پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

به مناسبت سالروز درگذشت داماد مکرم حضرت امام؛

زندگی نامه مرحوم آیت الله حاج شیخ شهاب الدین اشراقی

امام خمینی پس از تبعید از ایران،‌ به ترکیه، پسر ارشد خود، آیت‌الله مصطفی خمینی را وکیل خود در کلیه امور می‌نماید و پس از دستگیری آقا مصطفی این وکالت به آیت‌الله اشراقی محول می‌گردد. این انتخاب در شرایطی که رهبر تبعیدی نهضت اسلامی‌، برادری بزرگتر و شاگردان و وابستگان دیگری هم داشت، یک نشانه مهم محسوب می‌شد و از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار بود.

آنچه در پی می آید زندگینامه سیاسی- اجتماعی و علمی فقیه مجاهد مفسّر توانا مرحوم آیت‌الله حاج شیخ شهاب الدین اشراقی (رحمت الله علیه) است که به مناسبت سالروز رحلت ایشان منتشر می شود.

تولد

«مرحوم آیت‌الله حاج شیخ شهاب‌الدین اشراقی» در شامگاه سیزدهم رجب سال 1344 هجری قمری (1304 هجری شمسی) در محله «سیدان» قم، در خانواده‌ای متمکن و اهل علم دیده به جهان گشود. پیشینیان شهاب‌الدین غالباً در زمره علما، صاحبان اندیشه و یا از جمله زمینداران صاحب نفوذ قم بودند و هر یک وزنه‌ای در علوم دینی شیعه محسوب می‌شدند.

پیشینه خانوادگی

الف) نیاکان پدری

برجسته‌ترین نیای پدری آیت‌الله شهاب‌ الدین اشراقی، آیت‌الله العظمی حاج میرزا محمد ارباب است. آیت‌الله العظمی حاج میرزا محمد ارباب، در سال 1273هـ.ق در بیت علم و فضل در شهر قم چشم به جهان گشود. پدر بزرگوارش، ادیب اریب مرحوم حاج میرزا محمدتقی بیک ارباب، معروف به ارباب جان‌بابا، از فاضلان و ادیبان و شاعران قم به شمار می‌رفت.

آن مرد بزرگ، تمام اوقات خویش را به خدمت دین مصروف داشت. او به غیر از تدریس، منبر و اقامه جماعت، کتاب‌هایی بسیار در فقه، حدیث، شعر، تاریخ و کلام نوشت ناصرالدین انصاری در کتاب ارزشمند علمای قم، تألیفات آیت‌الله العظمی حاج‌میرزا محمد ارباب را 9 مورد عنوان می‌کند که از آن جمله می‌توان به شرح کتاب بیان شهید اول، حاشیه بر کتاب جواهر‌الکلام، حاشیه بر کتاب اسفار ملاصدرا، رساله‌ای بر رد فرقه بابی و بهایی و کتاب الاربعین الحسینیه نام برد.

آیت‌الله العظمی ارباب همواره، در دفاع از حقوق عامه پیشقدم بود. همچنین وی در گرماگرم رویارویی مشروطه و مشروعه، همگام با دیگر علمای قم جانب مشروعه را گرفت و به یاری شیخ فضل‌الله نوری برخاست و اعلامیه‌های متعدد صادر نمود‌. آیت‌الله العظمی حاج میرزا محمد ارباب پس از درگذشت همسر اولش، اقدام به ازدواج مجدد نمود و مجموعاً از دو ازدواجش صاحب 6 پسر و 5 دختر گردید‌.

برخی اولاد ذکور با نام خانوادگی اشراقی و یکی از آنان با نام خانوادگی ربّانی ادامه حیات دادند که آیت‌الله حاج میرزا محمدتقی اشراقی، پدر آیت‌‌الله شهاب‌الدین اشراقی از جمله اشراقی‌ها به حساب می‌آیند.

آیت‌الله العظمی حاج میرزا محمد ارباب (اشراقی) سرانجام در سال 1341 هـ.ق (1302 هـ ش) در سن 68 سالگی چشم از جهان فروبست و در قبرستان شیخان قم در جوار مرقد میرزای قمی به خاک سپرده شد. آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی در تسلیت به آیت‌الله میرزا محمدتقی اشراقی و برادران او فرمودند:

«نه تنها شما یتیم شدید بلکه برادری هم از دست من رفت»

به نظر می‌رسد که آیت‌الله میرزا محمدتقی اشراقی (متولد 1313 هـ.ق در قم) به نام خانوادگی اشراقی رسمیت بخشید. زیرا به اشاره او روی سنگ قبر مرحوم پدرش در شیخان چنین نگاشته شد: آیت‌الله العظمی میرزا محمد ارباب (اشراقی).

هر چند آیت‌الله محمدتقی اشراقی نتوانست به مرتبه علمی پدر دست یازد، اما در سخنوری جایگاهی بس رفیع‌تر یافت. چنانچه این وجه از شخصیتش بر توانایی علمی او سایه افکنده است و امروزه وی را بیشتر با جادوی کلامش می‌شناسند تا کتاب‌هایش که آنها نیز بیانگر مرتبه شایسته علمی او هستند، تفسیر سوره یوسف، تفسیر سوره اعلی و تفسیر سوره قلم از آثار منتشر شده او هستند. وی علاوه بر طبع روان در شعر، تقریرات درس فقه آیت‌الله حایری (مکاسب) و تعلیقاتی هم بر کتاب‌های فقهی، اصولی و فلسفی نگاشته است.

آیت‌الله میرزا محمدتقی اشراقی در سال 1329 هـ.ش و در سن 58 سالگی براثر ایست قلبی درگذشت، درباره علت فوت وی شایعه‌های زیادی بر سر زبان‌ها افتاد، اما به نظر می‌رسد که زمینه ارثی، خستگی و فشار عصبی زمینه‌ساز آن بوده باشد.

ب) نیاکان مادری

آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی از جانب مادر نیز به گروهی از علما و بزرگان حوزه وصل می‌شود، جد مادری وی آیت‌الله حاج آقا احمد طباطبایی قمی بود. وی برادر بزرگ آیت‌الله العظمی حاج آقا حسین طباطبایی و دومین پسر حاج سیدمحمد قمی بود. آیت‌الله احمد طباطبایی قمی در سال 1271 هـ.ق (1234 هـ.ش) به دنیا آمد و در سال 1334 هـ.ق (1295 هـ.ش) وفات یافت.

از کودکی تا طلبگی

کودکی و نوجوانی آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی در محله «سیّدان» قم گذشت، در خانه پدری با حیاطی به مساحت ششصد متر، در اطاق‌هایی که در دو سوی خانه بنا شده بود. با دو حوض بزرگی که میرآب هر دو هفته یکبار پرشان می‌کرد، یکی از آب شور در سرسرا یا «کلیاس» خانه و دیگری از آب شیرین. باغچه بزرگ خانه را درخت‌های «ون» احاطه کرده بود. و درخت‌های پر بار انار و توت کهنسالی از وسط باغچه قد برافراشته بودند و در کناره پرچین باغ خانه، درخت یاس سفید شش پر عطرافشانی می‌کرد.

آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی سیکل اول را در مدرسه اوحدی خواند و سپس به دبیرستان حکیم نظامی ـ‌دبیرستان امام صادق‌(ع) امروزی‌ـ رفت و در همان‌جا دیپلم گرفت. تا این زمان زندگی وی همچون اغلب هم‌کلاسی هایش می‌گذشت، درس می‌خواند، کمی مطالعه غیردرسی داشت، به زبان فرانسه علاقه نشان می‌داد و شروع به یادگیری آن کرد و بعد از مدتی به زبان فرانسه مسلط شد.

شیفته فوتبال بود و گاه با دوستانش به ییلاق‌های اطراف قم سر می‌زد. اما به هر حال ورود یک آقازاده در قم به دبیرستان و فارغ‌التحصیل شدن او در آن روزگار، کار عادی و معمولی نبود.

اولین دوره طلبگی

آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی حدود سال 1321، بلافاصله بعد از اتمام دوره دبیرستان وارد حوزه علمیه قم شد. انتخاب حوزه از جانب او، خصوصاً در دوره پرالتهاب بعد از تبعید رضاشاه و روی کارآمدن محمدرضاشاه که همزمان با بازشدن فضای سیاسی و بالاگرفتن تبلیغات احزاب سیاسی از جمله حزب توده بود، از اهمیت خاصی برخوردار است. هرچند سنت خانوادگی، فرهنگ حاکم بر خانواده بزرگی چون اشراقی و تربیت درونی وی در این انتخاب بی تأثیر نبوده است، اما ورود به حوزه در چنان حال و هوای سیاسی و آغاز تحصیل، بعد از اتمام دوره‌ای سخت، از میان همه گزینه‌های پیش رو بیانگر آگاهی وی به راه پیش رو و انتخاب مهم اوست. آیت الله شهاب‌الدین اشراقی در این دوره، ادبیات و منطق و فن تفسیر را از پدرش آموخت، فلسفه را نزد علامه طباطبایی، شرح لمعه را از حاج شیخ جعفر صبوری قمی و بخشی از سطوح را نیز از حاج سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی فراگرفت. سپس خارج فقه و اصول را در محضر آیات عظام حائری، بروجردی، محقق داماد، شریعتمداری و امام خمینی آموخت. وی به همراه چند تن از نخبگان حوزه درس‌های خصوصی حاج‌آقا روح‌ الله را فرامی‌گرفتند و خصوصاً شاگردی این مرجع، به مدت دوازده سال از سوی شهاب‌الدین اشراقی باعث شد تا وی به درجه اجتهاد نائل آمده و شاگردانی همچون آیت‌الله محمدی گیلانی را در محضر خود بپروراند.

در این ایام یعنی در سال ‌1329، پدر آیت الله شهاب‌الدین اشراقی وفات یافته و اداره باغ و ملک به عهده وی قرار گرفته بود. از این رو یک دوره کار و درس برای وی آغاز شده بود و می‌رفت تا سنگینی بار زندگی از شدت اشتیاق به درس بکاهد که وصلت با خانواده استاد از این ورطه نجاتش داد.

وصلت با خانواده امام خمینی

آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی در دی‌ماه 1329 سرکار علیه خانم صدیقه مصطفوی دختر ارشد امام خمینی را خواستگاری کرد. در بهمن همان سال جشن عقد برگزار گردید و چهارده ماه بعد یعنی بعد از عید نوروز سال 1331 زندگی مشترک آن دو رسماً آغاز شد. با اینکه پیشتر خواستگاران دیگری حلقه در خانه حاج‌آقا روح‌الله را زده بودند، اما با رضایت کامل عروس، پدر عروس و داماد و خانواده داماد این وصلت سرگرفت.

آیت‌الله شهاب‌ الدین اشراقی و خانم صدیقه مصطفوی زندگی مشترک‌شان را در خانه پدری اشراقی‌ها در محله سیدان آغاز کردند. آنها به مدت هفت سال در کنار مادر آقای اشراقی به سر بردند. بعد از آن به گذرخان نقل مکان کردند. سپس به خیابان صفائیه و بعد هم در خیابان دور شهر قم در خانه‌ای سه طبقه ساکن شدند. مرحوم آیت الله شهاب الدین اشراقی دارای هفت فرزند می‌باشند که به ترتیب سن عبارتند از: نفیسه، زهرا، نعیمه، علی، عاطفه، محمدتقی، مرتضی.

اولین سال‌های نهضت اسلامی

آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی که در آستانه ورود به دهه چهلم هجری شمسی، آرام‌آرام باید آماده می‌شد تا با زندگی عادی طلبه‌های آن روز وداع کند. هرچند طبع آرام او شرایط سیاسی دیگری را طلب می‌کرد اما استبداد پس از کودتای 28 مرداد 1332 جامعه ایران را در آستانه انفجار قرار داده بود.

هر چند اولین فرزند آیت‌الله اشراقی، «نفیسه» پس از نزدیک به یک دهه انتظار در سه‌شنبه یکم فروردین سال 1340 چشم به جهان گشوده بود، اما وفات استاد او، آیت‌الله العظمی بروجردی در روز پنج‌شنبه دهم فروردین همان سال شرنگی بر شیرینی تولد نفیسه گردید. بعد از آن مأموریت تازه آیت‌الله اشراقی شرکت در تثبیت مرجعیت و پس از آن اعلمیت استاد دیگر و پدر همسرش حاج آقا روح‌الله بود. در آن زمان هر هشت مجتهد بزرگ شیعه یعنی آیات عظام حکیم، خویی، شیرازی، شاهرودی، گلپایگانی، شریعتمداری، نجفی و میلانی شایستگی جانشینی آیت‌الله العظمی بروجردی را در خود می‌دیدند، اما طرح لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، اصلاحات ارضی و انقلاب سفید شاه و ملت و بالاخره تصویب مصونیت سیاسی (کاپیتولاسیون) برخی نظامیان آمریکایی، شرایطی را فراهم کرد تا در کنار صلاحیت علمی، آزمونی نیز برای ابراز صلاحیت سیاسی و شجاعت علما برگزار شود. صلاحیتی که آیت‌الله العظمی امام خمینی نشان داد از آن هم برخوردار است و یاران حاج آقا روح‌الله از جمله شهاب‌الدین اشراقی با وجود بی‌میلی استادشان به طرح خود ـ خصوصاً به شیوه علمای آن زمان ـ وظیفه سنگینی به عهده داشتند، زیرا علمای دیگر از شهرت بالاتری برخوردار بودند.

اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی که از خواسته‌های قدیمی آمریکا از ایران بود می‌توانست زمینه ورود جدی آیت الله شهاب‌الدین اشراقی را به عنوان یک مالک اراضی در شهر قم به صحنه سیاسی فراهم نماید. اما آنچه باعث ورود او به درگیری های سیاسی شد، نه اصلاحات ارضی بلکه برخورد اولیه امام خمینی با قضایای سیاسی همچون لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و در پی آن انقلاب سفید بود.

محمدرضا شاه در نوزدهم دی ماه 1341، رسماً شش اصل انقلاب سفید خود، از جمله الغای رژیم ارباب رعیتی از طریق اصلاحات ارضی را اعلام کرد و این بار با وجود مخالفت علماء در ششم بهمن همان سال انتخابات مربوطه را برگزار و دو روز بعد اعلام نمود که انقلاب سفید با بیش از 99درصد رأی مثبت به تأیید ملت رسیده است. امام خمینی به مخالفتش با انقلاب سفید ادامه داد و در آستانه عید نوروز 1342، اعلام کرد که روحانیون در نوروز از برگزاری مراسم عادی خودداری ورزند. همین امر به حادثه دوم فروردین 1342 و اغتشاش و درگیری در مدرسه فیضیه قم انجامید. سخنرانی شدید‌اللحن امام خمینی در عصر عاشورای محرم 1383هـ.ق برابر با 13 خرداد 1342هـ.ش منجر به دستگیری این مرجع در شب دوازدهم محرم برابر با 15 خرداد همان سال گردید و همین امر به قیام پانزده خرداد در شهرهای تهران، ورامین، کاشان، مشهد، اصفهان، شیراز، خمین و قم انجامید. مهاجرت علما به تهران و تلاش هواداران امام خمینی از جمله آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی به آزادی امام خمینی از حصر و بازگشت ایشان به قم در روز پانزدهم فروردین سال 1343 منجر شد. در این زمان به مناسبت بازگشت مرجع مبارز شیعه، جشن‌های مفصلی در شهرهای مذهبی و از جمله در قم برگزار گردید. حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمود دعایی اینگونه به برگزاری یکی از این جشن‌ها و حضور آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی اشاره می‌کند:

«در جشن ما در مدرسه خان (بروجردی)، از سوی بیت امام خمینی، آقای اشراقی و حاج احمدآقا که هنوز دوران دانش‌آموزی را می‌گذراند، به عنوان نمایندگان امام شرکت کردند.»

حضور آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی در این جشن به عنوان نماینده مرجع بازگشته از زندان و حصر نشانه‌ای بود از همراهی پایاپای آیت‌الله اشراقی با نهضت اسلامی.

وکیل تام الاختیار امام خمینی

امام خمینی پس از تبعید از ایران،‌ به ترکیه، پسر ارشد خود، آیت‌الله مصطفی خمینی را وکیل خود در کلیه امور می‌نماید و پس از دستگیری آقا مصطفی این وکالت به آیت‌الله اشراقی محول می‌گردد. این انتخاب در شرایطی که رهبر تبعیدی نهضت اسلامی‌، برادری بزرگتر و شاگردان و وابستگان دیگری هم داشت، یک نشانه مهم محسوب می‌شد و از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار بود.

فشار ساواک و مغرضین

تبعید امام خمینی گرچه زمینه کنترل اوضاع در حال انفجار را فراهم کرده بود، اما بر محبوبیت رهبر نهضت اسلامی در میان طلاب جوان افزوده بود، از سویی اداره دفتر او و پرداخت شهریه به طلاب، زمینه تحکیم پایه‌های اعتقادی وی در میان نسل جوان روحانیت را بیش از پیش فراهم می‌کرد، از این رو مسئولان سازمان اطلاعات و امنیت کشور با احساس خطر، کنترل و محدود کردن فعالیت‌های دفتر را در دستور کار خود قرار دادند.

تبعید به همدان

در همین زمان است که اداره کل سوم ساواک در نامه‌ای به ریاست ساواک نام دوازده روحانی افراطی و ازجمله شهاب اشراقی را به عنوان روحانیون افراطی در لیست روحانیون ممنوع‌المنبر قرار می‌دهد. کلیه حرکتهای آیت‌الله اشراقی زیر نظر ماموران ساواک قرار می‌گیرد و بالاخره ساواک تصمیم به تبعید ایشان به نجف می‌گیرد اما با اعلام مخالفت علمای اعلام مجبور به تبعید ایشان به همدان می‌شود‌. به هر حال در چهارمین روز از ماه اردیبهشت سال 45 آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی تبعید گردید‌. اما در آنجا هم زیر نظر مامورین ساواک قرار داشت.

تبعید به تهران

آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی بعد از شش ماه تبعید در همدان و در پی کسب اجازه بیست روزه برای ادامه معالجات به تهران رفت و ساواک با وجود پادرمیانی علما، نه تنها از بازگشت ایشان به قم ممانعت کرد که در ابتدا قصد داشت داماد رهبر نهضت اسلامی را برای گذراندن ادامه دوران تبعید به یکی از شهرهای زاهدان و اهواز بفرستد که بالاخره به اقامت وی در تهران رضایت داد.

بازگشت به قم

پایان یافتن دوران تبعید آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی در آخرین ماه‌های سال 1348 و بازگشت وی به قم دوره تازه‌ای از زندگی این روحانی را رقم زد. به نظر می‌رسد که در این زمان آقای اشراقی کوشیده است تا در کنار ادامه فعالیت‌های سیاسی‌اش، به تکمیل مطالعات خود بپردازد. و همچنین به تدریس و پرورش طلاب جوان ادامه بدهد. تألیف کتاب پاسداران وحی به همراه آیت‌الله فاضل لنکرانی در پاسخ به کتاب شهید جاوید آیت‌الله صالحی نجف‌آبادی در این دوره اتفاق‌ افتاد. و همچنین تکمیل برخی از آثار تفسیری وی به نام سخن حق در تفسیر قران کریم و کتاب چهره های درخشان که شرحی مبسوط در رابطه با آیه مبارکه تطهیر میباشد نیز در این دوره منتشر شدند.

از جنبه خانوادگی نیز سه فرزند دیگر وی در این دوره متولد شدند. در هفتم مرداد سال1350، عاطفه، در بیست و سوم فروردین سال 1355 محمدتقی و در شانزدهم دی ماه 1356، مرتضی اشراقی پای به عرصه گیتی گذاشتند.

بررسی اسنادی که از سال 1346 تا سال 1348 به جا مانده نشان می‌دهد که آیت‌الله اشراقی و وضعیت وی همچنان یکی از موارد حساس نیروهای امنیتی به شمار می رفت، چنانچه در بازجویی از برادر همسر ایشان (احمد خمینی) گزارشی درباره وضعیت و سابقه سیاسی و فعالیت‌های غیرقانونی برخی سیاسیون، ارتباط ایشان با آیت‌الله اشراقی، از جمله سؤال‌ها و مطالب ضروری‌ست.

شهید جاوید و پاسداران وحی

سال 1349 کتابی با عنوان شهید جاوید از حجت الاسلام و المسلمین صالحی نجف آبادی به چاپ رسید که انتشارآن موجی از موافقت و مخالفت را در میان علماء و اهالی اندیشه و علاقمندان به تاریخ اسلام بر انگیخت.

صالحی نجف آبادی در کتاب شهید جاوید خود از نگاه تازه ای به بررسی حادثه عاشورا پرداخته و با طرح این مساله که امام حسین (ع) عالم به شهادت خود در کربلا نبوده است و به گونه ای علم غیب ائمه را زیر سوال برده بود.

برخی فرازهای این کتاب و شاید رویکرد خاص صالحی به مسئله عاشورا موجب اختلاف بسیاری شد تا جایی که یکی از علماء مشهور قم در اعتراض به چاپ این کتاب قصد داشت کفن پوش در قم راهپیمایی کند.

به هر حال چاپ کتاب شهید جاوید زمینه‌ای فراهم آورد تا طرفداران امام خمینی و دیگران درگیر مسئله تاریخی- فقهی شوند و فضا برای سوء استفاده ساواک فراهم گردد. افراد مختلفی بر این کتاب تقریض نوشتند. فضلایی چون منتظری و مشکینی از آن دفاع کردند و علمایی همچون علامه طباطبایی و آیات عظام گلپایگانی‌، شهاب‌الدین اشراقی‌، صافی گلپایگانی‌، مرتضی مطهری و دکتر علی شریعتی.

کتاب شریف «پاسداران وحی» عنوان کتابی بود که آیت‌الله اشراقی در رد و نقد محققانه کتاب شهید جاوید نگاشته‌اند.

حجت‌الاسلام و المسلمین سید حسین موسوی تبریزی در خاطرات خود‌، واکنش‌ها درباره کتاب شهید جاوید را به دو دسته تقسیم می‌نماید و ضمن توجه خاص به محتوای کتاب‌، نقد آیت‌الله شهاب الدین اشراقی به این کتاب را از جمله نقدهای اصولی و منطقی عنوان می‌کند ایشان می‌گوید:«.... مخالفت با کتاب شهید جاوید آغاز شد منتها دو نوع واکنش و برخورد در حوزه بروز کرد، نوع اول یک واکنش منطقی و اصولی بود که از طرف بزرگانی مانند مرحوم علامه طباطبایی، آیت الله اشراقی و آیت الله صافی بروز کرد. این عده از علمای حوزه محققانه و محترمانه به نقد و بررسی کتاب پرداختند....».

آیت‌الله سید محمد موسوی بجنوردی در این باره می‌گوید:

«وقتی کتاب شهید جاوید منتشر شد به خاطر آنکه نویسنده آن کتاب از انقلابیون به شمار می‌رفت و آقایان منتظری و مشکینی هم بر آن تقریظ نوشته بودند دستگاه ساواک برای کوبیدن انقلابیون و ضد ولایی نشان دادن آنان‌، شروع به تبلیغات کردند و قضیه را بزرگ جلوه دادند‌. چون نمی‌توانستند امام را بزنند‌، حواشی ایشان را نشانه گرفتند تا اینکه از نجف به آقای اشراقی توصیه شد که ایشان خودش یک کتاب در جواب و نقد شهید جاوید بنویسد، چون امام خمینی خودش به ائمه خیلی عقیده داشتند و به علم امام معصوم معتقد بودند و به همین دلیل آقای اشراقی بنا به اعتقاد خویش کتابی بسیار محققانه و عالمانه بنام پاسداران وحی در رد شهید جاوید نگاشتند و فصل‌الخطابی شد و همه سروصداها را خواباند.»

آیت‌الله ابطحی کاشانی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و از دوستان و نزدیکان مرحوم آیت‌الله شهاب الدین اشراقی در این ارتباط چنین اظهار نظر می‌کند:

«آیت‌الله اشراقی با حسینیه ارشاد و دکتر علی شریعتی مخالفتی نداشت و حتی کتاب‌های ایشان را می‌خواند ولی با کتاب شهید جاوید مخالف بودند. آقای اشراقی بر این باور بودند که در کتاب شهید جاوید به سید‌الشهداء توهین شده است، به همین دلیل کتابی در رد کتاب شهید جاوید نوشتند و نام آن کتاب را پاسداران وحی گذاشتند.»

آرامش قبل از طوفان

آیت‌الله شهاب‌‌الدین اشراقی پس از گذراندن دوران تبعید و بازگشت به قم، و با اوج‌گیری مبارزات گروه‌ها و سازمان‌های مسلح علیه رژیم، که تمرکز نیروهای ساواک بر گروه‌های تندرو را درپی داشت، فرصتی یافت تا زندگی آرامی را تجربه کند و دامنه مطالعاتش را گسترش دهد. هرچند حرکات ایشان در این دوره هم زیر نظر ساواک قرار داشت و از سویی تبعید امام خمینی و فرزند ارشدش مصطفی، مشکلاتی را برای خانواده آیت‌الله اشراقی فراهم ساخته بود ـ که در لابلای سطور نامه‌ها هویداست ـ اما زندگی این خانواده آرام آرام به روال پیش از آغاز نهضت اسلامی نزدیک می‌شد و آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی فرصتی می‌یافت تا به اعمال و اقدامات انسان‌دوستانه‌اش ـ که طبع او با چنان کارهایی همخوانی داشت ـ بیشتر بپردازد. در این دوره بود که او قطعاتی از زمین‌هایش را به مستمندان بخشید، مسجدی ساخت و در ساخت دو مسجد دیگر نیز مشارکت اساسی کرد‌.

ارتباط با نجف و مبارزان داخلی

آیت‌الله اشراقی در آستانه آغاز مبارزات مردم و با گرم شدن تنور مبارزات مردمی نقش مهم‌تری را به عنوان داماد رهبر نهضت اسلامی به عهده گرفت. وی در حقیقت یکی از حلقه‌های وصل نجف و ایران به شمار می‌رفت و خصوصاً پس از به دست گرفتن دوباره اداره دفتر پدر همسرش در قم، وظیفه سنگین‌تر حمایت از خانواده زندانیان سیاسی را نیز انجام می داد.

از دیگر وظایف آیت‌الله اشراقی در آستانه انقلاب، فراهم آوردن زمینه‌ای برای تبادل اطلاعات بود چون آیت‌الله اشراقی حلقه وصل بسیاری از مقلدان امام خمینی به مرجع تقلیدشان بود، لذا همواره زیرنظر ساواک بود.

سفر به آمریکا، آلمان و سپس نجف

مرحوم آیت‌الله شهاب الدین اشراقی، به همراه خانواده و یکی از بستگان‌شان(مهندس هاشم ربانی) در اردیبهشت ماه سال 1356 به منظور دیدار داماد به آمریکا سفر کردند.

هر چند احتمالا این سفر بهانه‌ای بیش نبود بدان جهت که در آن دوران روحانیون مبارز‌، همچون آیت‌الله اشراقی از دیدگاه دستگاه پهلوی هنوز صلاحیت سفر به عراق و ارتباط نزدیک با رهبرشان را نداشتند.

در مدت اقامت دو ماهه‌ی آیت‌الله اشراقی در آمریکا‌، برخی از فعالان دانشجویی و برخی از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا به دیدار ایشان آمدند و نیز دکتر ابراهیم یزدی از طریق مکالمه تلفنی با ایشان ارتباط برقرار کرده و کوشیدند از طریق وی بیشتر با نظرات رهبر انقلاب اسلامی امام خمینی آشنا شوند.

در طول مدت اقامت آیت‌الله اشراقی در آمریکا، در سی ام خرداد سال 56 دکتر علی شریعتی به طرز مشکوکی در‌گذشت. خبر این حادثه در آمریکا زودتر از ایران منتشر شد. اعضای انجمن اسلامی دانشجویان و مشخصاً دکتر ابراهیم یزدی خواهان کسب تکلیف از آیت‌الله اشراقی شدند و از سویی خواستار حمایت امام خمینی از مراسمی بودند که برای دکتر شریعتی برگزار می‌شد.

مهندس هاشم ربانی در این رابطه می‌گوید:

«آیت‌الله اشراقی بلافاصله بعد از شنیدن خبر درگذشت دکتر علی شریعتی با نجف تماس گرفته و از امام کسب تکلیف می‌نمایند و امام در جواب می‌فرمایند: موضوع را حساس نکنید. و همچنین آیت‌الله اشراقی در جواب اعضای انجمن اسلامی دانشجویان که خواستار بیانیه از طرف امام بودند بیان داشتند که دکتر شریعتی به عنوان یک متفکر دینی فوت کرده شما هم هر کاری را برای تعظیم شأن و جایگاه ایشان صلاح می‌دانید انجام دهید.»

گرچه آیت‌الله اشراقی برای سفر به آمریکا دلیل محکمی داشت ولی واقعاً نمی‌توان با قاطعیت گفت که آیا از همان ابتدای تصمیم به سفر، مقصود نهایی وی نجف بوده یا خیر، به هر حال نیت وی هر چه بوده باشد، مقصدش به نجف ختم شد.

مرحوم آیت‌الله اشراقی به همراه خانواده عازم آلمان شدند و پس از اقامت چند هفته‌ای در منزل مرحوم دکترمحمد فقیه‌زاده(خواهر‌زاده شان) با پرواز از فرانکفورت به لبنان و سپس از مرز زمینی به اردن و بعد به نجف رفته و پس از سیزده سال دوری، دیدار با رهبر انقلاب تازه نموده و بعد ازیک ماه و نیم اقامت در نجف‌، یعنی اواخر تابستان 1356 به ایران باز گشتند.

شهادت آیت‌الله سید مصطفی خمینی

در اولین روز آبان ماه 1356 آیت‌الله سیدمصطفی خمینی در نجف به شهادت رسید. برگزاری مجالس ترحیم وی هم بهانه‌ای برای تاختن به رژیم شاه و ساواک گردید. هنگام شهادت حاج آقا مصطفی، آیت‌الله اشراقی در ایران حضور داشت و هرچند بعد از برگزاری مراسم چهلم برادر همسرش به نجف رفت، اما پیش از سفر به نجف، به عنوان بانی مجالس و یکی از صاحبان اصلی عزا مراسم ترحیم آیت‌الله مصطفی خمینی را تدارک می‌دید.

وکالت رهبر انقلاب

انتشار مقاله رشیدی مطلق در17 دی 56 در روزنامه اطلاعات، قیام نوزده دی قم را رقم زد و این حرکت را می‌توان به عنوان نقطه آغاز زدن جرقه به خرمن خشم مردم محسوب نمود و در پی آن نیز تظاهرات روحانیون و مردم قم آغاز شد. سرکوب اعتراض قمی‌ها نه تنها باعث فروکش کردن اعتراضات نشد که در 29 بهمن همان سال با برگزاری مراسم بزرگداشت شهدای نوزده دی قم در برخی شهرها از جمله تبریز، آتش خشم مردم شعله‌ورتر شد.

اسناد به جا مانده نشان می‌دهد که آیت‌الله اشراقی در استمرار برپایی مراسم بزرگداشت شهدا، در برخی شهرها مؤثر بوده است.

در نیمه اول سال 1357، آیت‌الله مرتضی پسندیده که پیشتر اداره دفتر امام خمینی را به عهده گرفته بود، تبعید شد و بار دیگر، آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی به جای وی وکیل تام‌الاختیار امام گردید. اما این بار وی نه تنها وکالت یک مرجع تقلید، که وکالت رهبر یکی از بزرگترین انقلاب‌های قرن را به عهده گرفته بود. اسناد زیر نشان دهنده مراحل تبعید آیت‌الله پسندیده و جانشین آیت‌الله اشراقی به جای وی است:

«سند شماره 102

موضوع: تعیین شهاب‌الدین اشراقی به نمایندگی خمینی

پس از تبعید مرتضی پسندیده برادر و نماینده خمینی، مردم مدتی بلاتکلیف بودند و نمی دانستند نماینده خمینی چه کسی خواهد بود تا اینکه اخیراً معلوم شد که خمینی آقای شهاب‌الدین اشراقی دامادش را به عنوان نماینده تعیین کرده است.

پانزده سال قبل هم که خمینی تبعید شد ابتدا همین آقا شهاب اشراقی را نماینده خود معرفی کرد که ایشان هم تبعید شد و بعداً به ترتیب شیخ عباسعلی اسلامی تربتی و شیخ صادق کرباسچی تهرانی و مرتضی پسندیده یکی پس از دیگری نماینده خمینی معرفی شدند که تبعید گردیدند. اکنون مجدداً شهاب‌الدین اشراقی به نمایندگی خمینی معرفی شده که وجوهات را می‌گیرد و قبض رسید می‌دهد. اینک یک برگ فتوکپی رسید سهم امام که شهاب‌الدین اشراقی به عنوان وکیل خمینی داده جهت استحضار به پیوست تقدیم می‌گردد.

نظریه شنبه ـ شهاب‌الدین اشراقی آدم باسواد و اهل مطالعه‌ایست ..... لذا نمایندگی اشراقی برای خمینی خیلی مهم‌تر از پسندیده است ولی اشراقی با طرفداران کتاب شهید جاوید خیلی مخالف است و کتابی هم بر رد شهید جاوید نوشت.»

سفر به فرانسه

آیت‌الله اشراقی با به عهده گرفتن وکالت امام بار دیگر رسماً به عنوان زبان گویای امام در جلسات مختلف دعوت گردید، چنانچه در یکی از اسناد ساواک از ضرورت تشکیل جلسه با حضور آیات عظام شریعتمداری، گلپایگانی، نجفی و آیت‌الله اشراقی سخن به میان می‌آید که این خود نشان دیگری از جایگاه رفیع آقای اشراقی در میان علماء اعلام قم‌ است. با اوج گرفتن انقلاب و اقامت امام خمینی در فرانسه‌، آیت‌الله اشراقی به فرانسه سفر می‌کند و سپس برای انجام ماموریتی از سوی امام به قم باز‌گشته و بار دیگر در پاییز سال 57 به فرانسه باز می‌گردد و بنا به سفارش رهبر انقلاب به عنوان امین و سرپرست خانواده امام در نوفل لوشاتو می‌ماند و دو روز پس از پرواز انقلاب‌، به همراه خانواده امام به ایران باز می‌گردد.

پیروزی انقلاب

آیت‌الله اشراقی در این زمان نیز نقش خود را به عنوان مشاوری امین برای رهبر انقلاب ایفا کرد، در این زمان، خصوصاً با نیاز به افراد مورد اعتماد برای تصدی پست‌های حساس لشگری و کشوری آیت‌الله اشراقی مسئولیتی بزرگ به دوش داشت. امام در اواخر سال 57 به قم رفتند و اواخر سال بعد نیز به دلیل بیماری قلبی به تهران باز‌گشتند و پس از بهبود در جماران اقامت گزیدند از ورود امام در دوازدهم بهمن سال 57 به ایران تا 21 شهریور سال 60 که آیت‌الله اشراقی وفات یافتند‌. داماد ارشد امام 9 ماموریت مهم را بنا به خواسته امام انجام دادند‌. آیت الله اشراقی با اینکه یک بار در سال 58 سکته قلبی کرد و نیاز به استراحت داشت اما از انجام ماموریتهایی که امام به دوش وی می‌گذ‌اشت دریغ نورزید و بالاخره جان خود را نیز در راه انجام یکی از این ماموریت‌ها گذاشت. شاید عدم قبول وی برای پذیرش مسولیت ریاست شورای عالی قضایی که از سوی امام به ایشان پیشنهاد شده بود و انجام کارهای سخت و بی‌هیاهو دلیلی مهم باشد بر علو طبع و تواضع آیت‌الله اشراقی.

مرحوم آیت‌الله شهاب الدین اشراقی در رابطه با عدم پذیرش مسئولیت ریاست شورای عالی قضایی طی مصاحبه‌ای که با روزنامه کیهان مورخه 25 اسفند 58 داشتند بیان می‌کنند‌: «من تاکنون هیچ پست اجرایی را که بارها به من پیشنهاد شده است نپذیرفته‌ام، حتی شغل آقای دکتر بهشتی(ریاست شورایعالی قضایی) را امام به من توصیه فرمودند که من قبول نکردم».

خلاصه‌ای از ماموریت‌های وی از قرار زیر می‌باشد:

1-ناآرامی‌های مناطق کردنشین و آیت‌الله اشراقی

روزنامه اطلاعات در یکی از ستون‌های خبری خود در روز سه‌شنبه اول اسفند 1357، خبر ورود داریوش فروهر، وزیر کار و امور اجتماعی دولت موقت به مهاباد را درج کرد. این روزنامه در ادامه نوشت:

«شمار زیادی از مردم مهاباد در مراسم استقبال از داریوش فروهر شرکت کردند. آنها فریاد می‌زدند: «زنده باد خمینی، زنده باد آزادی، ما تجزیه طلب نیستیم، ما آزادیخواه هستیم، خود‌مختاری برای کردها می‌خواهیم.»

این روزنامه پس از مذاکره میان هیئت اعزامی از مرکز با امام جمعه مهاباد (عزالدین حسینی) و جمعی از روحانیون شهر خبر داد. امیر انتظام معاون نخست‌وزیر در امور اداری هم درباره اعلام استقلال کردستان گفت:

«طباطبایی‌ها باعث اغتشاش شده‌اند، ولی کلاً این مسائل از حد شایعه تجاوز نمی‌کند و ما اعلام استقلال کردستان را به هیچ وجه تأیید نمی‌کنیم. و سیاست دولت این است که اجازه ندهد هیچ منطقه‌ای از آن جدا شود.»

چنین خبرهای نگران‌کننده‌ای در حالی پخش می‌شد که هنوز بیش از یک هفته از پیروزی انقلاب نگذشته بود. به هر حال زد و خورد در مناطق کردنشین کردستان و آذربایجان غربی ادامه داشت تا بالاخره امام چاره را در اعزام نماینده خاصی از سوی خود می بیند. روزنامه انقلاب اسلامی در گزارش روز یکشنبه بیست و سوم دی ماه سال 1358 خود چنین نوشت:

«آیت‌الله اشراقی به عنوان نماینده امام در هیئت ویژه کردستان انتخاب شد. مهندس هاشم صباغیان عضو هیئت ویژه برای کردستان، دیروز در گفت و گویی تلفنی با خبرگزاری پارس اعلام کرد که این هیئت به همراه آیت‌الله اشراقی نماینده امام به منظور ادامه مذاکرات مربوط به حل مسائل کردستان، امروز به مهاباد خواهند رفت.

صباغیان در این گفت وگو افزود:

چهارشنبه گذشته هنگامی که برای گزارش کارهای منطقه خدمت امام خمینی رسیدیم از ایشان تقاضا شد تا یک نماینده روحانی از طرف امام با هیئت همکاری کرده و ما را در مسافرت‌ها همراهی کنند.

وی با اشاره به این مطلب که این درخواست را عده‌ای از مردم و شخصیت‌های سیاسی و مذهبی هم کرده بودند افزود:

امام خمینی حضرت آیت‌الله اشراقی را برای این منظور تعیین فرمودند. هیئت فردا به اتفاق ایشان عازم مهاباد خواهند شد.»

ورود مستقیم آیت‌الله اشراقی در صحنه‌های پرخطر ناآرامی های مناطق کردنشین و تلاش وی برای ایجاد صلح در منطقه در حالی بود که برخی از صاحب منصبان اصولاً اعتقادی به برخوردهای مسالمت‌آمیز نداشتند در حالی که آیت‌الله اشراقی شخصا برای ملاقات با عزالدین حسینی از رهبران مذهبی کردها به کوه‌های نقده و به میان کردهای مسلح رفت و پس از بازگشت و صدور اعلامیه ای رئوفانه زمینه بازگشت آرامش و بخشش بسیاری از کردها را فراهم کرد .

روزنامه‌های کثیرالانتشار با وقوف به اهمیت مأموریت آیت‌الله اشراقی در این باره اخبار سفرهای وی را به تفصیل منتشر ساختند که برخی از گزارش‌ها از این قرارند:

روزنامه انقلاب اسلامی، سه‌شنبه 25 دی‌ماه 1358

«دیدار هیئت ویژه و آیت‌الله اشراقی با عزالدین حسینی -‌مهاباد- هیئت ویژه دولت که به همراه آیت‌الله اشراقی نماینده امام در مهاباد به سر می‌برند، پیش از ظهر دیروز با شیخ‌عزالدین حسینی دیدار و ملاقات کردند. این ملاقات به دنبال دیدار روز شنبه حضرات شیخ عزالدین حسینی، ملاصالح رحیمی، ملارحیم عباسی، ملا عبدالله و ماورانی و چند تن دیگر از روحانیون مهاباد از آیت‌الله اشراقی و اعضاء هیئت ویژه دیروز در منزل شیخ عزالدین حسینی صورت گرفت. هاشم صباغیان یکی از اعضای هیئت ویژه اظهار داشت تاکنون مذاکرات رسمی آغاز نشده و هیئت ویژه نیز قصد ندارد که با هیئت نمایندگی کرد با همان ترکیب مذاکره‌ای انجام دهد، ولی در ملاقات بعدازظهر شنبه آیت‌الله اشراقی نماینده امام ملاقات باعده‌ای از روحانیون مهاباد را دوستانه خواند و اظهار داشت، سازندگی و نوسازی کردستان بایستی در اولویت قرار گیرد. وی گفت: روحانیون مهاباد در این ملاقات وفاداری خود را به امام خمینی اعلام کردند و ملاقات در محیط دوستانه‌ای انجام گرفت».

2-ناآرامی‌های گنبدکاووس و آیت‌الله اشراقی

از روز دوشنبه، ششم فروردین ماه سال 1358، درگیری‌هایی شدید در شهر گنبدکاووس شروع شد؛ این زدوخوردها در حالی به وقوع می‌پیوست که در برخی نقاط دیگر مرزی هم ناآرامی‌ها اوج می‌گرفت و این اوضاع خصوصاً بعد از گذشت کمتر از دو ماه از پیروزی انقلاب، می توانست کام انقلابیون را تلخ کند. اما آیت‌الله اشراقی که از سوی امام مامور بررسی و حل غائله شده بودند با درایت و برگزاری جلسه ای با حضور روحانیون اهل سنت منطقه به نا آرامی‌ها در کمترین زمان ممکن خاتمه دادند.

3-حزب جمهوری خلق مسلمان و آیت‌الله اشراقی

از جمله ماموریت‌های آیت‌الله اشراقی سفر به تبریز و ابلاغ پیام امام به مردم آن منطقه پس از درگیری‌های مربوط به حزب جمهوری خلق مسلمان بود که با موفقیت به انجام رسید.

4-ماموریت آیت‌الله اشراقی در ارتش

هر‌چند آیت‌الله اشراقی سمت رسمی در ارتش نداشت ولی از سوی امام اجازه حضور در جلسات عالی ارتش را داشت و از ساز و کار ارتش به امام گزارش می داد‌. وی از جمله کسانی بود که در ممانعت از انحلال ارتش نقش به سزا داشت. از جمله کارهای به یاد ماندنی ایشان هماهنگی میان ارتش و امام برای شکست محاصره سوسنگرد بود که به آزادی سوسنگرد و نجات صدها رزمنده از خطر قتل عام انجامید.

5-مأموریت آیت‌الله اشراقی در دادگستری

پیرو تشکیل انجمن اسلامی در وزارت دادگستری و بروز اختلاف نظر میان اعضای انجمن اسلامی و کانون وکلا، بار دیگر امام، به آیت‌الله اشراقی برای ورود جدی به یکی از عرصه‌های حساس انقلاب مأموریتی مهم محول کرد. شرایط به گونه‌ای بود که اعضای انجمن اسلامی وزارت دادگستری خواستار تصفیه گسترده و برخورد انقلابی با برخی عوامل به زعم ایشان طاغوتی بودند، و به همین دلیل اعضای این انجمن اسلامی دست به تحصن زدند. اما با حضور به موقع آیت‌الله اشراقی این تحصن پایان یافت، مرور سخنان آیت الله اشراقی در جمع اعضای انجمن اسلامی بیان کننده نقطه‌نظرات روشن‌بینانه وی است.

نگاه آیت‌الله اشراقی نسبت به مسائل به گونه‌ای است که استقلال رأی، عدم تأثیرپذیری از شرایط حاکم و توجه پدرانه و دلسوزانه وی را نسبت به اقشار مختلف نشان می دهد. روزنامه اطلاعات در روز سی ام دی ماه سال 1358 چنین گزارشی از این حادثه ارائه داد: «تحصن انجمن اسلامی کارکنان وزارت دادگستری پایان یافت. عصر دیروز با سخنان آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی نماینده امام، تحصن اعضای انجمن اسلامی و شورای کارکنان وزارت دادگستری پایان یافت. تحصن گروهی از کارکنان وزارت دادگستری در ساختمان مرکزی و جلوگیری از کار شورایعالی قضایی این وزارتخانه که از عصر روز سه‌شنبه آغاز شد.

بعداز ظهر دیروز نماینده امام در جمع این گروه از کارمندان در سالن اجتماعات دادگستری شرکت کرد و ضمن سخنانی گفت من به امر امام برای رفع مشکلات موجود به این محل آمده‌ام و به همین سبب علاقه‌مندم که برای رسیدن به نتیجه، مسائل را ریشه‌ای بررسی کنیم زیرا با چنان منطقی می توان از این «مثل» باری گرفت‌: گر حکم شود که مست گیرند/ در شهر هر آنچه هست گیرند. آیت‌الله اشراقی نماینده امام آن‌گاه گفت اگر چنین قضاتی باشند اول باید به دستان بنده دست‌بند بزنند و بعد هم به دست همه شما.»

6-پاکسازی آرم شاهنشاهی و اعمال حجاب در ادارات دولتی

اولین بار، زمزمه‌های اجباری شدن حجاب در اسفندماه 1357، مطرح شد و از همان زمان نیز با مخالفت بخشی از زنان روبه‌رو شد. روزنامه اطلاعات در شماره شنبه نوزدهم اسفندماه 1357 درباره تظاهرات مخالفان حجاب چنین خبری را مخابره کرد:

«امروز عده زیادی از مردم که بیشتر آنان را زنان تشکیل می‌دادند در محوطه دادگستری جمع شدند تا نظر خود را در مورد حجاب اعلام کنند. گروهی از مردان که مخالف تحصن زنان بودند، قصد داشتند به داخل دادگستری بروند که پاسداران انقلاب مانع از ورود آنها شدند.روز پنجشنبه، گروهی از زنان تظاهرکننده، برای اعلام نظر خود در مورد حجاب به طرف دادگستری به راه افتادند. در میان راه گروهی از مخالفین با توسل به خشونت راه را بر آنان بستند که با دخالت مأموران کمیته این برخورد پایان یافت و زنان به طرف نخست‌وزیری رفتند.روز جمعه زنان در دانشگاه تهران گرد آمدند تا نظر خود را در مورد حجاب اعلام کنند. ولی علیرغم تأکید کمیته امام مبنی بر عدم ایجاد مزاحمت برای بانوان، عده‌ای در صدد پراکنده کردن تظاهرکنندگان برآمدند.در پی اعلام خبر مربوط به حجاب زنان و اعتراض و اظهارنظرهای گروه‌های مخالف و موافق و برخورد نامناسب با آنها، آیت‌الله العظمی خمینی اطلاعیه‌ای بدین شرح صادر کردند: براساس خبرهای رسیده، گروهی جنایتکار و خیانت‌پیشه، تحت عنوان کمیته مزاحم بانوان محترم شده و به ایشان توهین می کنند. مأمورین کمیته موظفند با کمال دقت مراقب باشند و چنین اعمالی را با نهایت شدت جلوگیری کنند. عاملین چنین اعمالی سریعاً و به شدت مجازات خواهند شد.»

آیت‌الله اشراقی از جانب امام مامور اجرای بخشنامه حجاب و محو آثار رژیم طاغوت در ادارات شد و با درایت و طمانینه این کار را به انجام رساند.

البته از فحوای کلام همراهان آیت‌الله اشراقی چنین برمی آید که آیت‌الله اشراقی به دنبال حفظ شخصیت زن‌ها از طریق وقوف ایشان به اهمیت حجاب بوده است. وی علت اصرار برخی زن‌های مسلمان به بی‌حجابی را هم تعلیمات و آموزش بد آنها می‌دانست و معتقد بود که این تعلیمات باعث شده است زن‌ها فکر کنند که حجاب مانع رشد آنها می‌شود. از این رو آیت‌الله اشراقی بر این باور بود که باید در این زمینه فرهنگ‌سازی شود. ایشان حجاب را یک ضرورت دینی برای زنان مسلمان در جامعه اسلامی می دانستند.

7-آیت‌الله اشراقی و وزارت نفت

اعتصاب کارکنان صنعت نفت در آخرین ماه‌های عمر رژیم پهلوی، ضربه بزرگی به پیکره نظام شاهنشاهی وارد کرد. از همین رو این صنعت که اقتصاد نفتی کشور درگرو فعالیت آن بود، از حساسیت خاصی برخوردار بود و کوچکترین آشفتگی می‌توانست در روند عادی زندگی مردم و بودجه جاری حکومت خلل ایجاد کند. خبر آسوشیتدپرس در روز چهار فوریه 1979 (یکشنبه 15 بهمن 1357) نمونه‌ای از تأثیرگذاری وضعیت صنعت نفت بر قراردادهای دولتی است:«به دلیل از دست رفتن درآمد نفت و آسیب‌ دیدن وضع مالی، ایران تصمیم گرفته است که قراردادهای خرید جنگ‌افزار از آمریکا به میزان ده میلیارد دلار را لغو کند.»

بعد از پیروزی انقلاب نیز حسن نزیه مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران اعلام کرد که از چهاردهم اسفند، نفت صادر خواهد شد. پیرو این اطلاعیه رادیو کلن گفت:«اعلام از سرگیری صدور نفت ایران با استقبال شدید کشورهای غرب و ژاپن رو به رو شده است. شرکت ملی نفت ایران از روز دوشنبه در خواست‌های بی‌شماری از سراسر جهان دریافت کرده است.»

اختلاف نظرهایی که پیشتر در وزارت دادگستری پیش آمده بود و به تحصن کارکنان، وکلا و اعضای انجمن اسلامی این وزارتخانه کشیده شده بود، در شرکت نفت ملی ایران هم بروز کرد، پنج گروه اسلامی آبادان با مأموریت حسن نزیه مخالفت کردند و همین اختلافات باعث بروز کم کاری در شرکت نفت گردید و در این مورد نیز آیت‌الله اشراقی به عنوان نماینده تام الاختیار امام، مأموریت خود را برای پایان دادن به اختلافات و ایجاد آرامش و به راه افتادن چرخ ماشین صنعت نفت آغاز کرد. آیت‌الله اشراقی پس از سفر به خوزستان و برگزاری نشست‌های متعدد با کارکنان شرکت نفت نتایج سفر و جلسات خود را به اطلاع امام رساند و بلاخره این مشکل نیز با برکناری حسن نزیه از مدیریت شرکت نفت حل شد.

8-آیت‌الله اشراقی و جمعیت هلال احمر (جنگ‌زدگان و...)

از دیگر مأموریت‌های آیت‌الله اشراقی، رسیدگی به وضعیت جنگ‌زدگان، معاودین عراقی و دیگر مسائل مربوط به حیطه کار هلال احمر در سراسر کشور بود. با بروز جنگ تحمیلی، حجم کاری هلال احمر به یکباره چند برابر شد و از همین رو نیاز به حرکتی جهادی برای حل مشکلات آن احساس گردید. خبرگزاری پارس به نقل از دفتر مرکزی خبر، پس از انتصاب آیت‌الله اشراقی از سوی رهبر انقلاب به عنوان مأمور رسیدگی به وضعیت جنگ‌زدگان چنین خبری را مخابره کرد:

روزنامه اطلاعات نیز در صفحه اخبار روز یازدهم دی ماه سال 1359 خود چنین خبری را درج کرد:

از سوی امام خمینی آیت‌الله اشراقی مأمور رسیدگی به وضع جنگ‌زدگان شد.

«شیراز ـ خبرگزاری پارس به نقل از دفتر مرکزی خبر از شیراز گزارش داد آیت‌الله اشراقی شامگاه پریروز وارد شیراز شده و مورد استقبال قرار گرفتند.حضرت آیت‌الله اشراقی در پاسخ خبرنگار صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران مرکز شیراز که هدف از مسافرت ایشان به استان فارس را سؤال کرد، گفتند:به امر رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران به منظور بررسی وضع آسیب‌دیدگان جنگ تحمیلی که در شیراز اسکان داده شده‌اند، به این شهر آمده و به مدت یک هفته امور مربوط به مهاجران جنگ‌زده را مورد بررسی قرار خواهم داد. به گزارش خبرنگار ما در حال حاضر در بیش از 28 خوابگاه نزدیک به 16هزار مهاجر خوزستانی در شیراز اسکان یافته‌اند که از طریق ستاد امداد استانداری فارس، جهاد سازندگی، هلال احمر و مساجد شیراز از محل کمک‌های اهدایی مردم زیر پوشش غذایی، درمانی و پوشاکی قرار دارند.علاوه بر شیراز در تخت‌جمشید، جهرم، برازجان، کازرون، یاسوج، لار، دهدشت و چند شهرستان دیگر در استان‌های فارس، بوشهر و کهکیلویه و بویراحمد نیز هزاران نفر از هموطنان جنگ‌زده کشورمان اسکان داده شده‌اند.»

در خلال همین سفرها آیت‌الله اشراقی، معمولاً با مشاهده قابلیت‌های خاص برخی مسئولان، آنها را برای تصدی پست‌های حساس‌تر به مقامات بالاتر معرفی می‌کرد. «آیت‌الله اشراقی مسائل لرستان را بررسی کرد. آیت‌الله اشراقی که از طرف امام خمینی مأمور سرکشی به وضع جنگ‌زدگان جنگ تحمیلی رژیم مزدور عراق به ایران شده است، در رأس هیئتی وارد خرم‌آباد شد. وی با مهندس حسین محلوجی استاندار لرستان و حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمدصالح طاهری امام جمعه و روحانیون منطقه دیدار کرد و مسائل مختلف منطقه را با آنان مورد بررسی قرار داد.آیت‌الله اشراقی در مدت اقامت خود در لرستان، از محل اسکان برادران و خواهران جنگ‌زده نیز بازدید خواهد کرد.»

9-هیئت سه نفره حل اختلاف

یکی از حساس‌ترین مأموریت‌های آیت‌الله اشراقی، نمایندگی رئیس‌جمهور ابوالحسن بنی‌صدر در هیئت سه نفره حل اختلاف مسئولان مملکتی بود. این مأموریت که به توصیه امام خمینی انجام گرفت، در تاریخ 19/1/1360 آغاز شد و در تاریخ 25/3/1360 به پایان رسید. این دو ماه و شش روز از دوره‌های پرالتهاب تاریخ سیاسی کشور محسوب می‌شد و با تلخی بسیاری برای آیت‌الله اشراقی همراه بود و شاید تنها مأموریتی محسوب می شد که به سرانجام مورد نظر آیت‌الله اشراقی نرسید.

ریشه درگیری‌های این دوره به اختلاف دیدگاه‌های رئیس‌جمهور و رؤسای قوای دیگر مربوط می شد. پیشتر آیت‌الله مهدوی کنی به نمایندگی از سوی امام و آیت‌الله محمد یزدی به نمایندگی از سوی دو قوه (آیت‌الله بهشتی ریاست شورای عالی قضایی‌، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رئیس قوه مقننه و محمدعلی رجایی نخست‌وزیر) انتخاب شده بودند و قرار بر این بود که این گروه به اقوال و اعمال هر یک از طرف‌ها که موجب اختلاف و تشنج در کشور می‌شود، رسیدگی نمایند و ابتدا با شور و حکمیت به نتیجه برسند و سپس با تذکر به خاطی از تکرار موارد مشابه جلوگیری نمایند و در صورت تکرار اقدامات دیگری را انجام دهند. در تمام موارد هم دادستان کل کشور (آیت‌الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی) را در جریان بگذارند.

به نظر می‌رسد که اصل پیشنهاد تشکیل هیئت سه نفره حل اختلاف، از سوی مهندس مهدی بازرگان بوده است. ابوالحسن بنی‌صدر در کتاب «خیانت به امید» خود توضیح می‌دهد که در جلسه‌ای که با حضور امام، بازرگان، بنی‌صدر، رجایی، بهشتی، هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی، سیدعلی خامنه‌ای و احمد خمینی در جماران برگزار شده بود، پس از مباحث تندی که بین دو طرف در گرفته، بالاخره مهندس مهدی بازرگان گفته است «باید رفت روی خط تفاهم» و دو پیشنهاد داده است یکی تشکیل یک هیأت بی‌طرف، تا هر بار تقصیر از هر طرف واقع شد به طور کدخدامنشی و مسالمت‌آمیز مشکل را حل کند و دیگری اینکه حداقل پاره‌ای از اعضای شورای نگهبان تغییر کند.

ظاهراً پس از این جلسه است که پیشنهاد تشکیل هیئت سه نفره حل اختلاف اجرایی می‌شود و امام نیز نماینده خود را در هیئت سه نفره انتخاب می‌کند.

در همین روز و همزمان با ابلاغ حکم آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی، امام خمینی پیام نسبتاً مفصلی خطاب به مردم ایران صادر کرد که در آن ضمن اشاره به وضعیت حساس کشور، هفت تذکر را پیرامون ضرورت حفظ وحدت مطرح نمود که نشان‌دهنده حساسیت فوق‌ العاده امام نسبت به اختلافات بود. از همین رو آیت الله اشراقی با وجود آنکه شأنی اجل بر نمایندگی هر یک از طرف‌های درگیری داشت، به دلیل شرایط حساس و جنگی و به خاطر توصیه و تاکید و فرمان امام، نمایندگی رئیس‌جمهور را پذیرفت و بدین ترتیب شخصیتی که همواره به عنوان فردی بی‌طرف، مستقل و نماینده ویژه رهبر انقلاب اسلامی مشهور بود، با وجود احترام قلبی به تمام جناح‌های مملکتی، مسئولیتی را پذیرفت که قلباً به آن راضی نبود.

تا پیش از آن‌ که آیت‌الله اشراقی به عنوان نماینده رئیس‌جمهور در هیئت سه نفره حل اختلاف انتخاب شود، رابطه مسالمت‌آمیزی با گروه‌های مختلف حاکم در کشور داشت؛ رئیس‌جمهور نیز درآن زمان علاوه بر ریاست قانونی، از سوی امام به عنوان فرمانده کل نیروهای مسلح انتخاب شده بود و آیت‌الله اشراقی نیز علی الاصول با ایشان رابطه حسنه‌ای داشت. به هر حال جلسات هییت سه نفره حل اختلاف جلساتی را برگزار می کند ولی به دلایل متعدد رییس جمهور روز به روز از امام دورتر می شود .

در همین ایام صدوبیست تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی با امضای نامه‌ای خواستار رسیدگی به کفایت سیاسی رئیس‌جمهور می‌شوند که در میان امضاءکنندگان این نامه، نام آیت‌الله یزدی نیز دیده می‌شود. متعاقب بالاگرفتن بحران و به بن‌بست رسیدن کار هیئت سه نفره حل اختلاف در ساعت 22 و 25 دقیقه روز دوشنبه 25/3/1360، دفتر امام، متن استعفانامه آیت‌الله اشراقی، ازنمایندگی رئیس‌جمهور، ابوالحسن بنی صدر را به شرح زیر در اختیار خبرگزاری پارس قرار داد:

روزنامه اطلاعات مورخه 26/3/1360:

آیت‌الله اشراقی از نمایندگی بنی صدر استعفا کرد.

«آیت‌الله اشراقی از نمایندگی آقای بنی‌صدر درهیئت حل اختلاف سه نفری استعفا کرد. متن استعفانامه به شرح زیر است:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

مردم شریف ایران، من با اجازه حضرت امام مدظله‌العالی نمایندگی آقای بنی‌صدر را برای هیئت حل اختلاف پذیرفتم، تا بلکه او را به راه قانون بیاورم، ولی متأسفانه نشد که نشد. بعضی از اطرافیان ایشان به قدری وابسته‌اند و خطرناک که هیچ شکی نیست که هر چه می‌شود درست در خط اجانب است. چقدر امام امت او را موعظه کردند که بر خلاف قانون نکن. دیدید که نگذاشتند گوش کند. من انشاءالله در یک مصاحبه تمام چیزهایی را که از نزدیک خود شاهد آن بوده‌ام، برای مردم مبارز ایران شرح خواهم داد، ولی فعلاً از نمایندگی او استعفا می‌نمایم.»

شهاب‌الدین اشراقی ـ 25/3/60

در پی استعفای آیت‌الله اشراقی، هیئت سه نفره منحل شد و روز بیست و ششم خرداد ماه سال 1360 مجلس شورای اسلامی نیز دو فوریتی طرح 120 نماینده را مبنی بر عدم کفایت سیاسی ریاست‌جمهوری تصویب کرد. و برابر آیین‌نامه مجلس، نمایندگان موظف گردیدند، طی بیست‌وچهار ساعت، طرح دو فوریتی عدم کفایت رئیس‌جمهور را در مجلس مطرح کنند.

آیت‌الله اشراقی در روز 27/3/1360 در مراسم بزرگداشت 25 شهید در اصفهان گفت:«مبارزه با فرد مطرح نیست که یکی را بالا و دیگری را پایین آورد بلکه آنچه مطرح است اسلام است. من به فرمان امام نمایندگی آقای بنی‌صدر را در هیئت 3 نفره با این شرط پذیرفتم که بین من و او حق حاکم باشد و با توجه به فرمان امام الان بهترین فرصت برای بازگشت ایشان به دامن اسلام است.آقای اشراقی در دنباله سخنان خود با اشاره به عدم تطابق کامل رئیس‌جمهوری با قانون گفت: توقیف روزنامه منتسب به ایشان باید انجام می شد و این برای پایداری دین که پشتوانه شرف استقلال و ناموس یک ملت است لازم بود. وی همچنین با اشاره به عدم هماهنگی بعضی افراد با جریان اصیل انقلاب اسلامی گفت: اگر خدای نکرده آن طرف پیروز شود اسلام تکه‌تکه خواهد شد و این خطی است که سرنخش دست آمریکاست. آیت الله اشراقی ضمن درخواست رعایت اخلاق اسلامی از مردم تقاضا کرد پرده دری نکنند وی در انتها گفت به هر حال ما تابع فرمان رهبر هستیم و هر کس که از خط مستقیم انقلاب اسلامی منحرف شود محکوم به نابودی است.»

با وجود آنکه آیت‌الله اشراقی از مردم می‌خواست که پرده‌دری نکنند، بحران به چنان نقطه‌ای رسیده بود که دیگر مهارش به راحتی امکان‌پذیر نبود و درگیری لحظه به لحظه بالا می گرفت به همین دلیل درنهایت، در روز 31 خرداد 1360، مجلس شورای اسلامی با 177 رأی موافق، یک رأی مخالف و 12 رأی ممتنع به عدم کفایت سیاسی اولین رئیس‌جمهوری اسلامی ایران رأی داد.

آثارعلمی

آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی در کنار فعالیت‌های سیاسی ـ اجتماعی، خود از فعالیت‌های علمی نیز دریغ نمی‌کرد. حاصل زحمات وی تألیف چندین کتاب فقهی و تفسیری و کلامی بود که هر یک ابعادی از اندیشه وی را نمایان می‌سازد.

حجت الاسلام و المسلمین مرتضی اشراقی آثار علمی مرحوم آیت الله شهاب الدین اشراقی را اینگونه اعلام میدارد:

1- کتاب «حقیقت جهاد در مکتب اسلام» که پیرامون مبحث جهاد بحث شده است.

2- کتاب «چهره های درخشان» که شرحی مبسوط در رابطه با آیه تطهیر می باشد.

3- کتاب «پاسداران وحی» که نقدی بر کتاب «شهید جاوید» مرحوم صالحی نجف آبادی می باشد.

4- تفسیر قرآن - «سخن حق» (در پنج مجلد‌) که با شیوه ای نوین و منحصر بفرد در تفسیر قران کریم نگاشته شده است.

و همچنین کتب فقهی ایشان عبارتند از:

1ـ شرح کتاب عروة الوثقی که شرحی توضیحی بر کتاب طهارت می باشد

2ـ تعلیقه بر کتاب عروة الوثقی

3ـ شرح کتاب وسیلة النجاة

دیدگاه‌های فرهنگی و سیاسی ـ اقتصادی

آیت‌الله اشراقی در سال‌های پیش از انقلاب، از طریق کتاب‌هایش، بخشی از نظرات فقهی و فرهنگی خود را در جامعه علمی آن روز طرح کرده بود و خصوصاً علماء و اندیشمندان حوزه با نقطه‌نظرات وی آشنا بودند. بعد از انقلاب و باز شدن فضای باز سیاسی و نیاز جامعه به طرح اندیشه‌های فرهنگی، اقتصادی و روشنگری‌های سیاسی، آیت‌الله اشراقی نظرات تازه‌ای در عرصه‌های مختلف بیان کرد که با توجه به وفات زودهنگام ایشان، فرصتی برای تدوین آن نظرگاه‌ها به وجود نیامد و امروز تنها راه وقوف به اندیشه‌های وی، مراجعه به مقاله‌ها، مصاحبه‌ها و مناظره‌های وی در سال‌های پس از انقلاب و گفت‌وگو با همراهان ایشان است. این نظرات شامل قرض‌الحسنه و شیوه بانکداری‌، مسئله حجاب‌، نقش روحانیت‌، اخلاق در جامعه‌، ولایت فقیه و دیگر مسایل اجتماعی‌، سیاسی‌، اقتصادی و فرهنگی ست .

پایان یک عمرزندگی و مجاهدت مرحوم آیت‌الله اشراقی

آیت‌الله اشراقی یکبار در بهمن ماه سال 1358، براثر حمله قلبی بستری شده بود. روزنامه کیهان روز یکشنبه چهاردهم بهمن ماه 1358، تصویری از وی بر روی تخت بیمارستان به چاپ رسانده، در حالی که بالای تصویر نوشته شده است: (حال آیت‌الله اشراقی رو به بهبود است)

سکته دوم ایشان در ماموریتی که از سوی امام خمینی به ایشان محول شده بود در شهرهمدان رخ داد و وضعیت جسمانی ایشان بعد از سکته مغزی چنان نبود تا از اخبار روزنامه‌ها خبرهای خوش برسد.

همان گونه که پیشتر نیز اشاره شد، شرکت آیت‌الله اشراقی در جلسات هیئت سه نفره حل اختلاف با فشار روحی بسیاری همراه بود. به هر حال اولین بار بود که داماد امام در جایگاهی قرار می‌گرفت که حتی برای در اختیار گرفتن نوار صوتی سخنانی که خود او هم در آن جلسه حضور داشت، دچار زحمت می‌شد، از سویی با اینکه او آبروی خود را سر پذیرش نمایندگی رئیس‌جمهور وقت گذاشته بود، اما در هر حال موکل او ـ به دلایل متعددی که پیشتر اشاره شد ـ از دور رقابت خارج شده بود و برای اولین بار، آیت‌الله اشراقی در مأموریتی شرکت کرده بود که با شکست روبه‌رو می‌شد. بی‌مهری برخی دوستان و احیاناً زخم‌زبان‌هایی که آیت‌الله اشراقی در خلال سخنرانی‌های بعد از انحلال هیئت سه نفره با کنایه از آنها به عنوان پرده‌دری یاد می‌کرد، باعث شده بود که روحیه داماد امام که همواره با ملاطفت و ملایمت، دوستی و لبخند و مهربانی همراه بود، دچار لطمه‌ای جبران‌ناپذیر گردد. در همین ایام نیز اتفاقی افتاد که بر طبع نازک آیت‌الله اشراقی بسیار گران آمد، چنانکه به گفته شاهدان او را برافروخته کرده و بی تابی‌اش به پر شدن یکباره پیمانه عمر وی انجامید.

ماجرا از آنجا آغاز شد که برخی از خلبانان پایگاه هوایی نوژه همدان، به خانواده‌های بازماندگان کودتای نوژه، کمک‌هایی اهدا کردند و این کمک‌ها با مخالفت افسران اطلاعاتی ارتش مواجه گردید و در نتیجه زمینه بروز ناآرامیهایی شده بود.

به گفته سرهنگ خلبان مازندرانی که در آن زمان مسئول واحد ایثارگران نیروی هوایی بود، با توجه به اهمیت نیروی هوایی و موقعیت بازماندگان تمهیداتی برای آرام ساختن اوضاع چیده شد که از جمله آن با نظر موافق امام برقراری دوباره حقوق نظامیان زندانی و اعدامی بود. این شرایط و التهابات پس از عزل بنی‌صدر باعث ایجاد شرایطی شده بود تا بالاخره امام، آیت‌الله اشراقی را برای فیصله‌ دادن به اوضاع نامساعد پایگاه هوایی نوژه، به عنوان مأمور ویژه خود برگزیند. مهندس هاشم ربانی در این باره می‌گوید: «وقتی آقای اشراقی به پادگان نوژه رفتند من مأموریت بودم. آقای تابیده‌چی همراه ایشان رفتند. براساس آنچه آقای تابیده‌چی برای من تعریف کرد، آقای اشراقی برای خلبان‌ها سخنرانی می‌کنند و می‌گویند که داستان بنی‌صدر از اول تشکیل هیئت حل اختلاف تا امروز این بود‌، که در همان حال یک عده آدم‌های طاغوتی و ضد انقلاب که در مجلس حضور داشته و بعداً گرفتار شدند بلند می‌شوند و شروع به پرخاشگری به آقای اشراقی می‌کنند و علیه آقای اشراقی شعارهای تند سر می‌دهند. و پرخاش می‌کنند. آقای اشراقی بعد از اتمام سخنرانی شان‌، می‌آیند دستشویی تا آبی به صورت بزنند که همانجا سکته مغزی می کنند. ساعت 8:30 همان شب آقای تابیده‌چی به من زنگ زدند و گفتند چنین اتفاقی افتاده و هواپیما فرستادیم و آقای اشراقی را فرستادیم بیمارستان قلب.

آیت‌الله اشراقی در بیمارستان قلب تهران بستری شد و پس از بهبودی نسبی در ساعت 23:10 شب هنگام 21 شهریور بر اثر سومین سکته وفات یافت و در قم‌، در مسجد بالا سر در جوار مرقد مطهر کریمه اهل بیت حضرت معصومه‌(س) به خاک سپرده شد.

روحش شاد و یاد و نامش گرامی باد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.