اولین حقی که یک مسلمان بر مسلمانان دیگر دارد، آن است که از خطای او چشم بپوشند و از او در گذرند و لغزش (زلّة) او را ببخشایند. نکته بسیار مهم تربیتی که در این فرموده پیامبر (صلی الله علیه و آله) وجود دارد آن است که ایشان نمی فرمایند: آدمی حق دارد اشتباه کند، بلکه می فرمایند: «آدمی حق دارد که دیگران از اشتباه او درگذرند.» و واقعیت نیز همین است که آدمی حق ندارد اشتباه کند ولی اگر توقع دارد که جامعه در لغزش گاه ها، خطای او را نادیده بگیرد، باید خود نیز خطای دیگران را نادیده بگیرد.

حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در سلسله یادداشت های دیگری با عنوان" آیین مسلمانی حقوق انسانها در کلام رسول اکرم (ص)" به بازخوانی معارف رمضانی اسلام می پردازد.

یادداشت های یادگار امام با این عبارات آغاز می شود: "ماه مبارک رمضان در پیش است و همه باید خویشتن را برای استفاده از آن آماده کنیم. ماهی که ابواب رحمت الهی در آن گشوده می شود و طالبان معرفت بیش از هر زمان دیگر امید دارند تا با اجابت دعوت خداوند، به مطلوب خویش رهنمون شوند. امسال نیز نگارنده بر آن است که از خرمن معارف اسلامی، هر روز چند سطری را تقدیم دوستان کند. باشد که از نفحات قدسیه ای که در این ماه می وزد، شمیمی نیز نصیب ما شود و از مطالعه آن چه می نویسیم، اثری در جان خسته بنشیند."

بدین ترتیب، از امروز تا آخرین روزماه مبارک رمضان ، هر روز، یادداشتی به قلم حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران منتشر می شود که بخش دوم آن در ذیل می آید:

 

اولین حق

یغفر زلته

حق گذشت، نفی کینه

چرا گذشت از عفو برتر است

اولین حقی که یک مسلمان بر مسلمانان دیگر دارد، آن است که از خطای او چشم بپوشند و از او در گذرند و لغزش (زلّة) او را ببخشایند.

نکته بسیار مهم تربیتی که در این فرموده پیامبر (صلی الله علیه و آله) وجود دارد آن است که ایشان نمی فرمایند: آدمی حق دارد اشتباه کند، بلکه می فرمایند: «آدمی حق دارد که دیگران از اشتباه او درگذرند.» و واقعیت نیز همین است که آدمی حق ندارد اشتباه کند ولی اگر توقع دارد که جامعه در لغزش گاه ها، خطای او را نادیده بگیرد، باید خود نیز خطای دیگران را نادیده بگیرد.

نکته: در قرآن مجید درباره گذشت و چشم پوشیدن نسبت به اشتباهات دیگران، گاه از تعبیر «عفو» استفاده شده و گاه از تعبیر «صفح» استفاده گردیده است. چنانکه در آیه 85 سوره حجر می فرماید: «فاصفح الصفح الجمیل» در این باره مفسرین گفته اند: در این جا خداوند به پیامبر صلی الله علیه و اله امر کرده است که از گناهان مردم صرف نظر کند و آن ها را به بخششی زیبا ببخشد و این بخشش به گونه ای باشد که حتی مجرمان احساس ملامت و سرزنش هم نکنند.

مرحوم علامه طباطبایی در المیزان در این باره می نویسند: معنای صفح و فرق آن با عفو و مفاد جمله: «فاصفح الصفح الجمیل...»

«فاصفح الصفح الجمیل إنّ ربک هو الخلّاق العلیم»

در مفردات گفته است: صفحِ هر چیزی، پهنا و کناره آن است. مانند صفحه صورت، صفحه شمشیر و صفحه سنگ، و نیز صفح به معنای ترک مؤاخذه است، مانند عفو، و لکن از عفو بلیغ تر و رساتر است، و لذا در قرآن کریم هر دو، کنار هم آمده و فرموده: «فأعفوا و اصفحوا حتی یأتی الله بأمره»، چون گاهی می شود که انسان عفو می کند ولی صفح نمی کند، و این کلمه در چند جای قرآن آمده، مانند: «فاصفح عنهم و قل سلام»[1]، و «فاصفح الصفح الجمیل»[2]، و «أ فنضرب عنکم الذکر صفحاً»[3]. و از آن معنای اضافی که گفتیم در صفح هست، عبارتست از: روی خوش نشان دادن، پس معنای «صفحتُ عنه» این است که علاوه بر این که او را عفو کردم، روی خوش هم به او نشان دادم، و یا این است که من صفحه روی او را دیدم در حالی که به روی خود نیاوردم، و یا این است که آن صفحه ای که گناه و جرم او را در آن ثبت کرده بود ورق زده و به صفحه دیگر رد شدم و این معنا از ورق زدن کتاب اخذ شده، گویا کتاب خاطرات او را ورق زده است. [4]

در این جا لازم است به اثرات اجتماعیِ «گذشت» نیز توجه کنیم. جامعه ای که نمی تواند از گذشته خویش عبور کند و نمی تواند چشم بر اشتباهات گذشته بپوشد، روی به آینده ندارد. و فراموش نکنیم که جامعه از من و شما تشکیل می شود و اگر می خواهیم جامعه خوبی داشته باشیم، پس باید هر یک از خویشتن خویش شروع کنیم و هرگونه کینه و کینه توزی را از جان خویش پاک نماییم. و باور کنیم که راه سعادت ما جز با دوری از کینه توزی هموار نخواهد شد.

نکته پایانی: در آینده پیرامون علت هایی که باعث کینه شده و مانع از گذشت و چشم پوشی از لغزش های دیگران می شوند، بیشتر می نویسیم اما در اینجا تنها اشاره می کنیم که علت اصلی در این امر ـ چنانکه امام بزرگوار می نویسند ـ حبّ نفس است. ایشان در کتاب چهل حدیث به عوامل چنین خصلت هایی توجه داده و می نویسند: «یکی از آن ها حبّ نفس است که از آن حبّ مال و جاه و شرف و حبّ نفوذ اراده و بسط قدرت تولید شود، و این ها نوعاً اسباب هیجان آتش غضب شود. زیرا که انسانِ دارای این محبت ها، به این امور خیلی اهمیت دهد و موقعیت این ها در قلبش بزرگ است، و اگر فی الجمله مزاحمتی در یکی از این ها برایش پیش آمد کند، و یا احتمال مزاحمت دهد، بی موقع غضب کند و جوش و خروش نماید، و متملّک نفس خود نشود، و طمع و حرص و سایر مفسدات که از حب نفس و جاه در دل پیدا شده عنان از دست او بگیرد و کارهای نفس را از جاده عقل و شرع خارج کند. ولی اگر حبّش شدید نباشد، به امور اهمیت کم دهد، و سکونت نفس و طمأنینه حاصله از ترک حبّ جاه و شرف و سایر شعبات آن نگذارد، نفس بر خلاف رویه و عادت قدمی گذارد. و انسان بی تکلّف و زحمت در مقابل ناملایمات بردباری کند و عنان صبرش گسیخته نشود و بی موقع و بی اندازه غضب نکند. و اگر حبّ دنیا از دلش بیخ کن شود و قلع این ماده فاسده به کلی شود، تمام مفاسد نیز از قلب هجرت کند و تمام محاسن اخلاقی در مملکت روح وارد گردد. [5]

[1] . سوره زخرف، آیه89.

[2] . سوره حجر، آیه85.

[3] . سوره زخرف، آیه5.

[4] . المیزان، علامه طباطبایی، ج12، ص280.

[5] . شرح چهل حدیث، امام خمینی سلام الله علیه، ص142و142.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
4 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.