به گزارش ایرنا، در این نامه آمده است: شهر قزوین سرشار از نشانه و پشتوانه های مذهبی، علمی، تاریخی، فرهنگی، گردشگری وهنری است که از گذشتگان خود به ارث برده و همچنان مردم و مسئولینش به این داشته ها می بالند و با آن فخر می فروشند، ولی آیا حال و روز امروز این شهر نشانی از آن همه شکوه و جاودانگی را در خود دارد؟!
آیا پایتخت خوشنویسی ایران خلوتگاهی شایسته دارد که نگارندگانش در آن بنشینند و همچنان که گوهر دل به سیاهی جوهر می نشانند، آهنگ قلم کشیدن خود بر برگه ی کاغذ را بشنوند؟!
می گویند قزوین از پیشاهنگان هنر تعزیه در کشور است و شبیه خوانانش کمتر همانندی چون خود دارند، ولی آیا در این همه کوی و برزن تاریخی و سنتی شهر، میدان و سکویی سزاوار دارند که بر فراز آن فرهنگ و هنر ایرانی-اسلامی را بانگ زنند و هر روز مردمان بسیاری را پای نمایش های خوش آهنگ خود بنشانند؟! مگر جاری ساختن زندگی در محله های قدیمی شهر جز این است؟! مگر زیباتر و شنیدنی تر از رجز خوانی حضرت عباس (ع) در دستگاه چهارگاه در میدان تعزیه نیز هست؟!
قزوین شهر آب انبارهاست، شهر خانه های تاریخی و بناهای شاخص معماری، شهری که نخستین خیابان ایران را در دل خود جای داده، عالی قاپو، کلاه فرنگی، سعدالسلطنه و بسیار عمارتهایی که گاه نام بردنشان نیست و بی تردید همگان آوازه اش را شنیده اند، با این همه های و هوی و فراز و فرود، جای یک دانشکده معماری در دل خانه ای تاریخی میان بافت دیرین شهر خالی نیست؟! دانشگاهی که علاقمندان را از سراسر کشور به سوی خود بکشاند، کجا بهتر از قزوین که در شاهراه عبور این سرزمین کهن نشسته است؟!
در بسیاری از شهرهای توسعه یافته، میزان فرهنگ را با شمار تماشاگران تئاترهایشان می سنجند و امروز در شهر قزوین، شهری چنین سترگ، با این خیل مردمانی که در آن نفس می کشند، بر در کدام سالن استاندارد نمایش بنشینیم و چه کسانی را شماره کنیم که اندازه و شان فرهنگمان را بدانیم؟!!! هنرمندان شهر نمایشهای خود را در خانه هایشان به سرانجام رسانده و در شهرهای دیگر به روی صحنه می برند.
موسیقی ندای آرام بخشی است که هر روز بیشتر و بیشتر در کوچه پس کوچه های شهر گم شده و بی نوا در پسِ سالن هایی که نداریم رنگ می بازد.
هر روز می بینیم که نویسندگان، بازیگران، نوازندگان، نگارگران، فیلمسازان و سایر هنرمندان توانمند شهر بار خود را برای کوچی ناخواسته می بندند و چنان می روند که گویی شهری به نام قزوین در این پهنه ی خاکی وجود ندارد.
شهری که نامش با هنر پیوند خورده ولی هنرمندانش خانه ای در آن برای خود ندارند.
تردیدی نیست که امروز این شهر به شدت نیازمند فضای های بهداشتی، درمانی و آموزشی است و باید همگان دست در دست هم برای برآورده کردن این نیازها به میدان بیاییم، ولی آیا در این همه های و هوی، کسی نباید که داد فرهنگ و هنر سر داده و بگوید که شهرها برای پیشرفت و توسعه، پیش و بیش از هر چیز نیازمند آرامشند؟! نیازمند اینکه کسانی حال و روز شهر را به زبان هنر برایشان بازگو کرده و فرهنگ و تمدن ایران اسلامی را به یاد شهروندانش آورند؟! مگر زبانی گویاتر و اثرگذارتر از هنر هم هست که آنچه می خواهیم را به کام مردم بنشاند؟!
زیبایی از برجسته ترین صفات پروردگار یگانه است و هنر شایسته ترین بستر برای جلوه گری آن، ولی امروز در صورت و سیمای فرهنگ و هنر این شهر هر آنچه شما بخواهید هست جز زیبایی.
با این همه، اندیشه، نگرانی، دلبستگی و آرمانهای حضرتعالی که با پرچم فرهنگ پای در استان قزوین نهادید، سبب شد تا امروز این دلنوشته پیش رویتان نشسته و از حضورتان درخواست شود تا یکبار برای همیشه اساسی ترین نیازهای هنرمندان شهر را شنیده و به سرانجام رسانید، خواسته هایی که ناچیزند و کوچک در برابر ظرفیتهای بسیار این شهر و در پیشگاه بزرگان و اندیشمندانِ فرهنگ و هنرش که شاید بسیاری از آنها رفتند و نیازهایشان نیز با آنها خاموش شد.
این مطالبات که بی گمان با همتی اندک و نیم نگاهی مسئولانه به بار خواهند نشست عبارتند از:
1- تکمیل ساختمان تئاتر شهر قزوین ظرف 2 سال آینده و واگذاری آن به هنرمندان
2- واگذاری فضایی مناسب برای استقرار و راه اندازی خانه هنرمندان که در آن امکان اختصاص مکان هایی مجزا برای گفت و گو، عرضه و طرح موضوعات پیرامون هنرهای گوناگون وجود داشته و جایی شود که هنرمندان برای کسب آرامش و فراهم آوردن بستر برای آفرینش اثر تازه راهی آنجا شوند
3- واگذاری سالن های آمفی تئاتر کتابخانه ی امام خمینی (ره) و علامه رفیعی به اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان جهت اختصاص به هنرمندان تا زمان تکمیل و بهره برداری از پروژه تئاتر شهر قزوین
4-اختصاص فضاهایی در بافت های تاریخی شهر برای ارایه و نمایش هنرهای متناسب با بافت موجود که افزون بر رونق هنرهای بکار گرفته شده و ایجاد اشتغال، بستر بازآفرینی محلات تاریخی را فراهم آورده و در پی آن موجب رونق گردشگری و ایجاد ارزش افزوده در این محلات خواهد شد، بی گمان هنر تعزیه از مناسب ترین هنرها برای این هدف خواهد بود
5-حضور نمایندگانی از هنرهای گوناگون در جلسات و نشست های رسمی و دولتی که مقرر است در آنها برنامه هایی برای فرهنگ و هنر استان تهیه شده و تصمیماتی در این خصوص اخذ شود.
استاندار گرامی؛ پیشینه ی فرهنگی و رویکرد نیک اندیش جنابعالی ما را بر آن داشت تا این اندیشه های جانگز را بر زبان آورده و بخشی از درخواست هایمان را ارایه نماییم تا مگر روزنه ای برای فراهم آمدن ذره ای از آنچه گفته شد باز شده و راهکاری به سوی تحقق این خواسته ها به وجود آید، شاید این گام آغازین باشد برای حرکت در این راه سترگ و اشاره ای برای جنبیدن این تن های خسته و بی جانی که باید بسیار پیش تر از اینها به داد هنر و هنرمندان شهر می رسیدند.
بی گمان قزوین به جایگاهی که سزاوار آن است نخواهد رسید مگر از راه ارتقاء جایگاه فرهنگ و هنر و فراهم آوردن زیرساخت های آن.
در پایان این نامه بدون ذکر نامی از هنرمندان استان، جمعی از هنرمندان قزوینی به عنوان نگارنده معرفی شده است.
این نامه برای نمایندگان قزوین در مجلس شورای اسلامی و جمعی از مدیران دستگاه های اجرایی نیز رونوشت شده است.
مدیرکل روابط عمومی استانداری قزوین و دبیر شورای اطلاع رسانی استان در گفت و گو با خبرنگار ایرنا در رابطه با این نامه گفت: این نامه را باید دردنامه هنرمندان قزوینی بدانیم که در آن به مطالبات به حق این قشر پرداخته شده است.
نصرت الله علیرضایی گفت: خط و مشی استاندار قزوین همان گونه بارها نیز مطرح کرده است توجه جدی به فرهنگ و هنرمندان در کنار رسیدگی به سایر مسایل است.
وی اظهار کرد: استاندار قزوین همواره خواستار استفاده از ظرفیت هنر و جایگاه هنرمندان استان برای معرفی هرچه بیشتر این دیار بوده است و امیدواریم با این نگاه، رویکرد طفیلی و دسته چندم به بخش هنر از قزوین رخت ببندد که لازمه این موضوع توجه جدی همه مدیران است اما هنرمندان نیز باید برای رفع مشکلات و رسیدگی به مطالبات خود سعه صدر داشته باشند
7388*6012
خبرنگار: پریسا نوروزی**انتشار دهنده: علی حیدر شاه حسینی
آیا پایتخت خوشنویسی ایران خلوتگاهی شایسته دارد که نگارندگانش در آن بنشینند و همچنان که گوهر دل به سیاهی جوهر می نشانند، آهنگ قلم کشیدن خود بر برگه ی کاغذ را بشنوند؟!
می گویند قزوین از پیشاهنگان هنر تعزیه در کشور است و شبیه خوانانش کمتر همانندی چون خود دارند، ولی آیا در این همه کوی و برزن تاریخی و سنتی شهر، میدان و سکویی سزاوار دارند که بر فراز آن فرهنگ و هنر ایرانی-اسلامی را بانگ زنند و هر روز مردمان بسیاری را پای نمایش های خوش آهنگ خود بنشانند؟! مگر جاری ساختن زندگی در محله های قدیمی شهر جز این است؟! مگر زیباتر و شنیدنی تر از رجز خوانی حضرت عباس (ع) در دستگاه چهارگاه در میدان تعزیه نیز هست؟!
قزوین شهر آب انبارهاست، شهر خانه های تاریخی و بناهای شاخص معماری، شهری که نخستین خیابان ایران را در دل خود جای داده، عالی قاپو، کلاه فرنگی، سعدالسلطنه و بسیار عمارتهایی که گاه نام بردنشان نیست و بی تردید همگان آوازه اش را شنیده اند، با این همه های و هوی و فراز و فرود، جای یک دانشکده معماری در دل خانه ای تاریخی میان بافت دیرین شهر خالی نیست؟! دانشگاهی که علاقمندان را از سراسر کشور به سوی خود بکشاند، کجا بهتر از قزوین که در شاهراه عبور این سرزمین کهن نشسته است؟!
در بسیاری از شهرهای توسعه یافته، میزان فرهنگ را با شمار تماشاگران تئاترهایشان می سنجند و امروز در شهر قزوین، شهری چنین سترگ، با این خیل مردمانی که در آن نفس می کشند، بر در کدام سالن استاندارد نمایش بنشینیم و چه کسانی را شماره کنیم که اندازه و شان فرهنگمان را بدانیم؟!!! هنرمندان شهر نمایشهای خود را در خانه هایشان به سرانجام رسانده و در شهرهای دیگر به روی صحنه می برند.
موسیقی ندای آرام بخشی است که هر روز بیشتر و بیشتر در کوچه پس کوچه های شهر گم شده و بی نوا در پسِ سالن هایی که نداریم رنگ می بازد.
هر روز می بینیم که نویسندگان، بازیگران، نوازندگان، نگارگران، فیلمسازان و سایر هنرمندان توانمند شهر بار خود را برای کوچی ناخواسته می بندند و چنان می روند که گویی شهری به نام قزوین در این پهنه ی خاکی وجود ندارد.
شهری که نامش با هنر پیوند خورده ولی هنرمندانش خانه ای در آن برای خود ندارند.
تردیدی نیست که امروز این شهر به شدت نیازمند فضای های بهداشتی، درمانی و آموزشی است و باید همگان دست در دست هم برای برآورده کردن این نیازها به میدان بیاییم، ولی آیا در این همه های و هوی، کسی نباید که داد فرهنگ و هنر سر داده و بگوید که شهرها برای پیشرفت و توسعه، پیش و بیش از هر چیز نیازمند آرامشند؟! نیازمند اینکه کسانی حال و روز شهر را به زبان هنر برایشان بازگو کرده و فرهنگ و تمدن ایران اسلامی را به یاد شهروندانش آورند؟! مگر زبانی گویاتر و اثرگذارتر از هنر هم هست که آنچه می خواهیم را به کام مردم بنشاند؟!
زیبایی از برجسته ترین صفات پروردگار یگانه است و هنر شایسته ترین بستر برای جلوه گری آن، ولی امروز در صورت و سیمای فرهنگ و هنر این شهر هر آنچه شما بخواهید هست جز زیبایی.
با این همه، اندیشه، نگرانی، دلبستگی و آرمانهای حضرتعالی که با پرچم فرهنگ پای در استان قزوین نهادید، سبب شد تا امروز این دلنوشته پیش رویتان نشسته و از حضورتان درخواست شود تا یکبار برای همیشه اساسی ترین نیازهای هنرمندان شهر را شنیده و به سرانجام رسانید، خواسته هایی که ناچیزند و کوچک در برابر ظرفیتهای بسیار این شهر و در پیشگاه بزرگان و اندیشمندانِ فرهنگ و هنرش که شاید بسیاری از آنها رفتند و نیازهایشان نیز با آنها خاموش شد.
این مطالبات که بی گمان با همتی اندک و نیم نگاهی مسئولانه به بار خواهند نشست عبارتند از:
1- تکمیل ساختمان تئاتر شهر قزوین ظرف 2 سال آینده و واگذاری آن به هنرمندان
2- واگذاری فضایی مناسب برای استقرار و راه اندازی خانه هنرمندان که در آن امکان اختصاص مکان هایی مجزا برای گفت و گو، عرضه و طرح موضوعات پیرامون هنرهای گوناگون وجود داشته و جایی شود که هنرمندان برای کسب آرامش و فراهم آوردن بستر برای آفرینش اثر تازه راهی آنجا شوند
3- واگذاری سالن های آمفی تئاتر کتابخانه ی امام خمینی (ره) و علامه رفیعی به اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان جهت اختصاص به هنرمندان تا زمان تکمیل و بهره برداری از پروژه تئاتر شهر قزوین
4-اختصاص فضاهایی در بافت های تاریخی شهر برای ارایه و نمایش هنرهای متناسب با بافت موجود که افزون بر رونق هنرهای بکار گرفته شده و ایجاد اشتغال، بستر بازآفرینی محلات تاریخی را فراهم آورده و در پی آن موجب رونق گردشگری و ایجاد ارزش افزوده در این محلات خواهد شد، بی گمان هنر تعزیه از مناسب ترین هنرها برای این هدف خواهد بود
5-حضور نمایندگانی از هنرهای گوناگون در جلسات و نشست های رسمی و دولتی که مقرر است در آنها برنامه هایی برای فرهنگ و هنر استان تهیه شده و تصمیماتی در این خصوص اخذ شود.
استاندار گرامی؛ پیشینه ی فرهنگی و رویکرد نیک اندیش جنابعالی ما را بر آن داشت تا این اندیشه های جانگز را بر زبان آورده و بخشی از درخواست هایمان را ارایه نماییم تا مگر روزنه ای برای فراهم آمدن ذره ای از آنچه گفته شد باز شده و راهکاری به سوی تحقق این خواسته ها به وجود آید، شاید این گام آغازین باشد برای حرکت در این راه سترگ و اشاره ای برای جنبیدن این تن های خسته و بی جانی که باید بسیار پیش تر از اینها به داد هنر و هنرمندان شهر می رسیدند.
بی گمان قزوین به جایگاهی که سزاوار آن است نخواهد رسید مگر از راه ارتقاء جایگاه فرهنگ و هنر و فراهم آوردن زیرساخت های آن.
در پایان این نامه بدون ذکر نامی از هنرمندان استان، جمعی از هنرمندان قزوینی به عنوان نگارنده معرفی شده است.
این نامه برای نمایندگان قزوین در مجلس شورای اسلامی و جمعی از مدیران دستگاه های اجرایی نیز رونوشت شده است.
مدیرکل روابط عمومی استانداری قزوین و دبیر شورای اطلاع رسانی استان در گفت و گو با خبرنگار ایرنا در رابطه با این نامه گفت: این نامه را باید دردنامه هنرمندان قزوینی بدانیم که در آن به مطالبات به حق این قشر پرداخته شده است.
نصرت الله علیرضایی گفت: خط و مشی استاندار قزوین همان گونه بارها نیز مطرح کرده است توجه جدی به فرهنگ و هنرمندان در کنار رسیدگی به سایر مسایل است.
وی اظهار کرد: استاندار قزوین همواره خواستار استفاده از ظرفیت هنر و جایگاه هنرمندان استان برای معرفی هرچه بیشتر این دیار بوده است و امیدواریم با این نگاه، رویکرد طفیلی و دسته چندم به بخش هنر از قزوین رخت ببندد که لازمه این موضوع توجه جدی همه مدیران است اما هنرمندان نیز باید برای رفع مشکلات و رسیدگی به مطالبات خود سعه صدر داشته باشند
7388*6012
خبرنگار: پریسا نوروزی**انتشار دهنده: علی حیدر شاه حسینی
کپی شد