حجت الاسلام و المسلمین رشید داودی تاکید کرد: لازم است در مکتب امام نخست تبیین درست و همه جانبهای از مکتب بتوانیم ارائه بدهیم و در گام دوم اجتهاد درستی در مکتب صورت بدهیم که پاسخگویی به مسائل جدید را داشته باشیم. نشست اولی که از این سلسله نشستها در دستور کار قرار گرفته سب و بهتان است؛ برای اینکه امام یک تئوری پرداز صرف نیست، بلکه تئوری پردازی است که تئوریاش در عمل به اجرا درآمده و حکومت اسلامی ثمره این مکتب فکری است، وقتی مکتب فکری امام را متهم میکنند که برای بقا و استمرار خودش مخالفین خودش را با سبّ و بهتان میراند و این یک عمل غیر اخلاقی و به تعبیری روش ماکیاولیستی است ، این جلسه را تشکیل دادیم که مسئله بهتان را بازشناسی کنیم ، مسئله بهتان را از دو جهت میشود بازشناسی کرد؛ یکی اینکه مبانی فقهی این مسئله مورد بررسی و ارزیابی قرار بگیرد، و دوم اینکه آیا این اتهامی که به امام وارد شده درست هست یا نه؟
پایگاه خبری جماران: سلسله نشستهای تبیین مکتب امام گامی است در جهت شناخته شدن ابعاد مختلف مکتب امام و طبیعتاً بقاء و حفظ هر مکتب فکری سیاسی و اجتماعی در گرو چند نکته است:
نکته اول اینکه آن مکتب فکری باید درست تبیین و تدوین و ترویج بشود.
نکته دوم اینکه نگاه جمعی به آن مکتب داشته باشیم.
نکته سوم اینکه در مقابل شبهات و اشکالات وارده بر آن مکتب بتوانیم پاسخهای مناسبی ارائه کنیم.
نکته چهارم پاسخگو بودن مکتب در مواجهه با مسائل جدید.
مشروح نشست اول سلسله نشستهای تبیین مکتب امام خمینی (س) با موضوع «سب و بهتان» در پی می آید:
حجت الاسلام و المسلمین رشید داودی در این نشست گفت: بسم الله الرحمن الرحیم، لازم است نکات کلی درباره این سلسله نشستها مطرح شود و پس از آن استفاده خواهیم کرد از نقطه نظرات اساتید؛
رشید داودی گفت: مقام معظم رهبری در مورد امام و مکتب فکری ایشان جملهای دارند که میفرمایند: امام بنیانگذار مکتب فکری و سیاسی و اجتماعی است، ملت ایران این مکتب را و این راه و نقشه را پذیرفت و در آن مشغول حرکت شد، ادامه این راه بستگی دارد به اینکه این نقشه راه درست شناخته شود بدون اینکه امام را درست بشناسیم به معنای شناخت اصول امام، این نقشه راه شناخته نخواهد شد.
سلسله نشستهای تبیین مکتب امام گامی است در جهت شناخته شدن ابعاد مختلف مکتب امام و طبیعتاً بقاء و حفظ هر مکتب فکری سیاسی و اجتماعی در گرو چند نکته است:
نکته اول اینکه آن مکتب فکری باید درست تبیین و تدوین و ترویج بشود.
نکته دوم اینکه نگاه جمعی به آن مکتب داشته باشیم.
نکته سوم اینکه در مقابل شبهات و اشکالات وارده بر آن مکتب بتوانیم پاسخهای مناسبی ارائه کنیم.
نکته چهارم پاسخگو بودن مکتب در مواجهه با مسائل جدید .
رشید داودی گفت: در پاسخ به این چهار نکتهای که حفظ و حراست و بقای هر مکتبی در گروی آن است لازم است که اولاً آثار امام ـ اعم از آثار گفتاری، رفتاری و نوشتاری ایشان ـ حفظ و حراست بشود که مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام متکفل این وظیفه بزرگ هستند. ثانیاً جلو نگاههای غیر جامع و کاریکاتوری و برداشت گزینشی و تحریفهای خواسته و ناخواسته از مکتب گرفته شود. ثالثاً در مقابل شبهات باید جلسات تبیینی برگزار شود که آیا این شبهه بر این مکتب وارد هست یا نه؟ نکته چهارم که مهمترین نکته برای بقا و تداوم هر مکتبی است ، اینکه در آن مکتب اجتهاد صورت بگیرد و برای مسائل جدیدی که اتفاق میافتد پاسخی ارائه شود.
داودی تاکید کرد: لذا لازم است در مکتب امام نخست تبیین درست و همه جانبهای از مکتب بتوانیم ارائه بدهیم و در گام دوم اجتهاد درستی در مکتب صورت بدهیم که پاسخگویی به مسائل جدید را داشته باشیم. نشست اولی که از این سلسله نشستها در دستور کار قرار گرفته سب و بهتان است؛ برای اینکه امام یک تئوری پرداز صرف نیست، بلکه تئوری پردازی است که تئوریاش در عمل به اجرا درآمده و حکومت اسلامی ثمره این مکتب فکری است، وقتی مکتب فکری امام را متهم میکنند که برای بقا و استمرار خودش مخالفین خودش را با سبّ و بهتان میراند و این یک عمل غیر اخلاقی و به تعبیری روش ماکیاولیستی است ، این جلسه را تشکیل دادیم که مسئله بهتان را بازشناسی کنیم ، مسئله بهتان را از دو جهت میشود بازشناسی کرد؛ یکی اینکه مبانی فقهی این مسئله مورد بررسی و ارزیابی قرار بگیرد، و دوم اینکه آیا این اتهامی که به امام وارد شده درست هست یا نه؟
وی بیان کرد: جلسه فعلی مرحله نخست این مسئله را نشانه گرفته که بررسی مبانی فقهی این مسئله باشد و مرحله دومش که آیا این انتساب درست است یا نه، سابقاً پاسخهایی داده شده به ویژه جناب آقای دکتر حمید انصاری در کتابی با عنوان "بهتان بیاساس" این انتصاب نادرست را توضیح داده و دفع کرده اند و علاوه بر آن مصاحبه هایی به صورت مکتوب گرفته شده که ان شاء الله در نشریهای به اسم مکتب امام منتشر خواهد شد. در این جلسه در محضر اساتید گرانقدر مبانی مسئله سب و بهتان را مورد ارزیابی قرار میدهیم.
همچنین در این نشست آیت الله ابوالقاسم علیدوست گفت: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله آل الله و لعنة الله علی اعدائهم اعداء الله اللهم صل علی محمد و آل محمد واهدنا لما اختلف فیه من الحق بإذنک إنّک تهدی من تشاء إلی صراط مستقیم. بنا به نقلی 1242 مین سالگرد رحلت بانوی کرامت، سیادت، سطوت و صولت ، فاطمه معصومه سلام الله علیها را تسلیت عرض میکنم. خدای بزرگ را شاکرم توفیقی داده در جمعی مستطاب حضور پیدا کنم، از بزرگوارانی که باعث و بانی و مؤسس این نشست محترم بودند به سهم خودم تشکر میکنم، علی الله أجرهم و لله درّهم.
آیت الله علیدوست گفت: استیذان میکنم از بزرگواران حاضر در نشست، اساتید و همکار گرامیام صدیق محترم حضرت آیت الله قائینی، بحث کوتاهی را مطرح میکنم. عنوان کلی نشست سلسله نشستهای تبیین مکتب امام خمینی است و عنوان خاص نشست حاضر سبّ و بهتان است، انتظار شاید این باشد که ما موضوع سخنرانیمان را مفهوم شناسی سب و بهتان، مصداق شناسی آن، مخصوصاً مصادیق جدید، بیان موقعیت این دو نهاد در آراء فقیهان و در نصوص دینی قرار بدهیم، ولی با همه وخامتی که پرداختن به این موضوع دارد موضوع بحث من این نیست.
وی بیان کرد: مستحضرید راجع به بحث سب و بهتان مفهوم شناسی، مصداق شناسی و موقعیت شناسی کتابهای بزرگان عهدهدارش شدند. وقتی قبل از شیخ و خود شیخ اعظم در مکاسب محرمه ورود میکند مستحضرید که چقدر ادبیات در این باره تولید میشود شاید آخرین اثر مستطاب همین کتابی باشد به نام بررسی حکم شرعی دشنام و بهتان که ظاهراً امروز هم رونمایی میشود. من این موضوع را واگذار میکنم به این تراث، کسی میخواهد مراجعه کند.
آیت الله علیدوست گفت: چنانکه جریان مشکوکی که جناب آقای داودی اشاره کردند مستندی که بیبیسی فارسی در دی ماه 1397 ساخت و پخش کرد، با عنوان مستند بهتان برای حفظ نظام، با این مفاد که مرحوم امام خمینی اجازه میدهد برای حفظ نظام یک شخص یا حکومت یا کارگزاران نظام مرتکب تهمت شوند، من به این موضوع هم نمیپردازم، کتابی که اخیراً حضرت آقای انصاری در این باره نوشتهاند با عنوان "بهتان بیاساس" به این مسئله پرداخته. علاقمندان میتوانندبه این کتاب مراجعه کنند ، بنابراین شاید بهانه و مناسبت این نشست هم همین باشد ولی مستقیماً حقیر به این موضوع نمیپردازم.
وی در ادامه گفت: آنچه در یک وقت کوتاه دوست دارم محضر شما صحبت کنم، مسئلهای است که در شکل عام آن در همه مکاتب حقوقی وجود دارد، یعنی در واقع یک مسئله فلسفی و به صورت فلسفه مضاف است، در فلسفههای حقوق از آن صحبت میکنند و در دنیا تحت عنوان رابطه قانون و اخلاق مطرح می شود که ما کار به آن جهت هم نداریم. من بحث را خاصتر میکنم و با عنوان رابطهی شریعت مطهر اسلام با سیئات اخلاقی مطرح میکنم که سب و بهتان یکی از مصادیق سیئات اخلاقی است .
آیت الله علیدوست گفت: توجه بفرمایید من نمیگویم رابطه فقه با سیئات اخلاقی، آنچه الآن مورد نظر من هست رابطه شریعت بالمعنی الاخص، یعنی احکام الهی که به واسطه فقه کشف میشود با سیئات اخلاقی است ، پس بحث ما میشود رابطه شریعت مطهر با سیئات اخلاقی مثل سب و بهتان.
وی افزود: راجع به سیئات اخلاقی همه میدانیم که این سیئات قبل از اینکه دینی باشد انسانی است، یعنی نیاز نیست که انسان دین داشته باشد تا گناه را پلشت بشمارد، مثلا لازم نیست دین داشته باشد تا خیانت در امانت را ناهنجار بداند، کافیست انسان صاحب عقل و خرد و فطرت و وجدان باشد تا گناه و سیئات را مذموم بداند ؛ شریعت مطهر نیز در این باره عموماً مؤسس نیست ، با اینکه شریعت در این امور مؤسس نیست ولی حداقل پنج کار کرده: 1- حریم مال، آبرو و جان افراد را بالا برد و جرم تعرض به آن را بسیار بالاتر از آنچه عقلا می پنداشتند ، انگاشت ، شما نگاه کنید در روایات ما حتی ابلیس حریم دارد و نباید حریمش مورد تعرض قرار بگیرد «لا تسب الشیطان»، قاعدتاً شیطان اینجا معنای ابلیس را میدهد نه شیطان نفس، چون اصطلاح زیادی دارد شیطان. و «تعوُذوا بالله من شرهٍ» چرا فحش میدهی؟ «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» بگو ، اشکالی ندارد سب و فحش هم نیست اما «ولا تسب الشیطان»، یعنی پلشت ترین موجود حریم پیدا میکند. از نظر مالی عجیب است!! اصول کافی را ملاحظه بفرمائید، پیامبر بر پیکر یک شهید نماز خواندهاند در نماز هم جملات نماز را میگویند، بعد پیامبر فرمودند آیا از قبیلهی بنی نجار کسی هست؟ (قبیلهی آن شهید) عرض کردند بله، فرمود بیاید، فرمودند شهید شما تا درب بهشت رفته (میدانید درب بهشت باز است «فتحت ابوابها»)اما اجازه ورود نمیدهند "لثلاثة دراهم لیهودیٍ" سه درهم به یک یهودی بدهکار است او را نگه داشته اند، این سه درهم را ادا کنید تا شهیدتان داخل بهشت برود، مسئله این است.
آیت الله علیدوست گفت: لذا حریم را بالا میبرد، تعرض به حریم معونه دارد، ما این را در میان عقلا به این شکل نمیبینیم. مگر موسی بن عمیر انصاری نمیگوید پدرم گفت صبح عاشورا امام حسین فرمودند هر کس با ما هست و حقی از مردم به گردن اوست برود، نمیخواهم در کربلا باشد، یک نفر عرض کرد من بدهکارم ولی همسر من بنا شده بدهد، فرمودند مطمئنی که می دهد بایست و اگر نیستی برو. این یک کار. یعنی نظام ارزش را جابجا کرد. 2-کار دومی که شریعت مطهر کرد چندسویه کار کرد، یعنی فقط کار قضایی نکرد فقط جرم انگاری نکرد، نفرمود هر که چنین کند شلاقش بزنید، زندان کنید، فرمود )أیحبّ أحَدُکم أن یَأکُلْ لَحْمَ أخیه(، آثار وضعی برایش شمرد، فرمود در دنیا اثر دارد، اینکه میگوید کسی که غیبت میکند مردارخواری میکند فکر نکنید یعنی در آخرت، یعنی همین الآن مردارخواری میکند، در قیامت یوم التبلی السرائر است نه یوم توجد السرائر آنجا کشف میشود و الا باطن انسانها همین الآن متفاوت است، آخرت را وسط کشید و الا شلاق و جرم انگاری چقدر میتواند جواب بدهد.
وی افزود: سوم، دو سویه کار کرد، نیامد فقط جرم انگاری کند، از عذاب بترساند، آمد ثواب عظیم قرار داد، آمد تکلیف قرار داد، من و شما نشستیم خدای ناکرده یک غیبت را میشنویم، یعنی به گوشمان میخورد یک دفعه میبینی تکالیفی متوجه میشود میگوید اولاً کار غایب را توجیه کن، این آقا را نهی از منکر کن، اگر میتوانی گوش نده و برو، دفاع کن، در مکاسب محرمه تکلیف یک مستمع در قبال شنیدن غیبت بیان شده
آیت الله علیدوست گفت: کار چهارمی که اسلام کرد دامنهی حقوق را گستراند، حقوق لازم یا تحسینی ترجیحی تکمیلی. آن حدیثی که شیخ اعظم در مکاسب سی حق را نقل میکند ببینید چقدر دامنهی حقوق گسترانده شده! طرف میمیرد تشییع جنازهاش، عطسه میکند جواب در مقابل عطسه، مریض میشود... تا حقوق بزرگتر و بیشتر. دامنهی حقوق را گستراند چیزهایی که شاید به نظر نیاید و عقلا هم مطمح نظر قرار نداده اند.
وی بیان کرد: پنجم، که هو الاهم من الکل اینکه اسلام ماکیاولیست را نپذیرفت؛ نفرمود هدف وسیله را توجیه میکند، نپذیرفت که بگوید حالا اگر میخواهید نظام را حفظ کنید، میخواهید یک خطی را جا بیندازید، یک آقایی را روی کار بیاورید، ارتکاب سیئات اخلاقی اینجا مجاز است، نه! ، این سخن یک فقیه نیست بلکه سخن فقه است که ارتکاب سیئات اخلاقی برای حفظ برخی امور مهم جایز نیست.
آیت الله علیدوست گفت: شما تصور کنید اگر مثلاً همین بحث بهتان به معنای تهمت یا نسبت دروغ، شکل قانون پیدا کندو اسلام اجازه بدهد، ببینید چه اتفاقی می افتد! یکی از دوستان میگفت فرض کنید عربستان سعودی الغدیر را چاپ کند، دندان روی جگر بگذارد تحریف هم نکند، نه یک کلمه به الغدیر اضافه کند نه از آن کم کند، فقط بالای هر صفحه الغدیر بنویسد: «اذا رأیتم اهل الریب و البدع...باهتوهم، کی لا یطمعوا فی دینکم»، یعنی این منطق پشت این کتاب است!! چه دفاعی میکنیم؟ من تعجب میکنم چرا توجه نمیشود و بعد مثل بحث بهتان تشبیه میشود به شرب خمر در اضطرار، یا اکل مال غیر در اضطرار، بهتان اگر بخواهد جایز بشود اساس را به باد میدهد!!! این فضلهای است که اگر در اقیانوس آرام هم بیفتد همه را مشتبه میکند!!! لازم نیست که بگوئیم آن گوشه را نجس کرده ، همه را خراب میکند!!!
وی بیان کرد: میماند روایت داود بن صرحان از امام صادق که فرمودند: رسول خدا فرمودند: «إذا رأیتم اهل الریب و البدع من بعدی فاظهروا البرائة منهم»، اگر یک اهل بدعت را یافتید، نه اهل بدعت انگاشته شده!! بلکه اهل بدعت به معنای واقعی کلمه( چون گاهی اوقات من میشوم محور، بعد اگر با اعتقاد من نخورد، سیاسی یا اجتماعی یا هر چه باشد این اهل بدعت میشود، مگر ما این راه را نرفتیم، مگر الآن نمیرویم، خودمان میشویم میزان الحق و بقیه میشود اهل بدعت) پیامبر وقتی میفرمایند اهل بدعت یعنی به معنای واقعی کلمه ، فرمودند: «فاظهروا البرائة منهم، واکثروا من سبّهم، و القول فیهم، و الوقیحة و باهتوهم کی لا یطمعوا فی الفساد فی الاسلام و یحذرهم الناس و لا یتعلمون من بدعهم»، محور پنجم این حدیث «باهتوهم»، است یعنی به ایشان بهتان بزنید.
آیت الله علیدوست در ادامه گفت: یک کسی است بنیانگذار فلان سلسله و مسلک انحرافی است، این بنده خدا دزد نیست عمل منافی عفت نکرده، بحث و نکتهای در نطفهاش مطرح نشده ، انسان بیاید این امور را در مورد او مطرح کند، تا اینکه اینها زمینه پیدا نکنند و برای فساد در اسلام و جامعه اسلامی طمع کنند، مردم هم از اینها فاصله بگیرند.
این حدیث از نظر سندی مشکل ندارد، و قدر وفاق همگان است، تفاوتی که وجود دارد در رفتار فقیهان با این روایت است.
اولین نکتهای که گفته شده توجیه دلالی این حدیث است؛ گفتند چه کسی گفته «باهتوهم» یعنی بهتان بزنید؟ تهمت بزنید؟ «باهتوهم» یعنی اینها را مبهوت کنید و بعد هم به بعضی از کلماتی از همین خانواده استناد کرده اند.
این توجیه به گمان ما درست نیست و خلط بین ثلاثی مزید و مجرد است، یعنی اگر بَهتَ یا بهُتُ یا بَهِتَ به معنای مبهوت کردن است و اگر در قرآن آمده )فبهت الذی کفر( نمیتوانیم از آنجا عاریه بگیریم و کوچ بدهیم به اینجا، چون ابواب هر کدام بار خود را دارد، «باهتَ» که مصدر «باهتوهم» هست به معنای مبهوت کردن، جدال کردن، بعد در جدال بر او غالب شدن نیست، یعنی من نیافتم! ولی کسی پیدا کند این هم یک توجیه میشود، لذا این توجیه موفقی نیست.
توجیه دوم حمل بر اضطرار
گاهی اوقات اضطرار است یعنی وصل الکارد إلی الاستخوان بعد باید تهمت زد، به نظر من این را با جای دیگری اشتباه گرفته اند ، یعنی چه اگر کارت به استخوان رسید، کدام مصلحت؟ این خط قرمز است، این خط پایان است، بخواهد به شکل قانون بشود و دست افراد بیفتد تصور کنید به کجاها خواهد کشید!!!
توجیه سوم تعارض این روایت با برخی از ادله دیگر
مرحوم نجفی در جواهر میفرماید اصلاً جایز نیست به مخالفان، به بدعتکاران نسبتی بدهیم که لا یفعله، طرف انجام نداده، ففی حسن الحلبی عن الصادق علیه السلام: «انه نهی عن قذف من کان علی غیر الاسلام إلا أن تکون اطلعت علی ذلک منه» و کذا فی صحیحه عنه علیه السلام گویا میخواهد بگوید اینجا بحث تعارض است و حسنه یا صحیحه مقدم میشود، البته من چون قبلاً مراجعه کردم و الان از نوشتههای خودم استفاده کردم آیا صریحاً تعبیر تعارض به کار میبرد یا نه، باید مطالعه کرد.
توجیه چهارم کنار گذاشتن روایت
وجه چهارم یک مقدمه ای میخواهد به اینکه ما خیلی باید نسبت به تراثمان حساس باشیم این را من قبول دارم، نسبت به تراث باید غیرت داشته باشیم، مخصوصاً امروز که با یک تراث سوزی مدرن مواجهیم، یک زمانی صلاح الدین ایوبی به لبنان حمله کرد، مرحوم چمران در کتاب لبنانش مینویسد یک هفته آب حمامهای لبنان از کتابهای شیعه گرم بود!! یک وحشی حمله میکند و عناد با شیعه دارد، لبنان هم مرکز تشیع، کتابها را در حمامها بریزند و آب گرم کنند که سربازهای صلاح الدین غسل کنند( شاید هم مبالغه باشد یک هفته) یک بار تراث سوزی آنطور بود اما الآن اینطور نیست، یک شبهه را یک نفر آن طرف آب مطرح میکند که روایات ما ضعیف است، صحیحش در مقابل ضعیفش مثل انگشتری در طلی از زباله است، مثل یک حلقه طلا در یک انباری از کاه است، این میآید ایران به انگیزههای مختلف هم افراد گوش میکنند و تخصصی هم ندارند، لذا ما رسالت داریم با چنگ و دندان دفاع کنیم از تراث، اما از تراث!! خود حضرات معصومین در یازده روایت اگر بیشتر نباشد، فرمودند اگر چیزی از ما رسید و با قرآن مخالف بودیا شاهدی از قرآن بر آن نیافتید کنار بگذارید و به دیوار بزنید، اینکه میفرماید اگر از ما رسید یعنی با سند ضعیف؟!یا با سند معتبر؟! معلو است که با سند معتبر مراد است ، ولی مخالف با قرآن بود آن را کنار بگذارید ؛ قرآن میفرماید: )و لا یَجرِمَنّکُم شَنَئَانُ قُوم علی ان لا تعدلوا* أعدلِوُا هُو أقرَبُ التَقْوَی( این آیه استثنا دارد؟ معلوم است که استثنا ندارد ، آیا تهمت عدل است یا غیر عدل است؟
ولذا نباید اصرار کرد که حتما باید روایت را قبول کنیم و بعد هم توجیه کنیم. شریعت اخلاقی است ، و فقهی که برخواسته از این شریعت است ، اخلاقی است و عالمان ایستاده بر قله فقاهت ما ممکن است یک جایی اختلاف سلیقه داشته باشند اما فتاوای غیر اخلاقی نخواهد داشت. الحمدلله رب العالمین.
در ادامه این نشست آیت الله محمد قائینی گفت: بسم الله الرحمن الرحیم. من مستقیماً بروم سراغ اصل مطلب، مقدماً از تمام سروران حاضر در جلسه ضمن عرض احترام معذرت خواهی میکنم اگر خستگی به واسطه عرایض من عاید آنها بشود، امیدوارم آنچه عرض میکنم در مسیر فقه اهلبیت سلام الله علیهم و دفاع از حریم فقها قرار بگیرد. مطلبی را که در مقام به عنوان مقدمه عرض کنم این است که هیچ گونه تردیدی در حرمت سب و بهتان به حسب حکم اولی آن نیست و مورد اتفاق و ضرورت عقلا و ادیان است ، آنچه مورد بحث است این است که آیا در مورد اهل بدع به اصطلاح روایات، بهتان و دروغ مشروع است یا نه؟
آیت الله قائینی گفت: قبل از ورود به اصل بحث چند نکته بعنوان مقدمه بعرض میرسد 1-اهل بدع به اجمال کسانی هستند که غیر دین را( با توجه به اینکه غیر دین است) به عنوان دین جا میزنند ، و اینکه در بعضی از کلمات در تعریف اهل بدعت می گویند" چیزی که از شریعت نیست به شریعت نسبت بدهد" درست نیست ، چون لازمه این حرف این میشود که همه فقهای مسلمین تقریباً ، مبدع باشند ؛ چون در مسائل عموماً اختلاف نظردارند، و مسلما یکی از آن اقوال قول شریعت است و ما ادای آن غیر شرع است ، مثلا عروه مرحوم سید را بردارید بگوئید این عروهای که ده فقیه در آن ده نظر اظهار کرده اند ، نهایت حرف یکی از آنها مطابق با حرف حضرت بقیة الله و واقع است ما ادای آن حتماً خلاف شرع واقعی است ، پس این آقایان اهل بدعت اند ، درحالیکه هیچ یک از این فقها مبدع نیستند، چون مبدع این است که غیر دین را با توجه به اینکه غیر دین است به عنوان دین جا بزنیم، هیچ فقیهی با توجه به اینکه این غیر دین است این را به عنوان فتوای خودش معرفی نمیکند، اگر فقیهی اظهارنظر میکند معتقد است هذا من الدین .
وی بیان کرد: 2- گاهی اوقات نظیر آنچه که در برخی از دانشگاههای کشور ما هست که با لغتهای نرم و چرب و منطق خاصی باطلترین مطالب را به خورد مردم می دهند و با ابزارهای گوناگون به شبههپراکنی میپردازند تا اینکه عقاید را منحرف کنند و مردم هم عموما توان دفاع از عقاید خودشان را به صورت مستقیم در مقابل اینها ندارند، اگر در کلمات برخی از فقها آمده که بهتان از باب حفظ مصلحت عقاید مسلمین ، به اهل بدعت( یعنی به کسانی که به واسطه القاء افکار شیطانی خودشان با لغت مناسبی که خودشان دارند، با توجه به اینکه اینها از دین نیست مردم را مورد اغواء، اضلال و گمراهی قرار میدهند) جایز است ، گفته نشود که این خروج از فقه است.
آیت الله قائینی گفت: 3- اینکه برخی از خبرگزاریها اسناد دادند به مرحوم امام که ایشان تهمت به مخالفین را جایز میداند، اگر منظور تطبیق این کبری بر مخالفین انقلاب باشد این از قبیل تحریف در فقه است، یعنی اگر مرحوم امام بفرماید بهتان به اهل بدع جایز است ، منظورش این نیست که به مخالفین انقلاب، جایز است ، چون مخالفین انقلاب هم مسلمانند ، هم شیعه اثنی عشریاند و اهل بدعت به آن معنای اصطلاحی روایات نیستند. همه اینها را گفتم تا موضوع بحث منقح بشود. اما آیا بهتان جایز است یا نه؟
آیت الله قائینی در ادامه یادآور شد: این مسئله عمدتاً در کلمات متأخرین دنبال شده، بلکه به نظر میآید جواز افتراء و بهتان در کلمات سابقین مورد پذیرش نبوده، نه از باب اینکه متعرض شدند و گفتند جایز نیست، بلکه ما از سکوت آنها این برداشت را میکنیم ، و ما نظیر این استدلال را در موارد متعددی در فقه داشتیم و گفتیم از سکوت برخی از فقها در مقام آنچه که اگر بود، باید بیان میکردند، فهمیده میشود که آن مورد را قبول ندارند! مثلا گفتند کذب حرام است ، غیبت حرام است، تهمت حرام است، یکی از مستثنیات غیبت را فاسق متجاهر قرار دادند، و کذب برای حفظ نفس محترمه قرار دادند ولی تهمت به اهل بدع را جزء مستثنیات قرار ندادند، اگر این مورد جزء مستثنیات است حتماً نیاز به استثنا دارد و لذا میشود به مشهور فقهای سابقین با خاطر جمعی، این نسبت را داد و گفت کلینی و امثالهم قائل به عدم مشروعیتند، و لذا اگر به کلینی نسبت بدهیم که ایشان بهتان راجایز نمیداند ولو این روایت را ذکر کرده این نسبت درست است ، چون اطلاق حرمت بهتان و کذب را فرموده و یکی از مستثنیات را مورد اهل بدع نفرموده پس بنابراین کلینی قائل به حرمت بهتان به اهل بدع بوده است.
وی افزود: از این که بگذریم از نظر فتاوای سابق فقهای ما که خودش میتواند به عنوان یک مدرک قطعی بر حرمت بهتان نسبت به اهل بدع مطرح بشود چون از مسائلی است که به قول آقای خوئی قدس سره «لو کان لبان»، مسئله محل ابتلاست و شاذ الابتلا نیست ، بحث اهل بدع الی ما شاء الله وجود خارجی داشته هم در زمان ائمه و هم در زمان قبل و بعد از آن ، اگر مشروعیت بهتان به اینها حکم فقهی شیعی و مکتب اهلبیت میبود وضوح مشروعیت این از وضوح مشروعیت غیبة الفاسق و کذب برای انجاء نفس محترمه اوضح بود در حالی که اینطور نیست. ولی در کلمات متأخرین درمورد این مساله مقداری ابهام احساس میشود.
آیت الله قائینی گفت: از کلمات مرحوم آقای خوئی قدس الله سره استفاده نمیشود که اخذ به این روایت را به عنوان تخصیص در حرمت بهتان پذیرفته باشند (ولو اینکه در بعضی از کلمات شاید به ایشان این حرف را نسبت بدهند) بلکه ایشان این مساله را به عنوان یکی از اموری که به واسطه ملاک تزاحم می تواند مجازباشد مطرح فرموده اند و این غیر از آن است که این را بر اساس آن روایت به عنوان مستثنای از ادله حرمت بهتان قرار بدهد ، ایشان به روایت داود بن صرحان به عنوان یک استثنا متعرض نشده بلکه میگوید این روایت را هم باید حمل بر این جهت کرد، و حال اینکه مرحوم خوئی اهل صناعت است، و این روایت اخص از اطلاق روایات حرمت بهتان است.
وی گفت: اما اینکه اشکال شده که روایت داود خلاف کتاب است، هیچ خلاف کتاب نیست! اگر منظور این است که خلاف نص کتاب است؟ اینطور نیست، و اگر منظور این است که خلاف اطلاق است ، مخالفت اطلاق که مخالفت کتاب و حدیث تلقی نمیشود. ، مرحوم آقای خوئی قدس سره یا به اطلاق این روایت عمل نمیکند و یا اصلاً روایت را به معنای بهتان نمیبیند، چرا عنوان بهتان نمیبیند؟ چون فرموده: توافرت الاحوال بر جواز سب و وقیعه و تهمت، البته توجه دارید که تهمت غیر از بهتان است، اینکه در زبان فارسی رایج شده که میگویند تهمت یعنی نسبت دروغ به کسی دادن ؛ از نظر عربی غلط است، تهمت یعنی کسی از نظر شخص دیگر متهم قرار بگیرد ؛ لذا مرحوم شیخ انصاری و مرحوم آقای خوئی و برخی دیگر اینطور تعبیر کرده اند: لعله شارب خمر، لعله زانٍ، لعله کذا... ، تهمت این نیست که با اینکه میداند این شخص اهل این کارها نیست بگوید اهل این کارهاست ، این قذف است نه تهمت، نباید بین مفهوم تهمت درعربی وتهمت در اطلاق فارسی خلط شود.
آیت الله قائینی گفت: بعد فرموده به ملاک تزاحم اینگونه است که در بعضی از موارد ممکن است بدعت مبدعی و تأثیرگذاری مبدعی در اهل ایمان، مندفع نشود مگر به بهتان، این را به نحوکلی مطرح کرده اند. ولی کسی که صریحاً وارد گود شده و به استادش هم اشکال کرده و این مورد را به عنوان یکی از موارد مستثنی پذیرفته مرحوم آیت الله العظمی تبریزی قدس الله نفسه الزکیه است، ایشان قائل است که نسبت بین اطلاقات ادله حرمت بهتان و جواز بهتان به اهل بدع نسبت خاص به عام است ، وتخصیص عام نه مخالف کتاب است و نه مخالف ضروریات دین ، استثنایی است و محضوری در التزام به آن نیست.
آیت الله قائینی گفت: آقای تبریزی میفرماید: «و لا یخفی ما فیه فإنّ هذا» یعنی «جواز بهتان به مبدع بالاضافة إلی دلیل حرمة الکذب من الخاص أو المقید»، و اضف إلی ذلک یک دلیل دیگری هم بر جواز بهتان به مبدع داریم «أنّ جواز هذا الکذب مستفادٌ من فحوی ما دل علی جواز الحلف بالله کاذبا» انتهی عبارت آقای تبریزی قدس الله نفسه الزکیه.
وی گفت: آنچه میخواهم عرض کنم (اگرچه ایشان استاد ماست ولی در عین حال "الحق احق أن یتبع" و با حفظ حریم و حرمت استاد) تمام این شبهه و اشکال بخاطر این است که «باهتوهم» را به معنای بهتان زدن و به معنای دروغ گفتن به دیگران تفسیر کرده باشیم، در حالی که مرحوم علامه مجلسی قدس الله سره (که هم فقیه است و هم خریت فن حدیث و روایت) فرمود: «باهتوهم» به معنای بهتان زدن نیست، و این را از لغت برداشت کرده.
آیت الله قائینی گفت: آقای علیدوست که فرمودند در لغت «باهتوهم» به معنای بهتان زدن نیامده، من عبارت تاج العروس را جامعترین عبارت دیدم اگرچه صحاح و لسان العرب هم داشت ، چون ایشان ناظر به لسان العرب بود من این عبارت را از تاج میخوانم، ایشان میگوید: «البِهت: الانتفاع و الحیره و قد بَهُتَ و بَهِتَ اذا تحیّر، رئی شیئاً فبُهِتَ ینظر نظر المتعجب»، بعد میگوید «فعلهما کعَلِم و نَصَر و کَرُمَ أی مخلفاً و بها قرء فی الآیة کما حکاه ابن جنید» بعد میگوید و قرأ الخلیل ( اگر برای اینکه «بَاهَتَ» به معنایی غیراز تهمت زدن هم بکار می رود هیچ دلیلی نداشتیم الا این روایت ؛ همین کافی بود ) ایشان میگوید قرأ الخلیل، یکی از قراءات قرآن این است "فَبَاهَتَ الَذِی کَفَرَ " نه «بُهتَ الذی کفر»، ابراهیم «باهتَ الذی کفر»! و قرا غیره فبُهتَ بتثلیث "ها" و بعد میگوید فی اللسان بَهَتَ و بَهُتَ و بَهِتَ الخصم، استولت علیه الحجه یعنی دلیل بر او چیره شد همان طوری که دلیل حضرت ابراهیم بر نمرود چیره شد «و فی التنزیل العزیز فبُهت الذی کفر، تأویله إنقطع و سکت و تحیّر عنها» بعد میگوید: «و البهوت کصبور المباهت، و قد باهته و بینهما مباهتةٌ و عادته عن یباهت»، مباهته یعنی مباحثه، گفت و شنود، رد و بدل در مقابل چیره شدن بر طرف مقابل «و لا تباهتوا» که آن تفاعل است بعد میگوید: «و جمع بُهُت بضمتین و فی حدیث ابن سلام فی ذکر الیهود انهم قومٌ بُهُت قال ابن الاثیر هو جمع بَهوت».
وی افزود: در صحاح همین معنای بهتان زدن را دارد و یک قول دیگر هم مطرح کرده که ایشان میگوید: «تقول بَهَته بَهتاً و بَهَتاً و بُهتاناً فهو بهّات أی قال علیه ما لم یفعله» که همان بهتان زدن است، اما بعد یک معنای دیگر میگوید: «فبهت الرجل بالکسر إذا دحش و تحیّر و بهت بالضمّ مثله و افصح منهما بُهت کما قال جل شأنه فَبُهت الذی کفر»، ایشان میگوید این بُهتَ به معنای مبهوت است، «لأنّه یقال رجل مبهوت ، ولایقال باهت» اینکه میگوید لا یقال باهتَ دیدم بعضی از آقایان میگویند ما باهَتَ نداریم،(البته منظورم سرور گرامی جناب علیدوست نیست ، جای دیگر دیدم که بعضی ها میگویند باهت نداریم ) کأنه مستندشان این عبارت است اینکه میگوید و لا یقال باهَتَ یعنی در این مورد شخص که فرض شد در آیه بهَتَ نتیجه این میشود که آن شخص مبهوتٌ و لا یقال آن آقا باهتٌ، نه اینکه باهتَ نداریم، لا یقال باهتٌ اسم فاعل در این مورد اطلاقش بر نمرود غلط است. الی آخر که برخی از عبارات دیگر هم هست.
آیت الله قائینی در بخش پایانی سخنانش گفت: اگر این شد که «باهَتَ» به معنی «قابله بالابهات» نه اینکه «قابله بالبهتان و الکذب» به آن معنا، قابله بالابهات یعنی قابله بالرد و البحث، آن آقا میخواهد از خودش دفاع کند باهتوهم، اصلاً مناسبت در این روایت، باهتوهم یعنی با آنها مباحثه کنید تا ضلال و گمراهیشان بر مردم روشن شود «کی لا یطمعوا فی دینهم» تا در دین مردم طمع نکنند ، اهل علم باید با آنها مباحثه کنند تا انقطع حجّتهم که در کلام آن قائل بود، اگر نگوئیم ظهور این روایت که سنداً معتبر است ، در این معنا است، لااقل محتمل است ؛ و اگر این احتمال فرض شد شما نمیتوانید به عنوان استثنای از دلیل حرمت بهتان مطرح کنید، اگر نگوئیم این روایت قطعاً ناظر به این جهت است لااقل اینست که اجمال دارد. و اما آنچه در کلام استادمان آقای خوئی آمده از اینکه بحث را به قضیه تزاحم کشیده ، باید توجه داشت که حرمت بهتان هم مثل دیگر محرمات قطعاً استثنا دارد، استثنایی که لا یرتاب فیه فقیه، و آن جایی است که اگر به کسی بهتان نزنم من را میکشد، اگر مراجعه کنید به فقه، هیچ فقیهی نمیتواند منکر این بشود و الا از فقه باید خارجش کرد، اگر کسی این مورد را به عنوان استثنا نپذیرد از جرگه فقها خارج است، چون صناعت فقهی که فقها به ما یاد دادند این است که اطلاقات ادله محکوم دلیل حاکم است، دلیل حاکم «ما من محرمٍ إلا و قد أحلّه الله لمن اُضطُرّ إلیه، إلا الدم»، «التقیة فی کل شیء یضطر إلیه ابن آدم الا الدم فإنّه لا تقیة»، فقط کشتن مستثناست، به من بگویند رفیقت را بکش و الا میکشیمت، خون من از خون دیگران رنگین تر نیست و لذا استثنا ندارند، ولی اگر بگویند به او تهمت بزن وگرنه تو را میکشیم، قطعا به ضرورت فقه تهمت جایز است چون تندفع به الضروره ؛ اما یا سیدنا الاستاد قدس الله سره شما فرمودید این از موارد تزاحم است، عرض می کنم اینجا از موارد تزاحم نیست، بحث تزاحم مال موارد ترکیب انضمامی است، یعنی دو شیء در خارج است وضوی من امر و غصب امر آخر، آب وضوی من میرود در خانه مردم، این از موارد تزاحم است، اما در موارد ترکیب اتحادی یاسیدنا خودتان قبول دارید که در موارد ترکیب اتحادی و دو عنوانی که تطابق در صدق دارند بدون اینکه تعدد در وجود خارجی مصداق باشد ، جا برای تزاحم نیست، و لذا اگر گاهی ضرورت جواز تهمت را اقتضا کند ، مشروعیتش به دلیل حاکم است که التقیة فی کل شیء یضطر الیه ابن آدم الا الدم نه از باب تزاحم! و این غفلتی است که از ایشان و برخی دیگر صادر شده، هذا اجمال آنچه میخواستم عرض کنم در مقام، و به نظر من خلافاً لعدهای از بزرگان که در کلماتشان مطرح شده قضیه بهتان به دیگران مشروع نیست و تزاحم هم اینطور اقتضایی را ندارد، اضطرار کما فی کل محرمٍ میتواند مجیز این کار باشد. و مرحوم امام هم اگر بنا باشد این روایت مشکلی نداشته باشد ملتزم به این قضیه میشود ولی به خاطر اینکه مخصصی برای عدم مشروعیت بهتان ثابت نیست ، مشروعیت بهتان از نظر ایشان هم( حداقل در کلمات ایشان ) مثبتی ندارد به بیانی که عرض کردم. والحمدلله رب العالمین.
در ادامه نشست آیت الله علیدوست در بخش پایانی سخنانش گفت: بسم الله الرحمن الرحیم، استفاده بردیم از فرمایش صدیق گرامی حضرت آیت الله قائینی، چون بخشی از صحبتهای ایشان ناظر به عرض من بود من هم خیلی کوتاه عرض کنم،
مباحثه طلبگی هم مثل علم باری است هیچ وقت تمام نمیشود. فقط راجع به بحث لغت عرض کنم جناب مجلسی وقتی مباهته را به معنای الزام بالحجج القاطعه میگیرد بلا فاصله میگوید قال الجوهری «بَهَته کذا» و فی المصباح «بَهُتَ و بَهِتَ من باب قرُبَ و تَعِبَ ، دَحشَ و تَحیّر»، بعد میگوید «و یعدی بالحرف و بغیره»، شاید این بالحرف باعث شده که توهم شود «باهَتَ»، در حالی که در مصباح اصلاً بالحرف ندارد ، بلکه دارد بالحرکه، یعنی اگر فَعِلَ و فَعُلَ بخوانید لازم است و اگر فَعَلَ بخوانید متعدی است و بُهتَ از فَعَلَ است ؛ اینکه بگوئیم باهتَ به معنای الزام به حجج می آید، فرمایشات آقای قائنی هم این را ثابت نکرد، حالا اینکه چون خلیل باهتَ خوانده پس این اقوی شاهد میشود که به این معنا هم میآید، من نمیتوانم بپذیرم که به معنای محکوم کردن، مبهوت کردن باشد، اگر اجازه بدهید این را بگذاریم به عهده شنوندگان و اساتید، لذا از ایشان عذرخواهی می کنم ، چون بهرحال نکتهای بیان شد من عرض کردم.
آخرین نکته اینکه بحث بهتان این بحث نیست که کسی جانش در خطر است و اگر من تهمت بزنم جانش حفظ میشود ؛ کاری که امام صادق برای زراره کردند، گاهی پشت سر زراره حرف میزدند و امام به پسر زراره گفتند فکر نکن ما ارادت و محبتمان به پدرت کم شده ، منتهی من دارم جان پدر تو را حفظ میکنم، مَثَل من نسبت به زراره مَثَل جناب خضر به آن کشتی است، کشتی را سوراخ کرد که اصل کشتی بماند، فرض کنید یک عالم شیعه را در عربستان زندان کرده اند و بنده بگویم این آقا ولایت اهلبیت را قبول ندارد واصلاً شیعه نیست، این اصلاً دین ندارد ، تا رهایش کنند، این که محل بحث نیست ؛ بحث سر ماکیاویلیسم است ، یعنی ما بخواهیم در پوشش یک هدف مقدس انگاشته شده به ابزار حرام متوسل شویم، لذا این را باید محور بحث قرار داد و گفتگو کرد، در عین حال از مطالب خوب ایشان مثل همیشه استفاده کردیم.