در ادامه این مطلب آمده است: پرسش این است که چرا به جای بازوند یک نیروی بومی دیگر به عنوان مدیرکل صدا و سیمای مرکز لرستان منصوب نشد؟
بدیهیترین پاسخ به این پرسش این است که عملکرد بازوند به عنوان یک نیروی بومی مورد رضایت مدیران ارشد سازمان صداوسیما نبوده و آنها این عدم رضایت را به همهی نیروهای بومی شاغل در سازمان تعمیم داده و به این نتیجه رسانده است که «در صداوسیمای مرکز لرستان، مدیر بومی نمیتواند موفق عمل کند و اهداف سازمانی را برآورده نماید.
بنا به همین گزاره است که سازمان صداوسیما از تصمیم خود مبنی بر انتصاب مجدد یک مدیر بومی منصرف شده و ادارهی صداوسیمای مرکز لرستان را به یک مدیر غیر بومی سپرده است.
حال دو سوال مطرح است. سوال اول اینکه: عملکرد بازوند چرا و در چه بخشهایی مورد رضایت قرار نگرفته است؟ و سوال دوم اینکه: چرا سازمان صداوسیما با وجود این عدم رضایت، مجددا به او سِمَت مدیریت داده است؟
برای پاسخ به سوال اول باید عملکرد صداوسیمای لرستان را در دوران پنج سالهی مدیریت بازوند در حوزههای تلویزیون، رادیو، خبر، موسیقی، نیروی انسانی مورد بررسی قرار دهیم و برای یافتن پاسخ سوال دوم باید در پایگاه و روابط سیاسی بازوند کنکاش کنیم. ابتدا سعی میکنیم به سوال اول پاسخ دهیم.
اگر چه بررسی عملکرد بازوند در حوزههای رادیو، تلویزیون، خبر، موسیقی و نیز عملکرد او در حوزهی نیروی انسانی نیاز به فرصتی مفصلتر دارد اما اجمالا به چند نکته اشاره میکنم:
1ـ موسیقی: یکی از بزرگترین مزیتهای فرهنگی لرستان موسیقیِ شناسنامهدارِ آن است. در عینحال موسیقی خوراک اصلی رادیو و تلویزیون است. با توجه به بومی بودن بازوند و قاعدتا شناخت او از این موضوع، صداوسیمای لرستان میتوانست با استفاده از این ظرفیت بینظیر، به معرفی هرچهبهترِ لرستان و ساختن تصویری مطلوبتر از این مردم کمک نماید و از این طریق اقتصاد گردشگری استان را نیز مورد حمایت قرار دهد.
اما عملا بخش اعظم ظرفیت موسیقی لرستان در دوران صدارت بازوند پشت درهای صداوسیمای استان ماند و موسیقی لرستان در صداوسیمایش به چند نام محدود شد. حتا به دلیل عملکرد نامناسب او در این حوزه، برخی اهالی موسیقی، صداوسیمای استانی را تحریم کردند.
نکتهی دیگر در مورد موسیقی اینکه با برگزاری رقابتهای خوانندگی در صدا و سیمای تحت مدیریت بازوند، به جای تصویری واقعی از موسیقیِ باشکوه این دیار، کاریکاتوری از موسیقی لرستان به جامعه عرضه شد. به صراحت میتوان اذعان کرد که بازوند در حوزهی موسیقی نمرهی مردودی گرفت.
2ـ تلویزیون: لرستان در عرصهی سینما و تلویزیون چه در دهههای پیش و چه در دورهی حاضر صاحب نامهای شناخته شدهای همچون ناصر غلامرضایی، وحید موساییان، محمد بیرانوند، مسعود رایگان، زندهیاد مرتضی مختاری که دو ماه پیش درگذشت، و کسانی همچون سیفزاده، آروند، عوضپور و بسیاری نامهای دیگر بوده است.
حتا در تاریخ سینمای ایران، سینمای بومگرا را به نام لرستان میشناسند. بازوند به عنوان یک مدیر بومی میتوانست و میبایست این ظرفیتها را در تلویزیون استانی بهکار گیرد و با تولید فیلمها و سریالهای فاخر، هم به فرهنگ استان خدمت کند و هم جایگاه هنری تلویزیون استان را ارتقا دهد، اما این کار را نکرد، او حتا ظرفیتهای موجود در شبکهی افلاک را هم دفع کرد.
در دوران مدیریت پنج ساله بازوند هیچ فیلم و سریال فاخری در صداوسیمای لرستان تولید نشد در حالی که در همین زمان آثار فاخری از شبکههای محلی آذربایجان شرقی، فارس، اصفهان، گیلان از شبکههای سراسری پخش گردید و شبکهی افلاک همچنان به شیوهی دههی هفتاد برنامهسازی میکند.
3ـ رادیو: با توجه به بافت جمعیتی استان و همچنین ماهیت این رسانه، رادیو میتواند کارآمدترین رسانه در لرستان باشد. از دهههای گذشته، مردم در این استان بیشترین اعتماد را به رادیو داشتهاند و رادیو از تاثیرگذارترین رسانههای استان بوده است.
رادیو لرستان در سالها و دهههای پیش یکی از رادیوهای سرآمد در سطح رادیوهای استانی بوده است اما در دوره مدیریت بازوند و دوستانش، رادیو نه تنها خود را پابهپای رسانههای جدید بهروز نکرد بلکه حتا با ازدستدادن نیروهای با تجربهاش، دچار پسرفت شد و امروزه عملا به یک رسانهی روزمره و غیر تاثیرگذار با ساختار برنامهسازی کهنه و موضوعاتی که عملا نیاز و میل مخاطبان نیست تبدیل شده است.
برخی کارشناسانِ برنامههای رادیو لرستان در طول سالهای صدارت بازوند بهطور مستمر در برنامههای این شبکه حضور دارند، در رابطه با موضوعات مختلف اظهار نظر میکنند گویی در همهی رشتهها تخصص دارند و کسی غیر از آنها در این استانِ پراستعداد وجود ندارد و استان با قحط کارشناس روبهروست. این موضوع یکی از دلایل انحطاط محتوا در این رادیو و رویگردانی دانشگاهیان از آن است.
نکتهی مهم دیگر در مورد رادیو لرستان، موضوع زبان و گویش این رادیوست که اعتراضهای زیادی نسبت به آن وجود دارد که بازوند هرگز گوش شنوایی برای این اعتراضها نبود.
گویشی که در رادیو لرستان خصوصا در برنامهی صبحگاهیاش در حال ترویج است گویش دهههای پیشین مردم یک «محله» از خرمآباد است بهطوری که میتوان گفت رادیو لرستان امروز تبدیل به یک رادیوی محلهای شده است و حتا رادیوی شهرستان خرمآباد هم نیست چه رسد به اینکه رادیوی تمام استان باشد.
رادیو لرستان میتوانست و میبایست رادیوی کل استان با گویشها و فرهنگهای همهی مردم استان باشد. شاید اگر این عملکرد ناصحیح و اصرار بر گویش محدود و محلهای در این رسانه نبود، لرستان امروز با چالش قومیتی درگیر نبود.
باید بیتدبیری آشکار در حذف برنامهی دیرپای «شونشینی» از جدول پخش رادیو لرستان را به فهرست اشتباهات تیم بازوند در رادیو اضافه کنم. برنامهی شونشینی که بیش از بیست سال، با موضوع فرهنگ عامه تولید و پخش میشد، به عنوان عامل موازنهای در انتشار و معرفی فرهنگ عامهی مردم لرستان با گویشهای مختلف و عمدتا «لک زبان» عمل میکرد که حذف آن از جدول پخش رادیو لرستان، عملا آن عامل موازنه را از میان برداشت و این تصمیم ناصحیح، به تشدید چالش قومیتی در استان کمک کرد.
4ـ خبر: در مورد حوزهی خبر در صداوسیمای مرکز لرستان چند نکته درخور ذکر است:
اول: در عرصهی رسانهها خبر به عنوان یک سرمایه یا «کالای» با ارزش است و صاحب آن، کسی است که قبل از همه آن را منتشر نماید. بنابراین به عنوان یک کالا، ظرف چند ثانیه فاسد میشود و به یک کالای بیمصرف تبدیل میشود. امروزه ظهور شبکههای اجتماعی، کار خبررسانی در رادیو و تلویزیون را با چالش جدی مواجه ساخته است.
بخشهای خبری اگر بهروز نباشند به سرعت از گردونهی رقابت جا میمانند و کالایشان به یک کالای بیارزش و بیمشتری تبدیل میشود.
یکی از مهمترین ویژگیهای خبررسانی در صداوسیمای لرستان در دوران صدارت بازوند، کُند بودن رسانه در تولید و پخش خبرهای بهروز بود.
ارائه خبرهایی بدون ارزش خبری، و پخش گزارش جلسات اداری، انعکاس حرفها و وعده و وعیدهای مدیران و عدم پیگیری این وعدهها حاصل نگرش بازوند به موضوع خبر بود، وی حتا بخش انتقادی «تلنگر» را هم بر نتابید و اقدام به حذف آن کرد.
دوم: بخش خبر در صداوسیما زیرمجموعهی معاونت سیاسی سازمان است. این بدان معناست که خبررسانی در صداوسیما یک امر سیاسی است تا یک موضوع اطلاعرسانی به مردم بهعنوان مخاطبان اصلی رسانه.
اگرچه در لابلای بخشهای خبری تلاش میشود مواردی از نَرمخبر و ... نیز گنجانده شود تا ظاهری مردمی به آن بدهند. در طول صدارت بازوند در صداوسیمای لرستان، خبر تبدیل به یک ابزار سیاسی بدون در نظر گرفتن «نیاز» و «میل» مخاطب گردید.
سوم: ارزیابیهای مستمر سازمان صداوسیما از بخشهای خبری مراکز استانی، میزان موفقیت آنها را لااقل از منظر سازمان نشان میدهد. گفته میشود در سه یا چهار سال پایانی مدیریت بازوند، خبر استان در ارزیابیها جزو چند استان انتهایی فهرست رتبهبندی مراکز بوده است.
5ـ نیروی انسانی: موتور پیشبَرندهی اصلی هر سازمانی نیروی انسانی آن سازمان است. ایجاد سازوکارهای مدیریتی برای بروز خلاقیت کارکنان و بهرهگیری از ظرفیت بالقوهی نیروها مهمترین هنر یک مدیر در هر سازمانی است.
متأسفانه در دورهی مدیریت بازوند، نه تنها هیچ سازوکاری برای بهرهگیری از ظرفیت نیروهای متخصص و توانا ایجاد نشد بلکه نیروهای نخبهی بسیاری مرکز را ترک کرده و یا پیش از موعد خود را بازنشسته کردند چرا که عرصه را برای بروز تواناییهای خود مناسب نمیدیدند. به صراحت میتوان عملکرد بازوند در بخش نیروی انسانی را تعبیر به «نخبهکُشی» کرد.
نکتهی دیگری که در رابطه با نیروی انسانی در صداوسیمای لرستان درخور ذکر است وجود دهها نیروی تواناست که تحت عنوان «حقالزحمهای» با کمترین حقوق دریافتی، عمدتاً در بخشهای تولیدی مشغول کار هستند که حتا بیمه هم نیستند.
سابقه برخی از این نیروها در صداوسیما از خود بازوند و تعدادی از مدیران او هم بیشتر است. بازوند در دوره پنج سالهی مدیریت خود کوچکترین اقدامی برای ساماندهی این نیروها نکرد، در حالی که در همین مدت، بسیاری از مراکز استانها اینگونه نیروهای خود را از نظر رابطهی استخدامی ساماندهی کردند.
اما بعد، چرا سازمان صداوسیما با وجود این عدم رضایت، مجدداً به بازوند سِمَت مدیریت داده است؟ در پاسخ به این سوال باید گفت: به همان دلیلی که بازوندِ معلم بهعنوان مدیرکل صداوسیما منصوب شد. اما چرا او به این سِمت منصوب شد؟ و چرا با وجود عدم رضایت، باز هم به او پست مدیرکلی دادند؟
برای پاسخ به این سوالها باید در گرایش و عملکرد سیاسی بازوند کنکاش کنیم. محمد بازوند که ریشه در آموزش و پرورش دارد، عضو حزب مؤتلفه اسلامی است. پایگاه فکری و سیاسی این حزب کاملاً همسو با تفکر و گرایش مدیران ارشد سازمان صداوسیماست و در عین حال آقای ملکشاهیراد نمایندهی مردم خرمآباد و چگنی در مجلس را که از دوستان آقای بازوند است پدرخواندهی مؤتلفه در استان میدانند.
به این موضوع یک نکتهی دیگر را هم باید اضافه کرد و آن اینکه وجود هشت نمایندهی اصولگرا در جمع 9 نفرهی نمایندگان استان، حداقل این مزیت را برای بازوند داشته است که اعتراضی به عملکرد بازوند از ناحیهی آنها به سازمان صداوسیما منعکس نشود.
طُرفه آنکه نمایندگان دولت نیز از عملکرد او رضایت داشتند! استاندار کنونی لرستان علناً رضایت خود را از بازوند در روزهای پایانی صدارتش اعلام کرد و تصویر سخنان او در شبکههای مجازی هم پخش شد. استاندار پیشین لرستان نیز که از قضا «بازوند» بود و اینک در کرمانشاه مشغول کار است در دورهی استانداری خویش در لرستان از عملکرد بازوند رضایت داشت.
همانموقع این تعبیر در میان همکاران ما رواج داشت که صداوسیما تبدیل به «روابط عمومی استانداری» شده است. حتا پیش از رفتن بازوند به ایلام، شایعه شده بود که بازوندِ استاندار تلاش کرده است او را به صداوسیمای کرمانشاه ببرد.
اما چرا دولتیها از عملکرد بازوند در صداوسیما رضایت داشتند؟ پاسخ به این سوال به یک ویژگی ذاتی آقای بازوند بر میگردد: آنگونه که من او را شناختهام او همواره معتقد به «حفظ شرایط موجود» و «عدم انتقاد از هیچکس، حتا مدیران ضعیف» است.
نتیجهی این تفکر چیزی جز رکود و رخوت نست؛ در حالی که «صداوسیما» به عنوان رسانهی ملی یا رسانهی ملت، باید چشم و گوش و زبان مردم باشد و کاستیها و مشکلات را بهطور دقیق رصد کند و بصورت منصفانه و هنرمندانه از حق مردم در مقابل مدیران ضعیف دفاع نماید.
اما بازوند هرگز به برنامهسازان اجازه نمیداد تا کوچکترین انتقادی به عملکرد دستگاهها ولو با مدیران ضعیف در برنامههای خود داشته باشند. او حتا یکی از برنامهسازان را که در حال ضبط یک گزارش انتقادی از یکی از دستگاهها بود تلفنی فرا خواند و برنامه او را تعطیل کرد.
بنا به همین خصوصیت بود که مدیرانش را از میان نیروهایی برگزید که همچون خودش به حفظ شرایط موجود برای «حفظ رضایت همه» کمک نمایند. او در همین راستا افرادی از حزب متبوع خویش را در معاونت صدا، مدیریت تحقیقات و مشاور امور بانوان بهکار گرفت. اگرچه شائبهی مؤتلفهای بودن در مورد یکی دو معاون و مدیر دیگرِ او نیز وجود دارد.
وجود این میزان از رضایت در بین سیاسیون استان و انتقال این رضایتمندی به سازمان صداوسیما، عامل بقای بازوند در زمان سه رییس سازمان یعنی ضرغامی، سرافراز و علیعسگری و متعاقبا انتصاب او این بار در یک استان کوچکتر با یکسوم جمعیت لرستان گردید.
انتصابی که بوی اکراه و اجبار از آن میآید و گرنه او را بهعنوان مدیرکل یک استان بزرگ و برخوردار یا لااقل در یک استانِ همعرض منصوب میکردند. اگر فشار این نیروهای مؤثر سیاسی نبود بازوند با بیش از سی سال سابقهی کار در آموزش و پرورش و صداوسیما باید بازنشسته میشد.
گفتنی در رابطه با عملکرد صداوسیمای استانی زیاد است اما مجال این رسانه کوتاه است. در پایان تأکید میکنم که بومی یا غیربومی بودن مدیر مهم نیست، مهم تخصص و توانایی آن مدیر در حوزهی فعالیتش و صداقت در عملکردش میباشد. غرض از این نوشتار نگاهی به عملکرد آقای محمد بازوند بود وگرنه بنده دست هر مدیر خدمتگزار حقیقی را میبوسم که به مردم مظلوم این دیار خدمت کند.
در پایان از سیاسیون خصوصا نمایندگان محترم مردم استدعا دارم در هیچ اداره و ارگانی از نیروها و مدیران ضعیف حمایت نکنند و همواره در سنگر مردم باشند تا مردم به آنها پشت نکنند.
منبع: هفته نامه سیمره
7269/6060
بدیهیترین پاسخ به این پرسش این است که عملکرد بازوند به عنوان یک نیروی بومی مورد رضایت مدیران ارشد سازمان صداوسیما نبوده و آنها این عدم رضایت را به همهی نیروهای بومی شاغل در سازمان تعمیم داده و به این نتیجه رسانده است که «در صداوسیمای مرکز لرستان، مدیر بومی نمیتواند موفق عمل کند و اهداف سازمانی را برآورده نماید.
بنا به همین گزاره است که سازمان صداوسیما از تصمیم خود مبنی بر انتصاب مجدد یک مدیر بومی منصرف شده و ادارهی صداوسیمای مرکز لرستان را به یک مدیر غیر بومی سپرده است.
حال دو سوال مطرح است. سوال اول اینکه: عملکرد بازوند چرا و در چه بخشهایی مورد رضایت قرار نگرفته است؟ و سوال دوم اینکه: چرا سازمان صداوسیما با وجود این عدم رضایت، مجددا به او سِمَت مدیریت داده است؟
برای پاسخ به سوال اول باید عملکرد صداوسیمای لرستان را در دوران پنج سالهی مدیریت بازوند در حوزههای تلویزیون، رادیو، خبر، موسیقی، نیروی انسانی مورد بررسی قرار دهیم و برای یافتن پاسخ سوال دوم باید در پایگاه و روابط سیاسی بازوند کنکاش کنیم. ابتدا سعی میکنیم به سوال اول پاسخ دهیم.
اگر چه بررسی عملکرد بازوند در حوزههای رادیو، تلویزیون، خبر، موسیقی و نیز عملکرد او در حوزهی نیروی انسانی نیاز به فرصتی مفصلتر دارد اما اجمالا به چند نکته اشاره میکنم:
1ـ موسیقی: یکی از بزرگترین مزیتهای فرهنگی لرستان موسیقیِ شناسنامهدارِ آن است. در عینحال موسیقی خوراک اصلی رادیو و تلویزیون است. با توجه به بومی بودن بازوند و قاعدتا شناخت او از این موضوع، صداوسیمای لرستان میتوانست با استفاده از این ظرفیت بینظیر، به معرفی هرچهبهترِ لرستان و ساختن تصویری مطلوبتر از این مردم کمک نماید و از این طریق اقتصاد گردشگری استان را نیز مورد حمایت قرار دهد.
اما عملا بخش اعظم ظرفیت موسیقی لرستان در دوران صدارت بازوند پشت درهای صداوسیمای استان ماند و موسیقی لرستان در صداوسیمایش به چند نام محدود شد. حتا به دلیل عملکرد نامناسب او در این حوزه، برخی اهالی موسیقی، صداوسیمای استانی را تحریم کردند.
نکتهی دیگر در مورد موسیقی اینکه با برگزاری رقابتهای خوانندگی در صدا و سیمای تحت مدیریت بازوند، به جای تصویری واقعی از موسیقیِ باشکوه این دیار، کاریکاتوری از موسیقی لرستان به جامعه عرضه شد. به صراحت میتوان اذعان کرد که بازوند در حوزهی موسیقی نمرهی مردودی گرفت.
2ـ تلویزیون: لرستان در عرصهی سینما و تلویزیون چه در دهههای پیش و چه در دورهی حاضر صاحب نامهای شناخته شدهای همچون ناصر غلامرضایی، وحید موساییان، محمد بیرانوند، مسعود رایگان، زندهیاد مرتضی مختاری که دو ماه پیش درگذشت، و کسانی همچون سیفزاده، آروند، عوضپور و بسیاری نامهای دیگر بوده است.
حتا در تاریخ سینمای ایران، سینمای بومگرا را به نام لرستان میشناسند. بازوند به عنوان یک مدیر بومی میتوانست و میبایست این ظرفیتها را در تلویزیون استانی بهکار گیرد و با تولید فیلمها و سریالهای فاخر، هم به فرهنگ استان خدمت کند و هم جایگاه هنری تلویزیون استان را ارتقا دهد، اما این کار را نکرد، او حتا ظرفیتهای موجود در شبکهی افلاک را هم دفع کرد.
در دوران مدیریت پنج ساله بازوند هیچ فیلم و سریال فاخری در صداوسیمای لرستان تولید نشد در حالی که در همین زمان آثار فاخری از شبکههای محلی آذربایجان شرقی، فارس، اصفهان، گیلان از شبکههای سراسری پخش گردید و شبکهی افلاک همچنان به شیوهی دههی هفتاد برنامهسازی میکند.
3ـ رادیو: با توجه به بافت جمعیتی استان و همچنین ماهیت این رسانه، رادیو میتواند کارآمدترین رسانه در لرستان باشد. از دهههای گذشته، مردم در این استان بیشترین اعتماد را به رادیو داشتهاند و رادیو از تاثیرگذارترین رسانههای استان بوده است.
رادیو لرستان در سالها و دهههای پیش یکی از رادیوهای سرآمد در سطح رادیوهای استانی بوده است اما در دوره مدیریت بازوند و دوستانش، رادیو نه تنها خود را پابهپای رسانههای جدید بهروز نکرد بلکه حتا با ازدستدادن نیروهای با تجربهاش، دچار پسرفت شد و امروزه عملا به یک رسانهی روزمره و غیر تاثیرگذار با ساختار برنامهسازی کهنه و موضوعاتی که عملا نیاز و میل مخاطبان نیست تبدیل شده است.
برخی کارشناسانِ برنامههای رادیو لرستان در طول سالهای صدارت بازوند بهطور مستمر در برنامههای این شبکه حضور دارند، در رابطه با موضوعات مختلف اظهار نظر میکنند گویی در همهی رشتهها تخصص دارند و کسی غیر از آنها در این استانِ پراستعداد وجود ندارد و استان با قحط کارشناس روبهروست. این موضوع یکی از دلایل انحطاط محتوا در این رادیو و رویگردانی دانشگاهیان از آن است.
نکتهی مهم دیگر در مورد رادیو لرستان، موضوع زبان و گویش این رادیوست که اعتراضهای زیادی نسبت به آن وجود دارد که بازوند هرگز گوش شنوایی برای این اعتراضها نبود.
گویشی که در رادیو لرستان خصوصا در برنامهی صبحگاهیاش در حال ترویج است گویش دهههای پیشین مردم یک «محله» از خرمآباد است بهطوری که میتوان گفت رادیو لرستان امروز تبدیل به یک رادیوی محلهای شده است و حتا رادیوی شهرستان خرمآباد هم نیست چه رسد به اینکه رادیوی تمام استان باشد.
رادیو لرستان میتوانست و میبایست رادیوی کل استان با گویشها و فرهنگهای همهی مردم استان باشد. شاید اگر این عملکرد ناصحیح و اصرار بر گویش محدود و محلهای در این رسانه نبود، لرستان امروز با چالش قومیتی درگیر نبود.
باید بیتدبیری آشکار در حذف برنامهی دیرپای «شونشینی» از جدول پخش رادیو لرستان را به فهرست اشتباهات تیم بازوند در رادیو اضافه کنم. برنامهی شونشینی که بیش از بیست سال، با موضوع فرهنگ عامه تولید و پخش میشد، به عنوان عامل موازنهای در انتشار و معرفی فرهنگ عامهی مردم لرستان با گویشهای مختلف و عمدتا «لک زبان» عمل میکرد که حذف آن از جدول پخش رادیو لرستان، عملا آن عامل موازنه را از میان برداشت و این تصمیم ناصحیح، به تشدید چالش قومیتی در استان کمک کرد.
4ـ خبر: در مورد حوزهی خبر در صداوسیمای مرکز لرستان چند نکته درخور ذکر است:
اول: در عرصهی رسانهها خبر به عنوان یک سرمایه یا «کالای» با ارزش است و صاحب آن، کسی است که قبل از همه آن را منتشر نماید. بنابراین به عنوان یک کالا، ظرف چند ثانیه فاسد میشود و به یک کالای بیمصرف تبدیل میشود. امروزه ظهور شبکههای اجتماعی، کار خبررسانی در رادیو و تلویزیون را با چالش جدی مواجه ساخته است.
بخشهای خبری اگر بهروز نباشند به سرعت از گردونهی رقابت جا میمانند و کالایشان به یک کالای بیارزش و بیمشتری تبدیل میشود.
یکی از مهمترین ویژگیهای خبررسانی در صداوسیمای لرستان در دوران صدارت بازوند، کُند بودن رسانه در تولید و پخش خبرهای بهروز بود.
ارائه خبرهایی بدون ارزش خبری، و پخش گزارش جلسات اداری، انعکاس حرفها و وعده و وعیدهای مدیران و عدم پیگیری این وعدهها حاصل نگرش بازوند به موضوع خبر بود، وی حتا بخش انتقادی «تلنگر» را هم بر نتابید و اقدام به حذف آن کرد.
دوم: بخش خبر در صداوسیما زیرمجموعهی معاونت سیاسی سازمان است. این بدان معناست که خبررسانی در صداوسیما یک امر سیاسی است تا یک موضوع اطلاعرسانی به مردم بهعنوان مخاطبان اصلی رسانه.
اگرچه در لابلای بخشهای خبری تلاش میشود مواردی از نَرمخبر و ... نیز گنجانده شود تا ظاهری مردمی به آن بدهند. در طول صدارت بازوند در صداوسیمای لرستان، خبر تبدیل به یک ابزار سیاسی بدون در نظر گرفتن «نیاز» و «میل» مخاطب گردید.
سوم: ارزیابیهای مستمر سازمان صداوسیما از بخشهای خبری مراکز استانی، میزان موفقیت آنها را لااقل از منظر سازمان نشان میدهد. گفته میشود در سه یا چهار سال پایانی مدیریت بازوند، خبر استان در ارزیابیها جزو چند استان انتهایی فهرست رتبهبندی مراکز بوده است.
5ـ نیروی انسانی: موتور پیشبَرندهی اصلی هر سازمانی نیروی انسانی آن سازمان است. ایجاد سازوکارهای مدیریتی برای بروز خلاقیت کارکنان و بهرهگیری از ظرفیت بالقوهی نیروها مهمترین هنر یک مدیر در هر سازمانی است.
متأسفانه در دورهی مدیریت بازوند، نه تنها هیچ سازوکاری برای بهرهگیری از ظرفیت نیروهای متخصص و توانا ایجاد نشد بلکه نیروهای نخبهی بسیاری مرکز را ترک کرده و یا پیش از موعد خود را بازنشسته کردند چرا که عرصه را برای بروز تواناییهای خود مناسب نمیدیدند. به صراحت میتوان عملکرد بازوند در بخش نیروی انسانی را تعبیر به «نخبهکُشی» کرد.
نکتهی دیگری که در رابطه با نیروی انسانی در صداوسیمای لرستان درخور ذکر است وجود دهها نیروی تواناست که تحت عنوان «حقالزحمهای» با کمترین حقوق دریافتی، عمدتاً در بخشهای تولیدی مشغول کار هستند که حتا بیمه هم نیستند.
سابقه برخی از این نیروها در صداوسیما از خود بازوند و تعدادی از مدیران او هم بیشتر است. بازوند در دوره پنج سالهی مدیریت خود کوچکترین اقدامی برای ساماندهی این نیروها نکرد، در حالی که در همین مدت، بسیاری از مراکز استانها اینگونه نیروهای خود را از نظر رابطهی استخدامی ساماندهی کردند.
اما بعد، چرا سازمان صداوسیما با وجود این عدم رضایت، مجدداً به بازوند سِمَت مدیریت داده است؟ در پاسخ به این سوال باید گفت: به همان دلیلی که بازوندِ معلم بهعنوان مدیرکل صداوسیما منصوب شد. اما چرا او به این سِمت منصوب شد؟ و چرا با وجود عدم رضایت، باز هم به او پست مدیرکلی دادند؟
برای پاسخ به این سوالها باید در گرایش و عملکرد سیاسی بازوند کنکاش کنیم. محمد بازوند که ریشه در آموزش و پرورش دارد، عضو حزب مؤتلفه اسلامی است. پایگاه فکری و سیاسی این حزب کاملاً همسو با تفکر و گرایش مدیران ارشد سازمان صداوسیماست و در عین حال آقای ملکشاهیراد نمایندهی مردم خرمآباد و چگنی در مجلس را که از دوستان آقای بازوند است پدرخواندهی مؤتلفه در استان میدانند.
به این موضوع یک نکتهی دیگر را هم باید اضافه کرد و آن اینکه وجود هشت نمایندهی اصولگرا در جمع 9 نفرهی نمایندگان استان، حداقل این مزیت را برای بازوند داشته است که اعتراضی به عملکرد بازوند از ناحیهی آنها به سازمان صداوسیما منعکس نشود.
طُرفه آنکه نمایندگان دولت نیز از عملکرد او رضایت داشتند! استاندار کنونی لرستان علناً رضایت خود را از بازوند در روزهای پایانی صدارتش اعلام کرد و تصویر سخنان او در شبکههای مجازی هم پخش شد. استاندار پیشین لرستان نیز که از قضا «بازوند» بود و اینک در کرمانشاه مشغول کار است در دورهی استانداری خویش در لرستان از عملکرد بازوند رضایت داشت.
همانموقع این تعبیر در میان همکاران ما رواج داشت که صداوسیما تبدیل به «روابط عمومی استانداری» شده است. حتا پیش از رفتن بازوند به ایلام، شایعه شده بود که بازوندِ استاندار تلاش کرده است او را به صداوسیمای کرمانشاه ببرد.
اما چرا دولتیها از عملکرد بازوند در صداوسیما رضایت داشتند؟ پاسخ به این سوال به یک ویژگی ذاتی آقای بازوند بر میگردد: آنگونه که من او را شناختهام او همواره معتقد به «حفظ شرایط موجود» و «عدم انتقاد از هیچکس، حتا مدیران ضعیف» است.
نتیجهی این تفکر چیزی جز رکود و رخوت نست؛ در حالی که «صداوسیما» به عنوان رسانهی ملی یا رسانهی ملت، باید چشم و گوش و زبان مردم باشد و کاستیها و مشکلات را بهطور دقیق رصد کند و بصورت منصفانه و هنرمندانه از حق مردم در مقابل مدیران ضعیف دفاع نماید.
اما بازوند هرگز به برنامهسازان اجازه نمیداد تا کوچکترین انتقادی به عملکرد دستگاهها ولو با مدیران ضعیف در برنامههای خود داشته باشند. او حتا یکی از برنامهسازان را که در حال ضبط یک گزارش انتقادی از یکی از دستگاهها بود تلفنی فرا خواند و برنامه او را تعطیل کرد.
بنا به همین خصوصیت بود که مدیرانش را از میان نیروهایی برگزید که همچون خودش به حفظ شرایط موجود برای «حفظ رضایت همه» کمک نمایند. او در همین راستا افرادی از حزب متبوع خویش را در معاونت صدا، مدیریت تحقیقات و مشاور امور بانوان بهکار گرفت. اگرچه شائبهی مؤتلفهای بودن در مورد یکی دو معاون و مدیر دیگرِ او نیز وجود دارد.
وجود این میزان از رضایت در بین سیاسیون استان و انتقال این رضایتمندی به سازمان صداوسیما، عامل بقای بازوند در زمان سه رییس سازمان یعنی ضرغامی، سرافراز و علیعسگری و متعاقبا انتصاب او این بار در یک استان کوچکتر با یکسوم جمعیت لرستان گردید.
انتصابی که بوی اکراه و اجبار از آن میآید و گرنه او را بهعنوان مدیرکل یک استان بزرگ و برخوردار یا لااقل در یک استانِ همعرض منصوب میکردند. اگر فشار این نیروهای مؤثر سیاسی نبود بازوند با بیش از سی سال سابقهی کار در آموزش و پرورش و صداوسیما باید بازنشسته میشد.
گفتنی در رابطه با عملکرد صداوسیمای استانی زیاد است اما مجال این رسانه کوتاه است. در پایان تأکید میکنم که بومی یا غیربومی بودن مدیر مهم نیست، مهم تخصص و توانایی آن مدیر در حوزهی فعالیتش و صداقت در عملکردش میباشد. غرض از این نوشتار نگاهی به عملکرد آقای محمد بازوند بود وگرنه بنده دست هر مدیر خدمتگزار حقیقی را میبوسم که به مردم مظلوم این دیار خدمت کند.
در پایان از سیاسیون خصوصا نمایندگان محترم مردم استدعا دارم در هیچ اداره و ارگانی از نیروها و مدیران ضعیف حمایت نکنند و همواره در سنگر مردم باشند تا مردم به آنها پشت نکنند.
منبع: هفته نامه سیمره
7269/6060
کپی شد