کتاب تاریخی، تفسیری، تقویمی «نسی ء و کبیسه» منتشر شد.
به گزارش جماران، کتاب «نسی ء و کبیسه»، پژوهشی در بازشناسی نسی ء و ماههای حرام در گاهشماری ها و تفاسیر است که زیر نظر حجت الاسلام و المسلمین سیدحسن خمینی و به تألیف حجت الاسلام و المسلمین رشید داودی توسط انتشارات اطلاعات منتشر شده است.
در همین خصوص با مولف این کتاب گفت و گویی داشتیم که مشروح آن در پی می آید:
آغاز کار پژوهش و نگارش کتاب «نسیء و کبیسه» از چه زمانی آغاز شد و مسئله اصلی پیدایش آن چه بود؟
اواخر سال 1389 و اوایل سال 1390 بود که استاد معظّم و یادگار گرانقدر امام خمینی، آیتالله سید حسن خمینی ایدهای را در راستای عمقبخشی و تدقیق در فهم متن و محتوای روایات در میان جمعی از دوستان مطرح کرد که در این ایده تلاش میشد تا با بازشناسی شرایط جوّی و محیطی مذکور در روایات و فهم اوقات صدور آن بهتوان نکاتی نو در راستای شناخت روایات بهدست آورد.
بنده به همراه جمعی از دوستان عزیز و گرانقدرم تتبع و پژوهش مقدماتی برای بررسی و ارزیابی این فرضیه را با بازخوانی بخشهایی از دوران زندگی معصومان علیهم السلام از کتاب گرانمایة بحار الأنوار آغاز کردیم و به مرور دانستیم که علاوه بر وجود چنین مواردی که در فهم روایات تاثیر قطعی دارند، مسألة تبدیل و تطابق تاریخها و تقویمها نیز در فهم متن روایات و صحتسنجی دادههای تاریخیِ موجود در آنها، حتی از موارد مورد نظر، تاثیر بیشتری خواهد داشت.
این ایده، که به نوعی میتوان آن را قرائتی نو از دیدگاه مرحوم امام خمینی(س) در مورد «نقش زمان و مکان در اجتهاد» یا توسعة قلمروی تاثیر این دیدگاه قلمداد شود، نقش فراوانی در موضوعشناسی دقیقتر و عمیقتر روایات از طریق فهم شرایط صدور با کمک ابزار نوپیدایی که مستند به علم هستند، دارد.
ماحصل پژوهشهای مقدماتی صورت گرفته که در واقع اثبات عینی تاثیرگذاری این ایده بود، در پاییز سال 1390 در مقالهای با عنوان «تطبیق تاریخ قمری بر تاریخ شمسی و تأثیر آن در فهم مطالب جدید از روایات با رویکردی بر آرای امام خمینی(س)» در پژوهشنامة متین (فصلنامة علمی ـ پژوهشی امام خمینی و انقلاب اسلامی)[1] منتشر گردید.
آن روزها که تبیین زوایای این ایده ما را به فحص و بحث هر چه بیشتر منابع روایی و غور در منابع تاریخی کشانده بود، با مسئلة «نسیء» مواجه شدیم که خداوند متعال در آیة 37 سورة توبه با عبارت صریح، به سختی مورد نکوهش قرار داده است: «إنما النسیء زیادة فی الکفر». کشف معنای دقیق این اصطلاح و فهم واقعیت تاریخیِ آن، ما را به مطالعة عمیق تفاسیر مختلف قرآن کریم کشاند.
فحص و تتبع گسترده در منابع نرمافزاری، غور و تحقیق و پژوهش در بستر شبکة جهانی اطلاعات، حضور پر تعداد در کتابخانهها و مطالعة بسیاری از منابع تفسیری، تاریخی و تقویمی و مشورت و مباحثه با بسیاری از اساتید اهل فن و ... ما را با فقر پژوهشی جامع در موضوع نسیء، بیش از پیش آگاه ساخت. لذا به گردآوری هر آنچه در کتابهای تفسیری، تاریخی و تقویمی در مورد نسیء یافت میشد، کشاند و سرانجام با انبوهی از دادههای جمعشده روبهرو شدیم.
پس از مطالعات و مباحثات زیاد سرانجام در تابستان سال 1391، ساختار اولیة پژوهش توسط استاد معظم ترسیم شد و تدوین این پژوهش که در ابتدای کار به قصد نگارش مقالهای مختصر شروع شده بود، با دورنمایی نه چندان روشن، آغاز گردید.
در آغاز مطالعات و مطابق تفسیر غالب مفسران از مسئلة «نسیء»، دانستیم که «نسیء» عملی بوده که عرب از دوران جاهلیت تا سال دهم هجرت انجام میداده است.
نسیء به چه معناست و تا کنون چه تفسیرهایی از آن ارائه شده است؟
در میان پژوهشهای صورت گرفته، به طور کلی در تفسیر نسیء دو دیدگاه عمده و یک احتمال که آن را به فخر رازی منتسب میکنند، مطرح بوده است که به اجمال عبارتند از:
دیدگاه اول: نسیء، تغییری در ماههای حرام بود که به موجب آن حرمت ماههای حرام دستخوش تغییر و جابهجایی میشد و به تبع آن، اوقات اعمال عبادیِ معلق بر زمان، نیز جابهجا میگشت. این قرائت از نسیء را «تأخیر در ماههای حرام» نامیدند. (البته در اینکه این تغییر و تبدّل صرفاً، در تغییر حکم ماهها بوده یا علاوه بر آن، موضوع ماهها نیز تغییر میکرد، اختلافنظر وجود دارد.)
دیدگاه دوم: نسیء، افزودن بر ماههای حرام بود که به موجب آن برخی از ماههای حلال را حرام شمرده و بهجای آن ماهِ حرامی را حلال میدانستند. از این قرائت نیز با نام «زیادت در ماههای حرام» یاد کردهاند.
دیدگاه سوم: نسیء، عمل کبیسه کردن ماههای قمری و یکی از سنتهای سیئة یهودیان (یا آموزهای از آموزههای اُمم و مِلل دیگر) بود که عرب دوران جاهلیت از آنان آموخته و به کار بسته بود.
به اعتقاد شما چه جنبههای از این مسئله تاریخی مغفول مانده که شما را به بررسی بیشتر و دقیق تر در اینباره کشاند؟
این که یک موضوع تاریخ صدر اسلام که به گواه مستندات تاریخی، عمری به بلندای بیش از دو قرن داشته است، و مردم مطابق آن عمل می کردند، اما خداوند متعال به سختی آن را نکوهش کرده و «زیادت و فزونی در کفر» نامیده است اما تفسیرهایی که از آن شده، پر از ابهام و اشکال باشد، طبیعتاً ذهن هر پژوهشگری را برای دانستن حقیقت موضوع، درگیر میکند. و ما هر چه بر حجم مطالعاتمان حول حقیقت و ماهیت این موضوع تاریخی بیشتر میشد، با اقوال و دیدگاههای متعارض، احتمالهای غیر مستند، تفاسیر نسخهبرداری شده، روایات نامفهوم و مشوّش، استدلالهای ناتمام، نقلهای پر غلط، رونوشتهای پرتعداد و تکرارهای غیر مفید بیشتری نیز روبهرو میشدیم که بهجای روشن کردن حقیقتِ این واقعیت تاریخی، بر پیچیدگیهای آن میافزود و ما را با انبوه سؤالات بی جواب و استدلالهای ناصواب مواجه میساخت. و همین پیچیدگیها ما را به ضرورت توسعة تحقیق به حوزههایی فراتر از واقعیتِ تاریخیِ نسیء رساند.
همچنین، مطالعات بیشتر حول این موضوع در منابع تاریخی و آثار تقویمی و نجومی، بیش از پیش پرده از موضوعی برداشت که فهم حقیقتِ آن، شاید بتواند بسان رنسانی در مطالعة تاریخ صدر باشد و انقلابی وسیع در تاریخنگاریِ قهقرای آن دوران و تاریخدانی آن زمان ایجاد کند.
برای روشن شدن بیشتر نقاط ابهام، به مسائلی که شما را به بررسی بیشتر این موضوع میکشاند، اشاره کنید؟
در این پژوهش ما با سؤالهای انبوهی مواجه میساخت؛ سؤالاتی که از چیستی حقیقتِ نسیء و چگونگی اجرای آن آغاز میشد و از رهگذر تلاش برای فهم چراییِ پیدایش و کیستیِ پایهگذاران و تبعیت کنندگان از آن میگذشت و به تلاش بیشتر برای دانستن فلسفة تحریم و ابطال آن در اسلام، آنهم با عتاب شدید خدای سبحان که آنرا «زیادت در کفر» خواندهاست، ادامه مییافت.
مطالعات و تتبعات گسترده در آثار تاریخی، نجومی و تفسیری، فرضیههای مختلفی را پیشروی ما میگذاشت تا اینکه سرانجام یادگار مکرّم امام این فرضیه را مطرح کرد که «نسیء در میان عرب، بسان کبیسة در میان سایر اقوام و ملل است». قانونی فراگیر که میبایست برآمده از نیازهای مردم آن روزگار، و تابع اعتبار عقلا بوده است. لذا فرضیههای دیگری نیز به آن افزوده شد فرضیههایی چون:
الف) فلسفة پیدایش و جعل نسیء، رونق در امر تجارت بوده است.
ب) تبعیت تودة مردم و عمدة قبائل عرب از قانون نسیء، نشان میدهد که این مسئله ریشه در نیازی عمومی و خواستی جمعی داشته و تابع اعتبار عقلا بوده است.
ج) فلسفة تحریم و ابطال نسیء در اسلام، تعلیق احکام عبادی بر ماههای قراردادی بوده است.
با توجه به این فرضیه، از بین تفاسیر مطرح شده در مورد نسیء که به آنها اشاره کردید، ظاهراً شما دیدگاه فخر رازی را ترجیح دادهاید؟
پیش از پاسخ به این پرسش، به عنوان مقدمه، نکتهای را عرض کنم؛ اگرچه پس از تتبعات گسترده، رسیدن به فرضیة اصلی، گام بزرگی برای ادامه کار بود اما به جهاتی، دشواریهای کار را نیز دو چندان نمود.
در مورد این دشواریها بیشتر توضیح دهید؟
این فرضیه، ما را با دو مسئلة مهم روبهرو میساخت:
یک: این فرضیه مخالف با دیدگاه اکثر مفسّران قرآن در مورد نسیء بود. لذا از طرفی برای اثبات آن نیازمند بازخوانی و تحلیل دقیق آراء این مفسران و بررسی استدلالیِ مستندات ایشان بودیم و از سویی برای تقویت فرضیة خود محتاج یافتن آرای همسو و بازشناسی و بازتقریر بسیاری از روایات و نظرات پیشینیان میشدیم.
دو: کبیسه خواندن نسیء، لوازمی داشت که برخی از آنها بر خلاف تلقی و برداشت بسیاری از بزرگان دیروز و امروز است. لوازمی همچون:
- ادعای توانمندی (فیالجمله) علمی عرب آن دوران نسبت به محاسبات نجومی و تقویمی؛
- تابعِ نیاز بودن نسیء و عقلایی بودن آن؛
- رواج داشتن گاهشماری قمری ـ شمسیِ نظاممند در میان عرب آن دوران.
و روشن است که با توجه به این موارد، تبیین فلسفة تحریم نسیء در اسلام و چراییِ عتاب و خطاب شدید قرآن نسبت به آن، که به فرمان پیامبر (ص) مبنی به ابطال نسیء و دستور به عموم مسلمانان برای حفظ نظام واقعی ماهها و مراقبت از تکرار نشدن نسیء انجامید، نیز کار دشواری بود که بر سختی این پژوهش میافزود.
همچنانکه «کبیسه» نامیدن نسیء، ما را به سمت بررسی منابع کهن نجومی و تقویمی کشاند و با انبوهی از اصطلاحات این علوم که توأم با محاسبات دقیق نجومی و ریاضی بود مواجه مینمود، که دشواریهای خاص خود را داشت.
اما به سؤال شما باز گردیم، اگرچه فرضیه ما تا حدودی مطابق دیدگاه فخر رازی است اما با تتبعات گسترده صورت گرفته ثابت کردهایم که این دیدگاه قرنها پیش از فخر رازی نیز مطرح شده است. همچنین، فخر رازی علیرغم کبیسه نامیدن «نسیء» از بیان کیفیت انجام و مکانیسم اجرای آن اجتناب کرده است و ما به تبیین تفصیلی آن بر اساس دیدگاه های مختلف و مستندات تاریخی گوناگون پرداختهایم.
در مورد ساختار کتاب و فصول آن هم توضیح دهید.
کتاب حاضر در دو جلد تنظیم و تدوین شده است که جلد اول آن از سه فصل تشکیل شده که عبارتند از: 1. تبیین اجمالی مسئلة نسیء؛ 2. تحقیق در ماههای حرام؛ 3. تحقیق در گاهشماریها و کبیسههای آنها. و جلد دوم این مجموعه که شامل فصل اصلی این پژوهش است با عنوان «پژوهشی تفصیلی در مورد حقیقتِ نسیء» تنظیم شده است. و در پایان نیز نمایهها و فهرستها کتاب با دقت بالایی استخراج شده و در اختیار اهل تحقیق و پژوهش قرار گرفت.
علت اینکه در این کتاب دو فصل تفصیلی به ماه های حرام و تقویمهای مختلف اختصاص داده شده، چه بوده است؟
با توجه به اینکه در دیدگاه مشهور و نظر غالب مفسّران، نسیء به عنوان «تأخیر حرمت در ماههای حرام» یا «افزودن ماهی بر ماههای حرام» تفسیر شده است، در فصل دوم کتاب، تلاش شده که تحقیقی در فهم پیشینه و واقعیت تاریخی ماههای حرام و فلسفة تحریم آنها انجام شود تا خوانندگان بتوانند بر جنبههای مختلف موضوع و اصطلاحات پر تعداد و مکرری که در فصل پایانی کتاب بهکار رفتهاند، آشنایی پیدا کند. علاوه بر اینکه امروزه ابهامات زیادی نیز در مورد حقیقتِ ماههای حرام، فلسفه حرمت، آغاز تشریع و احکام آنها وجود دارد که موجب شد بیان اجمالی و مختصر آن را وانهاده و به بررسی تفصیلی آن پرداخته شود.
همچنین در بیان علت و چرایی تدوین فصل سوم و تحقیق گسترده و مبسوط در مورد تقویم ها و گاهشماریهای مختلف، چنان که در پیشگفتار کتاب ذکر شده است، میتوان به مواد زیر اشاره نمود:
- عمده دلیل آن این است که یکی از دیدگاههای ذکر شده در مورد نسیء، تفسیر آن به کبیسه است. و با توجه به اینکه «کبیسه» اصطلاحی تقویمی و نجومی است که در گاهشماریهای مختلف، دارای معنا و مکانیسمهای اجرایی متفاوتی است، لذا بازشناسی آن در ضمن گاهشماریها امری لازم بود.
- در بسیاری از دادههای تاریخی و دیدگاههای تفسیری در مورد نسیء، آن را آموزهای دانستهاند که عرب دوران جاهلیت آن را از اقوام دیگر فرا گرفته است. چنانکه در بسیاری از تفاسیر، نسیء آموزهای برگرفته از یهودیان، گاهی برآمده از عمل نصرانیها و گاهی برگرفته از شیوه ایرانیان باستان خوانده شده است. گاهی نیز چنانکه در ضمن مباحث فصل اول و چهارم آمده است، ریشه آن را در عمل سایر اقوام و ملل دانستهاند؛ و لازمة ارزیابی این انتسابها دانستن دقیق نحوة عملکرد آنان است.
- تتبع منابع تاریخی و فحص از دیدگاههای منجمان در مورد نسیء، پر است از اصلاحات نجومی در گاهشماریهای مختلف که لازمة فهم و تبیین آن، بیان ارکان گاهشماری رایج در میان آنها است.
- چنانکه اشاره شد، یکی از لوازم فرضیة اصلی تحقیق حاضر این بود که بپذیریم عرب دوران جاهلیت نسبت به رصد آسمان، محاسبات تقویمی و شناخت امر تاریخنگاری آگاهی نسبی و فیالجمله داشته است. بنابراین ضرورت تحقیق و تفحص در آثار باستانی و نشانههای وجود گاهشماری در میان آنان، در اثبات این فرضیه کمک خواهد کرد. چنانکه شناخت مدلهای مختلف گاهشماریهای رایج در میان اقوام و ملل مختلف پیش و مقارن ظهور اسلام، بهویژه ساکنین منطقة میانرودان (بینالنهرین) ـ که مهد آغازین تمدن و نقطة شروع بسیاری از علوم بشری آن دوران بودهاست ـ میتواند ما را در تطبیق و تطابق میان این گاهشماریها و شناخت کیفیت گسترش علوم مرتبط با آن به دیگر سرزمینها، بالأخص سرزمینهای مجاور آنان از جمله شبه جزیرة عرب یاری رسانده و رهنمون سازد.
تنبه بر این نکته نیز لازم است که با توجه به اینکه برای فهم زوایای مختلف مسئلة نسیء، بازشناسی و تحقیق در مورد گاهشماریهای باستانیِ مربوط به سرزمینهای مجاور شبه جزیره، در دوران پیش و مقارن اسلام، کفایت میکرد اما به علت پژوهش گستردهای که در مورد گاهشماریهای باستانی صورت گرفته بود و روشن شد که عمدة گاهشماریهای موجود در دنیا نیز ریشه در مبانی و اصول همان گاهشماریهای باستانی دارند، لذا تصمیم گرفته شد که بحث گاهشماریها، با تحقیق، پژوهش و واکاوی در سایر گاهشماریهای باستانی و همچنین بازشناسیِ گاهشماریهای رایج شده یا تصحیح و تکامل یافتة پس از اسلام، تکمیل گردد.
آیا خوانندگان کتاب شما، در این دو فصل شاهد نوآوری خاصی هم در پژوهشهای صورت گرفته هستند؟
اگرچه قضاوت در این باره بر عهده خوانندگان و پژوهشگران است اما ادعای نگارنده بر این است که بیتردید، این دو فصل همچون، فصل پایانی کتاب، پر از نکات به دست آمدة نو و تازهای است که میتواند از نظر اهل فن و علاقهمندان به مطالعات تاریخی، تفسیری و تقویمی دور نخواهد ماند.
چنان که آثار این پژوهش بیتردید در دهها گاهشماری بحث شده بهویژه در خوانشِ گاهشماریهای قدیم و جدید ایرانی (گفتار شانزدهم) و گاهشماریهای کهن عربی (گفتار دوم) مشهود است. همچنین در آخرین گفتار فصل سوم کتاب، تحقیق گستردهای در مورد گاهشماری هجری – اسلامی (اعم از گاهشماری هجری قمری و گاهشماری هجری شمسی) و پژوهش در بازشناسی مبدأ هجرت انجام شده که ما حصل آن نتایج جدیدی است که برخی از آنها مبتنی بر اثبات فرضیة اصلی این کتاب است.
همچنین در این پژوهش بررسی شده است که ماه آغازین سال قمری در میان اعراب پیش و مقارن با اسلام، محرم بوده یا رمضان؟ و مؤیدات فراوانی به دست آوردهایم که برخلاف دیدگاه مشهور، ماه رمضان ماه آغازین سال بوده است. و این احتمال وجود دارد که ماه محرم، از دوران خلیفه دوم، به عنوان ماه نخستین، قرار گرفته باشد.
به موضوع اصلی کتاب برگردیم، آیا در بررسی مسئله نسیء، صرفاً رویکرد تاریخی و تفسیری داشتهاید یا این موضوع را از زوایایی دیگری نیز به بحث و بررسی گذاشتهاید؟
ما در فصل چهارم کتاب، حقیقتِ «نسیء» را از منظرهای تاریخی، تقویمی و نجومی مورد بررسی قرار دادایم. و در ضمن هشت گفتار، این بحث را سامان دادهایم: 1. شأن نزول 2. قرءات مختلف نسیء 3. معناشناسی نسیء 4. بدعتگذاران و متولیان نسیء 5. علت و فلسفه جهل و پیدایش نسیء 6. مکانیسم کیفیت اجرای نسیء 7. اثبات فرضیة «نسیء به مثابة کبیسه» 8. فلسفه و علت تحریم نسیء در اسلام.
در چهار گفتار پایانی، پس از بازخوانی و بازشناسی دهها روایت و سند تاریخی و بررسی و تحقیق در صدها تحلیل و استدلال، تلاش شده است تا حقیقتِ نسیء به مخاطب شناسانده شود. ماحصل این مباحثِ استدلالی را میتوان در نکات زیر تجمیع نمود:
نکته یکم: «نسیء»، در میان عرب، چنانکه از روایتهای مجاهد، ابومالک، ابوعلی، ایاس بن معاویه، ابوعبیده قابل استفاده است و بنا بر دیدگاه مفسّرانی چون قرطبی، فخر رازی، حسینی، دروزه، ابن عاشور و نیشابوری، و به صراحت اقوال مورخان و دانشمندانِ اخترشناسی چون ابومعشر بلخی، أزرقی، مسعودی، مرزوقی، ابوریحان بیرونی، ابن اجدابی، سهیلی، مقریزی، مجلسی و...، به مثابه کبیسهگیری در میان اقول و ملل دیگر بوده است.
نکته دوم: اینکه از بین معانی مختلف ذکر شده برای «نسیء»، معنای کبیسه را ترجیح دادیم لزوماً به معنای نفی دیدگاههای دیگر در مورد نسیء نیست چراکه احتمال دارد نسیء در ابتدای امر، برای موازنه ماههای قمری با فصول، وضع شده باشد امّا در ادامه از آن برای اغراض تجاری، جنگی و خونخواهی و... بهره برده باشند. شاید به همین جهت باشد که اقدام خودسرانه به انجام نسیء باطل بود [و افرادی را متولی نسیء میکردند] و حکمت دیگری که اقدام خودسرانه به انجام نسیء را باطل میکرد، جلوگیری و ممانعت از جرأت پیدا کردن مردم برای کوچک شمردن قانون حرمت ماهها و بازیچه قرار دادن آن بود.
ضمن اینکه گفتهایم، معانی مختلف ذکر شده برای «نسیء» قابل جمع هستند. و انتخاب «کبیسه» به عنوان معنای مرجّح به جهت مؤیّدات علمی و استنادات تاریخی است.
نکته سوم: عرب که در دوران جاهلیت از ماههای قمری استفاده میکرد با مسأله گردش ماههای قمری در فصلهای مختلف مواجه بود و تأثیر این مسئله را در معاش و تجارت و دیگر شئون زندگی خود میدید، در عین حال، به جهت ارتباطات گستردة تجاری و دینی با سایر اقوام و ملل با مسأله کبیسهگیری آشنا شدند و از آن استفاده کردند؛ آنها به تقلید از برخی اقوام و پیروان ادیان، نام عمل خود را «نسیء» گذاشتند. امّا گزارشهای تاریخی از روش انجام نسیء توسط آنها و مکانیسم دورهای آن، بسیار مشوّش و آشفته است. بهگونهای که هیچ مستند کاملی که توانسته باشد، به صورت دقیق، روش کبیسهگیری آنها را توضیح دهد، موجود نیست. که این مسئله به جهت ضعف دانش نجوم و عدم تسلط بر محاسبات دقیق تقویمی و ریاضی در میان بزرگان و متولیان عرب آن زمان یا راویان و مورخان آن دوران بوده است.
یعنی امکان ترسیم چگونگی اجرای نسیء در آن زمان وجود ندارد یا اینکه روایتها و مستنداتی در این باره موجود است اما منقح و روشن نیستند؟
از مجموع صدها مستند و دیدگاههای که در این کتاب ذکر شده است و مورد نقد و بررسی قرار گرفتند، میتوان مواردی را به عنوان مکانیسم اجرای «نسیء» در دوران جاهلیت بر شمرد، که عبارتند از:
- «نسیء»، عبارت است از افزودن 12 ماه کبیسه بر ماهها و سالهای قمری، در یک دورة 24 ساله؛
- «نسیء»، عبارت است از افزودن 9 ماه کبیسه بر ماهها و سالهای قمری، در یک دورة 24 ساله؛
- «نسیء»، عبارت است از افزودن 11 ماه کبیسه بر ماهها و سالهای قمری، در یک دورة 33 ساله؛ (البته در این دیدگاه، روش محاسبة دورة 33 ساله به سه صورت متفاوت نقل شده است)
- «نسیء»، عبارت است از افزودن 12 ماه کبیسه بر ماهها و سالهای قمری، در یک دورة 36 ساله
- «نسیء»، عبارت است از افزودن 9 ماه کبیسه بر ماهها و سالهای قمری، در یک دورة 19 ساله
- «نسیء»، عبارت از گرداندن هر سالة ماه ذوالحجّه در جای ماههای دیگر است. که نتیجة آن شکلگیری یک دورة 12 ساله برای «نسیء» میباشد.
البته چنان که تذکر داده شد، تلاش برای پی بردن به مکانیسم انجام نسیء در میان عرب دوران جاهلیت، لزوماً به معنای وجود یک مکانیسم درست محاسباتی نیست بلکه چهبسا بر اساس آگاهیهای حداقلی (فیالجمله) و شناخت ناکافی عرب آن روزگار، روشی غلط و ناصحیح برای موازنه میان ماههای قمری با سال شمسی، بهکار بسته باشند.
اشاره داشتید که در مورد فلسفه جعل و پیدایش نسیء در میان عرب دوران جاهلیت نیز بحث شده است، در این باره نیز توضیح دهید.
بله، در گفتار پنجم، فلسفه و علت جعل و پیدایش نسیء به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است و پس از بحث و بررسی در اقوال و دیدگاههای مختلف، سه دیدگاه شاخص را در این باره تجمیع نموده و گفتهایم که علت و چراییِ پیدایش نسیء ممکن است ریشه در یکی از این سه دیدگاه داشته باشد:
دیدگاه اول: خصلت و خوی جنگاوری و غارتگری عرب؛
دیدگاه دوم: تأمین معاش از طریق جنگ و غارت؛
دیدگاه سوم: کبیسهگیری برای تثبیت ماه ذوالحجه در فصل اعتدال جوّی و در نتیجه تسهیل رفت و آمد زائران کعبه و ثباتبخشی، توسعه و رونق امر تجارت.
و در این پژوهش ما بر این باوریم که:
میتوان جعل نسیء را برآیند یک عامل یا علت ندانست بلکه آنرا محصول علل و عوامل متعددی دانست. به عبارت دیگر، در اینکه هر جعل و اعتباری تابع نیاز و در جهت تامین هدفی باشد، تردیدی نیست، امّا در بحث حاضر ضرورتی برای انتخاب و تعیین یکی از این سه دیدگاه به عنوان علت یا غایت اصلیِ جعل نسیء وجود ندارد؛ بلکه چه بسا هر سه دیدگاه در کنار هم، یا در برههای از زمان یکی و در دورههای بعد، دیدگاههای دیگر نیز به عنوان نیاز و غرض به آن افزوده شده باشند. و مانعی از وجود همزمان هر سه علت و غرض نیز وجود ندارد. چنانکه این امکان نیز متصور است که در توافق و قرارداد صورت گرفته، هر گروهی با غرض و هدف خاص خود و در نتیجه وجود همزمان اغراض متفاوت، آنرا پذیرفته باشند.
ولی در مجموع، به نظر میرسد که عقلانیترین وجه و عقلاییترین تفسیر از جعل نسیء، یعنی جعل آن به قصد کبیسهگیری و تثبیت ماههای قمری در اوقات فصلی، را میتوان به عنوان عاملِ نخستین و ابتداییِ جعل و وضع آن دانست، که در ادامه نیز اغراض و علل دیگری بر آن افزوده شدهاند.
اگر بپذیریم که نسیء یک عمل عقلاییِ تابع نیاز مردم آن دوران بوده، آن وقت علت تحریم این عمل عقلایی در اسلام (آن هم با تعبیر فزونی در کفر بودن) چه بوده است؟
همچنان که در آغاز گفتوگو به دشواریهای این پژوهش اشاره شد، یکی از آن موارد، پاسخ به همین سؤال و اشکال بود. و در گفتار هشتم که آخرین گفتار فصل چهارم کتاب است، فلسفة و علت تحریم نسیء و چرایی ابطال آن را مورد بحث قرار دادیم و در مجموع میتوان فلسفة تحریم و علت بطان نسیء در اسلام را در احتمالات زیر جستجو کرد:
یک: تعلّق یافتن احکام دینی بر اوقات و زمانهای غیر واقعیِ به دست آمده از نسیء
دو: ترجیح و تقدّم مسائل مادی و امور تجاری و اقتصادی بر امور دینی و مناسک عبادی
سه: اقتضای مقابله و مبارزه با اصول و آیینهای مشرکان در آغاز ظهور اسلام
چهار: انحصار محاسبة اوقات و زمانها در متولیان «نسیء» (که لازمه آن تعلیق احکام بر اوقات جعلی بود)
پنج: سوءاستفاده از نسیء (که در ابتدای امر، برای موازنة ماههای قمری با اوقات ثابت فصول و سال شمسی وضع شده بود امّا در ادامه مردم از آن برای اغراض جنگی و خونخواهی و... بهره میبردند.
شش: در راستای تمدنسازی و امتسازی
و ...
ضمن تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید، اگر در پایان نکتهای مانده بفرمایید.
بنده هم از فرصتی که مهیا کردید تشکر می کنم و در پایان یادآور میشوم که در طول ده سال گذشته که غالب ایام فراغت و تعطیلی دروس حوزه و دانشگاه را صرف پژوهش و نگارش این کتاب نمودهام، اساتید، دوستان و عزیزان زیادی نگارنده را مورد لطف، عنایت، همراهی و همفکری خود قرار دادهاند که جا دارد از همة این بزرگواران تشکر نمایم. اما بیش و پیش از همه بر خود فرض و لازم میدانم از بذل توجه و حُسن اعتماد یادگار دانشمند امام، حضرت آیتالله سیدحسن خمینی که علیرغم همة دغدغههای فکری و مشغولیتهای علمی و عملی، همواره با شکیباییِ مثالزدنی، مربی، حامی و هدایتگر مسیر بودهاند، کمال تشکر و امتنان را داشته باشم. بیتردید اگر نبود حمایتها و هدایتهای بیدریغ ایشان که از ایدهپردازی، ساختارسازی و سازماندهی پژوهش گرفته تا حل بسیاری از غوامض منطوقی و مفهومی کلمات بزرگان، و باز کردن گرههای کور میانِ راه و محاسبات دقیق ریاضی و... قدم به قدم همراه و حامی نگارنده بودند، این پژوهش هرگز با چنین سرانجامی نمیرسید. از خدای سبحان برای ایشان که بقیةالسلف صالحان است، آرزوی طول عمر با عزت و توأم با صحت، سلامت و عافیت مسئلت دارم.
و امیدوارم که این کتاب بتواند پرده از غبار نسیان نسبت به این موضوع مهم تاریخ صدر اسلام بردارد و دریچهای نو فرا روی پژوهشگران و اهل فن بگشاید.
[1]. پژوهشنامة متین، دورة 13، شماره 52، پاییز 1390، ص63-80 .