پایگاه خبری جماران: آنچه در پی می آید، گفت و گوی خبرنگار جماران با آیتالله سید محمد ابنالرضا مدرس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم و مدیر و مدرس مدرسه علمیه حضرت ولیعصر(عج) خوانسار به مناسبت فرارسیدن ایام عزاداری ماه محرم است.
ایشان شهره به صفات نیکوی اخلاقی و رابطه حسنه با مردم و مدافع جدی استقلال حوزههاست که به عنوان یک چهره نواندیش هم شناخته می شود.
این گفت و گو در شهر خوانسار و در حسینیه مرحوم آیتالله ابنالرضا با قدمت ۳۰۰ سال عزاداری سید الشهداء انجام شد.
درباره حضرت سیدالشهدا(ع) زیاد گفته شده و هر سال هم تکرار میشود، اما درباره ایشان، پدیدۀ عاشورا و آسیبشناسی، ناگفتهها فراوان است. از دیدگاه حضرتعالی چه بخشهایی از حرکت امام حسین(ع) در جامعه ما زمین مانده و به آنها عمل نشده است؟
من قابل نیستم که درباره وجود مقدس آقا اباعبدالله(ع) حرفی بزنم؛ آنگونه که در زیارت وارث آمده است ما در مقابل حضرت عبد هستیم: «عَبْدُکَ وَ ابْنُ أَمَتِکَ جَاءَکَ مُسْتَجِیراً بِذِمَّتِکَ قَاصِداً إِلَى حَرَمِک». ما «الْمُقِرُّ بِالرِّق» هستیم نه عبد خالی. ما عبد زنجیری هستیم. درباره عبد زنجیری اگر بخواهیم تعبیر زیباتری بگوییم، همان است که شاعر میگوید:
رشتهای بر گردنم افکنده دوست/ میکشد آنجا که خاطرخواه اوست
ما باید معرفت پیدا کنیم و امام را بشناسیم که امام کیست و ما چه کسی هستیم و چه جایگاهی داریم؟ آیا عبد رقّ هستیم یا نه و رابطه بین عبد و امام چیست؟
درباره حرکت و برنامه وجود مقدس آقا اباعبدالله(ع) باید به این نکته توجه کنیم که روش و منش همهی ائمه(ع) یکی است و دو تا نیست. امام حسین(ع) همان روش آقا امیرالمومنین و آقا امام مجتبی علیهمالسلام را داشت، تفاوت فقط در موقعیت و ظرف زمانی امام است. خلفای جور در مقابل وجود مقدس امیرالمومنین(ع) بودند. در مقابل امام مجتبی(ع) معاویه بود. در مقابل امام سجاد(ع)، ولید و دیگران بودند. در مقابل امام صادق(ع) هارون بود. مأمون مقابل امام رضا(ع) بود. یا در مقابل امام کاظم(ع) هارون بود. فرق یزید با آنها این بود که آنها معلن به فسق نبودند و تجاهر و تظاهر به انجام فسق و فجور نمیکردند، اما یزید معلن و متجاهر به فسق بود. اگر تجاهر به فسق در جامعه اسلامی اتفاق بیفتد، آحاد مردم به امر به معروف و نهی از منکر وظیفه پیدا میکنند، چه برسد به امام.
از این مهمتر این است که زور و فشار بیاورند تا حضرت با چنین شخص متجاهر به فسقی بیعت کند. لذا حضرت بیعت را نپذیرفتند، تقیه نکردند و رسماً فرمودند که لو به کشته شدن من تمام شود، بیعت را نمیپذیرم.
برخی معتقدند که هدف از قیام اباعبدالله(ع) تشکیل حکومت بود. دیدگاه حضرتعالی درباره این موضوع چیست؟
امام حسین(ع) در زمانی که مردم برای تشکیل اسلامی هیچ آمادگی نداشتند، دنبال این هدف نبودند. اساساً این کار عاقلانه نبود، چون تمام مردم علیه ایشان بودند. شاهد آن هم صحنه کربلا است. نیروهایی که به کربلا گسیل شدند از شام کم آمدند و اکثر آنها از کوفه بودند؛ کوفهای که مرکز حکومت امیرالمومنین و امام حسن علیهمالسلام بود. بیست سال از خلافت امیرالمومنین(ع) در کوفه گذشته است، اما اینها به جنگ حضرت آمدند. البته افراد حسابشدهای در کوفه حضور داشتند و مهمترین اصحاب بارّ حضرت از اهالی کوفه بودند ولی عمدهی مردم کوفه همینها بودند که در مقابل حضرت ایستادند و ایشان را به قتل رساندند.
در جایی که مردم اینگونه هستند تشکیل حکومت اسلامی اساساً به ذهن نمیرسد و عقل نمیتواند آن را تأیید کند. لذا عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر، فرزدق و هر کس را امام را میدید، ایشان را از رفتن به کوفه منع میکرد. با اینکه مردم کوفه در ظاهر 12 هزار نامه نوشته بودند و هر نامه به صورت طومار بود، اما همه میفهمیدند و میدانستند که عاقبت این سفر شهادت است. حضرت برای تشکیل حکومت نرفته بود، ایشان رفته بود تا به شهادت نائل شود. البته نه اینکه خودش را به کشتن دهد، بلکه امر به معروف و نهی ازای منکر کند و حرفش را بزند؛ کما اینکه در مکه و تا کوفه این کار را کردند. امام جای جای سفر خود، در فرصتهای مختلف روشنگری کردند. مهمترین روشنگری ایشان این بود که من بر سنت پیامبر اکرم(ص)، سنت امیرالمومنین(ع) و نظریه خودم عمل میکنم نه سنت شیخین. امام علناً اعلام کردند که من سنت شیخین را قبول ندارم.
این مسأله خیلی مهم است که حضرت برای اینکه مردم را هدایت کنند این مسیر را ادامه دادند. ایشان میدانستند علیالظاهر موفق نمیشوند و اساساً دنبال تشکیل حکومت نبودند. شواهد اینکه سیدالشهدا(ع) به دنبال تشکیل حکومت نبودند این بود که وقتی که به حرّ رسیدند، میتوانستند اصحاب حر را قتلعام کنند؛ اما این کار را نکردند و به حرّ فرمودند که میخواهم برگردم، ولی حر اجازه نداد. اگر حضرت میخواست حکومت تشکیل دهد، برنمیگشت. پس معلوم میشود که خود حضرت برنامه را میدانست، فقط میخواست بهانه را از مردم کوفه بگیرد. چون مردم کوفه حضرت را دعوت کردند و ایشان علی الظاهر به طرف کوفه راه رفتند.
پس از دیدگاه شما اهداف قیام سیدالشهداء(ع) چیست؟
مهم توجه به جملات خود حضرت است. ایشان میفرماید: «اسیر بسیرة جدّى و ابى». من به سیره جدّم پیامبر اکرم(ص) و پدرم عمل میکنم. اینجا مطرح کردن راه و روش و حقانیت امیرالمومنین(ع) خیلی مهم است و در سفری که حضرت از مدینه به کربلا داشتند این حقیقت را کاملاً روشنگری کردند و در این کار موفق بودند. اینکه آقا اباعبدالله(ع) توانستند جمعی را با خود همراه کنند خیلی مهم است. روز ترویه رسماً عنوان کردند که «مَنْ کَانَ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا». یعنی هر کس حاضر است خونش را در راه ما بدهد با ما بیاید. نفرمود خونش را در راه خدا بدهد، بلکه فرمود خونش را در راه ما بدهد. چرا؟ چون راه امام حسین(ع) راه خداست. دو راه نیست. اگر راهی دیدید که اسم خدای سبحان بود، ولی اسم امام حسین(ع) نبود، این راه خدا نیست. اینکه میبینید مردم در اربعین راه میافتند و «لبیک یا حسین» میگویند، این همان «لبیک اللهم لبیک» است که اینگونه متجلی شده است. چون اگر امام را قبول داشته باشیم باید تابع و مطیع حضرت باشیم.
در اینجا چند نکته وجود دارد. اولاً حضرت در مکه اساساً دنبال حج نرفتند و حج ایشان واجب نبود. از اول هم عمره مفرده انجام دادند، نه عمره تمتع. این سخن میگویند حضرت حج خود را بدل به عمره کرد و راه افتاد، غلط است چون اصلاً عمره تمتع انجام نداده بود تا بخواهد حجش را تبدیل کند. نکته دوم طبعاً عده زیادی از مردم شیعه در مکه بودند و حضرت هر روز خطبه میخواندند و همه از افکار ایشان آگاه بودند.
روزی که امام خواستند از مکه حرکت کنند، خطبهای خواندند. وقتی که حضرت خطبه خواندند، عده زیادی به راه خودشان ادامه دادند و به عرفات و منی رفتند تا حج واجبشان را انجام دهند. غافل از اینکه با وجود امام، آنچه که امام میفرماید واجب است. پس وظیفهشان حج نبود وظیفهشان این بود تا دنبال امام حرکت کنند. چون امام اصل دین، و حج فرع دین است.
ما نباید اصل را رها کنیم و به فرع بچسبیم؛ فرع همیشه بعد از پذیرفتن اصل و اطاعت از اصل است. این کار مشکل و مهمی است. البته شاید ما هم بودیم این کار را میکردیم. اگر حضرت آیتالله امر کنند که به محضرشان روم، بهانه میآورم که خانواده منتظرند و به آنها قول دادم. تابستان تمام شود ان شاءالله بعد از پاییز میآیم و... اگر اداری باشم میگویم که مقامات اداره باید اجازه بدهند یا ببینم حراست و حفاظت اداره چه میگوید؟ ببینم فلان بزرگان چه میگویند؟ آیا اجازه میدهند که با شما تماس داشته باشم؟ نخیر گفتهاند با شما تماس نداشته باشم! خیلی راحت این سخنان را میگوییم؛ در حالی که قرآن میگوید: «النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِم»(احزاب/6) اهلبیت(ع) بر ما اولی هستند. پیامبر(ص) فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» هر کس من اولی بر او هستم، امیرالمومنین(ع) اولی بر اوست. اگر امر دائر بر این شد که جانب امیرالمومنین(ع)، یا خود و افراد را رعایت کنیم، باید جانب ایشان را بگیریم. در قضیه قیام اباعبدالله(ع) جمعی فکر کردند که شرع مقدم است لذا به عرفات و منی رفتند و گفتند که بعداً به حضرت میرسیم که نرسیدند.
از دعوت امام حسین(ع) که «مَنْ کَانَ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا» استفاده دیگری میکنم که آن روز محضر حضرت، اصحاب ایشان به شهادت رسیدند ولی از آن زمان به بعد تاکنون افراد زیادی دعوت حضرت را لبیک گفتند. امروزه هیئتها، موکبها، عزاداریها و مجالسی که برپا میشود، همه جواب آن دعوت است. همان که میگویند: «هر که دارد هوس کرببلا بسم الله».
بنابراین، باید هواسمان را جمع کنیم و بدانیم که اگر با امام معصوم بودیم موفق، پیروز و سعادتمندیم، اما اگر با ایشان نبودیم بدبختیم؛ مثل آنهایی که دنبال حضرت نرفتند و بدبخت ماندند. اصحاب آن قدر عاشق بودند که غیر از امام حسین(ع) را نمیدیدند. ببینید اصحاب چگونه مقام اولویت اهلبیت(ع) را رعایت کردند. آنان با هم پیمان بستند که تا زنده هستند نوبت به بنیهاشم و امام حسین(ع) نرسد.
لذا پیشمرگ بنیهاشم و سیدالشهداء(ع) شدند. اصحاب که شهید شدند بنیهاشم با هم پیمان بستند که تا ما هستیم نوبت به اباعبدالله(ع) نرسد. به همین دلیل اولین شهید از بنیهاشم، وجود مقدس حضرت علیاکبر است. اصحاب و بنیهاشم خودشان را فدای اباعبدالله(ع) کردند؛ این مقام اولویت است. وجود مقدس حضرت ابالفضل(ع) خطاب به خودشان میفرمایند:
«یا نفس من بعد الحسین هونی/ من بعده لا کنت أن تکونی»
یعنی بعد از امام حسین(ع) اگر میخواهی زنده بمانی، خوار باش. چون زندگی بدون امام حسین(ع) زندگی نیست بلکه خواری و ذلت است. «من بعده لا کنت أن تکونی». بعد از امام حسین(ع) دلم نمیخواهد زنده باشم و در این جهان بمانم. این درس بزرگی برای ماست که به این ندای آقا اباعبدالله(ع) که تا حال طنینانداز است لبیک بگوییم و مجالس عزاداری تشکیل دهیم و برای حضرت جانفشانی کنیم. هر کاری میتوانیم باید برای حضرت انجام دهیم؛ چون ایشان فرمود: «مَنْ کَانَ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا». هر کسی میخواهد خونش را اهدا کند با ما بیاید. از این رو باید شاکر نعمتهای الهی باشیم چون پدر، مادر، جد و اجدامان ما را به جلسات عزاداری اباعبدالله(ع) آورند و این شرایط را برای ما فراهم کردند.
از دیدگاه شما بعد از انقلاب به کدام بخش از قیام امام حسین(ع) کمتر توجه شده است؟
امروزه که هیئتها و مواکب و حرکت اربعین را داریم، اولین وظیفه ما این است که امام را بشناسیم و بدانیم ایشان انسان عادی و مثل مراجع عظام تقلید نیست. مراجع عبد امام هستند. نباید اینگونه بگوییم که مراجع مثل امام هستند و امام یک درجه بالاتر از آنان است؛ خیر، امام صاحب مقام ولایت تکوینی است و میتواند کُرات عالم را به هم بریزید. شواهد زیادی وجود دارد که امام حسین(ع) هم تصرفات ولایی داشته است. لازم است اول بشناسیم که امام، همه کارهی عالم وجود است . اگر با این دید نگاه کنیم، هر چه برای فقدان و جدایی از حضرت اشک بریزیم، کم است. چون «الامام واحد دهره» یعنی امام در زمان خود تک است.
مطلب بعدی این است که کسی حق دارد درباره عزاداری امام حسین(ع) اظهارنظر کند که مجتهد باشد. بالاتر از آن کسی حق دارد اظهارنظر کند که هیئتی و امام حسینی باشد، اما کسی که مجتهد و امام حسینی نیست چگونه میتواند درباره عزاداری اظهارنظر کند و بگوید این باشد آن نباشد، این حرام است و آن جائز است؟ شخص باید دینشناس باشد و بتواند در دین تفقه کند.
لذا خیلی از اموری که ما به عنوان آسیب به آنها نگاه میکنیم، اساساً واقعیت ندارد و آسیب نیست. «غلوّ» جایی است که انسان قائل به ربوبیت امام باشد، اما اگر شخصی بگوید علم، حیات و قدرت امام نامحدود است و همه کاری میتواند انجام دهد، غلوّ نیست و مطابق با روایات است. کسانی که میخوهند آسیبشناسی کنند باید مجتهد و اهل هیئت و روضه باشند، و الّا حق اظهارنظر ندارند. از همه مهم تر اینکه شخصی که میخواهد اظهارنظر کند باید ولایت تکوینی و مقامات معنوی امام را بشناسند و مطلع باشد که امام کیست تا بیخود اظهار نظر نکند که امام مثل بقیه است!
لذا اگر برای بقیه کم گذاشتیم و تجلیل نکردیم برای امام معصوم هم همین کار را انجام دهیم، این غلط است. پس همه باید سر جای خود قرار گیرند. روایاتی در این باب به ما رسیده است که بر اهمیت و فضیلت عزاداری ترغیب و تحریص شده و اینکه عزاداری، افضل قربات و مستحبات است.
برخی هیئتی هستند، اما متأسفانه به اسم هیئت، شخصیتها را تخریب میکنند. به ویژه این کار در بین مداحان بیشتر دیده میشود. دیدگاه حضرتعالی چیست؟
مداحان دو قسم هستند: برخی از مداحان ممکن است سواد نداشته باشند و مطلبی بگویند، اما عمدهی مداحانی که میشناسم خوب و خدمتگزار هستند و همه آنها انسانهای معتقدند و اهلبیت(ع) را میشناسند. بیشترین مشکل ما با افراد متدین بیدین است. اینها خودشان را متدین نشان میدهند در حالی که دین ندارند و از امام حسین(ع)، جایگاه و ولایت تکوینی امام و عبد بودن خودشان شناختی ندارند؛ هیچ کدام از اینها را نمیشناسند، وارد میدان میشوند و متأسفانه خیلی زیاد شدهاند.
لذا خطر این افراد از کسانی که دشمن خونی و جونی اهلبیت(ع) هستند بیشتر است. اینها میخواهند عزاداری را کمرنگ کنند اما به لطف خدا چون خدای متعال ناصر امام حسین(ع) است و پشت سر ایشان ایستاده، هر چه که میگذرد میبینیم که سیدالشهداء(ع) در جامعه بیشتر مطرح میشود و یاران بیشتری پیدا میکند. امسال از هر جهت گرانی است و اداره کردن امور خیلی سخت است، اما شاهد خواهیم بود که غذای هیچ هیأتی تعطیل نخواهد شد؛ بلکه دو یا سه برابر برنامه خواهند داشت؛ اینها از برکت اهلبیت(ع) است. خصوصاً که مردم شنیدهاند هر کس برای امام حسین(ع) خرج کند، خدا چند برابر آن را عطا میکند لذا امتحان این کار مجانی است.
اگر در پایان به عزاداران، وعاظ و روضهخوانان به شکل ویژه توصیهای دارید بفرمایید.
تقاضای ما این است که آقایان وعاظ و منبریها واقعاً ملّا و درسخوانده باشند. همچنین مداحان باسواد باشند. اگر این دو قشر، باسواد و ملا باشند سواد و ملایی، آنها را راهنمایی میکند، و الّا انسان با دو کلمه درس خواندن و چند کتاب دیدن، نمیتواند خدمتگزار اهلبیت(ع) باشد. عمدهی شکست و ضربهای که میخوریم از مداحان و منبریهای بیسواد است، اما اگر منبری و مداح باسواد بود و ولایت تکوینی امام را قبول داشت و متخلق به اخلاق اسلامی بود، خیلی عالی میشود؛ گل است و به سبزه آراسته میشود و در جامعه توفیق بیشتری برای هدایت پیدا خواهند کرد.