شهید «محسن دین شعاری» فرمانده گردان تخریب لشگر27 محمدرسول الله(ص)، 15 مرداد 1366 مصادف با عید قربان در «سردشت» و ارتفاعات «دوپازا» به شهادت رسید. او از نیروهای خبره گردان تخریب و علمدار این گردان در لشکر 27 محمد رسول الله (ص) بود.
به گزارش جماران، محسن در یکی از روزهای زیبای سال 1338 به دنیا آمد، روزهای پرنشاط کودکی را زیر سایه تعالیم پدر و مادر گرامی و در پناه تعالیم دین اسلام گذراند. او از همان اوایل نوجوانی علاقه عجیبی به اهلبیت(ع) داشت و در همان ایام بود که هیئتی به نام شهدای کربلا تأسیس کرد و خود به تنهایی مسئولیت آن را بر عهده گرفت.
با شروع امواج خروشان انقلاب به صف مبارزین راه حق پیوست و همواره در تظاهراتهای سال 1357 حضوری فعال داشت و در همان روزها به همراه برادرش به خدمت در پزشکی قانونی پرداخت و مدت 6 ماه به صورت شبانهروزی در کار جابجایی و تحویل اجساد مطهر شهدا شرکت داشت.
محسن جزء اولین سربازانی بود که به فرمان امام خمینی(س) به پادگان ها برگشته و خود را معرفی کردند. او در سالهای 57 و 1358 خدمت مقدس سربازی را انجام داد و پس از آن در سال 1360 به خیل سبزپوشان سپاهی پیوست. با شروع جنگ تحمیلی عاشقانه به جبهههای نبرد شتافت و به عنوان مسئول گردان تخریب لشگر27 محمدرسولالله(ص) مشغول به خدمت شد و در سال 1363 به سفر حج رفت. عملیاتهای مختلفی از جمله طریقالقدس و کربلای1 یادآور دلاوری ها و رشادتهای خالصانه او در راه دفاع از میهن است.
حاج محسن دین شعاری زمانیکه قرار بود برای بار دوم به سفر حج مشرف شود و به خاطر مسئولیتهایی که در جبهه داشت از تشرف به حج منصرف شد اما در همان سال در روز پانزدهم مردادماه سال 1366 درست مصادف با روز عید قربان به مسلخ عشق رفت و اسماعیلوار جان خویش را در حین خنثیسازی مین والمری در قربانگاه سردشت فدای معبود ساخت و نام خویش را برای همیشه در قلب تاریخ زنده نگه داشت. مزار مطهر این شهید والامقام در قطعه 29 بهشتزهرا(س) تهران قرار دارد.
از برادر شهید محسن دین شعاری نقل است: «چند هفته قبل از شهادت حاج محسن، با هم به مزار پاک پدر و مادرمان رفته بودیم، محسن حال و هوای دیگری داشت از من خواست که با هم بر سر مزار شهدا نیز برویم، وقتی وارد قطعه شهدا شدیم حاجی انگار دنبال چیزی میگشت علت سرگردانیاش را پرسیدم گفت میخواهم مزار شهید نوری در قطعه 29 را پیدا کنم پس از کمی جستجو مزار شهید علیرضا نوری را پیدا کردیم در کنار مزار او یک قبر خالی بود حاج محسن با دیدن آن آرام نشست، دستش را بر روی مزار خالی گذاشت و گفت مرا اینجا دفن کنید، با تعجب پرسیدم، اشتباه نمیکنی اما محسن آرام گفت اینجا قبر من است، بعد از شهادت حاجی با اینکه ما در دفن او سهمی نداشتیم اما نمیدانم برنامهها چطور ردیف شده بود که بچههای تخریب هماهنگ کردند و محسن را در همان جایی که پیشبینی کرده بود به خاک سپردند، محسن خانه آخرت خود را پیدا کرده بود.»منبع: آوینی