو و دعوت شاه طهماسب صفوی برای حضور در ایران، به سوی ایران رهسپار گردید و چون به قزوین رسیدند و آن شهر را مرکز دانشمندان شیعه یافتند، در آن سکنی گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول شد. وقتی او ۱۷ ساله بود (۹۷۰ ق)، پدرش به شیخالاسلامی قزوین به توصیه شیخ علی منشار از سوی شاه طهماسب منصوب شد. ۱۴ سال بعد، در ۹۸۴ قمری، پدر شیخ برای زیارت خانه خدا از ایران خارج شد اما در بحرین درگذشت. شیخ بهایی درقزوین فارسی آموخته وبه مدت سی سال دراین شهر پرورش یافته وپرورش داد.
شخصیت علمی و ادبی و اخلاق و پارسای او باعث شد تا از ۴۳ سالگی شیخالاسلام اصفهان شود و در پی انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان (در ۱۰۰۶ قمری)، از ۵۳ سالگی تا آخر عمر (۷۵ سالگی) منصب شیخالاسلامی پایتخت صفوی را در دربار مقتدرترین شاه صفوی، شاه عباس بزرگ برعهده داشته باشد.
شیخ در فاصله سالهای ۹۹۴ تا ۱۰۰۸ قمری سفرهایی چند به خارج از قلمروی صفویه داشت. این سفرها برای زیارت، سیاحت، دانشاندوزی و همچنین به گفته برخی مورخان به سفارت سیاسی بوده است. مکه، مصر و شام از جمله مقاصد این سفرها بودهاند.
وی در سال ۱۰۰۰ خورشیدی در اصفهان درگذشت و بنابر وصیت خودش پیکر او را به مشهد بردند و در کنار آرامگاه علیبن موسیالرضا جنب موزه آستان قدس به خاک سپردند. امروزه آرامگاه وی بین مسجد گوهرشاد و صحن آزادی و رواق امام خمینی در رواقی که به یاد او نامگذاری شده قرار دارد.
هنوز هم دیدن تصاویر حمام شیخ بهایی در حال تخریب دلبستگان حکمت شیخ را به یاد این غزل عارفانه وی می اندازد:
ساقیا! بده جامی، زان شراب روحانی
تا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی
خانه? دل ما را از کرم، عمارت کن
پیش از آنکه این خانه رو نهد به ویرانی
ما سیه گلیمان را جز بلا نمیشاید
بر دل بهائی نه هر بلا که بتوانی
46