از زمره حقوق مسلمان بر دیگر مسلمانان، آن است که اگر با او تعهدی بستند، آن را پاس بدارند و آن تعهد را رعایت کنند. این امر که مورد توجه قرآن نیز بوده است، در آیات متعددی مورد اشاره قرار گرفته است.
حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در سلسله یادداشت های دیگری با عنوان" آیین مسلمانی حقوق انسانها در کلام رسول اکرم (ص)" به بازخوانی معارف رمضانی اسلام می پردازد.
یادداشت های یادگار امام با این عبارات آغاز می شود: "ماه مبارک رمضان در پیش است و همه باید خویشتن را برای استفاده از آن آماده کنیم. ماهی که ابواب رحمت الهی در آن گشوده می شود و طالبان معرفت بیش از هر زمان دیگر امید دارند تا با اجابت دعوت خداوند، به مطلوب خویش رهنمون شوند. امسال نیز نگارنده بر آن است که از خرمن معارف اسلامی، هر روز چند سطری را تقدیم دوستان کند. باشد که از نفحات قدسیه ای که در این ماه می وزد، شمیمی نیز نصیب ما شود و از مطالعه آن چه می نویسیم، اثری در جان خسته بنشیند."
بدین ترتیب، از امروز تا آخرین روزماه مبارک رمضان ، هر روز، یادداشتی به قلم حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران منتشر می شود که بخش دهم آن در ذیل می آید:
نهمین حق
یرعی ذمتّه
حق رعایت تعهدات، آئین جوانمردی
از زمره حقوق مسلمان بر دیگر مسلمانان، آن است که اگر با او تعهدی بستند، آن را پاس بدارند و آن تعهد را رعایت کنند. این امر که مورد توجه قرآن نیز بوده است، در آیات متعددی مورد اشاره قرار گرفته است.[1] خداوند سبحان در سوره بقره آیه 177 در بیان خوبی ها و صفات مؤمنین می فرماید: «الموفون بعهدهم إذا عاهدوا: کسانی که چون عهدی می بندند، به آن وفا می کند.» و روایتی مشهور از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وارد شده است که می فرمایند: «مسلمانان و مؤمنان بر سر پیمان خویش باقی اند و به آن وفا دارند.» [2]
در اینجا مناسب است به فرازی از نامه مشهور امیرالمؤمنین علیه السلام به مالک اشتر اشاره کنیم که می نویسند: «اگر با دشمنت پیمانی بستی، یا به او امان دادی، به پیمان خود وفادار باش و در امانی که داده ای امانت دار باش و خود را سپر پیمان و زنهاری که داده ای، قرار ده؛ زیرا که هیچ یک از فرایض خداوند مثل وفای به عهد نیست که مردم، با وجود داشتن خواهش های گوناگون و آراء و اندیشه های متفاوت، در بزرگداشت آن یکدل باشند. مشرکان هم، پیش از مسلمانان، وفای به عهد را در میان خود لازم می دانستند؛ زیرا عواقب پیمان شکنی را بد و ناگوار می دیدند. بنابراین، به زنهار خود خیانت مکن و پیمانت را مشکن و دشمنت را مفریب.» [3] و بالاتر روایتی است از نبی اسلام صلی الله علیه و آله که: «کسی که به پیمان خویش وفادار نباشد، دین ندارد.» [4]
پس چنانکه از فرموده حضرت امیر علیه السلام دانستیم، پاس داشتن پیمان از زمره فطریات بشر است و پیمان شکنی حتی در میان مشرکین نیز امری قبیح و ناپسند بوده است. امیرالمؤمنین هم چنین می فرمایند: «پیمان شکنی زشت ترین خیانت هاست.» [5] و «خصلت فرومایگان و انسان های پست است.» [6] و «گناهان را دو چندان می کند.» [7] و هم ایشان پیمان شکن را نزد خداوند بی مقدار و بی ارزش معرفی کرده است. [8]
نکته جالب آن است که امام صادق علیه السلام در روایتی که کلینی از ایشان نقل کرده است، به قدری پیمان شکنی را زشت می شمارند که حتی در جایی که کفار به پیمان شکنی با یکدیگر روی می آورند و می خواهند به مسلمانان کمک کنند، از این امر نهی می فرمایند. روایت مذکور چنین است: «به امام صادق علیه السلام عرض شد: دو سرزمین است که هر دو از کفار حربی هستند و هر یک برای خود فرمانروایی دارد. این دو سرزمین با هم می جنگند و سپس پیمان صلح می بندند. اما یکی از دو فرمانروا به همتای خود خیانت می کند و نزد مسلمانان می آید و با آنان پیمان می بندد که در کنارشان با آن سرزمین دیگر بجنگند. حضرت فرمود: مسلمانان نیابد پیمان شکنی کنند، یا به پیمان شکنی تشویق نمایند، یا در کنار پیمان شکنان بجنگند.» [9]
نکته: بعضی گمان می کنند ـ و متأسفانه این تفکر رواج نیز یافته است ـ که به اسم سیاست ورزی و یا زیرکی و زرنگی، می توان دست به پیمان شکنی زد. این شبهه ای است که یاران امیرالمؤمنین علیه السلام نیز داشته اند و بعضی از ایشان، معاویه را از حضرت علی علیه السلام باهوش تر و سیاست مدارتر بر می شمردند و بر این امر چنین استدلال می کرده اند که معاویه در امر حکومت توفیق ظاهری بیشتری دارد. حضرت در نهج البلاغه در جواب به ایشان ـ با کلامی که لحن سوزناکی یافته است ـ چنین می فرمایند: «ای مردم! وفاداری همزاد راستی و صداقت است و من سپری محافظ تر از آن نمی شناسم. کسی که بداند در آخرت چه سرنوشتی در انتظار پیمان شکنان است، پیمان شکنی نمی کند. اکنون ما در زمانه ای به سر می بریم که بیشتر مردم آن پیمان شکنی را زیرکی می دانند و مردمان بی خبر و نادان هم این پیمان شکنان را به خوش فکری و زرنگی نسبت می دهند. آنان را چه می شود؟ خدا بکشدشان! شخص با بصیرت و آشنا به زیر و بم کارها، برای هر کار حیله و راه چاره ای می داند اما اوامر و نواهی خدا مانع از به کار بستن آن حیله و راه چاره می شود. او با آن که این حیله ها و نیرنگ ها را می داند و توانایی به کار بستن آن ها را نیز دارد، به کارشان نمی بندد ولی کسی که در دین از هیچ گناهی پروا ندارد، در هر فرصتی که پیدا کند، دست به حیله می زند. به خدا سوگند که معاویه از من زیرک تر نیست، اما او دست به پیمان شکنی و معصیت می آلاید. و اگر نبود که خیانت و عهدشکنی زشت و نارواست، بی گمان من زیرکترین مردمان بودم. اما هر خیانتی گناه است و هر گناهی نوعی کفر و در روز رستاخیز هر پیمان شکنی را پرچمی است که با آن شناخته می شود. به خدا سوگند من غافلگیر نیرنگ معاویه و امثال او نمی شوم و در برابر شداید ناتوان نمی گردم.» [10]
پس مسلمانان نباید پیمان شکنی کنند و اگر کسی پیمان شکنی کرد او را همراهی نکنند و هرگز پیمان شکنی را زکاوت به حساب نیاورند.
در فرهنگ ما، واژه ای به نام جوانمردی، سابقه ای طولانی دارد. بخش زیادی از آن چه از جوانمردان به عنوان مردانگی در یادها مانده است، مربوط به مواردی است که کسی به دیگری قول می دهد و با وی پیمان می بندد، و بعدها حتی اگر هزاران مصیبت و سختی بر وی مستولی شود، از پیمان و عهد خویش باز نمی گردد. و این دقیقاً گفته رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله است که می فرمایند: «حق مسلمان است که اگر با دیگران پیمان بست، آن ها پیمان و عهد او را پاس دارند.» پس چه در صورتی که این پیمان و عهد میان یک مسلمان با یک نفر دیگر برقرار باشد، و یا در جایی که میان گروه های مختلف و یا میان مسلمانان با حاکمیت اسلامی عهدی برقرار باشد، همواره باید این عهد و پیمان را پاس داشت و پیمان شکنان و ناجوانمردان را مؤاخذه کرد و ایشان را از عمل خویش بازداشت.
[1] . البته این فراز روایت را به گونه ای دیگر نیز می توان معنی کرد و آن را به معنای «پایبندی جامعه اسلامی به هرگونه امان و تعهدی که یک نفر مسلمان می بندد» دانست. این مسئله که خود عنوانی فقهی است، دارای ردّپای مشخصی در تاریخ اسلام نیز می باشد. چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله در داستان فتح مکه، امان ام هانی ـ خواهر امیرالمؤمنین علیه السلام ـ را محترم شمرده و همه مسلمانان را نسبت به آن، مکلّف نمودند. [سنن بیهقی، ج9، ص95] در این باره ن ک: مستدرک الوسائل، ج8، ص238، ح2 / کافی، ج5، ص30 / صحیح بخاری، ج2، ص221 / جواهر الکلام، ج21، ص92.
[2] . بحارالانوار، ج77، ص165 / کنز العمال، 10917.
[3] . نهج البلاغه، نامه 53 / ترجمه میزان الحکمه، ج9، ص4103.
[4] . نوادر، راوندی، ص5.
[5] . غرر الحکم، ح1690.
[6] . همان، ح291.
[7] . همان، ح623.
[8] . همان، ح2664.
[9] . کافی، شیخ کلینی، ج2، ص337.
[10] . نهج البلاغه، خطبه 200 و خطبه 41 / ترجمه میزان الحکمه، ج9، ص4263.