به گزارش ایرنا، شهید حاجی بابایی از سواد آموزان نهضت سواد آموزی بود که در سال 1365 به دنبال حمله هوایی وحشیانه رژیم بعث عراق به شهر مقدس قم در حین تحصیل، شربت شهادت نوشید.
در دوران جنگ تحمیلی حدود 30 نقطه از استان قم توسط رژیم بعث عراق بمباران شده و تعداد زیادی از مردم مظلوم به شهادت رسیدند به گونه ای که تنها درحادثه بمباران هیات چهارمردان، 21 نفر شهید شدند که 11 نفر آنها سیده بودند.
دشمن بعثی که پیش از حملات هوایی به شکستن دیوار صوتی شهر توسط هواپیماهای جنگی خود اقدام میکرد، برای اولین بار در تجاوز به حریم هوایی قم، اقدام به بمباران یکی از مناطق شلوغ شهر سه راه بازار نمود که در این تجاوز هوایی چند نفر شهید و چندین تن مجروح گردیدند.
وی متولد یکم فروردین ماه 1328در روستای بیدهند قم بود که در 24 دی ماه 1365در بمباران هوایی رژیم بعث عراق بر اثر اصابت ترکش شربت شهادت نوشید.
ایشان درزمان شهادت مشغول تحصیل درکلاس های نهضت سوادآموزی بود، محل تحصیل ایشان نیز مکانی در خیابان جمهوری فعلی بود که متاسفانه اکنون اثری از آن مکان نمانده و تبدیل به ساختمان و سازه های جدید شده است.
شهید فاطمه حاجی زمان شهادت صاحب شش فرزند (چهار پسر و دو دختر) داشت و پیکر پاکش بعد از تشییع در گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) قم به خاک سپرده شد.
حسین ابوالقاسمی همسر شهید با اشاره به اخلاق مداری، دین مداری، تعهد و روحیه انقلابی شهید حاجی بابایی می گوید: ایشان در همه زمینه ها الگو بوده و حتی در امور زندگی نیز بسیار اهل مدارا، ساده زیست و مدبر بودند.
او می گوید:17 سال با شهید حاجی بابایی زندگی مشترک داشتیم و ایشان بسیار مهربان، امانتمدار، اخلاق مدار و با شخصیت و اهل رعایت حلال و حرام بودند.
*زندگی شخصی
ابوالقاسمی در ادامه سخنان خود گفت: من و همسرم در روستای بیدهند از روستاهای توابع بخش کهک قم زندگی می کردیم و در سال 1349 زندگی مشترک خود را تشکیل دادیم مدتی در خانه پدری ساکن بودیم.
وی ادامه داد: بعد از چهار ماه از زندگی مشترکمان، بنده برای فعالیت به تهران رفتم و ایشان در همان منزل پدری در روستا حضور داشتند و در نبود بنده در منزل، قالیبافی می کردند و بعد از گذشت چهار سال اولین فرزند ما متولد شد.
ابوالقاسمی خاطرنشان کرد: بعد از دو سال با پولی که ایشان از فروش قالی ها به دست آورده بودند، توانستیم منزلی را در تهران اجاره و به آنجا نقل مکان کنیم.
وی گفت: از ویژگی های بارز ایشان بردباری، مهربانی و مدبر در امور زندگی بود، به گونه ای که اگر یک وقت در زندگی مشکلی ایجاد می شد خانواده بنده همیشه مدافع ایشان بودند.
وی یادآورشد: بنده درسایه وجود، همکاری و تلاش های مدبرانه ایشان توانستم صاحب خانه شویم و شغل آینده خود را در قم دایر نمایم.
*خبرشهادت
وی با اشاره به خاطرات زمان شهادت همسرش گفت: سالروز شهادت حضرت زهرا (س) بود، بنده به محل کار رفتم، خانم حاجی بابایی نیز در ساعت 14:30 به کلاس نهضت سواد آموزی رفت و دو ساعت بعد صدای وحشتناکی به گوش رسید.
وی گفت: با سرعت خود را به منزل رساندم دیدم فرزند کوچکم در خانه سالم است، اما وقتی از منزل خارج شدم، همسر برادرم گریه کنان به سمت منزل ما آمد، از او سراغ همسرم را گرفتم، گفت ایشان را به بیمارستان منتقل کردند.
ابوالقاسمی خاطرنشان کرد: بنده کودکانم را به همسایه ها سپردم و به بیمارستان شهید فاطمی قم رفتم که به ما خبر دادند که ایشان شهید شده است.
وی بیان داشت: بنده تا مدتی گیج شده بودم، و نمی دانستم این خبر را چگونه به بچه ها، خانواده خود و همسرم انتقال دهم و با شش کودک چه کار کنم.
*فعالیت های انقلابی
وی گفت: همسرم از حامیان انقلاب و فعالان در تظاهرات ضد رژیم شاه بودو در انتخابات ها نیز حضور فعال داشتند. شب شهادت نیز به بنده وصیت کردند؛ اگر شهید شدم در گلزار شهدا مرا به خاک بسپارید.
*امانتداری همسر
همسر شهید همچنین گفت: پس از مدتی که از شهادت ایشان گذشته بود، به خواب بنده آمد و گفت به کسی بدهکار هستم. پیش او بروید و پرداخت کنید.بنده به همان مشخصاتی که داده بود رفتم و او تایید کرد و گفت وقتی شنیدم شهید شدند، او را حلال کردم ،زیرا خانم خوش حسابی بود.
وی افزود: او عاشق زیارت حرم مطهر حضرت زینب کبری(س) بود و تدارک را نیز دیده بودند ولی برایش میسر نشد.
*خاطرات یک دوست صمیمی شهید
*سکینه احمدی از هم دوره های شهید حاجی بابایی نیز می گوید: روزی که ایشان شهید شد درکلاس نهضت کنار هم نشسته بودیم،حادثه بسیار تلخی بود.
وی ادامه داد: در زمان شهادت خمپاره به پشت سر ایشان اصابت کرده به گونه که به راحتی صورتشان قابل شناسایی نبود.
احمدی با اشاره به خصوصیات اخلاقی شهید گفت: ایشان بسیار زن دلسوز، بامحبت و ولایتمدار بود، به دین، ارزش های اخلاقی و حجاب و عفاف بسیار اهمیت می دادند.
وی افزود: در تهران و زمان حکومت نظامی، همیشه درحالی که فرزند خود را در بغل داشت در تظاهرات ضد رژیم طاغوت شرکت می کرد.
وی ادامه داد: نسل امروز باید از شهدا الگو بگیرند، از ارزش های دینی فاصله نگیرند و خدای ناکرده کاری نکنیم که اهداف و آرمان های شهدا کمرنگ و یا به فراموشی سپرده شود.
*خاطرات خواهر شهید
* آمنه حاجی بابایی خواهر شهید نیز در این زمینه می گوید: شهید فاطمه حاجی بابایی بسیار مهربان، خوش اخلاق، دلسوز و تلاشگر بود، از زمان تشکیل کلاس های نهضت سواد آموزی، او پای ثابت کلاس های درس بود و بسیار به تحصیل علم اهمیت می دادند.
وی ادامه داد : ایشان و همسر برادر شوهرش با هم به کلاس درس می رفتند، از ابتدا عشق شهادت داشتند و به وی وصیت کرد، اگر شهید شد فرزندانش را نگهداری کند.
*دختر شهید از آخرین روزهای زندگی مادرش می گوید
*نرگس ابوالقاسمی فرزند شهید نیز می گوید: در روز شهادت مادرم، 9 ساله و در کلاس سوم ابتدایی مشغول تحصیل بودم. مادرم آن روز به من ناهار داد و روانه مدرسه شدم و متاسفانه شب خبر شهادت مادرم را شنیدم.
وی بیان داشت: هواپیمای عراقی نزدیکی مدرسه ما را بمباران کردند، مدیر مدرسه دانش آموزان را به منزل فرستاد، زمانی که به خانه رسیدم من را به خانه یکی از همسایه ها بردند.
وی ادامه داد: زمانی که مادرم در کلاس درس حضور داشت یک برادر دوساله در منزل داشتیم. وقتی ایشان صدای بمباران را شنید به خاطر فرزندش که در منزل بود به سرعت از جای خود بلند شد، دیوار مدرسه به خاطر بمباران هواپیماهای دشمن سقوط کرده و ترکش به ایشان اصابت کرده و به شهادت رسیدند.
وی گفت: آخرین دیدار من و مادرم ظهری بود که به مدرسه رفتم، با مادرم خداحافظی کردم.
7401/ 6133/ گزارش از: بهمن اطمینان ** انتشاردهنده: جعفرمسلمی
منبع : ایرنا
انتهای پیام در دوران جنگ تحمیلی حدود 30 نقطه از استان قم توسط رژیم بعث عراق بمباران شده و تعداد زیادی از مردم مظلوم به شهادت رسیدند به گونه ای که تنها درحادثه بمباران هیات چهارمردان، 21 نفر شهید شدند که 11 نفر آنها سیده بودند.
دشمن بعثی که پیش از حملات هوایی به شکستن دیوار صوتی شهر توسط هواپیماهای جنگی خود اقدام میکرد، برای اولین بار در تجاوز به حریم هوایی قم، اقدام به بمباران یکی از مناطق شلوغ شهر سه راه بازار نمود که در این تجاوز هوایی چند نفر شهید و چندین تن مجروح گردیدند.
وی متولد یکم فروردین ماه 1328در روستای بیدهند قم بود که در 24 دی ماه 1365در بمباران هوایی رژیم بعث عراق بر اثر اصابت ترکش شربت شهادت نوشید.
ایشان درزمان شهادت مشغول تحصیل درکلاس های نهضت سوادآموزی بود، محل تحصیل ایشان نیز مکانی در خیابان جمهوری فعلی بود که متاسفانه اکنون اثری از آن مکان نمانده و تبدیل به ساختمان و سازه های جدید شده است.
شهید فاطمه حاجی زمان شهادت صاحب شش فرزند (چهار پسر و دو دختر) داشت و پیکر پاکش بعد از تشییع در گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) قم به خاک سپرده شد.
حسین ابوالقاسمی همسر شهید با اشاره به اخلاق مداری، دین مداری، تعهد و روحیه انقلابی شهید حاجی بابایی می گوید: ایشان در همه زمینه ها الگو بوده و حتی در امور زندگی نیز بسیار اهل مدارا، ساده زیست و مدبر بودند.
او می گوید:17 سال با شهید حاجی بابایی زندگی مشترک داشتیم و ایشان بسیار مهربان، امانتمدار، اخلاق مدار و با شخصیت و اهل رعایت حلال و حرام بودند.
*زندگی شخصی
ابوالقاسمی در ادامه سخنان خود گفت: من و همسرم در روستای بیدهند از روستاهای توابع بخش کهک قم زندگی می کردیم و در سال 1349 زندگی مشترک خود را تشکیل دادیم مدتی در خانه پدری ساکن بودیم.
وی ادامه داد: بعد از چهار ماه از زندگی مشترکمان، بنده برای فعالیت به تهران رفتم و ایشان در همان منزل پدری در روستا حضور داشتند و در نبود بنده در منزل، قالیبافی می کردند و بعد از گذشت چهار سال اولین فرزند ما متولد شد.
ابوالقاسمی خاطرنشان کرد: بعد از دو سال با پولی که ایشان از فروش قالی ها به دست آورده بودند، توانستیم منزلی را در تهران اجاره و به آنجا نقل مکان کنیم.
وی گفت: از ویژگی های بارز ایشان بردباری، مهربانی و مدبر در امور زندگی بود، به گونه ای که اگر یک وقت در زندگی مشکلی ایجاد می شد خانواده بنده همیشه مدافع ایشان بودند.
وی یادآورشد: بنده درسایه وجود، همکاری و تلاش های مدبرانه ایشان توانستم صاحب خانه شویم و شغل آینده خود را در قم دایر نمایم.
*خبرشهادت
وی با اشاره به خاطرات زمان شهادت همسرش گفت: سالروز شهادت حضرت زهرا (س) بود، بنده به محل کار رفتم، خانم حاجی بابایی نیز در ساعت 14:30 به کلاس نهضت سواد آموزی رفت و دو ساعت بعد صدای وحشتناکی به گوش رسید.
وی گفت: با سرعت خود را به منزل رساندم دیدم فرزند کوچکم در خانه سالم است، اما وقتی از منزل خارج شدم، همسر برادرم گریه کنان به سمت منزل ما آمد، از او سراغ همسرم را گرفتم، گفت ایشان را به بیمارستان منتقل کردند.
ابوالقاسمی خاطرنشان کرد: بنده کودکانم را به همسایه ها سپردم و به بیمارستان شهید فاطمی قم رفتم که به ما خبر دادند که ایشان شهید شده است.
وی بیان داشت: بنده تا مدتی گیج شده بودم، و نمی دانستم این خبر را چگونه به بچه ها، خانواده خود و همسرم انتقال دهم و با شش کودک چه کار کنم.
*فعالیت های انقلابی
وی گفت: همسرم از حامیان انقلاب و فعالان در تظاهرات ضد رژیم شاه بودو در انتخابات ها نیز حضور فعال داشتند. شب شهادت نیز به بنده وصیت کردند؛ اگر شهید شدم در گلزار شهدا مرا به خاک بسپارید.
*امانتداری همسر
همسر شهید همچنین گفت: پس از مدتی که از شهادت ایشان گذشته بود، به خواب بنده آمد و گفت به کسی بدهکار هستم. پیش او بروید و پرداخت کنید.بنده به همان مشخصاتی که داده بود رفتم و او تایید کرد و گفت وقتی شنیدم شهید شدند، او را حلال کردم ،زیرا خانم خوش حسابی بود.
وی افزود: او عاشق زیارت حرم مطهر حضرت زینب کبری(س) بود و تدارک را نیز دیده بودند ولی برایش میسر نشد.
*خاطرات یک دوست صمیمی شهید
*سکینه احمدی از هم دوره های شهید حاجی بابایی نیز می گوید: روزی که ایشان شهید شد درکلاس نهضت کنار هم نشسته بودیم،حادثه بسیار تلخی بود.
وی ادامه داد: در زمان شهادت خمپاره به پشت سر ایشان اصابت کرده به گونه که به راحتی صورتشان قابل شناسایی نبود.
احمدی با اشاره به خصوصیات اخلاقی شهید گفت: ایشان بسیار زن دلسوز، بامحبت و ولایتمدار بود، به دین، ارزش های اخلاقی و حجاب و عفاف بسیار اهمیت می دادند.
وی افزود: در تهران و زمان حکومت نظامی، همیشه درحالی که فرزند خود را در بغل داشت در تظاهرات ضد رژیم طاغوت شرکت می کرد.
وی ادامه داد: نسل امروز باید از شهدا الگو بگیرند، از ارزش های دینی فاصله نگیرند و خدای ناکرده کاری نکنیم که اهداف و آرمان های شهدا کمرنگ و یا به فراموشی سپرده شود.
*خاطرات خواهر شهید
* آمنه حاجی بابایی خواهر شهید نیز در این زمینه می گوید: شهید فاطمه حاجی بابایی بسیار مهربان، خوش اخلاق، دلسوز و تلاشگر بود، از زمان تشکیل کلاس های نهضت سواد آموزی، او پای ثابت کلاس های درس بود و بسیار به تحصیل علم اهمیت می دادند.
وی ادامه داد : ایشان و همسر برادر شوهرش با هم به کلاس درس می رفتند، از ابتدا عشق شهادت داشتند و به وی وصیت کرد، اگر شهید شد فرزندانش را نگهداری کند.
*دختر شهید از آخرین روزهای زندگی مادرش می گوید
*نرگس ابوالقاسمی فرزند شهید نیز می گوید: در روز شهادت مادرم، 9 ساله و در کلاس سوم ابتدایی مشغول تحصیل بودم. مادرم آن روز به من ناهار داد و روانه مدرسه شدم و متاسفانه شب خبر شهادت مادرم را شنیدم.
وی بیان داشت: هواپیمای عراقی نزدیکی مدرسه ما را بمباران کردند، مدیر مدرسه دانش آموزان را به منزل فرستاد، زمانی که به خانه رسیدم من را به خانه یکی از همسایه ها بردند.
وی ادامه داد: زمانی که مادرم در کلاس درس حضور داشت یک برادر دوساله در منزل داشتیم. وقتی ایشان صدای بمباران را شنید به خاطر فرزندش که در منزل بود به سرعت از جای خود بلند شد، دیوار مدرسه به خاطر بمباران هواپیماهای دشمن سقوط کرده و ترکش به ایشان اصابت کرده و به شهادت رسیدند.
وی گفت: آخرین دیدار من و مادرم ظهری بود که به مدرسه رفتم، با مادرم خداحافظی کردم.
7401/ 6133/ گزارش از: بهمن اطمینان ** انتشاردهنده: جعفرمسلمی
منبع : ایرنا
کپی شد
