در ادامه همطلب آمده است: در هر حوضه آبخیز زمانی که مقدار بارش دریافتی بهاندازهای باشد که حوضه امکان یا فرصت جذب آن را نداشته باشد به ناچار بخش مازاد آن از حوضه خارج میشود.
میزان جذب بارش در حوضهها رابطه مستقیمی با پایداری اجزای تشکیلدهنده حوضههای آبخیز دارد. هراندازه حوضه پایداری بیشتری داشته باشد زمان وقوع سیل نیز به تاخیر افتاده و در نتیجه فرصت بیشتری برای فرایند جذب آب حاصل از بارش حتی در زمان وقوع بارشهای سنگین (بارشهای بالاتر از 30 میلیمتر) صورت میگیرد.
حتی در پایدارترین حوضههای آبخیز هم امکان جذب تمام بارش بهویژه در زمان وقوع بارشهای سنگین وجود ندارد. ولی فرق اساسی بین حوضههای پایدار و ناپایدار در مواجهه با رخداد بارش علاوه بر فاصله زمانی وقوع سیل بعد از بارش، در مقدار خاکی است که از آنها توسط این رخداد از حوضه خارج میشود.
پوشش سطحی شامل پوشش گیاهی و درختی نقش اساسی در پایداری حوضه دارد که همزمان شکلگیری سیل را به تاخیر میاندازد و هم از برخورد مستقیم بارش به سطح خاک حوضه جلوگیری میکند و در نتیجه خاک با ارزش حوضه از حداکثر محافظت در برابر فرسایش برخوردار میشود.
حال چنانچه که پوشش سطحی حوضه به دلایل مختلف تخریبشده، فعالیتهای کشاورزی غیراصولی هم در آن وجود داشته باشد و حوضه هم شیبدار باشد، با وقوع هر بارش تخریبهای بسیار زیادی در بافت خاک انجام میشود.
در این گونه حوضهها نهتنها بارش، بلکه هر عامل دیگری هم خاک را بهراحتی فرسایش داده و بهشدت منجر به فقر بیشتر خاک میشود. در گذشته در ایران بهواسطه وقوع سیلابها، مخروط افکنه های متعددی به وجود آمده و به دلیل خاک حاصل خیر و منابع آب در آنها بعدها محل استقرار شهرها و زمینهای زراعی و فعالیتهای انسانی شدهاند، به همین دلیل عمده مناطق مسکونی ایران بر روی این مخروط افکنه ها شکل گرفتهاند.
حال سؤال اینجاست که ما باید وقوع سیل را در ایران نعمت بدانیم یا نقمت؟ با اطمینان میتوان گفت هر سیل یا روانابی چه سبک و چه سنگین که باعث تخریب هر چند اندک خاک حوضه شود نقمت و از منظر حفاظت خاک یک فاجعه محسوب میشود. وقتیکه خاک حوضه جابجا میشود دهها بحران دیگر در حوضههای مبدا و مقصد به وجود میآورد.
بسیاری بر این عقیدهاند که وقوع این سیلابها برای مناطق بهویژه خشک و نیمهخشک مجاور ضروری و یا حیات اکوسیستمهای آنها به همین سیلابها وابسته است. این سخن درست است ولی به این منزله نیست که توسط این سیلابها خاک از بالادست به پاییندست منتقل شود.
در این صورت علاوه بر بحران در بالادست حوضه، پاییندست حوضه هم جز تخریب بیشتر عایدی نخواهد داشت. همانطور که ذکر شد، وقتی که حوضه بالادست از پایداری و ثبات کافی برخوردار باشد در این صورت هست که حوضه پاییندست هم میتواند از رطوبت جذبشده حوضه بالادست استفاده کند.
در هر صورت آب بارش حوضه پایدار بالادست با عبور آرام از حوضه همواره املاح فراوانی با خود به حوضه پاییندست منتقل میکند که باروری و حاصلخیزی حوضه پاییندست را فراهم میکند.
در این حالت دوم یعنی جریان آرام آب از حوضه بالادست به پایین است که ما میتوانیم وجود آن را نعمت بدانیم چرا که هم حوضه بالادست فرصت کافی برای جذب آب را دارد و هم اجزای آن آسیب نمیبینند و هم حوضه پاییندست بهخوبی از آن تغذیه میشود.
وقوع سیلابهای گلآلود در زاگرس نشانههای جدی از عدم توجه به پایداری حوضههای آبخیز آن هست که نهتنها بهواسطه این ناپایداری، بحران فرسایش خاک تشدید شده بلکه به دلیل شیب زیاد در این حوضه میزان تخریبها به مراتب بیشتر خواهد شد که علاوه بر این حوضه، آسیبپذیری بیشتر حوضههای پاییندست را نیز به همراه داشته است.
متاسفانه در این بین فقط آسیب به زیرساختهای انسانی دیده میشود و مصیبتهایی که برای اکوسیستمها در حوضههای پاییندست ایجاد میکند و بحران فرسایش خاک مورد غفلت واقعشده است. برای جلوگیری از گلآلود شدن روانابها و تأخیر حداکثری در زمان وقوع سیل باید به تقویت پوشش گیاهی و درختی حوضهها توجه ویژه کرد. رها شدن حوضههای آبخیز و عدم اجرای صحیح اصول آبخیزداری در آنها منجر به خسارتهای فراوانی در آینده نزدیک در ایران خواهد شد.
بارشهای ایران بهطور عمده طی سالهای اخیر به دلیل پدیده تغییر اقلیم حالت رگباری به خود گرفته و همزمان شاهد تخریبهای گسترده در پوششهای جنگلی و گیاهی هستیم.
ترکیب این عوامل منجر به وقوع سیلهای ویرانگر بیشتر در آینده شده و صدمات متعددی در پی خواهد داشت که خسارت به مراکز مسکونی فقط یک بخش از آن خواهد بود.
برای یک کشور خشک که میانگین بارش سالیانه آن به زیر 200 میلیمتر رسیده است حداکثر ماندگاری آب حاصل از بارش در حوضه طی فصل مرطوب سال میتواند کمک موثری در کاهش میزان پدیده خشکیدگی آن باشد.
منبع: پایگاه خبری یافته
7269/6060
میزان جذب بارش در حوضهها رابطه مستقیمی با پایداری اجزای تشکیلدهنده حوضههای آبخیز دارد. هراندازه حوضه پایداری بیشتری داشته باشد زمان وقوع سیل نیز به تاخیر افتاده و در نتیجه فرصت بیشتری برای فرایند جذب آب حاصل از بارش حتی در زمان وقوع بارشهای سنگین (بارشهای بالاتر از 30 میلیمتر) صورت میگیرد.
حتی در پایدارترین حوضههای آبخیز هم امکان جذب تمام بارش بهویژه در زمان وقوع بارشهای سنگین وجود ندارد. ولی فرق اساسی بین حوضههای پایدار و ناپایدار در مواجهه با رخداد بارش علاوه بر فاصله زمانی وقوع سیل بعد از بارش، در مقدار خاکی است که از آنها توسط این رخداد از حوضه خارج میشود.
پوشش سطحی شامل پوشش گیاهی و درختی نقش اساسی در پایداری حوضه دارد که همزمان شکلگیری سیل را به تاخیر میاندازد و هم از برخورد مستقیم بارش به سطح خاک حوضه جلوگیری میکند و در نتیجه خاک با ارزش حوضه از حداکثر محافظت در برابر فرسایش برخوردار میشود.
حال چنانچه که پوشش سطحی حوضه به دلایل مختلف تخریبشده، فعالیتهای کشاورزی غیراصولی هم در آن وجود داشته باشد و حوضه هم شیبدار باشد، با وقوع هر بارش تخریبهای بسیار زیادی در بافت خاک انجام میشود.
در این گونه حوضهها نهتنها بارش، بلکه هر عامل دیگری هم خاک را بهراحتی فرسایش داده و بهشدت منجر به فقر بیشتر خاک میشود. در گذشته در ایران بهواسطه وقوع سیلابها، مخروط افکنه های متعددی به وجود آمده و به دلیل خاک حاصل خیر و منابع آب در آنها بعدها محل استقرار شهرها و زمینهای زراعی و فعالیتهای انسانی شدهاند، به همین دلیل عمده مناطق مسکونی ایران بر روی این مخروط افکنه ها شکل گرفتهاند.
حال سؤال اینجاست که ما باید وقوع سیل را در ایران نعمت بدانیم یا نقمت؟ با اطمینان میتوان گفت هر سیل یا روانابی چه سبک و چه سنگین که باعث تخریب هر چند اندک خاک حوضه شود نقمت و از منظر حفاظت خاک یک فاجعه محسوب میشود. وقتیکه خاک حوضه جابجا میشود دهها بحران دیگر در حوضههای مبدا و مقصد به وجود میآورد.
بسیاری بر این عقیدهاند که وقوع این سیلابها برای مناطق بهویژه خشک و نیمهخشک مجاور ضروری و یا حیات اکوسیستمهای آنها به همین سیلابها وابسته است. این سخن درست است ولی به این منزله نیست که توسط این سیلابها خاک از بالادست به پاییندست منتقل شود.
در این صورت علاوه بر بحران در بالادست حوضه، پاییندست حوضه هم جز تخریب بیشتر عایدی نخواهد داشت. همانطور که ذکر شد، وقتی که حوضه بالادست از پایداری و ثبات کافی برخوردار باشد در این صورت هست که حوضه پاییندست هم میتواند از رطوبت جذبشده حوضه بالادست استفاده کند.
در هر صورت آب بارش حوضه پایدار بالادست با عبور آرام از حوضه همواره املاح فراوانی با خود به حوضه پاییندست منتقل میکند که باروری و حاصلخیزی حوضه پاییندست را فراهم میکند.
در این حالت دوم یعنی جریان آرام آب از حوضه بالادست به پایین است که ما میتوانیم وجود آن را نعمت بدانیم چرا که هم حوضه بالادست فرصت کافی برای جذب آب را دارد و هم اجزای آن آسیب نمیبینند و هم حوضه پاییندست بهخوبی از آن تغذیه میشود.
وقوع سیلابهای گلآلود در زاگرس نشانههای جدی از عدم توجه به پایداری حوضههای آبخیز آن هست که نهتنها بهواسطه این ناپایداری، بحران فرسایش خاک تشدید شده بلکه به دلیل شیب زیاد در این حوضه میزان تخریبها به مراتب بیشتر خواهد شد که علاوه بر این حوضه، آسیبپذیری بیشتر حوضههای پاییندست را نیز به همراه داشته است.
متاسفانه در این بین فقط آسیب به زیرساختهای انسانی دیده میشود و مصیبتهایی که برای اکوسیستمها در حوضههای پاییندست ایجاد میکند و بحران فرسایش خاک مورد غفلت واقعشده است. برای جلوگیری از گلآلود شدن روانابها و تأخیر حداکثری در زمان وقوع سیل باید به تقویت پوشش گیاهی و درختی حوضهها توجه ویژه کرد. رها شدن حوضههای آبخیز و عدم اجرای صحیح اصول آبخیزداری در آنها منجر به خسارتهای فراوانی در آینده نزدیک در ایران خواهد شد.
بارشهای ایران بهطور عمده طی سالهای اخیر به دلیل پدیده تغییر اقلیم حالت رگباری به خود گرفته و همزمان شاهد تخریبهای گسترده در پوششهای جنگلی و گیاهی هستیم.
ترکیب این عوامل منجر به وقوع سیلهای ویرانگر بیشتر در آینده شده و صدمات متعددی در پی خواهد داشت که خسارت به مراکز مسکونی فقط یک بخش از آن خواهد بود.
برای یک کشور خشک که میانگین بارش سالیانه آن به زیر 200 میلیمتر رسیده است حداکثر ماندگاری آب حاصل از بارش در حوضه طی فصل مرطوب سال میتواند کمک موثری در کاهش میزان پدیده خشکیدگی آن باشد.
منبع: پایگاه خبری یافته
7269/6060
کپی شد