از زمره حقوقی که یک مسلمان بر مسلمان دیگر دارد، آن است که دوستی او را حفظ می کند.
حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در سلسله یادداشت های دیگری با عنوان" آیین مسلمانی حقوق انسانها در کلام رسول اکرم (ص)" به بازخوانی معارف رمضانی اسلام می پردازد.
یادداشت های یادگار امام با این عبارات آغاز می شود: "ماه مبارک رمضان در پیش است و همه باید خویشتن را برای استفاده از آن آماده کنیم. ماهی که ابواب رحمت الهی در آن گشوده می شود و طالبان معرفت بیش از هر زمان دیگر امید دارند تا با اجابت دعوت خداوند، به مطلوب خویش رهنمون شوند. امسال نیز نگارنده بر آن است که از خرمن معارف اسلامی، هر روز چند سطری را تقدیم دوستان کند. باشد که از نفحات قدسیه ای که در این ماه می وزد، شمیمی نیز نصیب ما شود و از مطالعه آن چه می نویسیم، اثری در جان خسته بنشیند."
بدین ترتیب، از امروز تا آخرین روزماه مبارک رمضان ، هر روز، یادداشتی به قلم حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران منتشر می شود که بخش نهم آن در ذیل می آید:
یحفظ خلّته
«حق حفظ دوستی، نقش دوستی در تربیت»
از زمره حقوقی که یک مسلمان بر مسلمان دیگر دارد، آن است که دوستی او را حفظ می کند. در ابتدا باید یادآور شویم که در اخلاق اسلامی، رفاقت و دوستی جایگاه بسیار بالایی دارند. حضرت امیر علیه السلام می فرمایند: «کسی که دوست ندارد، هیچ اندوخته ای ندارد.» [1] و می فرمایند: «دوستان یک روحند در بدن های متعدد.» [2] امام صادق علیه السلام می فرمایند: «جایگاه و منزلت دوست به آن اندازه زیاد است که حتی اهل جهنم هم قبل از این که از خانواده و بستگانشان کمک بخواهند، دوستانشان را صدا می زنند.» [3]
در این باره گفتنی است که نقش «دوست» در تربیت به قدری با اهمیت است که می توان گفت همطراز و یا حتی بالاتر از خانواده است. چراکه تربیت بیشتر از هر امری به «الگو» وابسته است و انسان ناخودآگاه سعی می کند همانند کسی شود که او را الگوی خویش قرار داده است و این «الگوبرداری» بیش از هرجا در رابطه های دوستانه شکل می گیرد. بی جهت نبود که حضرت امام در زمره نصیحت هایی که همواره به نگارنده می فرمودند و سؤالاتی که می کردند آن بود که با چه کسانی رفاقت می کنی؟ و لذاست که امام صادق از امیرالمؤمنین علیهما السلام نقل می فرمایند که: «همنشینی و مصاحبت با انسان های کریم و انسان های عاقل را هرگز فروگذار نکنید.» [4] و امام کاظم علیه السلام نسبت به بقاء دوستی هشدار می دهند که «رودربایستی میان خود و دوستانت را از بین مبر، زیرا با از بین رفتن آن، شرم و حیا نیز نابود می گردد.» [5] و طبیعی است که از بین رفتن حیا، زمینه فساد را فراهم می کند.
پس دانستیم که اهمیت دوست، و هم چنین سلامت و ایمان دوستان نقشی بی بدیل در تربیت فردی انسان ها دارد و شاید به همین سبب است که از زمره حقوق یک انسان آن است که در صورتی که امری خلاف مروّت از او سر زد، دوستان او، رشته پیوند را پاره نکنند و دوستی و محبت را حفظ کنند تا با همدلی آن ها بازگشت به ایمان و عمل برای فرد راحت تر گردد.
نکته: از اموری که باعث کم شدن دوستی و سست شدن رفاقت ها می شود، یکی بدگمانی و سوء ظن است. امام صادق علیه السلام می فرمایند: «وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام به سمت جنگ صفین می رفتند، خطاب به امام مجتبی علیه السلام وصایایی را مطرح ساختند که در ضمن آن ها چنین است: «لا یغلبنّ علیک سوء الظن فإنّه لایدع بینک و بین صدیق صفحاً: به هوش باش که بدگمانی هرگز بر تو غلبه نکند چراکه سوء ظن جایی برای دوستی تو با کسی باقی نمی گذارد.» [6]
دیگر امری که دوستی را زائل می سازد، مناقشه و ستیزه جویی است. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «هرکه با برادرانش مناقشه و ستیزه کند، دوستانش کم می شود.»[7] و هم ایشان در وصیتی به محمد حنفیه خودپسندی، بداخلاقی و کمی صبر و تحمل را از عوامل تقلیل رفاقت بر شمرده و می فرمایند: «با این سه خصلت، دوستی برای تو باقی نمیماند و مردم از تو کناره می گیرند.» [8] و در مقابل طبیعی است ـ چنانکه امام عسگری علیه السلام اشاره کرده اند ـ «هر که پارسایی خصلت او باشد، و کرم، جود، بخشندگی و بردباری را پیشه کند، دوستانش زیاد می شود.»[9]
در این جا شایسته است به یکی از گناهان شایع که دوستی ها را زائل می کند و محبت ها را از بین می برد و جامعه را از درون تهی می سازد، اشاره کنیم. این گناه که امام صادق علیه السلام به شدت مسلمانان را از آن برحذر می دارند[10]، همانا سخن چینی است که متأسفانه امروزه به بهانه های واهی در جامعه ما رواج یافته است. این در حالی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «داخل بهشت نمی شود کسی که میان مردم جدایی افکند و سخن چین باعث تفرقه دوستان است.» [11]
فراموش نکنیم که سخن چین به سبب آن که از رفاقت شما با دوستانتان، ضرر می بیند و خوش تر دارد که این فاصله ها پر نشود تا او محترم باقی بماند و به سبب های دیگر ـ همواره از نزدیکی دل ها به یکدیگر نگران است. و این در حالی است که اساس جامعه اسلامی بر رفق و مدارا بنا شده است و همه وظیفه داریم از هر گونه بدبینی و دوبههمزنی ـ چه در روابط شخصی و چه در روابط اجتماعی ـ جلوگیری کنیم.
نراقی می نویسد: «محمد بن فضل به حضرت امام موسى علیه السلام عرض کرد که: «فداى تو باشم، از یکى از برادران دینى من چیزى به من مىرسد که من او را ناخوش دارم، و چون از خود او استفسار مىکنم، انکار مىکند. و حال اینکه جمعى از اهل وثوق و اعتماد، مرا خبر دادهاند. حضرت فرمود: اى محمد! اگر خود بشنوى یا ببینى، گوش و چشم خود را تکذیب کن. و اگر پنجاه نفر نزد تو شهادت بدهند در این خصوص، قول برادرت را تصدیق کن، و ایشان را تکذیب نماى.»
مروى است که شخصى به خدمت حضرت امیر المؤمنین علیه السلام آمده و امر بدى از شخصى نقل کرد، حضرت فرمود: «استفسار مىکنم. اگر راست گفته باشى، با تو دشمن خواهم شد و اگر دروغ گفته باشى، از تو مؤاخذه خواهم کرد.» [نگارنده مینویسد: الله اکبر بر آن وجود مبارک و الله اکبر بر آنکه او را شناخت و صد حیف که ما از مسلک آن یگانه به دور افتادهایم]
منقول است که شخصى به دیدن یکى از حکما رفت و از غیرى سخنى نزد او نقلکرد. حکیم گفت: «مرا با برادرم، بد کردى و دل فارغ [و آسوده] مرا، مشغول فکرى ساختى، و خود را که نزد من امین بودى، محل تهمت [متهم] گردانیدى.» [12]
و هم چنین بسیار درس آموز است سخن تابناک امام صادق علیه السلام که می فرمایند: «به هوش باش از همنشینی انسان احمق دروغگو. زیرا چنین کسی نفع تو را می خواهد ولی به تو ضرر می زند، دور را به تو نزدیک و نزدیک را از تو دور می کند و اگر او را امانتی دادی، به تو خیانت می کند.» [13]
و آخرین کلام، آن که به هوش باشیم که به خاطر «مال دنیا» با کسی دوستی نکنیم. چراکه این امر علاوه بر آن که اثرات زیان باری در روح و روان دارد، انسان را از یافتن دوستانی که خیرخواهیِ حکیمانه در حق او روا دارند، محروم می کند.
[1] . غرر الحکم، ح8760.
[2] . همان، ح2059.
[3] . نور الثقلین، ج4، ص60.
[4] . کافی، شیخ کلینی، ج2، ص638.
[5] . تحف العقول، ص409.
[6] . بحار الانوار، مرحوم مجلسی، ج74، ص207.
[7] . غرر الحکم، ح8772.
[8] . الخصال، ص147.
[9] . بحار الانوار، مرحوم مجلسی، ج78، ص379.
[10] . بحار الانوار، مرحوم مجلسی، ج78، ص229.
[11] . معراج السعاده، مرحوم نراقی، ص418.
[12] . معراج السعاده، مرحوم نراقی، ص419.
[13] . بحارالانوار، مرحوم مجلسی، ج74، ص193.