وی که همراه با دختر جوانش زیر چادر زندگی می کند، می گوید: خانم ابتکار که آمد با خوشرویی تمام و با حوصله با ما صحبت کرد حتی وقتی عده ای گله و شکایت و عصبانی بودند او می گفت هر چقدر هم عصبانی شوید حق دارید و هر حرفی هم به من بزنید اشکال ندارد.
اکنون بیش از 2 هفته از سیل پلدختر گذشته است؛ گلی در حالیکه به لباس های خود و دخترش نگاه می کند ادامه می دهد ؛ آن روزهای اول بعد از سیل ما اینطور نبودیم سر تا پایمان گلی بود و دست هایم پر از گل بود که خانم ابتکار همان دستان گلی مرا بوسید و همان همدردی او برایمان دلگرم کننده بود.
می گوید خانم ابتکار که آمده بود همه ما زنها با او صحبت کردیم، مطمئن هستیم برایمان 'داد' (دفاع) خواهد کرد و صدای ما را به گوش آنهایی که توان انجام کار دارند خواهد رساند؛ از خودش هم ممنون هستیم هم هدایایی برایمان آورده بود و مهمتر اینکه گرم و صمیمی با ما صحبت کرد و از اول تا آخر چادرها را سرکشی کرد.
گلی به دختر جوانش؛ سیمین 27 ساله اشاره کرد و با نگرانی مادرانه اش می گوید: دوقلو باردار است و نیاز به مراقبت های بارداری خاص دارد که با شرایط پیش آمده امکان انجام آن آزمایش ها، غربالگری و مراقبت ها دیگر وجود ندارد.
او که مناعت طبع اصیل قومیت خود را دارد با لبخند شرمگینی می گوید چهار النگویی هم که داشتم داخل چمدان لباس هایم که آب آنها را با خود برد.
گلی می گوید ما روزگارمان در زیر این چادرهای داغ اینگونه می گذرد که صبح ها بیدار می شویم و هیچ کاری نداریم ولی غصه خانه های از دست رفته مان را می خوریم و به پسرجوانش که آن طرف تر بیرون از چادر روی چمن های بلوار وسط خیابان دراز کشیده اشاره کرد و گفت: پسرم ناراحتی اعصاب دارد که در این شرایط عصبی تر شده و اصلا نمی شود با او حرف زد.
سیمین دختر گلی به بلوز لیمویی رنگی که بر تن دارد اشاره می کند و می گوید من در روز سیل با همین لباس و چادر رنگی که سرم هست فرار کردم ، از لباس های استفاده شده ای که برایمان آورده می شود استفاده نمی کنم به ناچار همین لباسم را شب ها می شویم، خشک می کنم، می پوشم.
تقریبا در کمپ سیل زدگان پلدختر که در وردی شهر مستقر است ،لباس هایی روی چمن های بلوار روبروی چادرهای دیده می شود که یکی از زنان زیر چادر ها می گوید ما این روزها لباس نیاز ضروری مان است ولی لباس های دست دوم نمی پوشیم و همه را دور انداخته ایم.
زیور 45 ساله ادامه می دهد؛ من خودم رفته ام و این لباس ها را خریده ام به خودمان وجهی بدهند لباس نو بخریم یا اینکه از جایی برایمان لباس نو بیاورند.
مینا زنی حدود 60 ساله که با اینکه تمام وسایل زندگی اش بر اثر سیل از بین رفته است گویا از آن همه بیشتر غصه جزوه ها و کتاب های 600 هزار تومانی دختر جوان و دانشجویش را می خورد و گوید همه کتاب های دخترم را آب برده است.
فرزانه بازوند، 54 ساله اهل رومشکان و در پلدختر مستاجر بوده است که در جریان سیل خانه شان آسیب دید و تمام وسایل زندگی شان نیز از بین رفته است و الان باید بدنبال اجاره خانه باشند اما هیچ پولی برای این کار ندارند و قصد گرفتن خانه در روستاهای اطراف شهرستان کوهدشت را دارند.
او در خصوص روز حادثه می گوید، در ساعات چهار صبح ، 6 صبح و هفت صبح آژیر خطر زدند و گفتند باید خانه هایتان را ترک کنید اما ما خیلی جدی نگرفتیم و فکر هم نمی کردیم آب تا سقف خانه هایمان بیاید! بعد از آخرین اخطار و زمانیکه خودمان خروش آب را دیدیم بدون اینکه چیزی برداریم حتی بدون دمپایی فرار کردیم.
فرزانه می گوید؛ ما الان دیگر نگران مواد اولیه نیستیم ، فقط می خواهیم برای اینکه سرپناهی داشته باشیم فکری بشود و البته لباس هم برایمان آورده شود؛ کسانی مثل ما که در این شهر فامیل ندارند هنوز حمام نکرده ایم و همان لباس هایی که با آنها از خانه هایمان بیرون آمدیم تنمان است.
رحیمه 70 ساله نیز می گوید من در عمرم یاد ندارم اینچنین باران و سیلی آمده باشد، مسئولان هشدار هم دادند که سیل می آید اما ما آمدیم و وسایل مان را جمع کردیم و روی اپن آشپزخانه روی میز و ... گذاشتیم و خانه هایمان را ترک کردیم و وقتی برگشتیم وسایل که هیچ از خانه هایمان هم اثری نبود.
او می گوید آنهایی که خانه هایشان را آب نبرده است با خیالی آسوده می آیند و کمک هایی که آورده می شود را جمع می کنند و ما هم می نشینیم و غصه خانه و زندگی از دست رفته مان را می خوریم ؛ غذا هم برایمان آورده نشود دنبال غذا نمی رویم!
مدینه 72 ساله که داغ فرزند 22ساله اش که شهید شده است را بر دل دارد نیز در روایتش از سیل می گوید، سیل یک اتفاق طبیعی بود که در گذشته اتفاق افتاده و الان هم همینطور ولی ما خدا را باید شکر کنیم که در این اتفاق فرزندان و عزیزانمان کشته نشدند.
هدیه قاضی زاده 52 ساله که خانه اش بر اثر سیل از بین رفته است می گوید ما می خواهیم خانه هایمان زودتر درست شود و البته لباس و شرایط بهداشتی و حمام هم تا آن موقع فراهم شود.
او که سرحال تر و شاداب تر از بقیه زنان بنظر می رسد می گوید اگر غصه بخوریم که کاری درست نمی شود هر روز دور هم جمع می شویم توی این بلوار و اتفاقا از اینکه کسی صمیمی و مهربان با ما حرف بزند حالمان بهتر می شود.
او که با تمام خنده هایش وقتی پای یادآوری سیل به میان می آید با بغض می گوید من با چشم های خودم می دیدم که وسایل خانه ام چطوری روی آب شناور شدند و ما از آن بالا فقط می توانستیم نگاهشان کنیم.
آنچه که از گفته های زنان و دختران و کودکان آسیب دیده از سیل بر می آید این است که آنها از اینکه مسئولین نگاه دقیق تر و خاص تری به آنها داشته باشند و در بازدیدها و برنامه ریزی ها فارغ از حرف ها و مصوبات و گفته هایی که در جلسات عنوان می شود باید به آنها نزدیک تر شد و ارتباط موثری با آنها برقرار کرد.
ارتباط موثری که برآورده کننده خواسته آن بانوی میان سالی است که می گوید ما فقط می خواهیم مسئولین و کسی خودمانی و از نزدیک با ما صحبت کند و به حرف های ما گوش دهد.
تاب آوری اجتماعی که در مورد مردم حادثه دیده مطرح می شود باید در مورد مسئولین نیز مصداق داشته باشد به این صورت که خستگی، خشم، عصبانیت، سردرگمی و حیرانی بعد از حادثه که در مردم آسیب دیده رخ می دهد را درک کنند، خودشان را بجای آنها قرار دهند و همین احساس شریک بودن در رنج مردم به مردم دلگرمی می دهد.
برقراری ارتباط موثر مسئولین با مردم باعث می شود مردم با دیده منصفانه تری خواسته های خود را مطالبه کنند و همین که مسئولی دستان گلی آنها را بوسه می زند را خوب بخاطر می سپارند و احساس اطمینان و اعتماد پیدا می کنند و بقول خود آن بانوی سیل زده ؛ کسی هست که برایشان داد (دفاع) کند.
در عین حال باید یادآور شد که به هنگام حوادث در شیوه ارتباط و همدردی با آسیب دیده ها فرهنگ بومی و محلی آنها باید در نظر گرفته شود بعنوان مثال؛ مردم لرستان ذاتا و بنا بر فرهنگی که دارند، آئین عزا و فرهنگ شریک غم دیگران بودن در روزهای تنگ در مناسبات اجتماعی آنها نقش پررنگ و برجسته ای دارد و رفتاری که نشان دهنده همدردی است را می پسندند و هرگونه کاستی و کدورتی را در این مواقع بطور کامل کنار می گذارند و همان نزدیک شدن ها و ارتباطاتی که شکل می گیرد رنج غم را می کاهد.
1920/6060
گزارش: مهری میر دریک وند
اکنون بیش از 2 هفته از سیل پلدختر گذشته است؛ گلی در حالیکه به لباس های خود و دخترش نگاه می کند ادامه می دهد ؛ آن روزهای اول بعد از سیل ما اینطور نبودیم سر تا پایمان گلی بود و دست هایم پر از گل بود که خانم ابتکار همان دستان گلی مرا بوسید و همان همدردی او برایمان دلگرم کننده بود.
می گوید خانم ابتکار که آمده بود همه ما زنها با او صحبت کردیم، مطمئن هستیم برایمان 'داد' (دفاع) خواهد کرد و صدای ما را به گوش آنهایی که توان انجام کار دارند خواهد رساند؛ از خودش هم ممنون هستیم هم هدایایی برایمان آورده بود و مهمتر اینکه گرم و صمیمی با ما صحبت کرد و از اول تا آخر چادرها را سرکشی کرد.
گلی به دختر جوانش؛ سیمین 27 ساله اشاره کرد و با نگرانی مادرانه اش می گوید: دوقلو باردار است و نیاز به مراقبت های بارداری خاص دارد که با شرایط پیش آمده امکان انجام آن آزمایش ها، غربالگری و مراقبت ها دیگر وجود ندارد.
او که مناعت طبع اصیل قومیت خود را دارد با لبخند شرمگینی می گوید چهار النگویی هم که داشتم داخل چمدان لباس هایم که آب آنها را با خود برد.
گلی می گوید ما روزگارمان در زیر این چادرهای داغ اینگونه می گذرد که صبح ها بیدار می شویم و هیچ کاری نداریم ولی غصه خانه های از دست رفته مان را می خوریم و به پسرجوانش که آن طرف تر بیرون از چادر روی چمن های بلوار وسط خیابان دراز کشیده اشاره کرد و گفت: پسرم ناراحتی اعصاب دارد که در این شرایط عصبی تر شده و اصلا نمی شود با او حرف زد.
سیمین دختر گلی به بلوز لیمویی رنگی که بر تن دارد اشاره می کند و می گوید من در روز سیل با همین لباس و چادر رنگی که سرم هست فرار کردم ، از لباس های استفاده شده ای که برایمان آورده می شود استفاده نمی کنم به ناچار همین لباسم را شب ها می شویم، خشک می کنم، می پوشم.
تقریبا در کمپ سیل زدگان پلدختر که در وردی شهر مستقر است ،لباس هایی روی چمن های بلوار روبروی چادرهای دیده می شود که یکی از زنان زیر چادر ها می گوید ما این روزها لباس نیاز ضروری مان است ولی لباس های دست دوم نمی پوشیم و همه را دور انداخته ایم.
زیور 45 ساله ادامه می دهد؛ من خودم رفته ام و این لباس ها را خریده ام به خودمان وجهی بدهند لباس نو بخریم یا اینکه از جایی برایمان لباس نو بیاورند.
مینا زنی حدود 60 ساله که با اینکه تمام وسایل زندگی اش بر اثر سیل از بین رفته است گویا از آن همه بیشتر غصه جزوه ها و کتاب های 600 هزار تومانی دختر جوان و دانشجویش را می خورد و گوید همه کتاب های دخترم را آب برده است.
فرزانه بازوند، 54 ساله اهل رومشکان و در پلدختر مستاجر بوده است که در جریان سیل خانه شان آسیب دید و تمام وسایل زندگی شان نیز از بین رفته است و الان باید بدنبال اجاره خانه باشند اما هیچ پولی برای این کار ندارند و قصد گرفتن خانه در روستاهای اطراف شهرستان کوهدشت را دارند.
او در خصوص روز حادثه می گوید، در ساعات چهار صبح ، 6 صبح و هفت صبح آژیر خطر زدند و گفتند باید خانه هایتان را ترک کنید اما ما خیلی جدی نگرفتیم و فکر هم نمی کردیم آب تا سقف خانه هایمان بیاید! بعد از آخرین اخطار و زمانیکه خودمان خروش آب را دیدیم بدون اینکه چیزی برداریم حتی بدون دمپایی فرار کردیم.
فرزانه می گوید؛ ما الان دیگر نگران مواد اولیه نیستیم ، فقط می خواهیم برای اینکه سرپناهی داشته باشیم فکری بشود و البته لباس هم برایمان آورده شود؛ کسانی مثل ما که در این شهر فامیل ندارند هنوز حمام نکرده ایم و همان لباس هایی که با آنها از خانه هایمان بیرون آمدیم تنمان است.
رحیمه 70 ساله نیز می گوید من در عمرم یاد ندارم اینچنین باران و سیلی آمده باشد، مسئولان هشدار هم دادند که سیل می آید اما ما آمدیم و وسایل مان را جمع کردیم و روی اپن آشپزخانه روی میز و ... گذاشتیم و خانه هایمان را ترک کردیم و وقتی برگشتیم وسایل که هیچ از خانه هایمان هم اثری نبود.
او می گوید آنهایی که خانه هایشان را آب نبرده است با خیالی آسوده می آیند و کمک هایی که آورده می شود را جمع می کنند و ما هم می نشینیم و غصه خانه و زندگی از دست رفته مان را می خوریم ؛ غذا هم برایمان آورده نشود دنبال غذا نمی رویم!
مدینه 72 ساله که داغ فرزند 22ساله اش که شهید شده است را بر دل دارد نیز در روایتش از سیل می گوید، سیل یک اتفاق طبیعی بود که در گذشته اتفاق افتاده و الان هم همینطور ولی ما خدا را باید شکر کنیم که در این اتفاق فرزندان و عزیزانمان کشته نشدند.
هدیه قاضی زاده 52 ساله که خانه اش بر اثر سیل از بین رفته است می گوید ما می خواهیم خانه هایمان زودتر درست شود و البته لباس و شرایط بهداشتی و حمام هم تا آن موقع فراهم شود.
او که سرحال تر و شاداب تر از بقیه زنان بنظر می رسد می گوید اگر غصه بخوریم که کاری درست نمی شود هر روز دور هم جمع می شویم توی این بلوار و اتفاقا از اینکه کسی صمیمی و مهربان با ما حرف بزند حالمان بهتر می شود.
او که با تمام خنده هایش وقتی پای یادآوری سیل به میان می آید با بغض می گوید من با چشم های خودم می دیدم که وسایل خانه ام چطوری روی آب شناور شدند و ما از آن بالا فقط می توانستیم نگاهشان کنیم.
آنچه که از گفته های زنان و دختران و کودکان آسیب دیده از سیل بر می آید این است که آنها از اینکه مسئولین نگاه دقیق تر و خاص تری به آنها داشته باشند و در بازدیدها و برنامه ریزی ها فارغ از حرف ها و مصوبات و گفته هایی که در جلسات عنوان می شود باید به آنها نزدیک تر شد و ارتباط موثری با آنها برقرار کرد.
ارتباط موثری که برآورده کننده خواسته آن بانوی میان سالی است که می گوید ما فقط می خواهیم مسئولین و کسی خودمانی و از نزدیک با ما صحبت کند و به حرف های ما گوش دهد.
تاب آوری اجتماعی که در مورد مردم حادثه دیده مطرح می شود باید در مورد مسئولین نیز مصداق داشته باشد به این صورت که خستگی، خشم، عصبانیت، سردرگمی و حیرانی بعد از حادثه که در مردم آسیب دیده رخ می دهد را درک کنند، خودشان را بجای آنها قرار دهند و همین احساس شریک بودن در رنج مردم به مردم دلگرمی می دهد.
برقراری ارتباط موثر مسئولین با مردم باعث می شود مردم با دیده منصفانه تری خواسته های خود را مطالبه کنند و همین که مسئولی دستان گلی آنها را بوسه می زند را خوب بخاطر می سپارند و احساس اطمینان و اعتماد پیدا می کنند و بقول خود آن بانوی سیل زده ؛ کسی هست که برایشان داد (دفاع) کند.
در عین حال باید یادآور شد که به هنگام حوادث در شیوه ارتباط و همدردی با آسیب دیده ها فرهنگ بومی و محلی آنها باید در نظر گرفته شود بعنوان مثال؛ مردم لرستان ذاتا و بنا بر فرهنگی که دارند، آئین عزا و فرهنگ شریک غم دیگران بودن در روزهای تنگ در مناسبات اجتماعی آنها نقش پررنگ و برجسته ای دارد و رفتاری که نشان دهنده همدردی است را می پسندند و هرگونه کاستی و کدورتی را در این مواقع بطور کامل کنار می گذارند و همان نزدیک شدن ها و ارتباطاتی که شکل می گیرد رنج غم را می کاهد.
1920/6060
گزارش: مهری میر دریک وند
کپی شد