هیچ قانونگذاری خلاف ارزشهای مورد باور خودش، قانونگذاری نمیکند.مگر میشود یک شارع، یک قانونگذار و صاحب شریعت، مقاصد دینش را نابود کند؟! یا گرایش به مقاصد دینش را نابود کند؟! اینجا هم، همین طور است؛ شما واقعا شک دارید که پیامبر خاتم(ص) و دینش جهانی است؟! آخر ما ادعایی هم میکنیم که اسلام دین جامع، جهانی و جاودان است و میگوییم همه شئون را دربرمیگیرد. جهانی است، برای همه زمانها است و جاودان برای همه نسلها است. مگر میشود یک چنین دینی، به ارزشهای اخلاقی پنجه بزند و تا جایی پیش برود که ظلم را هم اجازه بدهد! میگوید پس این موارد چه میشود؟ میگوییم اینها از شریعت که نیست، اینها از فقه است؛ اگر توانستیم، میپذیریم و اگر نتوانستیم، نمیپذیریم.
رئیس انجمن فقه و حقوق اسلامی حوزه علمیه قم، تأکید کرد: در مورد شکسته شدن اخلاق در فقه، باید گفت که ما میتوانیم از شریعت دفاع کنیم، اما نمیتوانیم از فقه دفاع کنیم. یعنی آنجایی که ممکن است فقه به اخلاق چنگ بیاندازد، ما اینجا نشستهایم که از یک روایت بیسند دفاع کنیم؟! تازه سند هم اگر داشته باشد، من سوالم این است حضراتی که اینجور روایات را میپذیرند این است که آیا یازده روایات عرضه و طرد برای روایات ضعیف است؟ روایات ضعیف که زمینخورده و به دیوارخورده است، روایاتی است که برایش سند درست میکردند.اگر این طور باشد، دست ما بسته نیست و خود اهل بیت به ما راه نشان دادهاند. بر ایناساس، اگر کسی میخواهد اخلاق را زنده کند، به نظر من دستبسته نیست.
به گزارش جماران، آیتالله ابوالقاسم علیدوست طی سخنانی با موضوع «روششناسی اجتهاد؛ رصد روشهای اجتهادی معاصر» در مؤسسه مفتاح الکرامه گفت: من بر اساس نوشتههایی این چند دهه معاصر راجع به مسأله فقه و اخلاق، گونههایی از این مبحث را تنظیم کردم؛ یعنی این طور نبوده که مثلا فقط در کتابخانه فکر کنم و بگویم درباره این مسأله چند رقم میشود بحث را مطرح کرد و بعد اینها را قلمی و نوشتاری کنم. بلکه براساس نوشتههایی که در اختیار است، مخصوصا آثاری که در این دو دهه اخیر به بازار آمده است، به اضافه سوالات و شبهاتی که در این زمینه وجود دارد، من به پنج گونه بحث رسیدهام که حالا آن را خدمت شما عرض میکنم. قطعا این گونهها مجال چانهزنی و گفتوگو را دارد.
رئیس انجمن فقه و حقوق اسلامی حوزه علمیه قم تصریح کرد: بر اساس آنچه که در آثار موجود دیدم، گونه اول از بحث فقه و اخلاق این است که چه رابطهای بین شریعت و اخلاق وجود دارد؟ منظور از شریعت، احکام است. اخلاق را هم ارزشهای مثبت؛ یعنی مصلحت، عدالت، فضیلت و... فرض کنید و فقط یک چیز فرض نکنید و آن هم صفات نفسانی است؛ چون صفات نفسانی کلا از محل بحث خارج است و کسی اینها را در مناسبات فقه و اخلاق نمیآورد. اخلاق کاربردی و اخلاق رفتاری یک طرف و شریعت طرف دیگر قرار میگیرد. بر این اساس، قهرا این بحث میشود که شریعت ما چه نسبتی با این ارزشها دارد؟ آیا واقعا شریعت، اخلاقی است یا اخلاقی نیست؟ یک بخشی از بحثهای مناسبات فقه و اخلاق اینگونه برگزار شده است.
وی افزود: ما باید اشکالمان بر این گونه را این طوری وارد کنیم که آیا شما از فقه صحبت میکنید یا از شریعت؟ بالاخره اینجا باید مشخص باشد که آیا منظور از شریعت، همان فقه است؟ مشخص است که این طور نیست؛ زیرا شریعت، مکشوف فقه است و فقه، کاشف است؛ شریعت، الهی است و فقه، بشری است؛ فقه ممکن است غیر معصوم باشد، ولی شریعت، معصوم است.
آیتالله علیدوست با اشاره به اینکه گونه دوم در مورد «مقایسه علمشناختی فقه و اخلاق» است، اظهار داشت: گونه سومی که من در نوشتههایی و در مصاحبههایی دیدهام «روششناسی استنباط احکام اخلاقی از ادله و اسناد» است. ما یک سری احکام اخلاقی داریم که مثلا، غیبت کردن و دروغ گفتن حرام است. اینها احکام اخلاقی است که نمیشود گفت چنین نیست. حالا اگر یک کسی روش استنباط احکام اخلاقی از ادله و اسناد را بحث کند، آیا روش خاصی دارد؟ آیا استنباط احکام اخلاقی مثل استنباط احکام فقهی صلاة مسافر یا مثل احکام اجتهاد و تقلید است؟ ممکن است استنباط این دو نوع حکم خیلی فرق کند؛ مثلا ما در مورد احکام اخلاقی امکان دارد به موضوع تعدد شئون معصوم برسیم که ما در فقه و مصلحت داریم؛ اما ممکن است برای شئون معصوم در احکام خیلی حساب باز نکنیم. یا مثلا در احکام اخلاقی خیلی وقتها یک عنوان، مادر و مرجع است که عناوین دیگر باید به آن عنوان مادر برگردد و من این را فقه تجمیع نام گذاشتهام.
وی افزود: گونه چهارم که نسبت به قبلش سختتر هم میشود «تأثیر گزارههای اخلاقی در اجتهاد» است؛ یعنی باید روشن شود که یک فقیه در استنباط خود چقدر باید از آموزههای اخلاقی استفاده کند. منظورم از آموزههای اخلاقی، آموزهای مکشوف است. فرض کنید ما یک آموزه اخلاقی داریم: «فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ»، نمیتوانیم بگوییم این یک حکم فقهی اخلاقی نیست، در این گونه چهارم، بحث میشود که این گزارههای اخلاقی مکشوف، چقدر میتواند در استنباط و اجتهاد فقیه در فقه دخالت کند.
رئیس انجمن فقه و حقوق اسلامی حوزه علمیه قم گونه پنجم این است که فقیه در استنباط حکم تا چه پایه و حد باید ارزشهای پیشیندینی یا پسیندینی را در نظر بگیرد؟ منظور از ارزشهای پسیندینی و پیشیندینی، ارزشهایی است که یا در نصوص و متون دینی موجود است و یا خرد بشری به آن رسیده است. آیا فقیه میتواند با استفاده از این ارزشها، یک نظام حلقوی و هرمی یا نظام عرضی و طولی، در قالب کارکرد سندی، ابزاری، قاعده، پارادایم، مرجِع و مرجّح تشکیل دهد؟
وی تصریح کرد: ما یک سری ارزشهای کلی مانند عدالت، فضیلت، مصلحت و امثال اینها داریم که بعضی از آنها در متون دینی، آیات و روایات هست و بعضی از آنها در متون و نصوص نیست و بلکه ممکن است خرد بشری به آن رسیده باشد. وقتی فقیه میخواهد استنباط کند، میآید یک نظام درست میکند و همچنین، فقیه گاهی کارکرد سندی این ارزشها را در نظر گرفته و از آنها به عنوان سند و دلیل استفاده میکند و گاهی هم به عنوان ابزار از آنها بهره میبرد. ولی بدون تردید، میتواند ادله را تفصیل بدهد؛ کاری که امام صادق (ع) در صحیحه ابو وَلّاء در مقابل فتوای ابوحنیفه کردند.
آیتالله علیدوست در بخش دیگری از سخنان خود درباره «مناسبات اخلاق و فقه»، گفت: میدانید که اشاعره تبعیت احکام را نپذیرفتند؛ تا جایی که حتی حکمت را هم نپذیرفتند. چون حکمت هم میتواند یکی از تجسمات اخلاق باشد و اینها نپذیرفتند. ابن حزم میگوید ما نباید برای خدا هیچ قالبی درست کنیم. وقتی با این مشکل مواجه میشود که در قرآن، خدا به حکیم توصیف شده است و حکیم یعنی کسی که کارش چهارچوب و قالب دارد، میگوید «سُمّیَ خداوند حکیم از باب عَلَم». مثل اینکه وقتی برای تان دختر بیاید، اسمش را میگذارید نرگس خانم، اگر پسر بیاید، میگذارید محمود آقا. او هم میگوید که صفت «حکیم» برای خدا عَلَم است؛ لا اسمٌ مشتق. این مسأله وقتی میرسد به دست بعضی از اشاعره تندرو، مثل احمد بن مرید اسکندری، در حاشیهای بر کشاف میگوید اصلا اگر کسی بگوید خداوند حکیم است و کارش چهارچوب دارد، او کافر است.
وی تأکید کرد: نباید تصور کرد که این اندیشه مرده است؛ نه، این اندیشه زندهای است. میدانید که من به خاطر همین بحثهایی فقه و مصلحت، فقه و عقل، فقه و عرف و حضور در جاهای مختلف، با اینها زیاد درگیر هستم. شاید بتوانم ادعا کنم که قدری از برخی شما بزرگواران بیشتر درگیر هستم؛ یعنی اگر یک چیزی میگویم عن حسٍ میگویم، نه حدسٍ. این خیلی اندیشه غالبی است؛ یعنی این که بین اخلاق و شریعت ما نباید هیچ ارتباطی برقرار کنیم.
رئیس انجمن فقه و حقوق اسلامی حوزه علمیه قم افزود: در مورد شکسته شدن اخلاق در فقه، باید گفت که ما میتوانیم از شریعت دفاع کنیم اما نمیتوانیم از فقه دفاع کنیم. یعنی آنجایی که ممکن است فقه به اخلاق چنگ بیاندازد، ما اینجا نشستهایم که از یک روایت بیسند دفاع کنیم؟! تازه سند هم اگر داشته باشد، من سوالم این است حضراتی که اینجور روایات را میپذیرند آن یازده روایات عرضه و طرد -روایاتی که میگوید با قرآن و با مسلمات سنت نبوی عرضه کنید و بعضیهایش هم دارد که با عقول عرضه کنید- آیا برای روایات ضعیف است؟ ما از این آقایانی که اینطور محکم میایستند، سوال داریم؛ روایات ضعیف که زمینخورده و به دیوارخورده است، اینها مال روایاتی است که برایش سند درست میکردند. میدانید که کتابها را در استنساخ گاهی اضافه میکردند، سند درست میکردند. اگر این طور باشد، دست ما بسته نیست و خود اهل بیت به ما راه نشان دادهاند. بر ایناساس، اگر کسی میخواهد اخلاق را زنده کند، به نظر من دستبسته نیست.
وی تصریح کرد: بههرصورت، اگر کسی بخواهد راهی را باز کند، یا توجیه کند میشود این مسأله را حل کرد. مثل آن تعیّنی که شیخ انصاری داشت، یا انکار کند مثل باب توریه، یا جمع بین ادله کند و یا اصلا ادله را به خاطر همان روایات عرضه و طرد کنار بگذارد. روایاتی که میگوید وقتی حدیثی به شما میرسد، آن را بر کتاب و سنت عرضه کنید، اگر دیدید سازگار نیست، طردش کنید. شما عزیزان میدانید که این عرضه، عرضهای حرفاً به حرفاً نیست که مثلا روایتی گفته باشد میته حلال است و قرآن فرموده باشد میته حرام است. بلکه عرضه محتوایی، عرضه روحی و عرضه مقاصدی است که از برخی از بزرگان هم گاهی نقل میشود. اگر این طور باشد، به نظر ما مسیر باز میشود. منتها، باید این موارد را کار کرد؛ مثلا همین بحثهای حیله و حیل، ممکن است نتوانیم اصلش را انکار کنیم، اما باید مدیریت بشود. کاری که به گمانم خود ما در فقه و مصلحت انجام دادیم.
آیتالله علیدوست در بخش پایانی سخنان خود گفت: هیچ قانونگذاری خلاف ارزشهای مورد باور خودش، قانونگذاری نمیکند.مگر میشود یک شارع، یک قانونگذار و صاحب شریعت، مقاصد دینش را نابود کند؟! یا گرایش به مقاصد دینش را نابود کند؟! اینجا هم، همین طور است؛ شما واقعا شک دارید که پیامبر خاتم(ص) و دینش جهانی است؟! آخر ما ادعایی هم میکنیم که اسلام دین جامع، جهانی و جاودان است و میگوییم همه شئون را دربرمیگیرد. جهانی است، برای همه زمانها است و جاودان برای همه نسلها است. مگر میشود یک چنین دینی، به ارزشهای اخلاقی پنجه بزند و تا جایی پیش برود که ظلم را هم اجازه بدهد؟! میگوید پس این موارد چه میشود؟ میگوییم اینها از شریعت که نیست، اینها از فقه است؛ اگر توانستیم، میپذیریم و اگر نتوانستیم، نمیپذیریم.
وی افزود: یک مشکلی که باز دوستان ما دارند این است که صرفا دنبال آیه و روایتند. بزرگوار! فاضل حوزوی! حتما باید «لا ظلم فی الاسلام» داشته باشیم تا بگوییم ظلم را اسلام نمیخواهد؟! حالا بگو که ظلم و عدل را ما نمیفهمیم، دین باید تفسیر کند؛ این همان اندیشه اشاعره است شما هم که فرض این است که اشعری نیستید. مشکل اینجا این است که میگویند ما باید دنبال آیه و روایت خاص باشیم. در حالی که دو تا امام به ما فرمودند که «علینا القاء الاصول و علیکم التفریع» یا «و علیکم ان تفرعوا» امام رضا و امام صادق این را مگر نفرمودند؟!
رئیس انجمن فقه و حقوق اسلامی حوزه علمیه قم تأکید کرد: ما میگوییم فقه عدالت؛ مقابلش چه میشود؟ فقه بَسَند به نص. جالب است بدانید، من دقت کردم، معمولا آنهایی که مقابل قرار میگیرند، عمده به اطلاقات ادله یا توهم اطلاق تمسک میکنند. از این اطلاقهای اتوبوسی! نمیدانم شنیدهاید یا نه، میگویند یک بنده خدایی، از یک شهری سوار اتوبوس شد، گاهی روی صندلی سوم مینشست و گاهی هم میرفت روی صندلی پانزدهم مینشست و میگفت خدا خیرش ندهد، فلانی به من گفت دو تا صندلی بگیر که راحت باشی! واقعا بعضی اطلاقگیریها از قانون، روایت و... نیز اینطوری است. باید به هر صورت، دقت کرد.