ایسنا منطقه قزوین، یادداشت میهمان، محمدحسن سلیمانی، روزنامهنگار و پژوهشگر، امروز نقش بیبدیل خبرنگاران، در آگاهی بخشی به جامعه، تنویر افکار عمومی و طلایهداری جبهه آگاهی، بر کسی پوشیده نیست؛ اما با این همه، نه «خبرنگار» و نه «خبرنگاری» آنگونه که باید، در جامعه و بویژه نزد ارباب قدرت شناخته نشده و بر سریر «منزلت» ننشسته است؛ که اگر اینگونه بود، نه «خبرنگار»ی از موقعیت کنونی خود به شِکوه مینشست و نه صاحب منصب و قدرتی، او را فرصتی برای مطرح شدن خویش و نردبانی برای ارتقای موقعیت خود میدید.
بیتردید هفدهم مردادماه، سالروز شهادت مظلومانه محمود صارمی، خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی که به ارجمندی، روز «خبرنگار» نام گرفته، فرصتی است تا هم خبرنگار، آنگونه که باید باشد؛ معرفی گردد و هم، این موقعیت، آنگونه که شاید، قدر ببیند و در نزد آنان که باید، جایگاه خویش را باز بیابد.
بارها گفته شده که خبرنگاری «شغل» نیست؛ بلکه باید آن را «عشق»ی نامید که فرد و افرادی از سر ِ احساس مسئولیت و مشعلداری جبهه آگاهی، برگزیده اند. درست است که خبرنگاری عشق است و خبرنگار، چشم بینا و زبان گویای مردم! اما آیا خبرنگار جماعت، زندگی ندارد و نمی بایست نیاز مادی و معیشتی خود را در گذران زندگی از این شغل مقدس فراهم آورد. مگر خبرنگاری که دردهای جامعه و آلام مردم را با همهی وجودش حس میکند و در طرح آن، از هیچ کوششی فروگذار نمیکند؛ اجاره خانه و هزینه زندگی ندارد و نمیبایست در شان و منزلت اجتماعی خود، صاحب مکنت و موقعیتی باشد؛ پس چگونه است که نه قانونگذاران آنگونه که باید، او را دیدهاند و در صیانت از موقعیت او کوشیدهاند و نه حتی برخی از ارباب رسانه، حاضرند حق و حقوق او را آنگونه که شاید، پرداخت کنند و خبرنگار خود را در قامت، «مزد»بگیر صرف نبیند!
اگر گلایهای از ارباب قدرت هست؛ که هست، لزوما باید در اصلاح زاویه نگاه شماری از مدیران و صاحب منصبان به خبرنگار و جامعه خبرنگاری، کوشید، اما بیش از آن، باید از ارباب رسانه گلایه کرد و این معدودِ گاه فراتر از معدود! را به نقد نشست.
امروز اگر، فلان مدیر و مسئول اداره و دستگاه، خبرنگار را در چشم یک «رپرتاژ» بگیر میبیند و میکوشد با پول و کارت هدیه و ...، او را «مجیز»گوی خود سازد و رسانه را، نردبانی برای ارتقای موقعیت خود؛ چه کسی مقصر است؟ آیا خبرنگاری که حداقل معیشت خود را هم از این شغل شریف نمییابد، یا آنانی که او را از حداقل حقوق قانونی خود به لطایف الحیل! محروم میسازند و حتی «بیمه» را هم از او دریغ میکنند!
اگر امروز، از قانونگذاران گلایه هست که البته هست؛ اما بیش و پیش از آن، باید از قانون گریزانی گلایه کرد که در جامعه رسانه، رسالتی بیش از «آگهی»بگیری برای خبرنگاران قائل نیستند و طبعا حقی فراتر از درصد اندک ناشی از جذب آگهی و رپرتاژ را نیز برای آنان نمیبینند!
باور کنیم؛ گلایه از ارباب قدرت بسیار است؛ که طرح آن مثنوی هفتاد من کاغذ میطلبد؛ اما چرا ما گلایهگذاران که گاه به آن معدود ارباب رسانه نیز تسری مییابیم؛ یک سوزن به خود نمیزنیم تا درد نیش تیزی را با پوست و گوشت و استخوان خود بیابیم و آنگاه، دیگران را مستحق «جوالدوز» بدانیم.
انتقاد از قانون و وکیل و مدیر و مسئول برای آنچه که باید به خبرنگاران داده میشده و داده نشده، حق جامعه رسانه است؛ اما آیا انتقاد از خود و آنچه که واقعیتهای عریان و دردآلود امروز عرصه رسانه است؛ لاجرم آنگونه که برخی میپندارند به تضعیف موقعیت رسانه در جامعه و در چشم ارباب قدرت منتهی میگردد!
بیایید، یک بار هم که شده، صورت سرخ خبرنگاران به ضرب سیلی آبرو را هم ببینیم و حرمت خبر و خبرنگار را بیش از پیش، پاس بداریم که اگر اینچنین شد؛ دیگر آن اندک ـ که ذکر رقم آن نیز، بر مصیبت میافزاید ـ نمیشود حقوق ماهیانه خبرنگاری که عاشقانه و از سر احساس دین و مسئولیت به جامعه، به این شغل مقدس، روی آورده و مورد عتاب و خطاب فلان مدیر رسانه هم قرار میگیرد!
از گلایه و نقد دست بشوییم؛ روز خبرنگار است و بیش از این کام به تلخی نکشانیم!
بیگمان، همانگونه که قلم در نزد حضرت حق جایگاهی والا دارد که بدان در کلام شریف الهی، سوگند یاد شده است و همانسان که معلمی چونان پیامبری، صاحب رسالت معرفی شده است؛ خبرنگاری نیز صاحب حرمتی والا و جایگاهی شریف است و خبرنگاران، رسولانی هستند که گرچه مشعلداران عرصه اطلاعرسانی و آگاهی بخشی به جامعه هستند؛ اما گاه و بیگاه چون شمع میسوزند؛ تا به نور رسالت خویش، جامه بیاطلاعی از تن جامعه بدرانند و وقایع و رخدادها را آنگونه که هست، به جامعه بازگو سازند.
روز خبرنگار، بر تک تک خبرنگارانی که رسالت خود را بیان آلام و آمال مردمان خویش یافتهاند و از هیچ کوششی برای آگاهی بخشی و روشنگری فروگذار نکرده و نمیکنند؛ فرخنده باد.
انتهای پیام
بیتردید هفدهم مردادماه، سالروز شهادت مظلومانه محمود صارمی، خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی که به ارجمندی، روز «خبرنگار» نام گرفته، فرصتی است تا هم خبرنگار، آنگونه که باید باشد؛ معرفی گردد و هم، این موقعیت، آنگونه که شاید، قدر ببیند و در نزد آنان که باید، جایگاه خویش را باز بیابد.
بارها گفته شده که خبرنگاری «شغل» نیست؛ بلکه باید آن را «عشق»ی نامید که فرد و افرادی از سر ِ احساس مسئولیت و مشعلداری جبهه آگاهی، برگزیده اند. درست است که خبرنگاری عشق است و خبرنگار، چشم بینا و زبان گویای مردم! اما آیا خبرنگار جماعت، زندگی ندارد و نمی بایست نیاز مادی و معیشتی خود را در گذران زندگی از این شغل مقدس فراهم آورد. مگر خبرنگاری که دردهای جامعه و آلام مردم را با همهی وجودش حس میکند و در طرح آن، از هیچ کوششی فروگذار نمیکند؛ اجاره خانه و هزینه زندگی ندارد و نمیبایست در شان و منزلت اجتماعی خود، صاحب مکنت و موقعیتی باشد؛ پس چگونه است که نه قانونگذاران آنگونه که باید، او را دیدهاند و در صیانت از موقعیت او کوشیدهاند و نه حتی برخی از ارباب رسانه، حاضرند حق و حقوق او را آنگونه که شاید، پرداخت کنند و خبرنگار خود را در قامت، «مزد»بگیر صرف نبیند!
اگر گلایهای از ارباب قدرت هست؛ که هست، لزوما باید در اصلاح زاویه نگاه شماری از مدیران و صاحب منصبان به خبرنگار و جامعه خبرنگاری، کوشید، اما بیش از آن، باید از ارباب رسانه گلایه کرد و این معدودِ گاه فراتر از معدود! را به نقد نشست.
امروز اگر، فلان مدیر و مسئول اداره و دستگاه، خبرنگار را در چشم یک «رپرتاژ» بگیر میبیند و میکوشد با پول و کارت هدیه و ...، او را «مجیز»گوی خود سازد و رسانه را، نردبانی برای ارتقای موقعیت خود؛ چه کسی مقصر است؟ آیا خبرنگاری که حداقل معیشت خود را هم از این شغل شریف نمییابد، یا آنانی که او را از حداقل حقوق قانونی خود به لطایف الحیل! محروم میسازند و حتی «بیمه» را هم از او دریغ میکنند!
اگر امروز، از قانونگذاران گلایه هست که البته هست؛ اما بیش و پیش از آن، باید از قانون گریزانی گلایه کرد که در جامعه رسانه، رسالتی بیش از «آگهی»بگیری برای خبرنگاران قائل نیستند و طبعا حقی فراتر از درصد اندک ناشی از جذب آگهی و رپرتاژ را نیز برای آنان نمیبینند!
باور کنیم؛ گلایه از ارباب قدرت بسیار است؛ که طرح آن مثنوی هفتاد من کاغذ میطلبد؛ اما چرا ما گلایهگذاران که گاه به آن معدود ارباب رسانه نیز تسری مییابیم؛ یک سوزن به خود نمیزنیم تا درد نیش تیزی را با پوست و گوشت و استخوان خود بیابیم و آنگاه، دیگران را مستحق «جوالدوز» بدانیم.
انتقاد از قانون و وکیل و مدیر و مسئول برای آنچه که باید به خبرنگاران داده میشده و داده نشده، حق جامعه رسانه است؛ اما آیا انتقاد از خود و آنچه که واقعیتهای عریان و دردآلود امروز عرصه رسانه است؛ لاجرم آنگونه که برخی میپندارند به تضعیف موقعیت رسانه در جامعه و در چشم ارباب قدرت منتهی میگردد!
بیایید، یک بار هم که شده، صورت سرخ خبرنگاران به ضرب سیلی آبرو را هم ببینیم و حرمت خبر و خبرنگار را بیش از پیش، پاس بداریم که اگر اینچنین شد؛ دیگر آن اندک ـ که ذکر رقم آن نیز، بر مصیبت میافزاید ـ نمیشود حقوق ماهیانه خبرنگاری که عاشقانه و از سر احساس دین و مسئولیت به جامعه، به این شغل مقدس، روی آورده و مورد عتاب و خطاب فلان مدیر رسانه هم قرار میگیرد!
از گلایه و نقد دست بشوییم؛ روز خبرنگار است و بیش از این کام به تلخی نکشانیم!
بیگمان، همانگونه که قلم در نزد حضرت حق جایگاهی والا دارد که بدان در کلام شریف الهی، سوگند یاد شده است و همانسان که معلمی چونان پیامبری، صاحب رسالت معرفی شده است؛ خبرنگاری نیز صاحب حرمتی والا و جایگاهی شریف است و خبرنگاران، رسولانی هستند که گرچه مشعلداران عرصه اطلاعرسانی و آگاهی بخشی به جامعه هستند؛ اما گاه و بیگاه چون شمع میسوزند؛ تا به نور رسالت خویش، جامه بیاطلاعی از تن جامعه بدرانند و وقایع و رخدادها را آنگونه که هست، به جامعه بازگو سازند.
روز خبرنگار، بر تک تک خبرنگارانی که رسالت خود را بیان آلام و آمال مردمان خویش یافتهاند و از هیچ کوششی برای آگاهی بخشی و روشنگری فروگذار نکرده و نمیکنند؛ فرخنده باد.
انتهای پیام
کپی شد