توصیفات: «رئیس فلاسفه ی اسلام» ، «الشیخ الفیلسوف» ، «الشیخ الرئیس» ، «النابغه الکبری» ، «الاُعجوبه العظمی» ، «الذی لم یکن له فی حدّه الذهن وجوده القریحه کفواً احد» ، «اعظم حکما» ، «اُعجوبه دهر» ، «نادره دوران» و «فیلسوف کبیر» در آثار حضرت امام(س) برای این حکیم نامی که نام او بر آسمان حکمت و فلسفه حک شده، و آثار فلسفی او همچنان محور تحقیق و پژوهش و متن درسی مدارس فلسفی است. به چشم می خورد.
پایگاه خبری جماران: اول شهریور ماه روز بزرگداشت فیلسوف بزرگ مسلمان و طبیب نامی ایران زمین حکیم ابوعلیسینا (ره) است.
ابوعلیحسین فرزند عبدالله که به مدت پنجاه و هشت سال از سال 370 تا 428 ق در این جهان زیسته، بر اساس زیست نامه ای که شاگردش جوزجانی به املای او نوشته، زندگی نا آرام و پرفراز و نشیبی داشته است. او پیش از ده سالگی، قرآن و ادبیات را آموخت و در همین مرحله هوش و نبوغ و استعداد او سبب شگفتی دیگران گردید. حجه الحق ابن سینا، سپس به فراگیری منطق و ریاضیات پرداخت و در مرحله بعد به پزشکی گرایش پیدا کرد و چنان در این رشته پیشرفت کرد که هنوز شانزده سال نشده بود که در طب، شهره آفاق گردید.( تاریخ فلسفه اسلامی، صفحه 121 و 122)
او در این سنین علوم گوناگون را مطالعه میکرد و در سن نزدیک به هیجده سالگی به هستی شناسی روی آورد و کتاب مابعدالطبیعه ارسطو را، به کمک کتاب اغراض مابعدالطبیعه فارابی فرا گرفت؛ او با درمان بیماری فرمانروای بخارا نوحبن منصور، از مقربان حکومت او شد و به کتابخانه بزرگ دربار راه یافت و از کتابهای آن فراوان استفاده کرد.
ابن سینا تا بیست و دوسالگی در بخارا بود ولی بر اثر حملهای که به بخارا شد، ضرورت وی را بر آن داشت که بخارا را ترک گوید. گرگان، ری، قزوین و همدان؛ مقاصد بعدی این نابغه طب و فلسفه ایران بودند و او در همدان با خدمت پزشکی-درمانی که در حق شمس الدوله انجام داده بود، منصب وزارت پیدا کرد که دولت مستعجل بود و از آن منصب به محبس رسید! او در همدان و در نوبت دومی که به محبس گرفتار شد، رساله تمثیلی «حیّ بن یقطان» را به رشته تحریر درآورد و در همان همدان و به درخواست شاگرد خود، جوزجانی نوشتن کتاب شفا را آغاز و طبیعیات آن را به پایان برد، چنانکه کتاب قانون در طب، که نوشتن آن را در گرگان آغاز کرده بود، در همدان به سرانجام رساند. شیخ الرئیس نهایتاً در لباس صوفیانه و به همراه جوزجانی به قلمرو حکومتی علاءالدوله امیر اصفهان رفت و پانزده سال آخر عمر خود را با آرامش نسبی در اصفهان بسر برد و بسیاری از کتابهای خود از جمله «الإشارات و التنبیهات» را در همین شهر نوشت و هنگامی که به همراه سپاه علاءالدوله که به نبرد با سپاه سلطان مسعود به اطراف همدان رفته بود، بیمار و پس از رسیدن به همدان در نخستین جمعه ماه رمضان 428 ق و در سن 58 سالگی به دیار باقی رحلت کرد.( همان، صفحه 124 و 125)
عظمت و شهرت شخصیت و آثار علمی این نادره دوران چنان است که نوشتن درباره آن جز تکرار و یادآوری نخواهد بود. استاد متفکر شهید مطهری نماد و قله حکمت مشاء را چنین توصیف میکند:
«ابن سینا، اعجوبه دهر و نادره روزگار، شناختنش یک عمر و شناساندنش کتابی بسیار قطور میخواهد... شخصیت بوعلی همه حکمای اسلامی پیش از او را تحت الشعاع قرار داد. بعد از بوعلی، چه در طب و چه در فلسفه، کتابهای او محور بحث و تدقیق و تحشیه و شرح بود... شخصیت بوعلی در زمان حیاتش و شهرت کتابهایش بعد از خودش... سبب شد که مرکز ثقل فلسفه و طب از بغداد به ایران منتقل گشت.»( مجموعه آثار استاد شهید مطهری، جلد 14، صفحه 479 و 480)
و البته این مطلب را نیز ذکر کرده که:
« به عقیده صدرا علت اینکه بوعلی با آن قوت ذکاء و فرط فطانت از حل بسیاری از مسائل الهی عاجز مانده است، این بوده که وقت خود را بیشتر صرف طب و ریاضی و احیاناً لغت و امثال اینها کرده است.» ( مجموعه آثار استاد شهید مطهری، جلد 13، صفحه 224)
در جهان اسلام، مسلمانان بر اساس تعالیم قرآن و آموزههای نبوی، حیات علمی برجسته و متنوعی را بهوجود آوردند؛ در این میان فلسفه که تلاشی برای هستیشناسی عقلانی است «با نخستین نگارشهای فلسفی ابویوسف یعقوب بن اسحاق کندی (185 – 252) آغاز شد، با ابونصر محمد فارابی (257 – 339) فلسفه مشاء اسلامی بنیاد گذاشته شد، این سنّت فلسفی با شیخ الرئیس ابوعلیسینا (370 – 428) به اوج رسید. در فلسفه مشاء اسلامی علاوه بر اینکه امور عامه از نظم و نسق تازهای در مباحث وجود و ماهیت، بحث علیت و بحث قدم و حدوث ارائه شد، ثانیاً در فن ربوبیات و مبحث الهیات بالمعنی الأخص بر اساس تعالیم اسلامی، مبانی جدید و مسائل ابتکاری فراوانی عرضه شد.»( مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی، جلد 1، صفحه 16)
شیخ الرئیس چنانکه گزارش گردید فیلسوفی بسیار بزرگ و طبیبی نامی بوده است. امام خمینی (س) نیز که در علوم و دانشهای عقلی و نقلی محقق و استادی کمنظیر بوده؛ از جمله در فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه بیش از دو دهه در حوزه علمیه قم تدریس میکرده و بزرگانی مانند استاد متفکر شهید مطهری از تربیت یافتگان آن درس بودهاند. ایشان همچنین آثار متعددی در عرفان و بعض مسائل و مباحث فلسفی داشتهاند و از آنجایی که جمع میان تتبع و تحقیق میکردند، فراوان در کتابهای خود نظرات و افکار بزرگان فلسفه و عرفان را مطرح و به بحث و بررسی آنها میپرداختند. در این مقام شیخ الرئیس ابن سینا که نماد و پرچم هماره برافراشته حکمت مشاء میباشد، مورد تعظیم و تکریم فراوان حضرت امام میباشد که در این مقاله، تنها بهصورت گزارشی به نظاره سیمای شیخ الرئیس در نگاه و آثار امام خمینی پرداخته خواهد شد.
1. در اثر سه جلدی «تقریرات فلسفی امام خمینی» که درسنامه یا درسگفتههای ایشان در تدریس شرح منظومه حکیم سبزواری و مبحث نفس اسفار است و به قلم مرحوم سید عبدالغنی موسوی اردبیلی (ره) نوشته شده، هفتاد و دو مرتبه نام ابوعلیسینا و شیخ الرئیس به زبان آورده شده است، چنانکه شصت و هشت مرتبه سخن از مشائین، که شیخ الرئیس، رئیس و جلودار آنها میباشد، بهمیان آمده است. این پربسامدی نام شیخ الرئیس و اکرام و اجلال او در این سالهای درس، هم نشاندهنده عظمت او میباشد و هم حکایت از توجه و تکریم استاد نسبت به این فیلسوف عظیم مسلمان دارد.
2. در کتاب «التعلیقه علی الفوائد الرضویه» دو جا از شیخ الرئیس با وصف «شیخ مشائیه الإسلام» و «الشیخ الفیلسوف» یاد شده است.
3. در کتاب «مصباح الهدایه» از اون با عنوان «رئیس فلاسفه الاسلام» و «الشیخ الرئیس» نام برده و در صفحه 90 تعبیر و توصیف بلیغ و فوقالعادهای از او دارد. ایشان در بحث از نفس و حقیقت عقلیه آن که در غایت تجرّد قرار دارد، سخن قاضی سعید قمی در این مسئله را برگرفته از کلمات أقدمین، از جمله ارسطو در اُثولوجیا دانسته و سخن این بزرگان را مفید برای مقصود خود میداند، ولی سفارش میکند در مراجعه به این آثار برجسته پیشینیان، باید به دقایق و ظرایف آنان توجه و از آنها اطلاع داشت، چرا که هر علمی اهلی دارد و باید پرهیز کرد که با انانیّت و نفسیّت به آنها سر نکشید؛ حضرت امام میگوید: « نمیبینید که شیخ الرئیس ابوعلیسینا میگوید: من در طبیعیات و ریاضیات و طب، نزد استاد ؛کمی آموختم، سپس در مدتی کوتاه خود آن دانشها را با سختی دادن به خویشتن فراگرفتم و بر حل مسائل آن ظفر یافتم؛ اما در الهیات جز اندکی را فهم نکردم مگر پس از ریاضات و توسل به مبدأ حاجات و تضرّع ذاتی بهسوی برآورنده نیازها؛ حتی در یک مسئله از مسائل الهیات چهل بار آن را مطالعه کردم ولی هیچ نفهمیدم، بهگونهای که از حل آن علم مأیوس گردیدم، تا اینکه با رجوع بهسوی مبدأ کل و نزدیکی بهسوی آفریننده ریز و درشت اشیاء ، برایم کشف شد.
امام خمینی پس از نقل این کلام از شیخ الرئیس ؛ توصیف عجیب و دقیقی از این نابغه علم و حکمت دارد و میگوید: «با اینکه اشتباهات شیخ الرئیس در این علم أعلی بسیار فراوان است، چنانکه با مراجعه به کتابهای او ظاهر میشود؛ پس وقتی که حال شیخ الرئیس ، آن نابغه کبری و اعجوبه عظمی، همانکه در تیزهوشی و خوشفکری همتایی نداشت، چنین است پس حال دیگران از انسانهای متعارف چگونه خواهد بود؟!»
تعبیر «الشیخ الرئیس، النابغه الکبری و الأعجوبه العظمی، الذی لم یکن له فی حدّه الذهن وجوده القریحه کفواً أحد جداً» عجیب و بلند است!
4. در تعلیقات بر شرح فصوص قیصری یک بار نام شیخ الرئیس بهمیان آمده، همانگونه که در تعلیقات بر مصباح الانس نیز یک بار نام او برده شده است.
5. در کتاب آداب الصلوه، چهار بار از شیخ الرئیس نام برده شده است. از جمله در صفحه 370 میخوانیم:
«کتب و صحف اعاظم فلاسفه عالم، با آنکه علومشان نیز از سرچشمه وحی الهی است، موجود است، که شاید بالاتر و لطیفترین آنها کتاب شریف اُثولوجیا تصنیف گرانمایهی فیلسوف عظیم الشأن و حکیم بزرگوار ارسطا طالیس است، که اعظم حکما مثل شیخ الرئیس ابوعلیسینا، اعجوبه دهر و نادره زمان، سر خضوع و کوچکی در پیشگاه او زمین گذاشتند...»
در کتاب شرح چهل حدیث نیز چهار مرتبه از شیخ الرئیس نام برده شده است. در صفحه 216 به تناسب بحث و نقل نظرات اساطین حکمت مینویسد: «چنانچه دو امام فن و فیلسوف بزرگ اسلام، شیخ ابوعلیسینا و صدرالمتألهین...»
و در صفحه 702 از او چنین توصیف کرده است: « شیخ الرئیس، رئیس فلاسفه اسلام در الهیات شفا گوید...»
7. حضرت امام در کتاب کشف اسرار در بحث نفس، به هنگام نقل نظرات فلاسفه قدیم و جدید، پس از ذکر نظرات فلاسفه پیش از اسلام، به ذکر فلاسفه مسلمان در این مسئله بسیار مهم پرداخته، از جمله در صفحه 35 نوشته است:
« رأی شیخ الرئیس فیلسوف کبیر... زندگانی او و چگونگی تحصیل و تألیفاتش مشحون از عجایبی است که عقل را حیران میکند، کتاب قانون را در شانزده سالگی تصنیف کرده است، چنانچه نقل شده و میگوید به سن بیست و چهار سالگی رسیدم فکر کردم که در جهان علمی نیست که من ندانم. گویند الهیات و طبیعیات شفا را هر روزی پنجاه ورق تصنیف کرد بی مراجعه به هیچ کتابی. این فیلسوف که تصنیفات او مقام او را در علم ثابت میکند، راجع به فاسد نشدن نفس به فساد بدن و محال بودن فساد نفس در بیشتر کتبش سخن میگوید...»
8. در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل، در صفحه 169 و در بحث رضا از شیخ الرئیس و کتاب إشارات او و بحث «مقامات العارفین» که عارف را توصیف و معرفی میکند، سخن به میان آمده است.
9. در کتاب دو جلدی انوار الهدایه نیز دو مرتبه از شیخ الرئیس نام برده شده که در جلد اول، صفحه 145 از او به «شیخ رئیس الصناعه» یاد شده است.
در کتاب دو جلدی مناهج الوصول إلی علم الأصول، نیز یک بار از شیخ الرئیس نام برده شده، آنجا که بحث از تکامل تدریجی علوم و نقل نظر معلم فلاسفه ارسطو، توسط شیخ ابوعلیسینا بوده است.
آخرین مکتوبی که حضرت امام در آن نام بزرگان فلسفه و عرفان را به عظمت و تکریم آورده، نامه تاریخی به گورباچف رهبر شوروی است، آنجا که با زبان فطرت و براهین فطری او را به توحید دعوت کرد. ایشان در این نامه و مکتوب توحیدی، عصاره و لب و لباب درک و دریافت عقلانی و شهودی حکما و عرفای مسلمان را به مخاطب یادآور شده است، ازجمله به او میگوید:
« اگر جنابعالی میل داشته باشید در این زمینهها تحقیق کنید، میتوانید دستور دهید که صاحبان اینگونه علوم علاوه بر کتب فلاسفهی غرب، در این زمینه به نوشتههای فارابی و بوعلی (رحمه الله علیهما) در حکمت مشاء مراجعه کنند تا روشن شود که: قانون علیّت و معلولیت که هرگونه شناختی بر آن استوار است، معقول است نه محسوس؛ و ادراک معانی کلی و نیز قوانین کلی که هرگونه استدلال بر آن تکیه دارد، معقول است نه محسوس.»( صحیفه امام، جلد 21، صفحه 221 و 222)
گرچه امام خمینی در بُعد شخصیت علمی- عقلانی، دلداده حکمت متعالیه صدرالمتألهین و بلکه عرفان میباشد و نگاه و شناخت او از هستی با چشم عرفانی است و همه ماسوی الله را تجلّی حق تعالی میبیند؛ ولی این مانع از آن نشده که عظمت فیلسوف بزرگ و حکیم سترگ شیخ الرئیس را نبیند و در آثار پرتعداد خود به تکریم او نپردازد. همانگونه که خواننده گرامی مشاهده میکند، ایشان رئیس حکمت مشاء را با توصیفات بس بلند و بلیغی ستوده و البته در همان حال مطلقنگر نشده و مقهور او نگردیده، بلکه در عین احترام و تکریم از شخصیت و آراء بلند او، نگاهی محققانه و غیر مقلدانه با افکار و نظرات او داشته است.
باشد که این ادب علمی را از بزرگان بیاموزیم که نام بزرگان علم و حکمت و دانش و دانایی را به عظمت و احترام ذکر کنیم و در عین نگاه مؤدبانه؛ محققانه از تقلید بیدلیل که موجب رکود علم و سکون کاروان دانش میگردد پرهیز نماییم.