پایگاه خبری جماران: زهرا مهدوی مزینانی، دکتری فقه و مبانی حقوق اسلامی و اندیشه امام خمینی از پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی است. تدریس اصول، قواعد فقه و دیگر دروس مرتبط با این رشته در دانشگاههای پیام نور، علامه طباطبایی و دانشکده اصول الدین را در کارنامه داشته و هم اکنون در دانشکده اصول الدین فعالیت دارد.
وی حافظ کل قرآن کریم و مربی حفظ قرآن در دارالقرآن اروپا است.
رساله دکتری زهرا مزینانی با موضوع «نقش عسر و حرج در روابط زوجین با تاکید بر نظریات حضرت امام» بوده که به تصریح لزوم غربالگری، حکم طلاق زوجین، حق حضانت و پرداخت نفقه زن میپردازد.
همزمان با ایام سالروز ولادت حضرت زهرا(س) و زادروز امام خمینی، و نیز در آستانه دهه فجر و روزهای بازگشت رهبر کبیر انقلاب اسلامی به میهن، با دکتر مهدوی مزینانی در خصوص دیدگاههای امام در این خصوص گفت و گو کرده ایم.
مشروح این گفت و گو در پی می آید:
خانم دکتر! با توجه به موضوع رساله دکتری تان، این سوال مطرح می شود که بر اساس قوانین و ضوابط موجود آیا مرد هر وقت که بخواهد میتواند زن را طلاق بدهد؟
خانواده اصلیترین رکن هر جامعهای است و بدون شک این خانوادهها هستند که عناصر سازنده اجتماع را تشکیل میدهند. اگر میخواهیم جامعه سالمی را تجربه کنیم باید خانوادههای سالمی را داشته باشیم، چون خانواده بچهها را تربیت و اجتماع را شکل میدهد. نهاد خانواده مهمترین نهاد اجتماعی است و این مقدور نیست مگر با همیاری زوجها که در این باب قرآن کریم میفرماید: «و عاشروهن بالمعروف» یعنی اینکه با خیر، خوبی و نیکی با یکدیگر معاشرت داشته باشید. قانونگذار از همین حرف قرآن تبعیت کرده است و بر اساس آن زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگر هستند. در جای دیگری بیان میکند که زوجین باید در تشدید مبانی خانواده و تربیت اولاد خودشان با یکدیگر معاضدت کنند.
اما گاهی اختلاف سلیقهها به اختلاف خانوادگی منجر میشود به طوری که ادامه زندگی برای زوجین غیر قابل تحمل و تصمیم به ترک زندگی خانوادگی میگیرند. آن چیزی که در روایات بیان شده و اساس و پایه اسلام است، قاعده «الطلاق بید من اخذ بالساق» است که بیان میکند طلاق فقط به دست مرد صورت میگیرد. یعنی حق طلاق در دستان مرد است و زن هیچ نقشی در ابتدا ندارد. پس مرد هر وقت بخواهد میتواند زن را طلاق دهد. البته در مورد این که میگوییم «هر وقت»، مرد بدون دلیل قادر به طلاق زن نیست و باید برای این کار دلیلی داشته باشد. اما در وهله اول با این واقعیت مواجه میشویم که زنان چنین حقی ندارند مگر در موارد استثنایی که از جمله آن میتوان به عسر و حرج، عدم پرداخت نفقه و مفقودالاثر شدن زوج اشاره کرد. ما میگوییم طلاق حق شرعی مرد است، اما به شرطی که در روابط با زن جریان طبیعی خودش را طی کند.
اگر مردی به ناروا حقوق زن را رعایت نکند یا از اختیارات خود سوءاستفاده کند، تکلیف چیست؟
اینجا زن میتواند از محکمه درخواست طلاق کند و با توجه به یک سری شرایط حاکم میتواند علیرغم میل شوهر، زن را طلاق دهد.
حاکم در مرحله اول مرد را به رعایت حقوق زن امر میکند
یعنی چه؟
یعنی حاکم در مرحله اول مرد را به رعایت حقوق زن امر میکند و اگر موثر نبود در مرحله دوم مرد را وادار به طلاق زن میکند و گرنه خودش زن را طلاق میدهد که به آن طلاق قضایی میگویند. در ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی به صراحت این مطلب بیان شده است در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد، وی میتواند با مراجعه به حاکم شرع تقاضای طلاق کند. در تبصره این ماده مواردی برای عسر و حرج ذکر شده است. مثل:
ترک زندگی خانوادگی توسط زوج حداقل به مدت ۶ ماه که ما روی آن حرف زیاد داریم
اعتیاد زوج به یکی از مواد مخدر و یا ابتلا به مشروبات الکلی
محکومیت قتل زوج به حبس ۵ سال یا بیشتر
ضرب و شتم یا سوء رفتار مستمر زوج
ابتلا به بیماری صعبالعلاج روانی یا هر عارضه صعبالعلاجی دیگری که زندگی مشترک را مختل کند
اما یک سری از حقوقدانها موارد دیگری به مصادیق عسر و حرج اضافه کردهاند، مانند:
خودداری مرد از نزدیکی با زن
عدم پرداخت حقوق واجده دیگر
غیر ممکن بودن الزام شوهر به پرداخت نفقه، وظایف زناشویی و سوءمعاشرت
اختیار همسر دیگر
غیرقابل تحمل ساختن ادامه زندگی مشترک
یکی از قواعد فقهی که میتوانیم از آن استفاده کنیم قاعده نفی عسر و حرج است. بر اساس این قاعده هرگاه شرایط مکانی یا زمانی و شرایط خاص مکلف، انجام تکالیف شرعی توام با سختی و مشقت باشد، این تکالیف از دوش مکلف ساقط میشود تا موجب مشقت وی نباشد.
این قاعده در مسائل و موضوعات گوناگونی کاربرد دارد. حتی در بحث عبادات خیلی با این قاعده مواجه هستیم. مثال بارز آن وضوی حرجی است. وقتی دست شما بریدگی یا زخمی دارد که آب برای آن مضر است و گرفتن وضو در این شرایط برای شما ضرر دارد خیلی راحت از وضوی جبیره یا تیمم میتوان استفاده کرد.
حال به کاربرد این قاعده در بحث روابط بین زوجین میپردازیم. من سعی کردم رویکرد امام را در این مساله پیدا کنم؛
فرمایشات امام که بیش از سی سال از وجود پربرکت ایشان بیبهره هستیم، به اندازهای زیبا و روشنفکرانه بوده است که امروز هم میتواند راهگشای بسیاری از مسائل باشد. وقتی از ایشان استفتاء میشود، «تکلیف زنی که همسرش به مدت ۵ سال به مسافرت رفته و هنوز برنگشته و حتی تلاش بستگان برای جستجو از او بیثمر مانده است{چه باید کند؟»، ایشان معتقدند، «در صورتی که نفقه زوج داده میشود باید صبر کند و طلاقش صحیح نیست. اما در صورت ندادن نفقه میتواند به حاکم شرع مراجعه کند و پس از جستجو تا ۴ سال از زمان رجوع و پیدا نشدن شوهر، حاکم شرع یا مامور از طرف او زن را طلاق دهد».
طلاق قبل از ۴ سال باطل است، حتی اگر از پیدا شدن شوهر مأیوس شوند. در نظرات فقها وقتی یک زوج غایب میشود باید ۴ سال از زمان غیبت آن بگذرد و پس از آن زن میتواند به حاکم مراجعه کرده و طلاق قضایی بگیرد. اما امام این ۴ سال را تخصیص زدهاند و گفتهاند اگر نفقه زوج داده میشود باید صبر کنید و اگر نفقه داده نمیشود میتوان به حاکم شرع مراجعه کرد. در این مورد می توانید دیدگاه روشنفکرانه ایشان را ببینید.
اگر نفقه زن پرداخت نشود یا زن در معرض گناه قرار بگیرد میتواند طلاق بگیرد
آیا ۴ سال موضوعیت دارد یا زن میتواند به سبب عسر و حرج قبل از 4 سال طلاق بگیرد؟
ایشان میفرمایند، در صورتی که زوجه برای نداشتن شوهر در حرج است به طوری که در صبر کردن معرضیت فساد است یعنی امکان ارتکاب به فساد وجود داشته باشد قبل از گذشت ۴ سال میتواند طلاق دهد. اگر نفقه زن پرداخت نشود یا زن در معرض گناه قرار بگیرد، میتواند قبل از ۴ سال به محاکم قضایی مراجعه کند و دادخواست طلاق بگیرد.
در واقع امام با این شرایط جواز طلاق زوجه را به حاکم شرع دادهاند. اما وقتی فتوای دیگر فقها را بررسی کنید مشاهده خواهید کرد نه تنها گذشت ۴ سال را الزامی میدانند بلکه در مواردی مانند کراهت شبیه زوج از زوجه یا عقیم بودن یا ناتوانی جنسی زوج و نیز اختیار همسر دیگر که قانون به آن حکم میدهد، جواز طلاق را ندادهاند.
آیا رویه قضایی واحدی وجود دارد؟ نفی عسر و حرج چه میگوید و تا چه اندازه میتوان از ظرفیت این قاعده استفاده کرد؟
دو مورد دیگری که با آنها خیلی مواجه شدهام بحث سقط جنین و حق حضانت بود. خیلی جالب است که در هر دوی این موارد حضرت امام با اینکه بیش از سی سال از وجود ایشان بیبهره هستیم، فتاوایی دادهاند که شاید هنوز فصلالخطاب همه فقهای جدید باشد. فقهایی که با برخی از مسائل مخالفت میکنند. علت اینکه به این موضوع پرداختهایم این است که نکاح برزخ عبادات و معاملات است و اهمیت بسیار گستردهای دارد.
این شبهه وارد میشود که اگر یک طلاق قضایی صورت بگیرد اما مرجع تقلید آن را نپذیرد، طلاق از لحاظ شرعی چه حکمی دارد؟
اگر غیرشرعی باشد، بعد از آن شبهه زنا و حتی فرزند متولد از زنا به وجود میآید. در این مقاله بررسی خواهیم کرد که این طلاقها شرعی هستند یا غیرشرعی؟ و تکلیف چیست؟ چون نکاح بحث بسیار مهمی است و اگر این طلاق از منظر شرعی صحیح نباشد، شبهه عدم خروج زن از علقه زوجیت قبلی باقی میماند و به تبع آن ازدواج دچار مشکل میشود و تبعات خطرناکی مانند تولد فرزند نامشروع را به دنبال خواهد داشت.
من تمام این مسائل را که بررسی کردم، به نتایجی رسیدم که احساس میکنم گفتن آنها خالی از لطف نباشد؛
فصل اول تعاریف و سپس موارد قانونی بیان شد اما در یک فصل به صورت مجزا سعی کردم از هر کدام از مواردی که در تبصره ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی آمده، چند نمونه از رویههای قضایی را بیان کنم و به دستهبندی حرج بپردازم که این حرج چه نوع حرجی بوده است؟
ما یک دستهبندی در مورد حرج داریم: حرج نوعی و شخصی
آیا منظور از حرج، حرجی است که نوع مردم در برخورد با آن، با مشکل مواجه هستند یا حرج باید شخصی باشد؟
به عنوان مثال شاید دود سیگار شخصا برای من حرج حساب شود چون در خانوادهای هستم که هیچکدام از اطرافیانم سیگار نمیکشند. اما در خانوادهای هم اعضای آن در این فضا بزرگ شدهاند و سیگار به عنوان یک تفنن در مهمانیهایشان وجود داشته است یا اینکه حتی در معرض اعتیاد قرار داشتهاند، بنابراین به بوی سیگار عادت کردهاند و مشکلی با این قضیه ندارند. یا مثلا من شخصا میگرن دارم و وقتی بوی سیگار به مشامم میرسد سردردی بدی میگیرم. این نوع حرج، حرج شخصی محسوب میشود. در حرج نوعی همه با مشکل مواجه خواهند شد.
یادمان باشد قاعده لاحرج یا همان نفی حرج در مقام امتنان خداوند به بندهها است یعنی خداوند بر ما منت گذاشته چون اگر قرار بود همه احکام همان احکام اولیه باشند و هیچ استثنایی برای آنها وجود نداشته باشد ما با مشکل روبرو میشدیم.
فتوای حضرت امام برایم خیلی جالب بود؛ در سرمای شدید جایی که خوف از ضرر و حرج دارید و میترسید آب به شما آسیب برساند میتوانید روی کفش مسح پا بکشید. با توجه به اینکه بسیاری از مراجع مانند حضرات آیات میرزا حسن بجنوردی، سید محمد بجنوردی،سید محمد حکیم و حتی آیتالله العظمی مکارم شیرازی همه معتقد به حرج شخصی هستند. بر همین اساس بسیاری از مسائل برای بعضی از خانمها حرج محسوب شده، در صورتی که ممکن است برای دیگران حرج نباشد. در این تحقیق دو مساله خیلی قابل توجه بود. یکی مساله سقط جنین و یکی هم مساله حضانت است.
آیا زوجه میتواند با اثبات به عسر و حرج خود به جهت نفقه یا نیاز جنسی در مورد زوجهای مفقودالاثر، درخواست طلاق پیش از انقضای ۴ سال از حاکم شرع داشته باشند؟
بعضی از فقها با استناد به قاعده لاحرج و جریان آن در احکام عدمی احکام طلاق را پذیرفتهاند. احکام به دو نوع عدمی و وجودی تقسیم میشوند. احکام وجودی یعنی احکامی هستند و ما از آنها استفاده میکنیم. بهترین مثال وجود حکم طلاق برای مرد و عدم وجود حکم طلاق برای زن است.
ما به این نتیجه رسیدیم که لاحرج در احکام عدمی هم جاری میشود چون از عدم طلاق برای زن حرج حاصل خواهد شد. پس باید گفت در شرایطی با توجه به عسر و حرج این حق به زن میرسد و اگر نباشد عدم آن باعث عسر و حرج برای زن میشود. پس برخی از فقها با استناد به قاعده لاحرج و جریان آن در احکام عدمی جریان طلاق قبل از انقضای ۴ سال را جایز میدانند و دیگر فقها معتقدند که زوجه حتما باید ۴ سال صبر کند. شورای عالی قضایی با توجه به فتوای حضرت امام طی بخشنامهای طلاق زوجه غایب مفقودالاثر را بر فرض عسر و حرج قبل از انقضای ۴ سال جایز دانسته است.
از موارد قابل بحث تطبیق قاعده حرج در احکام خانواده، جواز سقط جنین به درخواست زوجه با استناد به عسر و حرج وی در زمان آینده است. در مواردی که مادر در زمان حال هیچگونه عسر و حرجی ندارد، اما به دلایلی چون خطرناک بودن ادامه بارداری برای وی یا مشقات ناشی از نگهداری جنین ناقصالخلقه که نقص وی با آزمایشات پزشکی قابل پیشبینی است و این باعث عسر و حرج وی در زمان آینده میشود، میخواهیم ببینیم مجوز سقط جنین را دارد یا نه.
فقها در جریان قاعده عسر و حرج در حرجهای فعلی و عدم جریان آن در حرجهای گذشته اتفاق نظر دارند. اگر حرج فعلی است و شخص الان در سختی قرار گرفته باشد حرفی نیست و لاحرج اجرا میشود.
آیا میتوان حرجی را که گذشته و در زمان خود اجرا نشده در زمان آینده داشته باشیم؟
به عنوان مثال من الان باردار هستم و با آزمایشات ثابت شده در آینده به مشکل برمیخورم؛ یعنی جنین ناقصالخلقه متولد خواهد شد. بچه ناقصالخلقهای که نگهداری آن برای من مادر موجب حرج است چون دست و پا ندارد و خودم باید کارهای او را انجام بدهم.
جریان این قاعده در حرجهای عادی کمی محل اختلاف نظر است. خیلیها معتقد بودند با حرج استقبالی نمیتوان حکم فعلی را برداشت و فعلیت حرج در زمان حاضر شرط است. با این رویکرد سقط جنین جایز نیست. اما بسیاری از عزیزان معتقدند برای رفع حرجهای استقبالی قطعی و قریبالوقوع میتوان به قاعده نفی عسر و حرج استناد کرد یعنی من قطعا میدانم و با علم پزشکی ثابت شده است که این حرج اتفاق میافتد و ۴ یا ۵ ماه دیگر باید با این حرج دست و پنجه نرم کنم.
بنابراین، اگر بقای جنین موجب عسر و حرج شدید والدین یا خطر جانی مادر باشد. ضمن اینکه عمومیت حکم حرمت سقط جنین به قوت خودش باقی است، در موارد خاص به واسطه عسر و حرج حکم حرمت به جواز تبدیل میشود. این حکم که صرفا در موارد خاص ساری و جاری است، در فقه شیعه مبتنی بر ضرورت اجتماعی و عسر و حرج و تنها قبل از ولوج روح جاری است. بعد از ولوج روح و زنده شدن جنین و دمیده شدن روح، جنین مانند سایر انسانها است و مشقت حرج مادر هر چقدر هم که زیاد باشد قابل قیاس با زندگی جنین نیست که رفع مشقت کرد یا آن را بر جان جنین ترجیح داد.
اگر سقط جنین صورت بگیرد باید دیه آن پرداخته شود
بدیهی است که بر مبنای قواعد اصولی چنانچه سقط جنین بعد از دمیده شدن روح و وجود او برای مادر ضرر جانی داشته باشد، فقط یک راه حل برای سقط جنین وجود دارد و آن این است که زنده ماندن جنین محل تردید بوده و ضرر جانی مادر در میان باشد.
من در اینجا به فتوای حضرت امام اشاره میکنم. بحث در این است که اجازه برای سقط جنین به خاطر شرایطی مثل ضرر و یا حرج فقط قبل از ولوج روح ممکن است. البته خیلیها معتقدند که اگر سقط جنین صورت بگیرد باید دیه آن پرداخته شود که در آن شکی نیست. اما تاکید ما بحث حرج است. اینکه نگهداری جنین ضرری ندارد اما این جنین ناقصالخلقه است و وقتی به دنیا بیاید نگهداری او برای مادر و اطرافیان سخت بوده و حرج دارد.
مساله بعدی حضانت است. بر اساس قانون اولیه، حضانت دختر تا ۷ سالگی و حضانت پسر تا ۲ سالگی با مادر است. بعد از آن با توجه به شرایط زمان و تقاضاهایی که مطرح شد، قانون حضانت مورد بازنگری قرار گرفت و حق حضانت تا ۷ سالگی هم به پدر و هم به مادر داده شده است.
از دیگر موارد تطبیق قاعده لاحرج در روابط زوجین میتوان به سلب حضانت پدر در صورتی که اعمال حضانت نسبت به فرزند با عسر و حرج مادر توام است، اشاره کرد. این در حالی است که بعضی از فقها قاعده لاحرج را در حقوق دیگران جاری نمیدانند و میگویند قاعده لاحرج در مورد حقوق خود شخص است. اما خیلی از آنها با این نظر موافق هستند که قاعده لاحرج در حقوق دیگران هم جاری است. اگر این باعث تضعیف حق شود و شخص به حرج بیفتاد میتواند از این قاعده استفاده کند. اگر حق حضانت پدر باعث حرج و مشقت مادر شود، با کاربرد این قاعده میتوان گفت حق حضانت از پدر سلب میگردد و به مادر واگذار میشود. چون در صورتی که به سبب تعارض حق حضانت پدر و مادر با یکدیگر به هر دلیلی این اتفاق بیافتد، ما باید امر را بر حضانت یکی از والدین کنیم.
اینجا از یک سو به سبب عسر و حرج شدیدتر مادر در فراق فرزند و از سوی دیگر نقش و جایگاهی که مادر در تربیت فرزند یا در امور مربوط به حضانت طفل دارد واقعا میبینیم مصلحت کودک شاید در زندگی کردن با مادر بهتر تامین شود و بتوان حضانت را پس از ۷ سالگی نیز بر عهده مادر باقی بگذاریم.
این جا هم فتوای حضرت امام خیلی جالب است. وقتی از ایشان در مورد حضانت استفتاء کردند ایشان فرمودند، «اگر عمل به حقالحضانه مستلزم عسر و حرج فوقالعاده باشد مثل اینکه گرفتن فرزند از مادر بعد از دو سال و رد پدر باعث مشقت غیر قابل تحمل برای مادر میشود یا عمل به حقالحضانه باعث فساد و انحراف اخلاقی و تربیتی باشد و پدر را در معرض فساد قرار دهد».
در این دو صورت آیا باز حق حضانت ثابت است یا به علت حرج و فساد ساقط میشود؟
حضرت امام فرمودند، «در صورت دوم که کودک در معرض فساد دینی یا اخلاقی قرار میگیرد، پدر صلاحیت حضانت را مادامی که چنین هست، ندارد و در صورت مشقت غیر قابل تحمل برای مادر، پدر نباید فرزند را از مادر جدا کند. فتوای امام در اینجا فصلالخطاب است».
با توجه به فتاوای امام و حتی در سخنرانیهای ایشان چرا خانمها از حق خودشان که شرط ضمن عقد طلاق است استفاده نمیکنند؟
خانمها میتوانند برای خودشان شرط ضمن عقد بگذارند که اگر همسرشان زن دوم اختیار کرده است، ناتوان جنسی یا عقیم باشد و موارد از این قبیل را به عنوان شرط تعیین کند. ما در دفترچه نکاحیه ۱۲ شرط داریم که خیلی از این شرطها همین مطلب را بیان میکند. اما در مورد حق وکالت زن (چون وکالت در طلاق را به زن میدهند) هنوز در دفترچه نکاحیه نیامده است.
من طرفدار این هستم که باید این حق در دفترچه نکاحیه قید شود؛ چرا؟ چون اول زندگی همه چیز خوب و خوش است و هر کسی میخواهد زندگی را شروع کند بنای بر طلاق ندارد. البته ممکن است در آینده این اختلاف به وجود بیاید و واقعا شرایط عسر و حرج برای زن مهیا شود. اما اگر شما به پروندههای قضایی که نمونه آن را در فصل چهارم آوردهام مراجعه کنید میبینید اثبات عسر و حرج کار سختی است. به هر حال بسیاری از افراد عفت و حیا دارند و خیلی از حرفها را نمیتوانند عنوان کنند.
مشاوره قبل از ازدواج را اجباری کنیم
اگر مورد ضرب و شتم قرار گرفتند چطور اثبات کنند؟
باید به پزشکی قانونی بروند که بسیاری از خانم روی چنین کاری را ندارند. از طرف دیگر نمیخواهند زندگی خانوادگیشان به این راحتی از هم پاشیده شود. البته آنها باید از خدمات مشاوره استفاده کنند تا مورد آسیبشناسی قرار بگیرند همان طور که مشاوره قبل از ازدواج یک امر ضروری است. در واقع خودم به این مساله اعتقاد دارم و به آن عمل کردهام. به هر حال بچهها در محیطی هستند که خیلی چیزها را میدانند و در مقابل هم نمیدانند. بنابراین باید به آنها کمک کرد و مشاوره داد. به نظرم باید مشاوره قبل از ازدواج را اجباری کنیم.
بحث بر سر این است که زن نمیتواند خیلی از این موارد مانند عسر و حرج را اثبات کند یا بدتر از آن به خاطر اثبات عسر و حرج باید از حق مسلم خود که مهریه است چشمپوشی کند و بگوید مهرم حلال، جانم آزاد. وقتی این حرف را بزند یعنی به اندازهای در عسر و حرج شدید افتاده که حاضر شده است مهریه خود را ببخشد. بعد گفته میشود با این شرایط دادخواست طلاقش را میپذیریم.
حضرت امام معتقدند ما میتوانیم شرط ضمن عقد نکاح بگذاریم
چرا باید این طور باشد؟ چرا باید من زن از حق خودم بگذرم تا به حق دیگری که واقعا شایسته است برسم؟
حضرت امام معتقدند ما میتوانیم شرط ضمن عقد نکاح بگذاریم. از بررسی فقه حقوقی فتاوای موجود درباره عسر و حرج به این نتیجه رسیدیم که برخی از فقها به صراحت مواردی مثل عقیم بودن زوج را نمیپذیرند؛ چرا که معتقدند هدف از ازدواج بچهدار شدن نیست. هدف از ازدواج تشکیل زندگی و خانواده، رسیدن به مودت، آرامش و سکینهای است که خداوند به انسان سپرده است. درست است اما چه کسی از بچهدار شدن بدش میآید؟ هر زنی آرزوی مادر شدن دارد. چطور اگر مردی زنش عقیم باشد و باردار نشود، راحت میتواند طلاقش بدهد اما من زن نمیتوانم از این حقم استفاده کنم.
برخی از فقها به صراحت مواردی مانند عقیم بودن زوج، کراهت شدید زوجه از زوج و حتی ناتوانی جنسی زوج را به عنوان مصادیق عسر و حرج نپذیرفتند. اما معتقد هستند چنانچه این موارد به صورت شروط ضمنی عقد نکاح مطرح و با توافق زوجین پذیرفته شود، در صورت تخلف زوج از این شروط زوجه حق مراجعه به دادگاه برای درخواست طلاق را دارد. بنابراین وقتی شرایط ضمن عقد بگذاریم شبهه غیرشرعی بودن طلاق قضایی در این موارد برطرف میشود چون شرط ضمن عقد بوده و عمل به شرط شده است و دیگر غیرشرعی نیست.
نتیجه آخر هم این است که ملاک مصادیق عسر و حرج زوجه در اکثر موارد مندرج در تبصره ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی عسر و حرج نوعی بوده نه عسر و حرج شخصی اما برخی از موارد مانند اختلالات جنسی و روحی زوج، بداخلاقی، عادت به بیان فحشهای رکیک، ضرب و شتم زوجه و مواردی از این قبیل موجب حرج شخصی زوجه است که در برخی از موارد حرج روحی را نیز به دنبال دارد. در تمامی این موارد حرج فعلیت دارد نه اینکه بگوییم حرج در گذشته بوده یا استقبالی است.
از این رو آرای دادگاهها مبنی بر صدور حکم طلاق به موجب عسر و حرج زوجه در این موارد به جهت مخالفت صریح زوج با آیه ۱۹ سوره نساء است که میفرماید: «و عاشروهن بالمعروف». مذمت چنین افعالی از نظر عرف فاقد مسئولیت شرعی، قانونی و اخلاقی و پسندیده است از این اعمال جلوگیری شود. قاعده لاحرج یکی از قواعد پرکاربردی است که موجبات هموار کردن مسیر احکام فقهی را فراهم کرده و اگر ما بخواهیم از ظرفیتهای این قاعده استفاده کنیم واقعا میشود در مقام فتوا دستورات شرع را به برنامه سهل و آسان تبدیل کرد.
عنصر زمان و مکان در فقه مدخلیت دارد
این برنامهها قطعا مطابقت بیشتری با شریعت سهله و سمحه دارد چرا که این سختگیریهای نابجا موجب واکنش نامطلوب میشود و فقط انگیزه مخالفت با دستورات شرعی را تقویت میکند و حتی ممکن است افراد را به گناه و عصیان بکشاند. بنابراین پیشنهاد میشود محاکم قضایی توجه بیشتری به ظرفیتها و کارکردهای قاعده لاحرج در امور خانواده داشته باشند و از قضات زن در تشخیص عسر و حرج زوجه استفاده کنند. آموزش قضات در تبیین معانی عسر و حرج عامل بسیار مهمی در جلوگیری از تشتت آراء است. امیدواریم با توجه بیشتر به این قاعده و همچنین با ملاحظه عنصر زمان و مکان که مبتنی بر عرف است (از گفتار بسیار زیبای حضرت امام است که میفرمودند، «عنصر زمان و مکان در فقه مدخلیت دارد») از تفاوت رویههای قضایی و تشتت آراء جلوگیری شود تا موجبات به ثمر نشاندن اجتهاد پویا که قابلیت انطباق بر همه مکانها و زمانها را دارد، فراهم شود.
نکتهای را که باید درنظر بگیریم و من به آن اشاره کردم، در بسیاری از موارد که طلاق قضایی صورت میگیرد، زوجه حاضر است مهریهاش را ببخشد تا طلاق بگیرد و این نوعی تضییع حقوق زن است که باید مورد توجه قرار گیرد چون کانون خانواده از قداست ویژهای برخوردار است و نباید به راحتی از هم پاشیده شود. اما وقتی راهی جز طلاق نیست، نباید این طلاق با تضییع حقوق زن صورت بگیرد. در اکثر موارد ما شاهد تضییع حقوق زنان هستیم. بهتر است به این مسائل بیشتر توجه شود.
اگر مرد به مدت ۶ ماه نفقه ندهند زن میتواند درخواست طلاق بدهد
آخرین نکته این که در مواردی مثل ترک انفاق از سوی زوجه و حتی غیبت زوج از نظر بنده قانون نیازمند بازنگری است. قانون مدنی ترک انفاق را یکی از سببهای عسر و حرج ندانسته و آن را یک سبب مستقل میداند. اینکه اگر به مدت ۶ ماه نفقه ندهند زن میتواند درخواست طلاق داشته باشد. به نظر حقیر ترک انفاق به مدت کمتر از ۶ ماه آن هم خودش مصداق عسر و حرج است. در شرایط اقتصادی الان حتی یک هفته عدم پرداخت نفقه هم زنی را که درآمدی ندارد با سختی مواجه میکند.
در صورتی که زن درآمد نداشته باشد حتی ترک انفاق به مدت کمتر از ۱ ماه هم موجب عسرت زن میشود. در هیچ یک از موارد قانونی ۱۱۱۱، ۱۱۱۹ و ۱۱۲۰ قانون مدنی مدت زمان خاصی برای ترک انفاق در نظر گرفته نشده که شایسته است با محدود شدن زمان عدم پرداخت نفقه از یک سو از عسر و حرج زن جلوگیری گردد و از سوی دیگر راه سوءاستفاده احتمالی زوج نیز بسته شود.
در مورد غیبت زوج هم به نظر میرسد با توجه به مبنای فقهی میشود ماده ۱۰۲۹ قانون مدنی را اصلاح کرد تا از حیث قانونی به زوجه مفقودالاثر تحت شرایطی امکان استفاده از قابلیت عسر و حرج داده شود. میتوان یک تبصره به این قانون اضافه کرد تا در صورتی که زوجه در غیبت زوج در حرج باشد، به نحوی که در صورت صبر کردن در معرض فساد قرار بگیرد، حاکمی که ناامید از یافتن زوج است، میتواند پیش از انقضای مدت ۴ سال زوجه را طلاق دهد. فتوای امام خمینی نیز موید این مطلب است.
اضافه کردن شروطی به شرایط ضمن عقد نکاح مثل تضمین پرداخت نفقه از سوی ولی زوج یا بیتالمال از طرفی موجب تحکیم خانواده و از سوی دیگر سبب مراجعات کمتر به محاکم قضایی میشود.
چندین سال پیش امام خمینی فتوایی میدهند که امروز کاربرد آن معلوم میشود
آیا میشود رویکرد امام را در مسائل امروز هم تطبیق داد؟
ما تاریخ فتوا را نداریم، فقط میدانیم ایشان در سال ۶۸ به رحمت خدا رفتند اما شاید سال ۶۰ یا زودتر در مورد این فتوا از ایشان سوال کرده باشند. ما اگر سال ۶۰ را در نظر بگیریم ۴۰ سال پیش و اگر همان سال ۶۸ را هم در نظر بگیریم یعنی سی و چندین سال پیش ایشان فتوایی میدهند که امروز کاربرد آن معلوم میشود.
ایشان میگویند اگر مشخص شود که جنین این بیماری را دارد البته جنین آن زمان که مشخص نبوده و امروز با پیشرفت علم و با توجه به بحث غربالگری و آزمایشهایی که انجام میشود، ما میتوانیم به بیماریهایی که ممکن است جنین داشته باشد، دسترسی پیدا کنیم.
به تازگی با مطلبی در مورد بررسی حقوقی محدودیت و ممنوعیت غربالگری در طرح جوانی جمعیت و حمایت از خانواده مواجه شدم. ما همه معتقد هستیم که ایران با بحران جمعیت و بحران سالخوردگی مواجه است و در این شکی نیست و آن را میپذیریم. افرادی که این طرح را مطرح میکنند معتقد هستند غربالگری باعث کاهش جمعیت میشود و ما با سقط جنین بینهایت مواجه هستیم. در این هم حرفی نیست و آمار سقط جنین، آماری بسیار وحشتناکی است. البته آماری که ارائه میشود، قانونی بوده و ما از آمار غیرقانونی و زیرزمینی خبر نداریم.
غربالگری باید تحت پوشش بیمه قرار بگیرد
پدر و مادر با علم به اینکه میخواهند بچه سالمی را به جامعه تحویل بدهند، از این غربالگری استفاده میکنند. اما آیا غربالگری امروز اجباری است؟
به نظر من اجباری نیست. با ممنوع شدن غربالگری بسیار مخالف هستم اما باید محدود شود. بیتعارف بگویم از این قبال خیلی از افراد نان میخورند. هزینهها هنگفت است و تا جایی که میدانم بیمه آنها را پوشش نمیدهد و بسیاری از افراد به بیمههای تکمیلی دسترسی ندارند. پس چه بهتر که این موارد زیر پوشش بیمه قرار بگیرد تا همه بتوانند از آن استفاده کنند. چه بسا افرادی داشتیم که به علت هزینههای بالا قادر به انجام غربالگری نبودند و با فرزند ناقصالخلقه مواجه شدند.
به چه نحوی میخواهیم جمعیت را زیاد کنیم؟
درست است که ما بحران جمعیت و سقط جنین غیرقانونی مواجه هستیم اما بحث من این است که به چه نحوی میخواهیم جمعیت را زیاد کنیم؟ اول باید راهکارهایی در این زمینه ارائه داد که افراد تشویق شوند مثل افزایش حق اولاد یا زایمان رایگان که در کشورهای دیگر وجود دارد. الان زایمان صد در صد رایگان در بیمارستانهای دولتی کشور هم وجود ندارد و مقدار هزینهای گرفته میشود. این امکان برای زایمانهای سزارین وجود ندارد.
متأاسفانه الان به خاطر شرایط جسمی که شاید آن هم نشأت گرفته از مضرات امواج باشد، توانایی خانمها در زایمان طبیعی کم شده است. بیمارستانها هزینه زایمان سزارین را تقبل نمیکنند و هزینه هنگفت میگیرند. افرادی که بیمارستانهای خصوصی را انتخاب میکنند توانایی مالی دارند یا از بیمه تکمیلی برخوردار هستند که بحثی در آن نیست اما چرا بیمارستان دولتی، زایمان سزارین را تحت پوشش قرار نمیدهند؟ مگر همه زایمانها طبیعی است؟ چرا باید فردی تا حد جان دادن برسد و بعد تشخیص بدهند باید عمل سزارین انجام شود؟ من مادرانی را دیدهام که چندین شبانهروز درد میکشیدند و تحمل میکنند آخر هم بچه به حالت طبیعی به دنیا نمیآید و مجبور به سزارین و پرداخت هزینه هنگفت میشوند.
هزینهها را کاهش دهیم و بعد افراد را به بارداری تشویق کنیم
ما هزینهها را کاهش دهیم و بعد افراد را به بارداری تشویق کنیم نه اینکه تمام هزینهها را خود خانواده پرداخت کند. بحث تربیت جدا است اما به نظر حقیر آنهایی که میگویند هزینه مسالهای نیست و تربیت مهم است میخواهند مسئولیت خود را سبک کنند. بزرگی میگفت بچهات را تربیت نکن خودت را تربیت کن. بچه از چه کسی یاد میگیرد؟ از پدر و مادر یاد میگیرد. من اگر آدم مذهبی هستم و دوست دارم فرزندم نمازخوان شود نباید به او بگویم نماز بخوان. باید خودم نماز بخوانم بچه نماز خواندن، مسجد رفتن و قرآن خواندن من را ببیند تا یاد بگیرد. نیازی نیست به او یاد بدهم. خودم را درست کنم بچه درست میشود. پس خودمان را تربیت کنیم، خودمان مودب باشیم و خودمان الفاظ رکیک به کار نبریم، بچههایمان از ما یاد میگیرند.
ما باید به این مساله توجه داشتیم باشیم علم آنقدر پیشرفت کرده است که زن در هفته ۱۳ تا ۱۸ بارداری میتواند از سلامت فرزند خود مطمئن شود. بهتر است این کار را انجام دهیم تا فرزند سالمی را به دنیا بیاوریم.
طبق نظر امام سقط جنین قبل از ولوج روح اشکال ندارد
امام فرمودند، «سقط جنین شرعا حرام است و در هیچ حالتی جایز نیست مگر اینکه که استمرار حاملگی برای حیات مادر خطرناک باشد. در این صورت سقط جنین قبل از ولوج روح اشکال ندارد اما بعد از آن جایز نیست حتی اگر ادامه حاملگی برای مادر خطرناک باشد. مگر اینکه استمرار بارداری حیات مادر و جنین هر دو را تهدید کند». یعنی ایشان گفتهاند بعد از ولوج روح اگر حیات مادر و جنین هر دو تهدید شود و نجات زندگی طفل دیگر مقدور نباشد در این صورت برای نجات زندگی مادر میتوان سقط جنین انجام داد.
البته این مستلزم شرایط خاص خودش است و باید ۳ پزشک زنان و زایمان آن را تایید کنند. یعنی این طور نیست که دستور یک پزشک و انجام آمینوسنتز سند باشد. وقتی این قانون تصویب شد که فکر کنم سال ۸۴ بود مقام معظم رهبری آن را تایید کردند. به این صورت که اگر ۳ پزشک تایید کنند نگهداری جنین موجب ضرر یا حرج برای مادر شود میتوان قبل از ولوج روح سقط جنین را انجام داد؛ البته باید دیه را پرداخت کرد. خیلی برای من جالب بود که حضرت امام در سی سال پیش به این نظر اشاره کردند که اگر بعد از ولوج روح، هر دو در معرض خطر باشند و ما نمیتوانیم جنین را نجات دهیم میتوان جنین را به خاطر نجات جان مادر، سقط کرد.
اسلام طالبانی میگوید زن باید در خانه بنشیند و فقط برای تمتع جنسی مرد آفریده شده است
به نظر شما امروز با ظهور مجدد اسلام طالبانی چگونه میتوان از دیدگاههای امام در حل مسائل کمک بگیریم؟
اسلام طالبانی میگوید زن باید در خانه بنشیند و فقط برای تمتع جنسی مرد آفریده شده است. این افکار از نظر ما به شدت منفور و متحجرانه است. اما اگر دیدگاه امام که عنصر زمان و مکان را در فقه مدخلیت میدهند، در نظر بگیریم، شاید یک زمانی ماندن زنها در خانه برای بزرگ کردن فرزند بهترین کار بود اما نه امروز که جامعه پیشرفت کرده است. اگر بحث کرونا را کنار بگذارید این همه مدرسه دخترانه داریم که نیاز به آموزش و تعلیم و تربیت دارند. مگر در این مدارس چه تعداد معلم مرد میتوانیم داشته باشیم؟! یا از آن طرف برای بیمار زن، چه تعداد دکتر مرد میتواند وجود داشته باشد؟! همین اسلام طالبانی میگوید مرد نباید به زن دست بزند. اگر پزشک زن تربیت نکنیم مجبور میشویم بیمار زن را به دست پزشک مرد بسپاریم. پس با همین دیدگاه اسلام طالبانی میتوان حرف خودشان را نقض کرد. من نیاز به پزشک و معلم زن دارم. میخواهید زنانتان همه بیسواد باشند؟ زن بیسواد نمیتواند مرد خوب تربیت کند.
زن اگر سواد میخواهد نیاز به معلم زن هست. فرض کنید شما میخواهید زنتان را کسی نبیند و با ماشین و پوشیه زده تردد کند، پس نیاز به راننده زن هم پیدا میکنید. در همه زمینهها همین طور است اگر ما میخواهیم مراودات زنها فقط با زنها باشد، نیاز به مناصب اجرایی از جنس زن داریم. از پزشک و معلم گرفته تا راننده و حتی فروشنده. به عنوان مثال خانمها برای خرید لباس زیر نیاز به فروشنده زن دارند تا به فروشنده مرد مراجعه نکنند.
با توجه به این قضیه میتوان حرف اسلام طالبانی را در نطفه خفه کرد و گفت که حرف شما غیراستاندارد و متحجرانه است چرا که جامعه ما ناگزیر از تعامل با زنان و جزء لاینفک زندگی بشر هستند. اگر زنی نباشد تولید مثل هم نیست. شما که دوست دارید پسر داشته باشید، زن باید پسر را به دنیا بیاورد یا دختری که به دنیا میآید قرار است خودش مادر آینده باشد. آن زمان که در شبه جزیره عرب دختران را زنده به گور میکردند نشان از کجفمهی خودشان بوده است. شما که دختران را زنده به گور میکنید چه کسی قرار است برای شما فرزند پسر به دنیا بیاورد؟!
بنابراین، مدخلیت دادن عنصر زمان و مکان، نکتهای هست که باید در نظر گرفته شود. جامعه و زمانه امروز و پیشرفت علم ناگزیر از مشارکت و مداخلت زن در تمامی امور است البته با حفظ عفت. یعنی زن باید به دو مساله دقت کند. یکی اینکه عفت خودش را حفظ کند و دیگری مداخله او در امور غیر از خانه منجر به آسیب رسیدن به مسائل خانوادگی نشود. هر چند همه ما معتقدیم که اسلام میگوید زن در کارهای خانواده وظیفهای ندارد. هر کاری که انجام میدهد لطف، احسان، کرم و اخلاق است. اما این طور نباشد که مشارکت من در امور غیر منزل مختل آسایش خانوادهام شود. یا اینکه مراوده من با افراد نامحرم امنیت روانی خانوادگی را از بین ببرد و منجر به روابط غیر سالم شود.
پس باید عفت را حفظ کرد و حواس زن به چارچوب خانواده باشد تا بتواند در همه زمینهها موفق شود. فکر میکنم خدا را شکر از این موارد در جامعه کم نداریم.