حجتالاسلام والمسلمین فخرالدین صانعى با اشاره به حوادث ابتدای انقلاب اسلامی در کشور، گفت: شخص مرحوم آیت الله بجنوردی و برخی دیگر از شخصیتها؛ حتی مقامات پایینتر از ایشان که در شورای عالی قضایی بودند، در لیست ترورهای منافقین قرار داشتند. چون موضوع ترور و فضای امنیتی، بسیار داغ بود؛ اما با این حال، یکی از شخصیتهایی که بهشدّت پیگیر حقوق زندانیان بود، ایشان بودند؛ به این جهت که میفرمودند: ما انقلاب کردیم تا احکام اسلام را اجرا کنیم و خلاف مبانی اسلام است که بیش از احکامی که برایشان مقرر شده؛ حتی برای کسی که محکوم به اعدام است، اعمال شود و خدای ناکرده، شکنجه یا تعزیر اضافه ببیند.
به گزارش جماران؛ حجتالاسلام والمسلمین فخرالدین صانعى فرزند مرحوم آیت الله العظمی صانعی (ره) روز شنبه دوازدهم اسفند، در ابتدای درس خارج فقه خود، طی سخنانی پیرامون شخصیت علمی و اخلاقی مرحوم آیت الله موسوی بجنوردی، سخنانی بیان کرد.
متن سخنان حجتالاسلام والمسلمین فخرالدین صانعى در پی می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم
در چند روز گذشته که دروس به جهت سرما و بارش نزولات آسمانی تعطیل شده بود، عالم بزرگوار حضرت آیت الله بجنوردی به رحمت ایزدی پیوست. بدین جهت، ضمن قرائت فاتحه برای شادی روح آن مرحوم، چند نکته را قبل از شروع بحث، راجع به شخصیت و سوابق علمی و اخلاقی آن مرحوم، خدمت شما عزیزان عرض می کنم.
بدون شک، بیان شخصیت علمی و اخلاقی آن بزرگوار، تنها بهخاطر ارادت اینجانب به ایشان و همچنین، دینی است که آن مرحوم نسبت به بنده و این دفتر و شخص مرحوم والد داشتند و الا ایشان نه احتیاج به ترویج دارند و نه در قید حیاتند تا به این مطالب، نیاز داشته باشند. بهویژه پدر بزرگوارشان که بنده از کتاب گرانسگ ایشان، بهخصوص در مباحث کتاب الوقف، بسیار از آن، استفاده کردهام.
وظیفه اصلی روحانیت، حفاظت کیان اسلام است. گاهی دفاع از اسلام، بهسبب آسیبهایی است که به اساس دین وارد میشود و البته اهمیت این دفاع را دو چندان میکند و جز با فدا کردن جان و مال، راه دیگری وجود ندارد. نمونه برجسته و در رأس آن، اسوه فضیلت و رشادت، آقا امام حسین (علیه السلام) قرار دارد.
اما گاهی دفاع از دین، ترویج و تبلیغ صحیح و احسن، از دین است؛ یعنی بهگونهای است که بیان معارف و آموزههای دینی در جامعه، به ایستایی و کمرنگی منجر شده یا معارف، به روز و روزآمد نشدهاند. پیداست که پدیدهها و رُخدادهای جدید، روز به روز در حال شکلگیری هستند و همین امر لزوم توجه و التفات حوزههای علمیه و علمای دینی را به فلسفه وجودی آنان که تجدید آرا و نظریات فقهی در گستره بیشتر که همان آگاهیبخشی دینی در جامعه باشد، ضروری و آشکار میسازد.
یکی از ویژگیهای مرحوم آیت الله بجنوردی اخلاص، تواضع و پرهیز از حصارکشی در اطرافش بود. ایشان در یک دوره نزدیک به دو سال، به دفتر مرحوم والد در تهران، تشریف میآوردند و مباحث فقهی مورد ابتلا و مباحث روز را برای حضار در آن دفتر، مطرح میکردند. شأن و شخصیت ایشان؛ هم بهجهت والدشان و آن شهرت خانوادگیشان، و هم علمیّت و سابقه خود ایشان، بر کسی پوشیده نیست. شما میدانید و آشنا هستید که در این سطوح، روشها در بین روحانیت به چه نحوی است! اما شخصیتی علمی، مثل شخصیت ایشان، با کمال بزرگواری، تواضع و بدون منّت، دعوت را پذیرفته بودند و تشریف میآوردند و مسائل فقهی جدید را در دفتر مرحوم والد، مورد بحث و بررسی قرار میدادند.
مرحوم والد، به شؤونات و مناسبات طلبگی، کاملاً واقف بود. بهیاد دارم که پس از پذیرش دعوتِ دفتر از سوی مرحوم آیت الله بجنوردی برای طرح مباحث فقهی، مرحوم والد با ایشان تماس گرفتند و ضمن تشکر و قدردانی، به این نکته توجه دادند که ما هم متوجه هستیم که شما با عنایت به شخصییتان، لطف و بزرگوای میکنید یا وظیفه شرعی برای خودتان قایلید که در مکانی که به شخص دیگری، منتسب است، راجع به مسائل و مباحث فقهی، صحبت کنید.
بهخوبی به یاد دارم که ایشان فرمودند: «چون نظریات و مبانی فقهی حضرتعالی را قبول دارم و برای اسلام، مثمر ثمر و به نوعی، دفاع از فقه و شریعت میدانم، چیز دیگری برایم مهم نیست و شأنیتی که در بین علما وجود دارد، برای من هرگز اهمیتی ندارد؛ چون همه ما برای ترویج و تبلیغ اسلام و فقه، وظیفه داریم».
ایشان با این بیان، به آنچه والدمان خدمتشان گفته بودند، پاسخ دادند.
این نکته بسیار مهم است. همه، در مقام سخن، اعتقاد دارند که انسان باید از شأن و شخصیت خود برای اسلام، مایه بگذارد، ولی در مقام عمل، کمتر اتفاق میافتد. یادم هست که مرحوم والد، همیشه مثال میزدند که ظاهراً آقایان علما در زمان مشروطه گفته بودند: به کیان اسلام ضربه وارد شده است؛ لذا بزرگان آن دوره، تصمیم گرفتند تا اعتراضشان را با تجمع و تحصن اعلام نمایند. قرار شد در یکی از سفارتخانههای فرنگیان، متحصن شوند و از این طریق حاکم وقت، حساب کار به دستش بیفتد و بترسد تا تضییقاتی که برای اسلام و مسلمانها ایجاد کرده است، کاهش یابد. تصمیم بر این شد و تا جلوی درب سفارتخانه پیش رفتند و از آنجا برای اینکه چه کسی ابتدا وارد سفارتخانه شود، دعوا و نزاع رُخ داد و هیچکس حاضر نشد که تقدّم را به دیگری واگذار کند و لذا با این دعوا، همه آقایان برگشتند. مرحوم والد با نقل این قضیه، میفرمودند: متأسفانه پس از این، دیگر گویا کیان اسلام، مهم نیست.
پس، رعایت این نکته در عمل، بسیار اهمیت دارد و این در شخصیت مرحوم آیت الله بجنوردی وجود داشت. ایشان، در دفاع از اسلام و آموزههای فقهی و بیان حقایق، به وظیفه عمل میکرد و از این بابت؛ نه از کسی ابایی داشت و نه تعارف.
در اوایل انقلاب که بحث زندانیها، منافقان و گروههایی که مبارزه مسلحانه با نظام را شروع کرده بودند، خیلی پُررنگ و شدید بود. اعدامهایی هم طبق موازین قضایی میخواست انجام بگیرد؛ اما در همان زمان، یکسری بیقانونیهایی هم در این رابطه انجام میشد. با اینکه بسیاری از آنها حکم اعدام داشتند؛ چون معمولاً اکثرشان منافقانی بودند که دست به ترور میزدند. اما صحبت شده بود که این تضییقات بیمورد و خارج از شرع، نباید نسبت به آنان انجام گیرد و باید جلوگیری شود. با اینکه شخص مرحوم آیت الله بجنوردی و برخی دیگر از شخصیتها؛ حتی مقامات پایینتر از ایشان که در شورای عالی قضایی بودند، در لیست ترورهای منافقین قرار داشتند. چون موضوع ترور و فضای امنیتی، بسیار داغ بود؛ اما با این حال، یکی از شخصیتهایی که بهشدّت پیگیر حقوق زندانیان بود، ایشان بودند؛ به این جهت که میفرموند: ما انقلاب کردیم تا احکام اسلام را اجرا کنیم و خلاف مبانی اسلام است که بیش از احکامی که برایشان مقرر شده؛ حتی برای کسی که محکوم به اعدام است، اعمال شود و خدای ناکرده، شکنجه یا تعزیر اضافه ببیند.
در مقابل ایشان هم، گروهی بودند که اعتقاد داشتند باید با این گروهکها برخوردی شدیدتری صورت گیرد. در آن زمان، مرحوم والد دادستان بودند و مرحوم آیت الله بجنوردی از اعضای شورای عالی قضایی و مرحوم آیت الله موسوی اردبیلی (رحمۀ الله علیهم) رئیس شورا و همه این بزرگواران بر این نکته، تأکید بسیار میکردند. اما در خاطرات برخی آقایان، نقل شده که کسی که بیشترین نقش را در تغییر اوضاع و جو حاکم بر زندانهای آن زمان داشت، مرحوم آیت الله بجنوردی بود؛ ایشان به جهت رابطهای که در گذشته با «آقا سید مصطفی خمینی» فرزند حضرت امام (س) داشتند، موضوع را از طریق «احمدآقا» به امام رساندند و خدمت حضرت امام پیغام دادند که من استعفا میدهم؛ چون مطمئنم در زندان، خلاف شرع اتفاق میافتد. لذا ایشان مصر شدند و از این جهت باعث تغییر و تحول اوضاع زندانها، در آن زمان گردیدند.
در برخی خاطرات مکتوب هم نوشته شده؛ کسی که برای تغییر سیستم مدیریت زندانها اقدام نمود، والد استاد بود. هیچکس جرأت نمیکرد در فضای زندان اوین آن زمان، برای تغییر مدیریت، اقدام یا حضور پیدا کند. والد استاد در آن زمان، از کسانی بودند که در رسانهها مشارٌ بالبنان و مورد تأیید حضرت امام بودند. با این اشتهار، برای تغییر مدیریت، به زندان رفتند و در آنجا بر علیه ایشان شعار دادند و ایشان هم واکنشهایی داشتند، ولی با همه احوال و مخالفتها، آن تغییر مدیریت هم، انجام شد.
با این که در انتهای کار، تغییر مدیریت توسط والد استاد، انجام شد، ولی همیشه مرحوم والد میفرمودند که کار عمده و آغاز جسورانه تغییر مدیریت و روشها در زندان را آیت الله بجنوردی انجام دادند و با جدیت هم، پیگیری کردند.
مورد دیگری هم که به یاد دارم، ایستهای بازرسی بود که در اوایل انقلاب، بسیار شدید بود. ایشان در آن زمان، بحث حریم خصوصی بودن ماشین را مطرح کردند و بهشدت هم مخالف بودند که کسی بدون حکم قضایی، وسایل نقلیه افراد را بازرسی کند. در آن زمان، از طریق بازرسیها، نوارهای ترانه و مانند آن را از ماشینها میگرفتند. ایشان با این بازرسیها و نوع برخوردها بهشدت، مخالفت میکرد و در تغییر این نگرش هم تلاش بسیاری نمود و به مرور هم در همان زمان، این موضوعات کم شد.
این ویژگیها و اقدمات عملی که مبتنی بر نگاهها و مبانی فقهی ایشان بود، گوشهای از خدمات ایشان در مدیریت پیکره دستگاه قضایی کشور بود؛ صرفنظر از مباحث فقهیای که در دانشگاه مطرح میکردند و نگاه نویی که به مسائل مختلف داشتند. ایشان دارای مبنایی بودند که چندین بار قصد داشتم خدمتشان برسم و شرح و بسط آنها را از زبانشان بشنوم، ولی توفیق حاصل نشد و ایشان از میان ما رفتند.
به هر حال، اگر این نوع مبانی و نگرشها در کاوشهای اجتهادی، ملاک و میزان قرار میگرفت، بسیاری از مباحث و موضوعات، حل میشد. عاشر سعیداً و مات سعیداً.