در ادامه سلسله نشستهای تبیین مکتب امام خمینی که از سوی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی قم برگزار میشود، نشست چهارم با عنوان مکتب اخلاقی امام خمینی روز دوشنبه 29 فروردین 1401، 16 ماه مبارک رمضان 1443، با سخنرانی استاد محمدرضا غفوریان و با حضور محدود جمعی از فضلای حوزه علمیه و با پخش آنلاین در فضای مجازی برگزار گردید.
به گزارش جماران؛ متن سخنان استاد محمدرضا غفوریان، به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ماه مبارک رمضان است و به مناسبت اینکه در این ماه حضور داریم، طبعا اگر از مباحث اخلاقی و عرفانی حضرت امام سخن میگوییم، مطالب را ارتباط بدهیم به فضایل ماه مبارک رمضان و ویژگیها و خصوصیاتی که در این ماه است. یادآوری میکنم امروز که شانزده ماه مبارک است، ما در میانه دو مناسبت مسرت بخش هستیم؛ نیمه ماه مبارک که دیروز بوده، تولد امام حسن مجتبی(ع) بودهاست و فردا، هفدهم، روز پیروزی بزرگ لشکر پیغمبر اکرم(ص) در جنگ بدر در سال دوم هجرت است. به میمنت این دو مناسبت از خداوند بزرگ طلب میکنیم که ما را از برکات و نعم این ماه بیشتر برخوردار بفرماید و در این جلسه هم موفق شویم به عرایضی که مفید حال گوینده و شنونده باشد.
نخست به این نکته توجه کنیم که دارا بودن مکتب در یک رشته علمی به این معنی است که یک متفکر و صاحب نظر در آن علم، دارای مجموعهای از آرای منسجم و منقح، بر پایة اصول و مبانی متناسب باشد و مبانی و مسایل آن علم را با توجه به ارتباط منطقی و هماهنگی آنها بررسی و نتیجهگیری کند. محصول چنین نگاهی، داشتن مجموعهای است دارای هندسة معرفتی منتظم و مقدمات و نتایج هماهنگ.
در اندیشههای اخلاقی حضرت امام یک نکته بسیار مبنایی و مهم را مختصری توضیح میدهم و سپس ارتباط میدهم به ماه مبارک رمضان و ویژگیهایی که در این ماه عزیز داریم. مبنای مهمی که میشود به خاطر آن، اصلا شخصیت حضرت امام را، چه در فلسفه، چه در عرفان، چه در اخلاق و چه در معارف به طورعام، به عنوان یک «متفکر فطرت» نام بگذاریم، توجه بسیار بسیار زیاد و بنیادین امام به بحث فطرت است. ایشان در آثار خود در چندجا تصریح کردند که اصل این بنیان و مبنای فکری را از استادشان مرحوم آیت الله شاه آبادی اخذ کردند.
مرحوم شاه آبادی در کتاب شریف «رشحات البحار» تقریری از فطرت بیان میکنند به عنوان برهان بر اصول معارف از خداشناسی تا معاد، و نتایج بسیار زیادی از این برهان میگیرند، منتها ایشان خیلی خلاصه و مختصر بیان کردند، ولی حضرت امام در آثار خود، این را به تفصیل توضیح دادند. هم در رساله طلب و اراده، هم در شرح چهل حدیث و هم در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل.
در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل، عنوانهای مختلف را که میآورند، سعی میکنند همة این عناوین را با توجه به آن مبنای فطرت تبیین کنند و توضیح دهند. اما متاسفانه این کتاب کامل نشدهاست و حضرت امام نرسیدند آن را کامل کنند. حضرت امام در جایی از رساله طلب و اراده گفتهاند که «من در سالهای پیش، این کتاب را شروع کردم و تا جایی رسیدم که قلم خشکید و موفق نشدم ادامه دهم». اما همین هم که هست، قدم به قدم در عنوانهای مختلف، اشاره به این نکته دارند که همه مطالب اخلاقی موجود در این حدیث جنود جهل و عقل قابل تبیین با مبنای فطرت است. اگر بخواهیم به خود برهان فطرت بپردازیم طولانی میشود و بحث از طور خود که مناسب با بحث اخلاقی متناسب با ماه مبارک است، خارج میشود؛ لذا خیلی کوتاه عرض میکنم.
اصل مطلب را هم مرحوم آیت الله شاه آبادی و هم حضرت امام از اینجا شروع میکنند که همه انسانها بدون استثناء از بدو تولد بدون هیچ آموزشی، یک سری شناختها و گرایشها دارند که آموزشی و تلقینی نیست. مثلا بچهای که تازه به دنیا آمده است، قابل آموزش و تلقین در این حدّ از مطالب نیست، ولی این مطالب به طور نهادینه شده در ساختار خلقت انسانها قرار گرفتهاست. البته در یک نگاه دیگر میتوان این را گستردهتر و اعم از انسانها هم تعمیم داد اما فعلا راجع به انسان میگوییم.
انسان میل به غذا دارد. این که آموزشی نیست. به هیچ انسانی یاد نمیدهند که شما به غذاخوردن مشتاق باش. میل به لذت بردن از غذا؛ این چیزی نیست که به ما آموزش داده باشند، از ابتدا در نهاد همه انسانها است. میل به قدرت؛ شما ببینید اگر یک بچه تازه به دنیا آمده، مدتی شیر میخورد و فعالیتهای بدنی متنوعی ندارد، همینکه چند ماهی میگذرد، نیازی نیست که شما آموزش دهید، البته ما آموزش میدهیم که تسریع شود. اما اگر آموزش هم ندهند، خود را به در و دیوار و میز و صندلی میچسباند که بنشیند؛ چون بچه میفهمد که نشستن، توان و قدرت بیشتر و بالاتری میخواهد و ایستادن بالاتر از این است و راه رفتن و دویدن هم به همین نحو. اگر آموزشی هم نباشد بچه خودش تمایل دارد و این مراحل را طی میکند. منتها ما آموزش میدهیم که این تسریع شود. در دانستن و میل به علم، شما اگر بچهای را که حواسش سالم است ببینید یعنی چشم و گوش او، لامسه او، حسهای او سالم است، اگر بچهای کف اتاق باشد، شما آرام بیایید و چراغ را روشن کنید، سرش را برمیگرداند و میخواهد ببیند که چه خبر شده است و دوست دارد که «آگاه» شود و این تلقینی نیست که ما به بچه بگوییم: دانستن و آگاهی خوب است. به هیچ انسانی نیاز نیست این را بگوییم؛ همه انسانها نسبت به علم و دانستن و آگاه شدن تمایل دارند و این به طور کارخانهای از اول، در فطرت انسان نهاده شدهاست. علم اینجور است، قدرت اینجور است، لذت خواهی اینجور است، آرامش خواهی اینجور است، دوام و بقاء خواهی اینجور است. اینکه ما دوست داریم گسترة وجود ما، سعه هستی ما بیشتر باشد، بخشی از آن در طول زمان است و ما بقا را دوست داریم. اینها آموزشی نیست و فطری است. به تعلیم و تلقین نیست.
نکته دیگر اینکه چون این خواستهها هیچ مرزی ندارد و هیچ حدی برای آن نیست؛ در آگاه شدن، یک قاعده را دوست دارید بدانید یا ده یا صد قاعده را؟ یا اینکه دوست دارید هرچه دانستنی است بدانید؟ هرکس بگوید نه، یا دروغ میگوید یا شوخی میکند. حتما انسانها مایل هستند همه چیز را بدانند. قدرت همین گونه است، لذت خواهی همین است، بقاء خواستن همین است. آن وقت نتیجه این میشود که ما وقتی بدانیم که انسانها چنین گرایشهای نامحدودی دارند، در اینجا دو تقریر برای نتیجهگیری نهایی ذکر میکنند؛ یک تقریر که حضرت امام خمینی بر آن تاکید میکند و آن از باب تضایف است که میگوید حبّ بالفعل، بدون محبوب بالفعل نمیشود. اگر ما نامحدود دوست داریم، علم نامحدود، قدرت نامحدود، لذت نامحدود، بقای نامحدود، اینها باید باشد که ما دوست داشته باشیم. این چیزها تلقینی نیست که ما دنبال آن موهومات بخواهیم برویم. تقریر دیگر از راه علیت؛ یعنی آن چیزی که باعث میشود این اشتیاق و این تمایل به طور نامحدود در ما شعلهور بماند، یک چیز محدود نیست چون یک چیز محدود، اثر نامحدود تولید نمیکند لذا اگر در ما این محبت و اشتیاق و تمایل نامحدود هست، یک علت نامحدودی این را در ما نگه میدارد. پس به این میرسیم که در واقعیت هستی، علم و قدرت و بقاء و وجود و لذت و آرامش نامحدود داریم. به عبارت دیگر، فطرت، ما را به کمال مطلق، قدرت مطلق، آرامش مطلق و وجود میرساند که همان حق تعالی است و چیز دیگری نیست.
حالا میخواهیم این را به مطالبی راجع به ماه مبارک رمضان مرتبط کنیم. یکی از برجستهترین جلوهها و ویژگیهای ماه مبارک رمضان، دعا و خواستن است. فکر میکنم به قدری که در ماه رمضان دعاهای متنوع و مختلف داریم در ماههای دیگر سال به این حجم نداشته باشیم. البته در ذیحجه به خاطر حج است یا در ماه رجب، اما در ماه رمضان مفصلتر از اینهاست. خود دعا یک جلوه ای است از همان تمایل فطری انسان به طلب کمالات که ما از خداوند چیزهای بزرگ میخواهیم، کمالات میخواهیم، علم میخواهیم، مغفرت میخواهیم و الی آخر که در دعاهای ماه رمضان داریم. ان شاء الله خداوند همه ما را موفق بدارد. این کمال خواهی، علم و بقا و راحت و لذت و قدرت خواهی وقتی در دعاها میاید، رنگ و صبغه الهی پیدا میکند، منتها برای اینکه صحبت من خیلی به مفاهیم ذهنی خلاصه نشود، میخواهم در واقعیت خارجی رفتارهای خودمان، نکتههایی را خدمت عزیزان عرض کنم که برگرفته از آثار و نوشتهها و اندیشههای حضرت امام است. نکتهای که ما در دعاها خیلی وقتها غفلت میکنیم این است که دعاهایی که از معصومین (ع) صادر شده و به ما رسیده، اغلب این دعاها اینطور است، دعاهای کوتاهتری هم داریم که فقط دعاست ولی اغلب دعاها فقط دعا نیست، بخشی از آن مناجات با پروردگار است، نجوا کردن با خداوند است، ذکر محامد و ثنایای خداوند است، ذکر فضایل و کمالات حق تعالی است. دعای افتتاح را ببینید، شاید بشود گفت دو سوم آن، درباره نعمتها و ویژگیها و اوصاف و خصایص حق تعالی صحبت میکند و میآید به درود و سلام به پیامبر و معصومین و تازه میرسد به خواستنها. دعای کمیل را ملاحظه کنید. یک چهارم آخر این دعا شامل خواستههای ما میشود ولی عمده بخشهای اول، مناجات است. ما این را دردعاها باید خیلی توجه کنیم. این از توصیههای مهمیاست که امام خمینی در آثار مختلف به آن اشاره کردند که در این دعاها، واقعا با خدا صحبت و مناجات و نجوا کنیم. الان در فرهنگ عمومیخودمان در مراسم و مناسک و رفتارهای مذهبی و دینی بسیاری از مردم، اینگونه است که دعاها را تقریبا منحصر کردهاند به مراسم جمعی و عمومی. این بد نیست. تاکیداتی هم داریم براینکه دعاهای جمعی بسیار ثواب دارد و خداوند تبارک و تعالی به برکت دعای پاکان و صالحان جمع، دعای بقیه را هم مستجاب میکند و این در متون روایی آمده است. اما منحصر کردن دعاها و مناجاتها به این مراسم عمومی و دسته جمعی کار درستی نیست؛ چون آن بخش مناجاتش صحبت درددل کردن با حق تعالی و نجواکردن با خداست و خلوت و تنهایی میخواهد، ارتباط یافتن ذهن و ضمیر و روح انسان با خداوند را میخواهد که در خلوت به وجود میاید و لذا اهل معرفت عموما این تاکیدات را دارند، هم حضرت امام دارد هم مرحوم شهید مطهری دارند که در باب مراقبه میگویند: «سالک و مومن باید قرار بگذارد که در هر روز یا هر چند روز وقتی را قرار بدهد که در آن وقت با خدا خلوت کند». اینها خیلی وقتها در مراسم دسته جمعی حاصل نمیشود. ما باید خودمان را به مناجات به خداوند عادت دهیم؛ دعای کمیل است، دعای افتتاح است، مخصوصا دعاهایی که در ان طلب خواسته نیست فقط مناجات است، در دعای سحر چه از خدا میخواهید؟ از اول تا آخر مناجات است و خواسته ما مطرح نیست. گویا شایستهتر است که بگوئیم مناجات سحر. در دعای جوشن کبیر از خدا چه میخواهیم؟ در هر بندی رهایی از اتش را میخواهیم. اما آن چیزی که متن اصلی دعای جوشن کبیر است، مناجات با خداست و ما باید این را تبلیغ کنیم و به مردم بگوییم که مراسم عمومی و دسته جمعی دعاها در جای خود محترم و محفوظ و خوب هم هست؛ اما نه به قیمت اینکه از مناجات با پروردگار و خلوت با یار و محبوب غافل شویم. اگر ما با معشوق محبوب دلربا بخواهیم حرف بزنیم، ترجیح میدهیم در جمع حرف بزنیم یا در خلوت؟ طبیعتا خلوت. و در خلوت هم بخواهیم حرف بزنیم، ترجیح میدهیم چیزی از او طلب کنیم؟ یا اینکه فقط از او بخواهیم که با او حرف بزنیم و نجوا کنیم؟ عشق بازی همان نجواکردن و در خلوت نشستن و صحبت کردن است نه درخواست کردن چیزی از محبوب! حضرت امام در اوایل شرح دعای سحر دارد که نکند ما اسماء الهی و اوصاف بلند خداوند را واسطه قرار دهیم برای اینکه خدایا حقوق ما افزایش پیدا کند، ماشین ما اینجور بشود، خانه ما بزرگتر شود. ببینید چه چیزی را برای چه چیزی واسطه قرار میدهید، واقعا اگر برای ما توفیقی دست بدهد و با معشوق محبوب دلربا بخواهیم بنشینیم و نجوا کنیم، صحبت را سر این میبریم که یک ساعت دیگر گرسنه میشویم، فلان غذا یا خورشت را بخوریم؟! یا اینکه میگوییم اینها را رها کن، الان وقت نجواکردن است. و ما این را نباید غافل شویم. مناجات، عمده متونی است که اسم اینها را دعا گذاشتیم. خواستنها در آن کمتر است. هرچه داد، خودش میداند. اگر داد، رحمت و برکت او و عطایای الهی است و اگر نداد، خیر در همان است. برای اینکه تو عاقبت کار را میدانی و ما نمیدانیم. مقصودم توجه دادن به این نکته است که تلاش کنیم بویژه در ماه مبارک رمضان، عید اولیاء الله فقط «دعا» نخوانیم، بلکه «مناجات» کنیم و مناجات، خلوت میخواهد.
الان اجتماعات به خاطر کرونا کمتر شدهاست اما این حرمها و مساجد و مکانها که دعای دسته جمعی میگذارند، ای کاش، بلندگوها را در بخشی از این مکانها قطع میکردند که اگر کسی بخواهد خدمت امام معصوم برود، گوشهای از حرم امام برود و الان آن روحیه و ذهن و تمایل را ندارد که در دعای دسته جمعی باشد، بخواهد در خلوت بنشیند، مناجاتی کند. جا برای او هم باشد نه اینکه اینقدر سر و صدا در اطراف زیاد باشد که مانع چنین کاری شود. کاش دستاندرکاران این اماکن این را ملاحظه کنند.
اصل حرف این است که ما مناجات را در دعاها اصل بدانیم. حجم بیشتر کار، مناجات باشد تا خواستن. انگار امام معصوم و بالاتر از آن پیامبر اکرم و بالاتر از آن حق تعالی، فقط نشستند که مریضی پیدا شود تا شفا بدهند، مقروضی پیدا شود تا دین او ادا شود. اینها هم هست و نمیخواهیم منکر شویم، اما باید در گوشهای از کار و طفیلی و کم حجم باشد. اصل با خدا حرف زدن است. من دیگر بیشتر از این تاکید نکنم. این نکته، نکته بسیار کلیدی در آثار اهل معرفت است تا جایی که انسان به جایی برسد که اصلا خواستن از محبوب را ناپسند بداند.
این بنده چه داند که چه میباید جست؟
داننده تویی هر آنچه دانی آن ده
اصلا ما برای چه باید بخواهیم؟ هرچه که داد در مِلک و مُلک خودش و گستره آفرینش خودش است. لذا بسیاری از اهل معرفت میگفتند که ما هیچ چیزی را طلب نمیکنیم چه برسد به چیزهای دنیایی. البته این یک غایت رفیع و قله بلندی است که بعد از طی مسیرهایی انسان باید به آنجا برسد و این خواستنهای دنیایی میماند برای اوساط افراد یا پایینتر. این به معنای آن نیست که به زندگی دنیا و پول و خانه و سلامتی اهمیت ندهیم. نه، آنها هرکدام جای خودش است. اما نجوای با خداوند و ارتقا و تعالی را، که انسان در اوقات خاصی مثل ماه مبارک، ماه ذیحجه، ماه رجب و ماه شعبان دارد، به این خواستنها پایین نیاوریم و سبک نکنیم. بگذاریم آن مناجاتها در اوج خودش باشد و باعث اوج گرفتن و بالارفتن ما شود.
نکته دیگر در باب دعا و مناجات، که نکتهای کلیدی است، آنکه ما سر برآستان اهل بیت عصمت و طهارت داریم، از این نظر بسیار سفره بابرکتی داریم. بیش از دیگران؛ نه در ادیان دیگر و نه در فرق دیگر، چنین چیزی نیست. و آن این است که مناجات کردن و دعاکردن و خواستن را از سالکان واصل این راه یاد بگیریم. اگر چیزی هم به خداوند میخواهیم بگوییم، مناجاتی میخواهیم بکنیم، خواستهای را میخواهیم مطرح کنیم، نگاه کنیم، ببینیم آیا آشناتر، خبیرتر، زیرکتر از پیامبر و علی بن ابیطالب داریم؟ قطعا نداریم. در مناجات و دعا چه میخواهیم بگوییم؟ جمله چه باشد؟ آری، خیلی وقتها انسان حرف دل میخواهد بزند، خیلی دربند الفاظ هم نباید باشد اما همین حرف دل را صاحبدلانی مانند پیامبر اکرم، مثل امام علی(علیهما السلام)، مثل امام سجاد(ع) زدهاند. ما از همین بزرگواران این همه دعاها و مناجاتها را داریم، پس دعاها را از زبان آنان بخوانیم. از آنان بیاموزیم و همان را تکرار کنیم و بدانیم که آنان به بهترین نحو گفتهاند. در مکالمات عادی مگر همین کار را نمیکنیم؟ یک وقتی شما از کسی میخواهید تعریف کنید، بزرگی را میخواهید تمجید کنید. یک وقت جملهای را میسازید و میگویید، یک وقت چند بیت مثلا از یک شاعری در وصف فضایل یک بزرگ تطبیق میدهید. کدام دلنشینتر و شیرینتر میشود؟ در دعا هم همین طور است. ما دعا را از زبان معصوم(ع) بیاموزیم، مناجات را از زبان معصوم یاد بگیریم که بهتر از آن نمیشود. ما که با این خاندان عصمت و طهارت علقه و ارتباط قلبی و روحی و ذهنی داریم. این خوان گسترده و سفره بابرکتی که در مناجات با خداوند داریم، کمتر دیگران دارند. همین شبها، دعای افتتاح، مناجات سحرهای ماه رمضان و دعای ابوحمزه؛ مگر بهتر از این ادبیات را میشود پیدا کرد؟ واقعا نمیشود. دعاهایی که امیرالمومنین انشاء کند؛ مثل مناجاتهای شعبانیه یا مناجاتهای منظوم که از حضرت مرقوم شده یا دعاهای امام سجاد (ع)، مگر بهتر از این پیدا میشود؟ ما این ادب را در دعا و مناجاتها هم بدانیم و هم اینگونه عمل کنیم که از زبان معصوم بخواهیم.
برای نمونه، اهل معرفت اصطلاحی به عنوان «دَلال» دارند به این معنا که کمی با محبوب، گلایهآمیز و درشت صحبت کنیم! انگار میخواهد سرکشی کند.گاهی اوقات، لطف مطلب، لطف عبارت، لطف حرف زدن اینگونه میشود. دلنشینتر و دلنوازتر میشود. منتها هنر و توانایی میخواهد که اینطور حرف بزند. از آن طرف هم توصیههایی داریم که مبادا در مشکلات، مصایب و سختیها، کلمه ناروایی بر زبان بیاورید. نکند کفران نعمت کنید و سنگین با خدا سخن بگویید که درست هم میگویند. من یک نمونه بشری و یک نمونه معصومانه از ائمه (ع) به شما میگویم. اول نمونه بشری را میگویم.
حافظ یک جایی میخواهد با محبوب مقداری سنگین حرف بزند؛ غزلش معروف است. شروع میکند با محبوب و مقصود از اینجا. که من میخواهم با تو عاشقانه و مشتاقانه حرف بزنم اما این نکتهها را هم میخواهم بگویم که :
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه میپنداشتیم
تا درخت دوستی بر کی دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گفتوگو آیین درویشی نبود
ور نه با تو ماجراها داشتیم
شیوه چشمت فریب جنگ داشت
ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم
گلبن حسنت نه خود شد دلفروز
ما دم همت بر او بگماشتیم
نکتهها رفت و شکایت کس نکرد
جانب حرمت فرو نگذاشتیم
گفت خود دادی به ما دل حافظا
ما محصل بر کسی نگماشتیم
ببینید با الفاظ خیلی خیلی روان چقدر زیبا درددل میکند که انگار مقداری هم سرکشی در آن است. این کار هرکسی نیست. یعنی در ادبیات هم این را میگویند؛ کسانی که تازه گامهای اول شعرگفتن را برداشتند، هوس نکنند اینگونه شعر بگویند که خراب میکنند. جمله شدیدتر و تندتر این است:
گلبن حسنت نه خود شد دلفروز
ما دم همت بر او بگماشتیم
خدایا، حسن و جمال و رحمت تو چگونه جلوهگر و گسترده شد؟ آیا همین ما جلوههای پست و پایین، همین مظاهر و همین موجودات باعث گسترده شدن و بسط جمال و حسن خداوند نشدند؟!
خیلی جمله تند و در عین حال بلند و فوق العادهای گفتهاست. البته حافظ معمولا اینطور است که وقتی اینجور حرفها را میزند، در آخر، با یک بیت پاسخ میدهد و خودش جواب خودش را میدهد که بیت آخر جواب خودش است:
گفت خود دادی به ما دل حافظا
ما محصل بر کسی نگماشتیم
من مامور نفرستادهام که تو را به سمت من بکشاند، خودت به سمت من مایل هستی. این یک نمونه «دلال» در ادبیات بشر غیرمعصوم. به این سادگی نمیشود مشابه آن را پیدا کنید. یعنی کمتر کسی قدرت دارد اینگونه الفاظ را کنار هم بچیند و چنین مفهومی را برساند.
حالا مشابه این در کلام معصوم. ما اگر میخواهیم با خدا مناجات کنیم و حرف بزنیم، اگر مراقبت نکنیم و دقت نکنیم، کلام سقوط میکند و این مناجات را خراب میکند. اما اگر این را به کلام کسی مثل علی بن ابیطالب(ع) بسپاریم، او آشنای راه است. در دعای کمیل میگوید که اگر من را وارد آتش کنی به بقیه میگویم که نمیدانم برای چه من را اینجا آوردهاست درحالی که من دوستدار او بودم. چقدر شیرین این را در عبارت میگذارد. خدایا مگر این صورتهایی را که به خاطر عظمت تو به سجده رفتند، آتش بر آنها مسلط میکنی؟ گویا گلایه امیز و سنگین حرف میزند. از این نمونهها زیاد میتوان آورد. اینها را «دلال» میگویند. یعنی گلایه آمیز حرف زدن. کار هرکسی هم نیست. یعنی ما مناجات و دعا باید داشته باشیم، اما با چه زبانی؟
یک نکته دیگر بگویم و عرضم را تمام کنم، در روایات است و سندش هم خوب است. منقول است قضیهای بین حق تعالی و حضرت موسی(ع) که حضرت به حق تعالی عرض کرد که من با چه زبان و ادبیاتی حرف بزنم که تو جواب مثبت به من بدهی؟ حق تعالی فرمود: با زبانی که با آن زبان گناه نکردهای! این چیز سادهای نیست. بین ابناء بشر چه کسی را میخواهی پیدا کنی؟ ما اگر میخواهیم دعا کنیم با زبانی دعا کنیم که با آن زبان معصیت نکردهایم! این زبان را از کجا بیاوریم؟ خداوند فرمود: به دیگران بگو برای تو دعا کنند، چون تو با زبان دیگری معصیت نکردهای. اگر دیگری به تو دعا کند و درباره تو دعا کند، زبانی است که تو با آن زبان معصیت نکردهای. لذا یکی از چیزهایی که جزو آداب دعا هست، دعاکردن برای دیگران است. در اعمال روز عرفه روایتی است که یکی از یاران امام(ع) میگوید از ظهر تا غروب خدمت حضرت بودهام که ایشان مشغول مناجات و دعا و تضرع بوده، ولی تمام دعاهای حضرت درباره دیگران بوده نه برای خودش! وی از حضرت میپرسد چرا هیچ دعایی درباره خودتان نکردهاید؟ در آن نقل آمده که فرمود: اگر من برای دیگران دعا کنم، فرشتگان برای من دعا میکنند. چه از این بهتر که ملایک برای کسی دعا کنند؟ اینها آدابی است که باید از رهسپاران واصلی چون معصومان(ع) آموخت.
درود میفرستیم به روح امام راحل و شاگرد ارجمندش شهید مطهری که ما را در آثار خود با این پیچ و خمها و این راههای سخت و باریک و دقیق آشنا کردهاند. خداوند هم بر درجات آنان بیفزاید و هم به ما توفیق طی این طریق را عنایت کند. ان شاء الله خداوند مشکلات فردی و جمعی ما و کشور ما بلکه همه جهان و این همه نابسامانیها و گرفتاریها را به برکت ماه مبارک رمضان و به خون مطهر شهید ماه رمضان، علی بن ابیطالب (ع) را برطرف بفرماید. از خداوند میخواهیم ما را موفق به عبادات و مناجاتهای ماه رمضان قرار دهد.
و الحمد لله ربّ العالمین.